پتکین آذرمهر – در روزهای اخیر، امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه با طرح اظهارات جنجالی و مواضع جنگطلبانه و اعلام تمایل برای فرستادن سربازان فرانسوی در دفاع از اوکراین، با مخالفتهای شدیدی از سوی متحدان اصلی خود مواجه شده است.
شاید ماکرون با مطرح کردن اظهارات جنگطلبانه و تهدیدآمیز، قصد داشت پوتین را از ادامه پیشروی در خاک اوکراین بازدارد، اما در عمل باعث واکنشی کاملا برعکس در میان متحدان اصلی خود شده و ابهاماتی را که در خصوص خط قرمزهای اعضای ناتو وجود داشت پررنگتر کرده است.
اولاف شولتز صدراعظم آلمان که باید نزدیکترین متحد فرانسه باشد، از تمایلات فرانسه برای جنگ با روسیه اظهار تعجب کرد و گفت «همانطور که ما صراحتا از اوکراین اعلام حمایت میکنیم، همانطور هم صراحتا میگوئیم که ما با روسیه در حال جنگ نیستیم». شولتز در ضمن از ارسال موشکهای کروز تاروس به اوکراین هم خودداری کرده چرا که به کار گرفتن این موشکها مستلزم حضور نظامیان آلمانی در داخل خاک اوکراین است.
هلند و حتی لهستان که معمولا شدیدترین مواضع ضد روسی را دارند نیز بلافاصله احساس کردند که برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم خطرناک، باید صریحا اعلام کنند که قصد اعزام نیروی نظامی به اوکراین ندارند.
مقامات ارشد آمریکایی هم اظهارات ماکرون را در راستای تحریک جنگ با روسیه دانسته و از آن فاصله گرفتند.
در حالی که دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین هشدار داد که اگر نیروهای فرانسوی در اوکراین مستقر شوند، جنگ با ناتو اجتنابناپذیر خواهد بود.
چه عواملی باعث شده که فرانسه ناگهان از کبوتر صلح ناتو و اتحادیه اروپا به شاهین جنگ تبدیل شود و خطر گسترش جنگ اوکراین به کشورهای دیگر اروپایی افزایش یابد؟
برخی تحلیلگران تغییر موضع ماکرون را در ارتباط با کارزار انتخابات داخلی فرانسه میدانند و میگویند او قصد دارد جنگ اوکراین را به یکی از محورهای اصلی انتخابات آتی پارلمان اروپا در ماه ژوئن تبدیل کند تا رقبای خود، مارین لوپن دست راستی و ژان لوک ملانشن دست چپی، را به عنوان مهرههای بازیچه پوتین متهم کند.
شاید هم ماکرون قصد دارد در حالی که بریتانیا دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست و آلمان هم به دنبال نقش رهبری نظامی نیست، از این خلاء استفاده کند و فرانسه را تضمینکننده اصلی امنیت کشورهای اروپا جلوه دهد.
این تحلیلگران در عین حال با مطرح کردن این احتمال یادآوری میکنند که امانوئل ماکرون بیشتر اهل حرف زدن است تا عمل و نباید اظهارات جنگطلبانه او را جدی گرفت.
قبلا هم مشاهده شده که وقتی ماکرون موضع خود را عوض میکند این کار را با افراط انجام میدهد. برای مثال تا قبل از جنگ اوکراین، در بین رهبران غرب، این ماکرون بود که بیشتر به مذاکره با پوتین تمایل داشت و هشدار میداد که نباید پوتین را تحقیر کرد. ماکرون هنوز به خاطر ارزیابی غلط سازمان اطلاعات نظامی فرانسه از احتمال حمله روسیه به اوکراین احساس سرافکندگی میکند و شاید مواضع سخت امروز او به خاطر جبران ارزیابیهای اشتباه او در پیش از حمله روسیه باشد.
چه این تحلیلها و گمانها درست باشد چه نادرست، نباید از نبرد نیابتی که بین روسیه و فرانسه در کشورهای مرکزی قاره آفریقا موسوم به «ساحل» جریان دارد غافل بود. صحنه نبردی که اکنون به یک تهدید جدی علیه منافع فرانسه تبدیل شده است.
در حالی که توجه رسانههای جهان عمدتا به جنگ اسرائیل در غزه و تا حدی به پیشرویهای روسیه در اوکراین معطوف شده، یک جنگ نیابتی بزرگ بین فرانسه و روسیه در مرکز قاره آفریقا در جریان است. این جنگ نیابتی با کودتای افسران نیجر در تابستان سال گذشته توجه رسانههای خبری جهان را برای مدتی کوتاه جلب کرد. نیجر ششمین کشوری است که در سه سال گذشته در منطقه ژئوپلیتیک معروف به «ساحل» در آفریقا، شاهد کودتای نظامی توسط افسران ضد فرانسوی و طرفدار روسیه بوده است.
یک ماه بعد از نیجر، دولت گابُن هم توسط یک کودتای نظامی مشابه سرنگون شد. دولتهای مالی، چاد، سودان، گینه و بورکینا فاسو پیش ازنیجر و گابُن توسط کودتاهای نظامی مشابه سرنگون شده بودند. این کشورها قاره آفریقا را از دریای سرخ تا اقیانوس آتلانتیک پوشش میدهند و کارشناسان، امروز از آن به عنوان «کمربند کودتای آفریقا» نام میبرند.
این کشورها همه از دو معضل عمده رنج میبرند: فقر اقتصادی و تروریسم اسلامگرایان افراطی.
این کشورها در سالهای اخیر همه دستخوش رشد حملات تروریستی توسط اسلامگرایان افراطی بودند. حملات تروریستی که با وجود تلفات بسیار زیاد، در رسانههای غربی چندان انعکاسی نداشته. برای مثال در بورکینا فاسو، در سال ۲۰۲۳، نزدیک به دوهزار نفر قربانی حملات تروریستی گروههای اسلامگرا شدند.
بجز سودان، بقیه این کشورها، سالها مستعمره فرانسه بودهاند و وجه مشترک دیگر آنها، نقشی است که گروه شبهنظامی «واگنر» و جانشین آن «سپاه آفریقای روسیه» در به انجام رساندن این کودتاها داشته است.
این کودتاها به منافع حیاتی فرانسه به شدت ضربه زدهاند. کشورهایی که در این منطقه کمربندی در آفریقا دستخوش کودتاهای نظامی شدهاند با اینکه رسما دیگر مستعمره فرانسه نیستند اما در عمل هرگز از زیر سلطه اقتصادی فرانسه رها نشدهاند.
واحد پولی کشورهای کمربندی ساحل، «فرانک مستعمرههای فرانسوی آفریقا» یا به اختصار «CFA» است که پس از جنگ جهانی دوم به ابتکار دولت فرانسه ایجاد شد.
یکی از پیامدهای این واحد پولی این بود که تجارت این کشورها فقط با فرانسه مقرون به صرفه اقتصادی بود، چرا که ارزش این واحد پولی در مقابل ارزهای دیگر به مراتب کمتر از نرخ مبادله با واحد پول فرانسه تمام میشد. توازنی که با نگهداری این پول در بانک مرکزی فرانسه بصورت مصنوعی توسط فرانسویها کنترل میشد. در عین حال واردات این کشورها از هر جای دیگر بجز از فرانسه بسیار گرانتر تمام میشد. نتیجه اینکه برای این کشورها تنها صادرات به فرانسه و واردات از فرانسه مقرون به صرفه بودند. فرانسه مواد خام این کشورها را ارزان وارد میکرد و محصولات این مواد خام را به قیمت گران به همین کشورها صادر مینمود. این سیستم پولی نقش بسزائی در بازسازی اقتصاد فرانسه پس از جنگ داشت، در حالی که مانع رشد اقتصادی و رفاه مردم این مستعمرات میشد.
در سالهای پایانی دهه ۵۰ قرن بیستم، جنبشهای ملیگرایانه در مستعمرات فرانسه به جنگهای استقلال علیه سلطه فرانسویها منجر شد. واکنش فرانسه در ابتدا برخورد خشونتآمیز و سخت با این جنبشها بود ولی فشار افکار داخلی و بینالمللی و حمایت آمریکا از جنبشهای استقلالطلبی، فرانسه را به عقبنشینی مجبور کرد تا کنترل خود بر این مستعمرات را نه از طریق نظامی بلکه از طریق نامحسوستر اقتصادی تحت عنوان برنامه موسوم به «توافقهای همکاری» و به کار گرفتن دولتهای دستنشانده، ادامه دهد.
کشف منابع جدید اورانیوم و منابع معدنی غنی دیگر در کشورهای «ساحل» با ظهور گروههای تروریستی اسلامی در منطقه همزمان شد و بهانهای برای بازگشت نیروهای فرانسوی و استقرار پایگاههای نظامی با توجیه کمک برای حفظ امنیت به دست داد. اما نیروهای نظامی فرانسه نتوانستند گروههای افراطی را از بین ببرند و امنیت را برقرار کنند. در نتیجه، عدم امنیت و عقبماندگی اقتصادی در این کشورها باعث افزایش احساسات شدید ضد فرانسوی در میان مردم کشورهای «ساحل» شد. شرایطی که روسیه با بهرهبرداری از آن توانسته ضربههای مهلکی علیه منافع فرانسه وارد آورد.
مجله تایم چاپ آمریکا در مقالهای که دو سال پیش منتشر کرد هشدار داده بود که «جهان باید به نفوذ فزاینده روسیه در آفریقا توجه کند». در این مقاله به گزارش «موسسه تونی بلر» درباره اینکه روسیه در حال احیای روابط دوران شوروی با کشورهای آفریقایی برای استخراج منابعِ منطقه در ازای تامین امنیت این کشورهاست، اشاره شده بود.
تنظیم معاملات اقتصادی منصفانهتر که موجب توسعه زیرساختهای آفریقا و کاهش فقر در این قاره شود، راه حلی بود که برای جلوگیری از نفوذ روسیه توسط مموسسه تونی بلر» پیشنهاد شده بود.
اما امروز برای پیاده کردن این راه حل شاید دیر شده و تنها راه باقیمانده، به زانو در آوردن روسیه در جنگ اوکراین است. راه حلی که ممکن است اروپا را وارد یک جنگ تمامعیار کند.