چندی پیش در محفل ادبی پنجشنبهها، مهدی راضی تهیهکننده در اپرای ملی ولز درباره تاریخ اپرا در جهان و در ایران سخنرانی کرد.
فشردهی سخنان و توضیحات مهدی راضی که سخنان خود را با تعریف اپرا آغاز کرد در ادامه میخوانید.
اپرا هنری است نمایشی که در آن موسیقی و آواز نقش هدایتکننده دارند و حرف اول را میزنند. سالنهای اپرا هم از قدیم طوری طراحی و ساخته میشوند که صدای خوانندگان بدون کمک تقویتکنندهها به گوش تماشاگران و شنوندگان برسد.
همچنین اپرا هنری است گرانقیمت که به حمایتها و سرمایهگذاریهای بزرگ مالی نیاز داشته و دارد. در گذشته پادشاهان و اشرافزادگان این هنر حمایت را میکردند. در زمانه ما شرکتهای بزرگ نیز با حمایت از اپرا میخواهند تصویری هنردوست و فرهنگپرور از خود ارائه دهند.
اپرا کلمهای ایتالیایی به معنای کار و عمل است که کلمه اُپریشن انگلیسی هم از آن میآید. ما اپرا را معمولا با نام آهنگساز آن میشناسیم، در حالی که در تئاتر نمایش را با نام نمایشنامهنویس میشناسیم. دقیقتر آنکه، در اپرا به تیمی متشکل از آهنگساز، نویسنده داستان و یک تهیهکننده/ کارگردان برای خلق اپرا نیاز داریم. در این سهگانه، این آهنگساز است که جریان بروز و بیان احساسات را هدایت میکند. اپرا در برخی کشورها، مانند ایتالیا بالاترین، چالش برانگیزترین و در مقاطعی محبوبترین هنرها شمرده میشده است.
اپرا از همان بدو پیدایش ترکیب و تلفیقی از هنرها و رسانههای مختلف بوده است. این هنرها عبارتند از موسیقی، بازیگری، طراحی لباس و آریش مو و گریم صورت، رقص، رهبری ارکستر و نوازندگی آلات موسیقی مختلف. از رسانهها مختلف از جمله پروجکشن نیز در دوران اخیر در اپرا استفاده میشود.
پیدایش و شکلگیری اپرا بر بستر موسیقی کلاسیک به شکل تدریجی صورت گرفت تا آن هنر، جایگاه خودش را در دنیای موسیقی بیابد. شهر فلورانس ایتالیا زادگاه اپرا است. در اواخر قرن ۱۶ میلادی شخصی به نام جیووانی باردی عدهای از هنرمندان فعال در رشتههای مختلف را دور همدیگر جمع کرد. در میان این جمع، علاقمندان و فعالان در زمینه موسیقی و هنرهای نمایشی تعداد زیادی را تشکیل میدادند. آنها بحثهای جدی هنری میکردند و در فکر احیای سبکهای هنری یونان باستان بودند.
این گروه تدریجا سبکی در خوانندگی به وجود آورد که معروف به «مونودی» شد. در این سبک به خواننده اجازه داده میشود که در حین خواندن، احساسات و عواطف خود را به صورت فشرده و شدیدتری بروز دهد و حالت دراماتیک به صدایش بدهد. قبل از آن در دوره رنسانس، از صدای خواننده یا خوانندگان مانند یک آلت موسیقی استفاده میشد و نه چیزی بیش از آن. به تدریج به این نوع خوانندگی داستانپردازی هم اضافه شد.
مجموعه این تحولات به آن انجامید که در سال ۱۵۹۸ میلادی، جاکوپوپری نامی از اعضای این گروه که به «فلورانتین اپراتا» معروف بود اولین اپرا را نوشت و اجرا کرد. متاسفانه چیزی از آن باقی نمانده است. اما دو سال بعد در ۱۶۰۰ همین آهنگساز اپرایی با عنوان «افسانه یورودیس» نوشت که خوشبختانه باقی مانده است.
به دنبال پیدایش این هنر، آهنگسازان دیگری وارد میدان شدند و قابلیتهای هنری خود را در این زمینه به امتحان گذاشتند. اپرا در طول تاریخ مسیر تکاملی خودرا طی کرده و سبکهای مختلفی نیز به وجود آورده است.
۱۲ سال پس از پیدایش اپرا، این هنر در آثار کلودیو مونته وردی اعتلا مییابد و دوره باروک در موسیقی و اپرا آغاز میگردد. در دوره باروک خوانندگان روی صحنه اپرا، نسبت به موسیقی دوره رنسانس در بیان هنری و احساسی آزادی عمل بسیار بیشتری داشتند و به صدای خود تزیینات بیشتری میتوانستند بدهند. آهنگساز هم میتوانست «تمپو» (سرعت) را سریعتر از موسیقی دوره رنسانس تدوین کند.
۱۵۰ سال بعد از آغاز دوره باروک، دوره کلاسیک شروع میشود. در این دوره، اپراها شکل ساختارمندی به خود میگیرند و تمرکز بیشتری بر هارمونی و ملودی پیدا میکنند. اپرا به تدریج تا حدی از محافل نخبگان جامعه بیرون میرود و برای عموم مردم قابل دسترس میشود. درک موسیقی اپرایی هم برای مردم راحتتر میشود. موتزارت در عمر کوتاه خود اپراهای زیادی نوشت.
صحنههایی از فیلم معروف «آمادئوس» درباره موتزارت از میلوش فورمن (۱۹۸۴):
توجه داشته باشیم که در این دوره اپراهای ساخته و اجرا شده در سراسر اروپا به زبان ایتالیایی بودند. در این دوره کلاسیک است که ژانر کمدی به صورت جدی وارد دنیای اپرا میشود.
بعد از دوره کلاسیک دوره رمانتیک شروع میشود که خود به دو دوره تقسیم میشود: دوره اول و دوره متاخر. در آثار اپرتیک دوره رمانتیک تمرکز بر حالات روانی شخصیتها در خط سیر روایت است؛ داستان اهمیت بیشتری مییابد. بتهوون از چهرههای شاخص دوره رمانتیک است که یکتنه دوره کلاسیک را به دوره رمانتیک پیوند داد. او یک اپرا با عنوان «فیدلیو» خلق کرده که لیبرتو آلمانی آن نوشته جوزف سونلایتنر بر اساس داستانی فرانسوی است.
در دوره رمانتیک آهنگسازان ملتهای مختلف اپراها را دیگر به زبان خودشان ونه لزوما زبان ایتالیایی میساختند. از دیگر چهرههای مطرح دوره اول رمانتیک ریشارد واگنر آلمانی و جوزپه وردی ایتالیایی هستند. در دوره دوم رمانتیک در اپرا جاکومو پوچینی از چهرههای شاخص است.
اما در دوره متاخر رمانتیک که حدوداً از ۱۸۶۰ شروع شده تا ۱۹۲۰ ادامه داشت، در کنار اهمیت روایتپردازی و شخصیتپردازی، ارکستراسیون هم اهمیت بیشتری یافت. در بخشهایی از اپرا به ارکستر و سازهای مختلف فرصت بیشتری برای نشان دادن خود داده شد و استفاده از امکانات بیانی سازهای مختلف رواج بیشتری یافت.
در فاصله دو جنگ جهانی که دنیا تجربیات دهشتناکی را از سر گذراند، ما شاهد پیدایش اپرای مدرن در آثار هنرمندان آلمانی و بهخصوص روسی مانند شوستاکوویچ و پروکفیف هستیم. در این دوره آهنگسازان مدرن مرزهای شناخته شده را در اپرا درنوردیدند و موسیقی آتونال نیز وارد اپرا شد. آهنگسازان در اپراهای خود در این دوره به مسائل مهم قرن بیستم میپردازند.
با آغاز قرن ۲۱ اپرا مرزهای شناخته شده در موسیقی نهادینه شده را به چالش میکشد. سعی میشود که به قابلیتهای فرم هنری افزوده شود. سبکهای محلی، انواع موسیقی جوانان مانند پاپ و رپ و موسیقی زیرزمینی و کلاً غیرکلاسیک وارد اپرا میشود. در این دوره فیلیپ گلاس از آهنگسازان سرشناسی است که در زمینه اپرا کار کرده است.
اپرا در ایران
موسیقی غربی با موسیقی نظامی وارد ایران شد. این امر در زمان فتحعلی شاه قاجار صورت گرفت. علت اصلی استفاده از موسیقی غربی برای دادن نوعی نظم و دیسیپلین به قشون ایران بود. تصور میشد که با کمک موسیقی میتوان نظم و ساختاری به قشون داد تا جلوی شکستهای پی در پی حکومت ایران گرفته شود. در نتیجه موسیقی نظامی را از امپراتوری اتریش و مجارستان به امید دادن نظم و ترتیب به قشون و ایجاد ارتش منظم وارد کردند. به مرور موسیقی در ارتش جدی شد و گروهی در نظام ایران به وجود آمد که کارش تنها نواختن موسیقی نظامی بود. در زمان محمدشاه که بعد از فتحعلی شاه به پادشاهی رسید وضعیت موسیقی در قشون ایران بهتر شد و عدهای از آهنگسازان اروپایی برای مراسم مختلف ارتشی از جمله استقبال از شاه موسیقی ساختند. تا اینکه ژان باتیس لومر موسیقیدان فرانسوی در سال ۱۸۶۸ به ایران آمد و به تدریس موسیقی جنبه آکادمیک داد و خودش اولین سرود ملی ایران را ساخت.
بعد از آن اولین کنسرت موسیقی کلاسیک در ایران در سال ۱۸۸۲ برگزارشد که هنرنمایی هنرآموزان نوجوان بود. تا سال ۱۹۰۹، یعنی حدوداً ۲۷-۲۸ سال طول کشید که کنسرتهای موسیقی به صورت منظمتری در ایران برگزار شدند. به این معنا که مردم برای تماشا و شنیدن موسیقی به تالار میرفتند بلیت تهیه میکردند. ظهیرالدوله، داماد ناصرالدین شاه که تحصیلات موسیقی در روسیه داشت، نقش مهمی در حمایت از موسیقی غربی در ایران بازی کرد.
در اواخر سلطنت قاجار در ۱۹۱۶ یعنی حدوداً ۵ سال قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه، میرزاده عشقی منظومه «رستاخیز شهریاران ایران» را نوشت و امیدوار بود که بر مبنای این متن داستانی، اپرایی ایرانی ساخته شود. در اجرای نخست که خود عشقی مدیریت آن را داشت برنامه شامل قسمتهای موسیقی بود ولی شباهت کمتری به اپرا به معنای رایج آن داشت. ولی این اقدام میرزاده عشقی اولین توجه جدی به مقوله اپرا و ضرورت به صحنه آوردن آن در ایران بود.
در زمان رضاشاه، علینقی وزیری مدرسه موسیقی را تاسیس کرد. سپس غلامحسین مینباشیان با فرمان شاه به ریاست مدرسه دارالفنون منصوب شد و اولین ارکستر موسیقی را تاسیس کرد. مینباشیان علاقه شدیدی به موسیقی غربی داشت و با نظری تحقیرآمیز به موسیقی ایرانی نگاه میکرد. به همین دلیل تدریس موسیقی ایرانی را در مدرسه ممنوع کرد. بعد از مینباشیان مجدداً علینقی وزیری به مدیریت مدرسه رسید و تدریس موسقی ایرانی را احیا کرد و مدرسه عالی موسیقی را تاسیس نمود.
در زمان محمدرضاشاه در سال ۱۹۴۵ ارکستر سنفونیک تهران تاسیس شد. تقریباً همزمان با آن انجمن فیلارمونیک و ارکستر فیلارمونیک هم تاسیس شد. انجمن فیلارمونیک تا سال ۱۹۷۹ به کار خودش به صورت منظم ادامه میداد و از حمایت مردمی هم برخوردار بود. پشت ارکستر سنفونیک تهران دولت بود و بودجه دولتی برای فعالیت آن اختصاص داده میشد. ارکستر فیلارمونیک از حمایت مردمی برخوردار بود و مردم برای کنسرتهای آن هزینه بلیت پرداخت میکردند.
در سال ۱۹۶۱ تیمی در ایران به نام شورای اپرا متشکل از یکسری خواننده، آهنگساز و کارگردان تشکیل شد که به صورت داوطلبانه روی اپراهای غربی کار میکردند و تحربه میاندوختند. تا اینکه در سال ۱۹۶۷ این تیم مورد حمایت دولتی قرار گرفت و با افتتاح تالار رودکی این ساختمان محل کار آنها شد. مهمترین خوانندگان در ایران آن روز عضو آن شدند.
تالار رودکی از روی مدل ساختمانهای اپرا در اروپا ساخته شد و از نظر آکوستیک اصول علمی در آن کاملاً رعایت شده است.
در تالار رودکی علاوه بر اپرا، باله و کنسرت موسیقی کلاسیک نیز اجرا میشد. با تاسیس تالار رودکی و آغاز فعالیت اپرای ملی، حرکت به جلوی اپرا با وجود افت و خیزهایی ادامه داشت تا اینکه اپرا به تلویزیون ملی ایران نیز راه یافت تا در بین اقشار وسیعتری رواج یابد.
اولین اپرای ایران به مناسبت افتتاح تالار رودکی توسط احمد پژمان با عنوان «جشن دهگان» با اشعار منوچهر شیبانی و به کارگردانی عنایت رضایی ساخته شد و [دهه چهل خورشیدی] روی صحنه رفت. متاسفانه بعد از انقلاب، انقلابیون بطور عمدی هیچ اثری از این اپرا باقی نگداشتند.
دیگر اپرای شناخته شده ایرانی توسط لوریس چکناوریان آهنگسار برجسته ارمنی ایران با عنوان «پردیس و پریسا» در سال ۱۳۵۲ در تالار رودکی اجرا شد. آخرین سال حیات اپرا نیز در ایران ۱۹۷۹ است. به این ترتیب ما بطور سیستماتیک برای ۱۱ سال در ایران اپرا داشتیم هرچند که در سال ۱۹۷۲ دستخوش بحران موقتی هم شد. بعد از انقلاب اپرا به معنای رایج آن بطور سیستماتیک در ایران ساخته و اجرا نشده است. از معدود اپراهایی که بعد از انقلاب در ایران روی صحنه رفته همین اپرای اخیر است که در سال ۱۳۹۶ به مناسبت هشتاد سالگی چکناوریان مجدداً در تالار رودکی اجرا شد.