تبدیل جنگ نیابتی و سرد به جنگ خانمانسوز

- جنگ‌های هسته‌ای می‌توانند تمدن بشری و محیط زیست را به صورت فاجعه‌انگیزی به خطر بیاندازند. عواقب یک جنگ اتمی‌ نه فقط موجب مرگ میلیون‌ها انسان می‌شود بلکه موجب یک «زمستان اتمی» می‌شود. جنگ محدود اتمی‌ در حقیقت بی معنی است.
- جنگ‌های هسته‌ای احتمالی دیگر قابل مقایسه با بمباران هیروشیما و ناکازاکی نیست. انفجار یک بمب ۳۰۰ تُنی می‌تواند به یک توفان آتش با انفجار حرارتی به شعاع ۵/۶ کیلومتر بیانجامد که شهر و روستا را سوزانده و البته موجب این می‌شود که هوا تبدیل به گرد و خاک، شعله‌های آتش و دود شود.
- نابودی ساختار امنیتی اروپا بعد از حمله‌ی روسیه به اوکراین جهان را به دوران جنگ سرد بین غرب و شرق بازگردانده است با این پرسش که آیا ارعاب هسته‌ای یعنی ترس و وحشت از جنگ و نابودی متقابل می‌تواند بازدارنده باشد و منجر به صلح شود؟
- ارعاب با جنگ هسته‌ای اقدامی‌ دفاعی نیست بلکه نوعی سیاست موازنه‌ی منفی است با گرایش نابودی زیرا در جنگ هسته‌ای امکان دفاع و حفاظت از انسان‌ها وجود ندارد.

یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ آپریل ۲۰۲۴


وحید وحدت حق- کنترل جنگ و صلح و به ویژه کنترل جنگ هسته‌ای یکی از مسائل روز سیاست بین‌المللی است به ویژه بعد از تهدیدهای حمله‌ی هسته‌ای روسیه به اوکراین و بعد از بالا رفتن امکان جنگ با جمهوری اسلامی ایران.

نگاهی به تاریخ

بعد از پایان مناقشات تاریخی بین بلوک سوسیالیسم واقعی و کشورهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده‌ی آمریکا تعداد بمب‌های هسته‌ای انبارهای اتمی‌ در غرب و شرق کاهش یافت. خیلی‌ها امید داشتند که جهانی بدون بمب‌های هسته‌ای امکانپذیر است.

البته در ژانویه ۲۰۲۳ کشورهای اتمی‌هنوز ۱۲٫۵۱۲ بمب هسته‌ای داشتند که با قطعیت می‌شود ادعا نمود که تعداد آنها تا امروز زیادتر شده است.

جنگ‌های هسته‌ای می‌توانند تمدن بشری و محیط زیست را به صورت فاجعه‌انگیزی به خطر بیاندازند.

عواقب یک جنگ اتمی‌ نه فقط موجب مرگ میلیون‌ها انسان می‌شود بلکه موجب یک «زمستان اتمی» می‌شود. تاثیرات جنگ هسته‌ای لایه‌ی اوزون را تحت تاثیر قرار داده و نابود نموده و می‌تواند موجب قحطی و گرسنگی برای میلیاردها انسان در سراسر جهان شود. یعنی جنگ محدود اتمی‌ در حقیقت بی معنی شده است.

دکتر وحید وحدت حق

زمستان اتمی‌ موقعی تشدید می‌شود که آتش‌سوزی‌ جنگل‌ها موجب به وجود آمدن ابرهای دوده‌ای عظیمی‌ شوند که دمای جهان را به شدت کاهش می‌دهند؛  یعنی پدیده‌ای که در ابتدا برعکس روند گرمایش زمین است. برای مثال کاهش دمای جهانی در اقیانوس‌ها می‌تواند امکانات کشاورزی را در سطح جهانی بسیار محدود نماید و همچنین یکی از دلایل قحطی شود.

جنگ‌های هسته‌ای احتمالی دیگر قابل مقایسه با بمباران هیروشیما و ناکازاکی نیست. انفجار یک بمب ۳۰۰ تُنی می‌تواند به یک توفان آتش با انفجار حرارتی به شعاع ۵/۶ کیلومتر بیانجامد که شهر و روستا را سوزانده و البته موجب این می‌شود که هوا تبدیل به گرد و خاک، شعله‌های آتش و دود شود.

یک جنگ هسته‌ای نه فقط شهرهای چند میلیونی را نابود می‌کند بلکه می‌تواند موجب تغییرات اقلیمی‌ و آب و هوا در جهان و سراسر کره زمین شود. عواقب تاثیرات تخریبی به آلودگی استراتوسفر را شاید نشود دقیقا محاسبه کرد ولی دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که چندین کوه در آسمان پودر شوند و مانند خاکستر از آسمان به زمین بریزند.

 وقتی صلح منفی یا ارعاب هسته‌ای بی‌نتیجه بماند

نابودی ساختار امنیتی اروپا بعد از حمله‌ی روسیه به اوکراین جهان را به دوران جنگ سرد بین غرب و شرق بازگردانده است با این پرسش که آیا ارعاب هسته‌ای یعنی ترس و وحشت از جنگ و نابودی متقابل می‌تواند بازدارنده باشد و منجر به صلح شود؟

درّندگان در طبیعت با ایجاد ترس و وحشت برای دشمنان خود مناطق امن برای خود به وجود می‌آورند. این پرسش در میان است که در سطح جهانی آیا با تهدید و ارعاب به نابودی متقابل با بمب هسته‌ای امکان همزیستی به وجود می‌آید؟ و یا اصلا تهدید و ارعاب با نابودی در جنگ، مانع سیاست‌های جنگ‌افروزانه می‌شود؟

ارعاب با جنگ هسته‌ای اقدامی‌ دفاعی نیست بلکه نوعی سیاست موازنه‌ی منفی است با گرایش نابودی زیرا در جنگ هسته‌ای امکان دفاع و حفاظت از انسان‌ها وجود ندارد.

چنانچه یک کشور بتواند پس از یک حمله، در پاسخ به آن نوعی تلافی هسته‌ای انجام دهد، برخی کارشناسان بر این نظر بودند که امکان صلح بیشتر می‌شود. البته این امر مستلزم این بود که زمان حمله اول دشمن را به‌موقع سنجش نمود و تصمیم حمله‌ی متقابل را گرفت و دارای تمام تجهیزات سیستم‌های حامل، هواپیماها و موشک‌ها نیز بود تا بتوان حتی توان دفاعی دشمن را نابود کرد و در آن واحد اقدامات دفاعی و حفاظتی انجام داد.

اما از دهه‌ی شصت قرن بیستم به بعد با به کار گرفتن بمب‌های هیدروژنی که نیروی تخریبی چند صد برابر نسبت به بمب هسته‌ای دارند امکان حمله زودتر از طرف مقابل منتفی شد. یک سیستم موشکی نیز به هیچ وجه سلاح دفاعی نیست و دفاع تام در مقابل حملات موشکی تقریبا غیرممکن است. تصوراتی هم البته موجود است که گویا می‌توان از کشتی‌های اتمی‌ زیردریایی برای حملات تلافی‌جویانه هسته‌ای با هدف جلوگیری از تشدید جنگ یا ادامه‌ی محدود جنگ، استفاده کرد.

در تئوریِ ارعاب هسته‌ای حتی صحبت از تشدید ریسک و خشونت است که شاید به این شکل یکطرف حداقل بتواند در حین اوج گرفتن ریسک و خشونت همچنان نیروی مسلط در جنگ باشد.

مدل اوج گرفتن و کنترل ریسک به ایده‌ی «جنگ خروس‌ها» بر می‌گردد که همان آزمون شجاعت راننده‌های جوان و نادان است که با دو ماشین، با سرعت زیاد به سوی همدیگر حرکت می‌کنند. هر دو مصمم به شکست طرف مقابل هستند و وای به وقتی که هیچیک از طرفین نتواند طرف مقابل را واقعا بترساند! در اینصورت بازی منجر به مرگ می‌شود. دوئل و یا ریسک دو جوانی که زندگی دیگری را به خطر می‌اندازد، اقدامی خطرناک است که موجب مرگ فط دو نفر به اضافه‌ی از بین رفتن دو ماشین می‌شود. ولی ریسک جنگ هسته‌ای که شاید با جنگ موشکی و پهپادی شروع شود، موجب مرگ میلیون‌ها انسان می‌شود.

البته اینجا هم برخی کارشناسان جنگ و صلح امیدوارند که حاکمان یک کشور تصمیم به خودکشی نگیرند بلکه در نظر بگیرند که حمله اول ریسک از بین رفتن خود را در پی حمله‌ی متقابل و تلافی‌جویانه در بر خواهد داشت.

ولی آیا حاکمان به ویژه دیکتاتوری‌ها با ایدئولوژی انتحاری واقعا در تاریخ بشر تا این حد معقول اقدام به عمل نموده‌اند که حتی چنانچه بمب هسته‌ای داشته باشند و یا سیستم موشکی قوی داشته باشند از اقدام به جنگ مرگبار امتناع نموده و از سیاست‌های جنگی و تروریستی صرف نظر کنند؟!

به کلام دیگر آیا با تئوری Mutual assured destruction و «بازدارندگی» با تکیه بر هراس از جنگی که منجر به نابودی متقابل طرفین می‌شود، واقعا می‌شود جلوی جنگ را گرفت؟ البته این تئوری در مواقعی عمل می‌کند که هر دو طرف دارای بمب هسته‌ای یا حداقل توان نابودی تام همدیگر را با تسلیحات هسته‌ای یا هزاران موشک داشته باشند. ولی به نظر می‌رسد که تئوری جلوی احتمال جنگ را نمی‌گیرد.

حاکمان دیکتاتوری‌های ایدئولوژیک با گرایش‌ به سیاست‌های انتحاری را حتی وقتی خود بمب هسته‌ای ندارند یا به اندازه‌ی کافی ندارند شاید نشود متقاعد نمود که حمله نظامی نکنند، یا از تروریسم صرف نظر کنند. به این دلیل در تئوری گفته می‌شود که توازن تسلیحاتی می‌تواند از جنگ جلوگیری کند. ولی حاکمان جنگ‌افروز چه با بمب اتمی‌و چه بدون آن گویا نه از خدا و نه از مرگ میلیون‌ها نفر می‌ترسند و فقط در پی تحقق ایدئولوژی خود به هر قیمتی که شده هستند.

در جنگ‌های امروز احتمال محدود نمودن جنگ تروریستی یا موشکی و پهپادی خیلی کم به نظر می‌رسد زیرا تحمل به ویژه جهان آزاد در مقابل تروریسم و برنامه‌های جنگ‌های محدود با سیاست‌های مخرب دیکتاتوری‌های توتالیتر کمتر شده است.

آیا ارعاب هسته‌ای به نتیجه می‌رسد؟

پرسش این است که طرفین جنگ تا چه حد می‌توانند به صورت معقولانه توازنی بر مبنای محاسبات هزینه و فایده برقرار کنند. احساس بیم و امید می‌توانند آمادگی بالا بردن خشونت و ریسک را به حدی برسانند که دیگر قابل محاسبه نباشد و جنگ سرد و نیابتی تبدیل به جنگ نامحدود شود. به ویژه تبلیغات ایدئولوژیک دیکتاتوری‌ها می‌توانند تئوری‌های ارعاب اتمی‌ را در حقیقت کاملا پوچ و بی‌اهمیت کنند زیرا پیش‌زمینه‌های روحی و روانی و به ویژه سیستم ارزشی ایدئولوژی دیکتاتوری‌های توتالیتر می‌تواند خود انگیزه‌ای برای کنترل‌ناپذیری ریسک و محدودیت جنگ باشد.

دنیای امروز خیلی  از صلح جهانی و جهان بدون سلاح اتمی‌ و تسلیحات کشتار همگانی دور است. بی‌دلیل هم نیست که صلح بعد از جنگ جهانی دوم فقط بین کشورهای دموکراتیک برقرار شده است.

جنگ سرد جدید در حال تبدیل شدن به جنگ خانمانسوز گرم است که شاید امکان جلوگیری آن هر دقیقه و هر ثانیه کمتر شود. به نظر می‌رسد دیکتاتوری‌هایی که از تروریسم جهانی حمایت می‌کنند، ابایی از جنگ هسته‌ای نیز ندارند.

*دکتر وحید وحدت‌حق جامعه‌شناس و دکتر علوم سیاسی از دانشگاه برلین، کارشناس مسائل خاورمیانه و تروریسم و مترجم است. وی سال‌ها در انستیتوی پژوهشی خاورمیانه (Memri) و بنیاد اروپایی برای دموکراسی (EFD) به کار و تحقیق مشغول بوده است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۰ / معدل امتیاز: ۴٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=346514