محمود مسائلی – رسانهها، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، رسمی و یا فضای مجازی، تحلیلگران اخبار و مفسران و یا آنهایی که بعنوان کارشناسان معرفی میشوند، برای توضیح جنگها و نبردهایی که در مناطق بحرانی انجام میگیرند، از مفهوم «جنگ نیابتی» استفاده میکنند. این واژه امروزه به یک کلیشه تبدیل شده و با عاریت گرفتن از آن هر تحلیلگری میکوشد تحلیل خاص خود از شرایط را ارائه کند.
هدف از این نوشتار این است که با توجه به تغییرات بنیادینی که در ساختار جامعه بینالمللی و قواعد ناظر بر آن در حال جریان است از یکسو، و دگرگونیهای معرفتشناسانه برای تحلیل جهان از طرف دیگر، توضیح دهد که مفهوم بلکه جنگهای نیابتی نمیتواند ماهیت نبردهای کنونی منطقه را توضیح دهد. علت طرح این موضوع هم این است که نگرشهای نوینی در خصوص توضیح جنگها و آثار آن بر شرایط سیاسی و اجتماعی کشورهایی که در آنها درگیر هستند به وجود آمده که دریچههای روشنتری برای درک این جنگها فراهم آورده و بهتر و روشنتر میتواند خطوط سیاستگذاری را در مسیرهایی رهنمون سازد تا آتش اینگونه جنگها و نبردها به تدریج رو به خاموشی بگذارد.
برای این منظور سه کتاب را برای علاقمندان به این مبحث معرفی کرده و سپس با استناد به آنها ویژگیهای مخاصمات و جنگهای معاصر توضیح داده میشود. این سه کتاب عبارتند از «جنگهای قدیم و جدید: خشونت سازمانیافته در عصر گلوبال»[۱] از مری کالدور استاد بنام مدرسه علوم سیاسی و اقتصادی لندن؛ «اشباح بالکان: سفری در تاریخ»[۲] اثر روزنامهنگار برجسته رابرت کاپلان، و «شکستن دام مخاصمات»[۳] اثر پال کالیه مدیر گروه تحقیقات توسعه در بانک جهانی که تحقیقات ارزندهای را در باره مخاصمات مسلحانه در آفریقا انجام داده است. پیشنهاد میشود این سه منبع که چشمانداز متفاوتی از نظریههای رایج در مورد علل مخاصمات و جنگهای دهههای اخیر در اختیار علاقمندان قرار میدهند، به عنوان منابع علمی و تحقیقاتی اصیل مورد مطالعه قرار گیرند. این نوشتار نیز از همین منابع استفاده کرده و همراه با تحلیلهایی که میتوانند شرایط خاورمیانه را توضیح دهند.
برای درک روشنتر ویژگیها و ماهیت جنگهای نوین تأملی در تغییرات بنیادینی که جغرافیای سیاسی جهان صورت گرفته است ضروری است. این تغییرات را میتوان بطور خلاصه اینگونه توصیف کرد:
۱. نوع جدیدی از خشونت سازمانیافته که چهره خود را در منازعات مسلحانه نشان میدهند در پیوند با فرآیند جهانی شدن از سالهای ۱۹۹۰ به بعد شکل گرفتهاند.
۲. در دهههای آخر قرن بیستم در آفریقا و اروپای شرقی محل منازعات خونینی بودهاند که اغلب در قرن کنونی هم در بخشهای دیگری از جهان و به ویژه خاورمیانه امتداد یافتهاند.
۳. در این نوع جنگها، تمایزات متعارفی که بین حالت جنگ و صلح در مخاصمات سنتی مرسوم بوده است به تدریج محو شده و قابل تشخیص نیست.
۴. این نوع جنگها با جنایات سازمانیافته همراه و عجین شدهاند که در نهایت به نقض گسترده و فاحش حقوق بشر منجر میشوند.
۵. در این چشمانداز، موضوعات حقوق بشری و پیوند آنها با شرایط جهانی شدن نکته کلیدی اصلی برای درک چرایی مخاصمات مسلحانه، جنگهای داخلی و خونریزیهاست.
۶. در حقیقت، همراه با فرایند جهانی شدن، گسیختگیهایی در روابط موزون اجتماعی شکل گرفته است که به موجب آن یک طبقه جهانی در حال ظهور فراملی به وجود آمده که با تواناییهای بالای خود میتواند اینگونه مخاصمات را ایجاد کرده و یا به آنها دامن بزند.
۷. کشورهایی که به اینگونه جنگها دست میزنند، از اعمال هر نوع خشونتی علیه مردم خود ابایی ندارند، هرچند که ممکن است این اعمال سرکوب و خشونت مستقیم نباشد.
۸. به موازات این جنگها، نوعی الیگارشی سیاسی فاسد نیز توسعه مییابد که موقعیت خود را هرچه بیشتر به شیوههای غیرقانونی افزایش میدهد.
۹. از این رو، فساد در سراسر جامعه بسط و توسعه پیدا میکند.
۱۰. سیستم مسلط دولتی و فساد نهفته در آن که با نفوذ و قدرت نیروهای فاسد هر روز عمیقتر میشود، سیستمهای حمایت اجتماعی را به زوال میکشاند، نابرابریها گستردهتر و عمیقتر میشوند.
۱۱. پوچی شعارهای نظام سیاسی حاکم روز به روز برای مردم آشکارتر میشود. مردم ایمان خود به نظام سیاسی حاکم از دست میدهند.
۱۲. تودههای مردم بیکار و قشرهای نادار و به حاشیه گفتمان اجتماعی رانده میشوند. همین امر ناآرامی و عصیانهایی را با خود به دنبال میآورد.
۱۳. در این شرایط است که بحرانها شدیدتر شده و از میان همان اقشار به حاشیه رانده شده، نیروهایی برای درگیریها و مخاصمات به استخدام آنهایی که در پی بسط قدرت خود هستند، در میآیند.
با توجه به این تغییرات و تحولات بنیادین، تفاوت میان جنگهای جدید (نامتقارن) و قدیم (کلاسیک) می بایست به گونهای اساسی مورد توجه محققان و همچنین سیاستگذاران قرار گیرد. این تفاوتها را می توان به اختصار اینگونه که در جدول زیر آمده توضیح داد:
جنگهای قدیم/ کلاسیک | جنگهای جدید/ نامتقارن |
جنگهای سنتی یا کلاسیک بین کشورها اتفاق میافتد. ارتشهای ملی بر تسخیر سرزمینی و یا موضوعات دفاع متمرکز هستند. |
ترکیب بازیگران دولتی و غیردولتی در اینگونه جنگها مشارکت دارند. اینگونه جنگها اساسا غیرمتمرکز هستند. |
تمایز میان جنگ و صلح وجود دارد. مفاهیم آتشبس و غیره همگی دارای بار معنایی حقوقی و روشنی هستند. | هیچ مرز مشخصی میان حالت جنگ و حالت صلح وجود ندارد. |
نیروهای نظامی رسمی، یعنی فرماندهان و سربازان در جنگها مشارکت دارند. | بازیگران غیردولتی درگیر در جنگ شامل نیروهای شبهنظامی، مزدوران، جنگسالاران و پیمانکاران امنیتی خصوصی، دزدان دریایی، راهزنان هستند. |
جنگها توسط دستگاههای دولتی از طریق مالیات بر مردم متمرکز و تأمین مالی میشوند. | منابع رزم آشکار و شفاف نیست و با انواع فساد آمیخته است. |
ترس از رسیدن آسیب به مردم به موجب قواعد حقوق بشر یکی از ویژگیهای این نوع جنگهاست. حقوق بشر دوستانه بینالمللی و دیگر زمینههای حقوق بینالملل بر آن نظارت دارند. | تنفر اصلیترین عامل پیشبرنده جنگ است که همواره با خود ترس را بر جوامع حاکم میسازد. در این شرایط همه قوانین نقض میشوند. |
دلایل ملیگرایانه و ایدئولوژیک دارند. | سیاستهای هویتی جای ایدئولوژیها را میگیرند. سیاستهای هویتی به دلیل جهانی شدن، افزایش ارتباطات و مهاجرت بین کشورها برجسته شدهاند. |
نبرد به عنوان عنصر تعیینکننده در جنگ از طریق نیروهای نظامی دولتی پیش برده میشود. | تا حدی توسط دولتها، اما اغلب از طریق ابزارهای غیرقانونی مانند غارت، آدمربایی، قاچاق، رشوه و دزدی هدایت میشود. |
خشونت در خارج کشور و عموما در قبال نیروهای نظامی دشمن صورت میگیرد. | خشونت عموماً داخلی است و اغلب غیرنظامیان را هدف قرار میدهد. |
کشورهای قانونمند ممکن است به دلایلی مانند ایدئولوژی و یا محاسبه منافع به جنگ دست زنند. | اساسا در کشورهای شکننده اتفاق میافتند: افغانستان، هائیتی، سومالی و مشابه |
از شرایط جهانی شده بیشترین بهره را برای تامین منافع ملی خود میگیرند. | از شرایط جهانی شدن بهرهای نگرفتهاند و فکر میکنند که محروم شدهاند: ظهور القاعده و… |
نقش سازنده شبکههای اجتماعی در توضیح جنگ | نقش مخرب و منفی شبکههای اجتماعی در توطئهورزی و دامن زدن بیشتر به جنگ |
مدارا، چندفرهنگی، مدنیت و دموکراسی به عنوان راهکارهایی برای پایان یافتن جنگ به کار گرفته میشوند. | تمامیت خواهی و استبداد همه جامعه را از مواهب دموکراسی و آزادی محروم میسازد. |
ادغام زنان، بازیگران محلی، سازمانهای غیردولتی و دیگر بازیگران جهانوطنی در طرحهای توسعه و صلح سازمان ملل متحد | مسدود ساختن همه راهها و شیوههای دمکراتیک برای پایان دادن به جنگ
|
با در نظر داشتن این تغییرات و دگرگونیها کاربرد واژه «نیابتی» نمیتواند توضیحدهنده جنگهایی باشد که امروزه دامن خاورمیانه را در بر گرفته است. مفهوم نیابتی در دوران «جنگ سرد» ابداع شد تا بتواند ماهیت نبردهایی را که از سوی دو قدرت بزرگ و رقیب آن زمان صورت میگرفت توضیح دهد. اما با توجه به ویژگیهایی که جنگهای کلاسیک در تفاوت با جنگهای جدید نامتقارن دارند و به ویژه با فروپاشی نظام دوقطبی همه مفاهیم مرتبط با «جنگ سرد» شامل جنگها و گروههای نیابتی نمیتوانند توضیحدهنده شرایط کنونی باشند.
به همین دلیل پیشنهاد میشود، «شبکههای ترور و تباهی» جایگزین مفهوم جنگهای نیابتی شود تا بتواند ماهیت گروههایی مانند حماس، حزبالله لبنان، حوثیها و یا گروههای افراطیتر مانند طالبان و داعش را توضیح دهد. ویژگیهای اینگونه جنگها را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
• رقابتجویی بر سر منابع طبیعی و دیگر منابع قدرت
• درگیر بودن در داد و ستدهای غیرقانونی مانند الماس، سلاح، مواد مخدر و شبکههای جنسی و فحشای اجباری
• انجام سیاستهای جنگ از طریق انواع جنایات سازمان یافته و برخلاف همه قواعد حقوق بینالملل
• تسخیر دولت توسط گروههای ذینفوذ برای منافع و غارت منابع کشور
• نقش ارتباط سازمانهای تجاری فراملیتی با جنگسالاران برای سلطه انحصاری در معاملات اقتصادی و تجاری
• شکل بخشیدن اقتصادهای زیرزمینی همراه با پولشویی و دیگر جرائم مربوطه
• نظامیسازی و امنیتیسازی همه امور و مسائل کشور
• بازداشت دستجمعی و سرکوب مخالفان سیاستهای حاکم
*دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بینالملل، دانشگاههای آتاوا و کارلتون و دبیرکل اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد
[۱] Kaldor, M. (2012). New and Old Wars: Organized Violence in a Global Era. Stanford University Press
[۲] Kaplan, Ro. (2005). Balkan Ghosts: A Journey Through History. Picador
[۳] Collier, P. (2003). Breaking the Conflict Trap: Civil War and Development Policy. World Bank Publications