شاهنامه فردوسی، خیال یا واقعیت؟

- دکتر امیرعباس ورشوی: محققان دو رویکرد به شاهنامه و اساطیر ایرانی داشته‌اند. یا آنها را مشتی دروغ و زاییده تخیلات ایرانی‌ها دانسته‌اند. یا اینکه بر این باور بوده‌اند که این اساطیر مربوط به دوره‌ای هستند که هخامنشیان امپراتوری خود را دیگر بنیان گذاشته‌اند و بر بابل هم مسلط شده‌اند. بر این مبنا باید بگردیم و ببینیم که مثلاً فریدون، جمشید و تهمورث با کدام یک از پادشاهان هخامنشی مطابقت دارند.
- تا کنون شاهنامه‌پژوهان ما بیشتر شاهنامه می‌خواندند و نه باستان‌شناسی. باستان‌شناسان ما هم اغلب کاری با شاهنامه و اساطیر نداشتند. ما پژوهشی از این جنس را کمتر در فرهنگ شاهنامه‌پژوهی خودمان داشته‌ایم. من در اینجا باید اضافه کنم که کتاب ما مملو از اطلاعاتی است که محققان ما از خود بجا گذاشته‌اند. ولی در مجموع شاهنامه‌پژوهی ما در حیطه فرهنگ بوده است.

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۲۹ آپریل ۲۰۲۴


نخستین نشست اندیشه، هنر و ادب در روز پنجشنبه ۲۵ آوریل در شمال لندن برگزار شد. در ابتدای جلسه عباس فیض هدف از برگزاری جلسات این محفل را روشن ساخت. او گفت که جلسات نشست اندیشه از دو بخش تشکیل می‌شود. در بخش نخست، اندیشمندان و فعالان در زمینه‌های فلسفی هنری و علمی از طریق ارائه پژوهش‌های خود سعی در کمک به اعتلای فرهنگ فارسی‌زبانان برون و درون مرز می‌کنند.

مجسمه فردوسی در حالی که شاهنامه در دست دارد همراه با زال کوچک؛ میدان فردوسی تهران (سال ساخت و نصب و پرده‌برداری: ۱۳۳۸)

عباس فیض ادامه داد که بخش دوم این نشست‌ها عرصه و فرصتی است برای دوستانی که در زمینه‌های هنری، ادبی فعال هستند تا شمه‌ای از هنر خود را ارائه دهند. هدف در اینجا دریافت بازخوردهای حاضران است تا این هنرمندان بتوانند برای اعتلای کار فردی خود و نیز بطور کلی در جهت اعتلای فرهنگ ایران و فارسی‌زبانان کوشاتر باشند.

به دنبال این مقدمه، عباس فیض سخنران جلسه امیرعباس ورشوی را معرفی کرد. دکتر امیر عباس ورشوی هرچند در زمینه ریاضیات و فیزیک تحصیل کرده و در ایران سابقه  تدریس دارد، ولی در عین حال علاقه ویژه‌ای به پژوهش‌های تاریخی و فرهنگی دارد و تحقیقات گسترده‌ای در مورد شاهنامه انجام داده است.

عباس فیض

ورشوی خود را  مختصر اینگونه معرفی کرد: یکی از اساتید دانشگاه‌های ایران که در جریان اتفاقات چند سال اخیر از «بهشت» رانده شده است.

او گفت که عنوان سخنرانی او «شاهنامه فردوسی، خیال یا واقعیت؟» عنوان کتاب پژوهشیِ اثر مشترک وی و همسرش سایا (سمیه) ضیایی است. کار روی این پروژه مدت هفده سال به درازا کشیده و قبل از خروج این زوج از ایران نگارش آن به پایان رسیده است. سخنران افزود آنان به دنبال ناشری هستند که کتاب را منتشر کند.

سخنران ادامه داد که عنوان این پروژه شاید بنیادی‌ترین پرسش در مورد هویت ایرانی باشد زیرا شاهنامه فردوسی شناسنامه هویتی ماست. انگاره‌های زیادی وجود دارند مبنی بر اینکه اساطیر موجود در شاهنامه افسانه‌های دروغین و زاییده خیال قوم آریایی هستند. اما عده‌ای دیگر بر این باورند که شاهنامه تاریخ حقیقی قوم ایرانی است. بنابراین باید بدانیم که هویت ایرانی به چه معناست و این قوم در تاریخ چه مفهوم و تعبیری داشته است.

دکتر امیرعباس ورشوی و سایا ضیایی

دکتر امیرعباس ورشوی در ادامه گفت که در زمانه ما تلاش می‌شود که با کمک انگاره‌های زبان‌شناسی به این پرسش پاسخ داده شود. انگاره‌های زبان‌شناسی، ایرانیان را مردمی از شاخه هند و اروپایی‌زبان‌ می‌دانند که در شرق فلات ایران و آسیای مرکزی از دره پنجاب تا دریاچه آرال در هزاره دوم قبل از میلاد سکونت داشته‌اند و بعدها به فلات ایران مهاجرت کردند. سخنران ادامه داد که او این انگاره‌های زبان‌شناسی را درست می‌داند هرچند که به نظر می‌رسد که آنها کامل نیستند زیرا تمامی منابع تاریخ ایران که در مورد هویت ایرانی سخن گفته‌اند،  تصویر دیگری از هویت ایرانی در هزاره‌های قبل از میلاد ارائه داده‌اند. یعنی از اوستا تا خدای‌نامه‌ها و تا شاهنامه و تا تمامی اسناد مکتوبی که مورخین ایرانی به زبان‌های پهلوی و نیز زبان‌های فارسی و عربی (بعد از اسلام) از خود بجا گذاشته‌اند، هویت ایرانی را نه مرتبط با آسیای مرکزی بلکه مرتبط با بابل و بین‌النهرین ( میاندورود) دانسته‌اند. تقریباً هیچ سند تاریخ ملی ایرانیان، از طبری گرفته تا مکتوبات ابوریحان بیرونی تا «طبقات» ناصری تا شاهنامه «یساولی» تا نوشته‌های مسعودی و یاقوت حموی را نمی‌توانید بیابید که خاستگاه پیدایش هویت ایرانی را جایی بحز بابل و بین النهرین درنظر گرفته باشند.

سخنران ادامه داد که پادشاهی‌های تهمورث، جمشید، فریدون، ایرج ، منوچهر و تمامی پادشاهان کیانی همه   تاریخ بابل استوار هستند. در توضیح بیشتر این نکته سخنران گفت چنانکه اشاره کرده  محققان دو رویکرد به شاهنامه و اساطیر ایرانی داشته‌اند. یا آنها را مشتی دروغ و زاییده تخیلات ایرانی‌ها دانسته‌اند. یا اینکه بر این باور بوده‌اند که این اساطیر مربوط به دوره‌ای هستند که هخامنشیان امپراتوری خود را دیگر بنیان گذاشته‌اند و بر بابل هم مسلط شده‌اند. بر این مبنا باید بگردیم و ببینیم که مثلاً فریدون، جمشید و تهمورث با کدام یک از پادشاهان هخامنشی مطابقت دارند.

امیرعباس ورشوی

اما شاهنامه و هیچکدام از اسناد ملی ایرانیان چنین چیزهایی را تایید نمی‌کنند زیرا به صراحت در مورد هخامنشیان صحبت کرده‌اند. از جمله دارا و داراب پادشاهان هخامنشی هستند که در آخر فهرست پادشاهان نام برده  در شاهنامه قرار دارند. دقیق‌تر آنکه اگر فهرست پادشاهان پیشدادی و کیانی در شاهنامه را جلو خود بگذاریم، سی پادشاه داریم که دو نفر آخر آنها از خاندان هخامنشی هستند. بنابراین اگر می‌خواهیم تصویر واقعی از فریدون، جمشید و تهمورث داشته باشیم باید احتمالاً جایی دیگر به جستجو بپردازیم.

ورشوی گفت که محققان دوست دارند فریدون را به نوعی به کوروش نسبت دهند و با او برابر بدانند. کوروشی که در برابر استیاک پادشاه ماد قیام کرد و پادشاهی هخامنشی را بنیان نهاد و فریدونی که علیه اژدهاک یا ضحاک قیام کرد و امپراتوری خودش را بنیاد گذاشت.

ولی سخنران گفت که آنها در این کتاب و پژوهش سعی کرده‌اند نشان دهند که سعی در مطابقت پادشاهان پیشدادی با هخامنشان به احتمال خیلی زیاد اشتباه است و حق با مورخین ایرانی از جمله طبری، مسعودی، محمد سعالبی است که آنان را باید به پادشاهان باستانی بین‌النهرین نسبت داد. فردوسی هم در این مورد همین را می‌گوید.

اشتباه از ما ایرانی‌هاست که وقتی به علوم نوین دست پیدا کرده‌ایم آنقدر دست و پایمان را گم کرده‌ایم که گمان کرده‌ایم همه چیز با اتکاء به علوم جدید قابل حل است.

این در حالیست که  ایرانیان در مورد خودشان صحبت کرده‌اند و بیوگرافی از خود بجا گذاشته‌اند. فردوسی بر مبنای قواعد زبان‌شناسی نمی‌گفته که ایرانی  کیست. فردوسی درک خاصی از هویت ایرانی داشته است. ما نمی‌توانیم قواعد علمی زبان‌شناسی را برای درک تاریخ به کار ببریم زیرا در آنصورت تفسیر درستی نخواهیم داشت. هویت ایرانی را باید بر مبنای اتوبیوگرافی خود ایرانیان مشخص کرد.

به دنبال این قسمت از گفتار، سخنران وارد جزیئات  بحث خود شد. او  بر مبنای شواهد تاریخی و مکتوب شباهت و نزدیکی و در نهایت تطبیق اسامی پادشاهان و اشراف‌زادگان نام برده در شاهنامه را با شاهان و اشراف‌زادگان واقعی بابلی و بین‌النهرین نشان داد. او همین را هم  در مورد اسامی مکان‌های جعرافیایی باستانی با نهایت دقت به کار برد.

کیهان لندن به منظور روشن‌تر شدن مسایل مطروحه در سخنرانی، دو پرسش درباره تِزی که دکتر ورشوی در سخنرانی خود ارائه داد، با وی مطرح کرده است.

-اگر قبول می‌کنیم که اساطیر شاهنامه مرتبط است با رویدادهای تاریخی بین النهرین و بابل و نه مناطق شرق فلات ایران، در اینصورت باید نشان داده شود که فردوسی چگونه و از چه طریق به رویدادهای تاریخی غرب فلات ایران و بین النهرین و بابل آگاهی داشته است؟

-بطور خلاصه باید گفت که از حدود هزار سال قبل از برآمدن هخامنشیان در آسیای غربی، با ظهور «میتانی‌»ها که خاستگاه آنها در حاشیه شبه‌جزیره هند بوده و نیز ظهور «کاستی»ها که خاستگاه آنها داخل فلات ایران بوده، ارتباط عمیقی بین کل فلات ایران و بین‌النهرین به وجود می‌آید زیرا میتانی‌ها در شمال و کاستی‌ها در جنوب بین‌النهرین به قدرت می‌رسند و پیوندی قوی و عمیق فرهنگی بین کل فلات ایران و بین‌النهرین به وجود می‌آورند. این ارتباط فرهنگی چنان قوت می‌یابد که بعد از آن دوره ما کل هویت ایرانی را در سراسر فلات ایران با اتکاء به این پیوند فرهنگی باید ببینیم. بعد از آن هم با ایران بزرگی روبرو می‌شویم ک حوزه فرهنگی وسیعی دارد  که از کوه‌های توروس در آناتولی تا سند هند امتداد دارد. فردوسی هم در چنین فضایی که تا بعد از اسلام نیز تداوم دارد رشد یافته و آشنایی ژرفی از آن داشته است.

-شما در برابر روایت حاکم از تعلق جعرافیایی اساطیر شاهنامه به شرق ایران، روایت جدیدی را ارائه می‌دهید. روایت شما روایت نهادینه شده را به چالش می‌گیرد. هرچند شما در طی سخنرانی‌تان به دقت سعی کردید شواهد تاریخی را ارائه دهید و برشمارید؛ عزیمتگاه شما در پیگیری این پژوهش چه بوده و چگونه در صدد به چالش گرفتن روایت مسلط و جاافتاده برآمدید؟

-تا کنون شاهنامه‌پژوهان ما بیشتر شاهنامه می‌خواندند و نه باستان‌شناسی. باستان‌شناسان ما هم اغلب کاری با شاهنامه و اساطیر نداشتند. ما پژوهشی از این جنس را کمتر در فرهنگ شاهنامه‌پژوهی خودمان داشته‌ایم. من در اینجا باید اضافه کنم که کتاب ما مملو از اطلاعاتی است که محققان ما از خود بجا گذاشته‌اند. ولی در مجموع شاهنامه‌پژوهی ما در حیطه فرهنگ بوده است. یعنی اگر قرار بوده داستان فریدون و ضحاک مطالعه شود از جنبه‌های فرهنگی و اساطیرشناسی انجام شده است. انگار شاهنامه‌پژوهان ما چندان علاقه‌ای به یافتن هسته تاریخی آن در گذشته‌ها نداشته‌اند.

شاید یکی از دلایل این امر آنست که اساطیر بقدری ماوراءلطبیعی در قالب کلام هستند که به نوعی ذهن خواننده را از اینکه بتواند یک هسته واقعی تاریخی در درون آنان پیدا کند، ناامید می‌کنند. مانند غذایی است که آماده شده  که از آن  به زحمت می‌توان به فکر باغی افتاد که مواد اولیه تشکیل‌دهنده غذا محصول آن هستند. ولی می‌دانیم هر غذایی از مواد طبیعی تشکیل شده و فقط کافی است که درست تجزیه و تحلیل شود.

رشته من چون ریاضی و فیزیک است، باستان‌شناسی جایگاه مهمی در دیدگاه من دارد زیرا فاکت‌های علمی به پژوهنده می‌دهد. البته می‌توان مثلاً در مورد گفته‌های هرودت شک کرد ولی در مورد کتیبه بیستون که هنوز پابرجاست و خوانده و فهمیده شده نمی‌توان تردید کرد. یعنی تفسیر ما از تاریخ باید منطبق بر اسناد و یافته‌های باستان‌شناسی باشد. باستان‌شناسی اگر تفسیری را تایید نکند باید آن را بگذاریم کنار.

من در اینجا اضافه کنم که هرچند مبنای واقعی اساطیر شاهنامه فردوسی رویدادهای بین‌النهرین و بابل می‌دانیم و کتاب ما از این تِز دفاع می‌کند ولی به یاد داشته باشیم که اساطیر ریشه در غرب فلات ایران به محض ورود به درون فلات ایران گسترش یافته‌اند و افزوده‌هایی یافته‌اند. از جمله اینکه بخش مهمی از رویدادهای شاهنامه در آناتولی کنونی و فلات ارمنستان اتفاق افتاده است که نمی‌توان آنها را به بین‌النهرین نسبت داد. یا منطقه لوانت متشکل ازسوریه، لبنان و فلسطین کنونی هم جایگاه مهمی در شاهنامه دارد.

در پایان اضافه کنم که اگر می‌بینیم گهگاه ادعا می‌شود فرهنگ‌های مختلف به نوعی وام‌گرفته از فرهنگ ایرانیست، یکی از دلایلی که این تفکر را القاء کرده آنست که طبق شاهنامه تاریخ ایران، تاریخ سراسر آسیای غربی است و اقوام زیادی را در برمی‌گیرد. اسناد تاریخی زیادی وجود دارد که این ادعا را تایید می‌کنند. بسیاری از رویدادهای تاریخ آشور  و اورارتو که روایت اساطیری آنها در شاهنامه آمده است در کتیبه‌های این اقوام ثبت شده است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۷ / معدل امتیاز: ۳٫۹

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=347947