محمود مسائلی – به دنبال حملات نیروهای حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، بحثها و تحلیلها در خصوص چرایی بروز این درگیریها در همه جای جهان، صرف نظر از اینکه مردم کدام مرام و آیینی دارند، فراگیر شده است.
تظاهرات دانشجویان به ویژه در در دانشگاههای آمریکایی نیز شرایط را برای قضاوت پیچیدهتر ساخته است. نگارنده دوستان و همکارانی با ارتباطاتی قدیمی در دانشگاههای آمریکای لاتین دارد که آنها نیز پیوسته مطالبی را درباره شرایط جاری منتشر میسازند. در این ارتباط که احساسات و عواطف مردم نیکاندیش، اما سادهانگار و گاهی بدون داشتن آگاهیهای لازم، به مرزهای حساسی نزدیک شده، میتوان ژرفتر موضوعات را مورد بررسی قرار داد تا حقایق پنهان و پشت پرده آشکار شود.
بیتردید هیچ انسانی نمیتواند شاهد کشته شدن انسانهای بیگناه باشد. اما این واقعیت را نیز باید پذیرفت که فراتر از احساسات لطیف انسانی، عوامل و موضوعاتی نیز در شرایط کنونی مشارکت دارند که شوربختانه موجبات کشته شدن بیشتر مردم را فراهم میآورند. بنابراین برای روشن ساختن حقایق در ابتدا بسیار ضروری است که مرزهای روشنی میان فلسطینیها از یکسو، و حماس و جهاد اسلامی از دیگرسو ترسیم کرد. سپس با تکیه بر اسناد متقن و محکمی که قابل انکار نیستند، توضیح داده شود که چه موانعی بر سر راه استقرار صلح و آرامش در منطقه وجود دارد.
برای این منظور در این نوشتار دو سند اصلی شامل «میثاق حماس» مصوب سال ۱۹۸۸ و «بیانیه اصول عمومی و سیاستگذاری» مصوب ۲۰۱۷ حماس مورد توجه قرار گیرد تا معلوم شود اساسا گروه حماس و طرفداران آن چگونه فکر میکنند.
فرضیهی مورد نظر این است که اولا بخش بزرگی از هواداران فلسطین نتوانستهاند تفاوتی میان حماس و فلسطینیها برقرار کنند. به همین دلیل در شعارهای آنان هیچ اشارهای به جنایات حماس نشده بلکه یکجانبه اسرائیل را محکوم میکنند. ثانیا آنان شاید کمتر فرصت داشتهاند که اسناد پایهای توضیح دهنده اعتقادات مذهبی و سیاسی این گروه را مطالعه کنند تا بتوانند در قضاوتها و موضعگیریهای سیاسی سمت و سوی صحیحی را اتخاذ کرده و دنبال کنند. در نتیجه این ناآگاهیهای همراه با احساسات تهییج شده، سردرگمیهایی برای آنها پیدا شده است. گویی این موج احساسی آنها را از حقایق دور نگه داشته و حتی به زیان فلسطینیها به حرکت وا میدارد.
برای توضیح این موضوعات بخشهای کوچکی از اسناد یادشده در اختیار حقیقتجویان قرار میگیرد. برای مطالعه بیشتر و عمیقتر توصیه میشود علاقمندان هردو سند را مطالعه کنند. سند اول یعنی میثاق حماس شامل ۳۶ ماده، و سند دوم یعنی اعلامیه اصول عمومی و سیاستگذاریها شامل ۴۲ ماده است. قضاوت درباره این اسناد اعتقادی حماس بر عهده خواننده است.
میثاق حماس
میثاق حماس بر مبانی اعتقادات اسلامی تعریف و تنظیم شده و بنابراین در آن ارجاعات متعددی به آیاتی از قرآن کریم و احادیث پیامبر شده است. به همین دلیل همه بخشهای میثاق با عنوان بسمالله الرحمن الرحیم آغاز شده و در آغازین فراز مقدمه هم با آیات ۱۰۹ تا ۱۱۱ از سوره آل عمران شروع شده است. مهمترین بخشهای این میثاق موارد زیر را توضیح میدهند:
ماده یک: نهضت مقاومت اسلامی: برنامه نهضت اسلام است. از آن ایدهها، طرز تفکر و درک جهان، زندگی و انسان سرچشمه میگیرد، برای قضاوت در تمام رفتارش به آن متوسل میشود و برای هدایت قدمهایش از آن الهام میگیرد.
ماده دو: نهضت مقاومت اسلامی یکی از شاخههای اخوان المسلمین در فلسطین است. نهضت اخوان المسلمین یک سازمان جهانی است که بزرگترین جنبش اسلامی در دوران معاصر را تشکیل میدهد. درک عمیق، درک دقیق و پذیرش کامل مفاهیم اسلامی از همه ابعاد زندگی، فرهنگ، عقیده، سیاست، اقتصاد، آموزش، جامعه، عدالت و قضاوت، گسترش اسلام، آموزش، هنر، اطلاعات، علم غیبت و گرویدن به اسلام همه بر مبانی اسلامی مشخص میشوند.
ماده پنج: گستره زمانی نهضت مقاومت اسلامی: نهضت با پذیرفتن اسلام به دوران ولادت پیام اسلام، جدّ صالح، برمیگردد که هدف آن الله، پیامبر اسلام الگوی آن است. قرآن قانون اساسی آن است. وسعت آن در هر جایی است که مسلمانانی هستند که اسلام را به عنوان روش زندگی خود در همه جای جهان پذیرفتهاند.
ماده هفت: از آنجا که مسلمانانی که به راههای نهضت مقاومت اسلامی پایبند هستند، در سراسر جهان پخش میشوند و از آن و مواضع آن حمایت میکنند و در راه ارتقای مبارزات آن میکوشند، نهضت ویژگی جهانشمولی دارد… نهضت مقاومت اسلامی یکی از حلقههای زنجیره مبارزه با متجاوزان صهیونیست است. ریشههای آن به سال ۱۹۳۹ برمیگردد، به ظهور شهید عزالدین القسام و برادران مبارزش، از اعضای اخوان المسلمین… بعلاوه، اگر پیوندها از یکدیگر دور بوده و موانعی که از سوی صهیونیسم بر سر راه مبارزان قرار میگرفت، مانع ادامه مبارزه میشد، امروزه نهضت مقاومت اسلامی در آرزوی تحقق وعده الهی است، و مهم است که چقدر باید طول بکشد.
در این ماده یکی از هولناکترین دیدگاههای حماس خود را نشان میدهد: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: روز قیامت فرا نمیرسد تا زمانی که مسلمانان با یهود بجنگند (یهودیان را بکشند)، زمانی که یهود پشت سنگها و درختان پنهان میشود، سنگها و درختان سخن میگویند ای مسلمانان، یا عبدالله، یهودی پشت سر من است، بیایید و او را بکشید. فقط درخت غارکاد (معلوم است که نوع خاصی از درختان) از این کار سرباز میزند، زیرا یکی از درختان یهودیان است. (مربوط به بخاری و مسلم)».
ماده هشت: خداوند هدف است، پیامبر الگو، و قرآن قانون اساسی آن است: جهاد و مرگ در راه خدا بلندترین آرزوهاست.
ماده یازدهم هم یکی دیگر از اعتقادات هولناک حماس را به نمایش میگذارد. بدون هیچ شرح و توصیفی مفاد این ماده به اشتراک گذاشته میشود:
«نهضت مقاومت اسلامی معتقد است که سرزمین فلسطین وقف اسلامی است که تا روز قیامت برای نسلهای آینده مسلمانان وقف شده است. آن یا هیچ قسمتی از آن را نباید هدر داد: آن یا هر قسمتی از آن را نباید رها کرد. نه یک کشور عربی و نه همه کشورهای عربی، نه هیچ پادشاه یا رئیس جمهور، نه همه پادشاهان و رؤسای جمهور، نه هیچ سازمانی و نه همه آنها، چه فلسطینی و چه عرب، حق چنین کاری را ندارند. فلسطین سرزمین وقف اسلامی است که تا روز قیامت برای نسلهای مسلمان وقف شده است. در این صورت، چه کسی می تواند ادعا کند که تا روز قیامت حق نمایندگی نسلهای مسلمان را دارد؟
این قانون حاکم بر سرزمین فلسطین در شریعت اسلام است و در مورد هر سرزمینی که مسلمانان به زور تسخیر کرده باشند نیز همینطور است، زیرا مسلمانان در زمان فتوحات (اسلامی) این سرزمین ها را برای نسل های بعدی مسلمانان تا روز قیامت وقف می کردند.
چنین شد: هنگامی که سران سپاهیان اسلام شام و عراق را فتح کردند، نزد خلیفه مسلمین، عمر بن الخطاب فرستادند و از او در مورد سرزمین فتح شده مشورت خواستند که آیا آن را بین سربازان تقسیم کنند، یا آن را برای صاحبانش بگذارد، یا چه؟ پس از مشورت و گفتگو میان خلیفه مسلمین عمر بن الخطاب و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تصمیم گرفته شد که زمین را نزد صاحبانش بگذارند که از میوه آن بهرهمند شوند. در مورد مالکیت واقعی زمین و خود زمین، باید تا روز قیامت برای نسلهای مسلمان تقدیم شود. کسانی که در زمین هستند فقط برای بهرهمندی از آن هستند. این وقف تا زمین و آسمان باقی است باقی است. در مورد فلسطین هرگونه رویه مغایر با شریعت اسلام باطل است.»
ماده سیزده هم هولناک و هشداردهنده است. متن آن بی شرح و بسط ذکر میشود:
«ابتکارات و به اصطلاح راه حلهای مسالمتآمیز و کنفرانسهای بینالمللی با مبانی نهضت مقاومت اسلامی در تضاد است. سوء استفاده از هر بخشی از فلسطین، سوء استفاده علیه بخشی از دین است. ناسیونالیسم نهضت مقاومت اسلامی بخشی از دین مردم آن است. اعضای آن از آن تغذیه شدهاند و برای برافراشتن پرچم خدا بر سر وطن خود می جنگند.
گاه و بیگاه فراخوانی برای تشکیل یک کنفرانس بینالمللی برای جستجوی راههایی برای حل مسئله (فلسطین) مطرح میشود. برخی با یک شرط یا چند شرط برای موافقت با تشکیل کنفرانس و شرکت در آن، این ایده را میپذیرند و برخی دیگر به این دلیل یا آن را رد میکنند. نهضت مقاومت اسلامی با شناخت احزاب تشکیل دهنده کنفرانس، نگرش گذشته و حال آنها نسبت به مشکلات مسلمین، این کنفرانسها را قادر به تحقق مطالبات، احیای حقوق یا اجرای عدالت در حق مظلومان نمیداند. این کنفرانسها تنها راه داوری کفار در بلاد مسلمین است.»
بازهم به این اعتقاد ترسناک نهضت مقاومت اسلامی در ادامه همان ماده توجه کنیم: «برای مسئله فلسطین راه حلی جز جهاد وجود ندارد. ابتکارات، پیشنهادات و کنفرانسهای بینالمللی همگی اتلاف وقت و تلاشهای بیهوده هستند.»
ماده پانزده میثاق حماس نیز میگوید: «روزی که دشمنان بخشی از سرزمین مسلمین را غصب کنند، جهاد وظیفه فردی هر مسلمانی میشود. در مقابل غصب فلسطین توسط یهودیان، برافراشتن پرچم جهاد واجب است. برای انجام این امر مستلزم انتشار آگاهی اسلامی در میان تودهها، چه در سطح منطقهای، چه در سطح عربی و چه در سطح اسلامی است. باید روحیه جهادی را در دل ملت نهاد تا با دشمنان مقابله کنند و به صف مبارزان بپیوندند.»
ماده سی و دو شرح مبسوطی از وظیفه کشورهای مسلمان در مقابله با اسرائیل را توضیح داده و از آنها خواسته است تا از این وظیفه عقب نشینی نکرده و خشم خداوند را متوجه خود نسازند: «هر کشوری که از مدار مبارزه با صهیونیسم خارج شود خیانت کرده است و لعنت خدا شامل او خواهد شد.»
سند اصول عمومی و سیاستگذاری
از آنجا که میثاق حماس مورد نقدهای فراوانی قرار گرفت، و نظر بر اینکه این سازمان نه فقط نابودی اسرائیل بلکه اساسا یهودیت را به عنوان مرام خود مطرح کرده بود، حماس تصمیم گرفت آنرا مورد بازبینی قرار دهد. برای این منظور در سندی که در سال ۲۰۱۷ انتشار یافت، بر همان اهداف اما با زبانی ملایم تأکید کرده است.
نگاهی کوتاه به مضامین مطرح شده در این سند نشان میدهد که روح میثاق حماس همچنان بر این سند بازبینی شده نیز حاکم دارد. فقط واژهها به زبان دیگری در کنار هم چیده شدهاند. در حقیقت، زیربنای درخواستهای عمومی برای نابودی اسرائیل، این موضع را با زبان ظریفتری بیان میکند. در این سند تا حدودی از منشور حماس که پر از زبانهای متعصبانه درباره «صهیونیسم جهانی» و «یهودیان جنگطلب» است فاصله گرفته شده. در اینجا بخشهایی از سند اخیر برای روشنگری افکار عمومی انتخاب شده و به اشتراک گذاشته میشود. بازهم قضاوت بر عهده خواننده است.
مقدمه: «فلسطین سرزمین مردم فلسطین عرب است، هویت آنها از آن سرچشمه میگیرد و به آن پایبند بوده و تعلق خاطر دارند.»
فقط یک اشاره کوتاه باید داشته باشم که همین فراز اولیه حکایت از آن دارد که در نگرش حماس موضوعات ایدئولوژیک پیشین با موضوعات هویتی جایگزین شده است. به همین دلیل سند مذکور ادامه میدهد که «فلسطین سرزمینی است که اسلام آن را اعتلا بخشیده است، ایمانی که آن را ارج می نهد، روح و ارزشهای عادلانهاش را از آن دمیده و دکترین دفاع و پاسداری از آن را پایهریزی میکند.» سپس ادامه میدهد که «فلسطین سرزمینی است که توسط یک پروژه نژادپرستانه، ضد بشری و استعماری صهیونیستی تصرف شد که بر اساس وعدهای دروغین (اعلامیه بالفور)، به رسمیت شناختن یک موجود غاصب و تحمیل یک امر انجام شده به زور بنا شده است. بنابراین، فلسطین نماد مقاومتی است که تا پایان آزادی، تا زمانی که بازگشت محقق شود و تا زمانی که یک کشور کاملاً مستقل با پایتختی اورشلیم ایجاد شود، ادامه خواهد داشت: فلسطین روح امت و آرمان اصلی آن است. این روح انسانیت و وجدان زنده آن است».
جنبش: «جنبش مقاومت اسلامی «حماس» یک جنبش ملی آزادیبخش و مقاومت اسلامی فلسطین است. هدف آن آزادسازی فلسطین و مقابله با پروژه صهیونیستی است. مرجع آن اسلام است که اصول، اهداف و ابزار آن را تعیین میکند».
سرزمین فلسطین: «فلسطین که از رود اردن در شرق تا مدیترانه در غرب و از راس النقوره در شمال تا ام الرشرش در جنوب امتداد دارد، یک واحد سرزمینی یکپارچه است. این سرزمین و خانه مردم فلسطین است. اخراج و تبعید مردم فلسطین از سرزمین خود و ایجاد تشکیلات صهیونیستی در آن، حق ملت فلسطین را بر کل سرزمین خود باطل نمیکند و هیچ حقی را در آن برای رژیم غاصب صهیونیستی تثبیت نمیکند».
لازم به تأکید نیست که این تعریف از «سرزمین فلسطین» به این معناست که کشور اسرائیل تحت هیچ شرایطی مورد شناسایی حماس قرار نمیگیرد.
مردم فلسطین: «شامل فلسطینیها عربهایی هستند که تا سال ۱۹۴۷ در آن سرزمین زندگی میکردند. صرف نظر از اینکه از آن رانده شدند یا در آن ماندند، و هر شخصی که بعد از آن تاریخ از پدری عرب فلسطینی متولد شده باشد، چه در داخل و چه خارج از فلسطین، فلسطینی خواهد بود. هویت فلسطینی اصیل و فاقد زمان است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. فجایعی که در اثر اشغالگری صهیونیستی و سیاست آوارگی آن بر سر مردم فلسطین آمده است، نه می تواند هویت مردم فلسطین را محو کند و نه می تواند آن را نفی کند. یک فلسطینی نباید هویت ملی یا حقوق خود را با کسب تابعیت دوم از دست بدهد».
در اینجا بازهم به یاد داشته باشیم که حماس نبرد خود با اسرائیل را بر بنیادهای هویتی قرار میدهد تا اینکه بخواهد خود را به ایدئولوژی قدیمیتر محدود سازد.
پایتخت: «اورشلیم پایتخت فلسطین است. موقعیت مذهبی، تاریخی و تمدنی آن برای اعراب، مسلمانان و بطور کلی همه جهان اساسی است. اماکن مقدس اسلامی و مسیحی آن منحصراً متعلق به مردم فلسطین و امت عربی و اسلامی است. هیچ سنگی از اورشلیم را نمیتوان تسلیم کرد یا رها کرد. اقدامات اشغالگران در اورشلیم، مانند یهودیسازی، شهرکسازی و احراز حقایق در زمین اساساً باطل است».
بدون اینکه نیازی به توضیحی مبسوط داشته باشد، میتوان به خوبی دریافت که حماس حتی باور ندارد که یهودیت که قبل از اسلام و مسیحیت وجود داشته نیز سهمی تاریخی و هم الهیاتی در اورشلیم دارد! افزون براین، همان مفهوم وقف بودن که در میثاق پیشین جزو اصول بنیادین حماس تلقی شده بود، در اینجا با زبانی نرم اما بر مبنای همان اعتقادات پیشین تکرار شده است: «مسجد مبارک الاقصی منحصراً متعلق به مردم و امت ما است و اشغال هیچگونه حقی بر آن ندارد. توطئهها، اقدامات و تلاشهای اشغالگران برای یهودیسازی الاقصی و تقسیم آن منتفی، باطل و نامشروع است».
پروژه صهیونیستی: « صهیونیسم یک پروژه نژادپرستانه، تهاجمی، استعماری و توسعهطلبانه است که بر اساس تصرف اموال دیگران بنا شده است. دشمنی آنها با مردم فلسطین و آرمان آنها برای آزادی، رهایی، بازگشت و تعیین سرنوشت قرار دارد. موجودیت اسرائیل کنونی بازیچه همان پروژه صهیونیستی و پایگاه تجاوزگری آن است». «پروژه صهیونیستی تنها مردم فلسطین را هدف قرار نمیدهد بلکه دشمن امت عربی و اسلامی است و امنیت و منافع آنها را تهدید میکند… پروژه صهیونیستی همچنین خطری برای امنیت و صلح بینالمللی و برای بشریت و منافع و ثبات آن است».
«حماس تأیید میکند که درگیری آن با پروژه صهیونیستی است نه با یهودیان به دلیل مذهبشان. حماس با یهودیان به این دلیل که یهودی هستند، مبارزه نمیکند. بلکه با صهیونیستهایی که فلسطین را اشغال کردهاند مبارزه میکند. با این حال، این صهیونیستها هستند که دائما یهودیت و یهودیان را با پروژه استعماری و موجودیت غیرقانونی خود در ارتباط میبینند».
موضع حماس در قبال اشغال و راه حل های سیاسی: «موارد زیر منتفی و باطل تلقی میشوند: اعلامیه بالفور، سند قیمومت بریتانیا، قطعنامه تقسیم فلسطین سازمان ملل متحد، و هر قطعنامه و تدابیری دیگری که از آنها ناشی شود یا مشابه آنها باشد. تأسیس اسرائیل کاملاً غیرقانونی و مغایر با حقوق مسلم مردم فلسطین و برخلاف میل آنها و خواست امت است. همچنین نقض حقوق بشر است که توسط کنوانسیون های بینالمللی تضمین شده است، که مهمترین آنها حق تعیین سرنوشت میباشد.»
«هیچ امکانی برای به رسمیت شناختن مشروعیت موجودیت صهیونیستی وجود ندارد. آنچه بر سرزمین فلسطین از نظر اشغال، شهرکسازی، یهودیت یا تغییر ویژگیهای آن و یا جعل حقایق وارد شده است، نامشروع است. حقوق فلسطین هرگز از بین نمیرود».
در ماده بیست یکی از خطرناکترین مواضع حماس توضیح داده شده است: «حماس معتقد است که هیچ بخشی از سرزمین فلسطین صرف نظر از علل، شرایط و فشارها و صرف نظر از اینکه اشغال چقدر طول بکشد، نباید به خطر بیفتد یا واگذار شود. حماس هرگونه جایگزینی برای آزادی تام و کامل فلسطین از رودخانه تا دریا را رد میکند. با این حال، حماس بدون به خطر انداختن مخالفت خود با رژیم صهیونیستی و بدون چشمپوشی از حقوق فلسطینیان، تشکیل یک کشور کاملاً مستقل فلسطینی را با پایتختی بیت المقدس در راستای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ با بازگشت رژیم صهیونیستی میداند. پناهندگان و آوارگان به خانههایشان که از آنجا رانده شدهاند، باید فرمول اجماع ملی باشد».
و باز هم تضاد ذاتی اعتقادات حماس با حقوق بینالملل و قواعد آن در ماده بیست و یک به وضوح نشان داده شده است: «حماس تأیید میکند که توافقنامه اسلو و الحاقات آن با قواعد حاکم بر حقوق بینالملل در تضاد است زیرا تعهداتی را ایجاد میکند که با حقوق مسلم مردم فلسطین بیگانه است. بنابراین جنبش مقاومت اسلامی این توافقات و هرآنچه از آن سرچشمه میگیرد، مانند تعهداتی که به ضرر منافع مردم ما است، به ویژه هماهنگی (همکاری) امنیتی را رد می کند».
شاید آخرین نمونه اعتقادات خطرناک حماس را بتوان در ماده بیست و سه جستجو کرد: «حماس تاکید میکند که تجاوز علیه مردم فلسطین، غصب سرزمین آنها و تبعید آنها از سرزمینشان را نمیتوان صلح نامید. هرگونه توافقی که بر این اساس حاصل شود به صلح منجر نخواهد شد. مقاومت و جهاد برای آزادی فلسطین حق، تکلیف، و افتخاری برای همه پسران و دختران مردم و امت ما خواهد بود».
*دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بینالملل، دانشگاههای آتاوا و کارلتون و دبیرکل اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد