تأخیر ایرانیان در شناخت قرآن

- پس از مشروطیت گرایش به پارسی‌گویی و دوری گزیدن از به کار بردن  واژگان عربی نوعی تجدد در ادبیات به حساب می‌آمد و سبب گردید تا ترجمه‌هایی از قرآن به فارسی انجام شود. این ترجمه‌ها موجب گردید تا تعداد بیشتری از ایرانیان با سواد با محتوای کتاب مقدس آشنایی یابند. پس از انقلاب اسلامی میزان ترجمه‌های قرآن افزایش چشمگیر یافت. در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی ترجمه‌های فراوانی از قرآن به فارسی انجام شد که هدف از آن برخلاف ترجمه‌های پیشین، اسلام‌گستری و ایدئولوژیک بود. آشنایی گسترده بخش بیشتری از مردم از محتوای قرآن و کارکردهای منفی نظام اسلامی که کلیه سیاست‌هایش منتسب به قرآن می‌گردد، نتایج منفی برای نظام به بار آورد و موجبات سستی اعتقاد به الهی بودن قرآن را فراهم کرد.
- این ترجمه‌های سلیقه‌ای راهی به سوی فهم عمومی متن گشوده‌اند و همین آگاهی سبب شده تا بسیاری از خوانندگان ترجمه‌های فارسی قرآن با پی بردن به محتوای کتاب، تقدس قرآن را مورد انکار و یا تردید قرار دهند و نگاه‌شان به دین دگرگون گردد. این پدیده شیبه حالتی است که در سده شانزدهم در اروپا با جنبش پروتستان به وجود آمد و راه برای ترجمه انجیل‌ها از زبان لاتین به زبان‌های دیگر اروپایی گشوده شد.
- با کنار رفتن پرده تقدس از بسیاری از مقدسات میدان گسترده‌تری برای خردورزی باز می‌گردد. پیشرفت، توسعه و رفاه در همه جامعه‌های بشری با اصالت دادن به خرد و فاصله گرفتن از هر آنچه مایه‌ی آفت خرد است ممکن شده است.

سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ مه ۲۰۲۴


احمد تاج‌الدینی – در ادبیات دینی اسلامی قرآن سخن الله (کلام الله) است و مسلمانان این کتاب را معجزه پیامبری محمد می‌دانند. معجزه عملی است که با مشاهده‌ها و تجربه‌های معمول ناسازگار است و به باور مومنان، پیامبران به دلیل ارتباط با غیب قادر به انجام آن هستند. از این رو مسلمان‌ها قرآن را مقدس می‌دانند و جهان‌بینی خود را بنا بر این نوشته شکل داده‌اند.

واژه «مقدس» یک مفهوم دینی است که در همه دین‌ها به کار گرفته می‌شود. در فرهنگ دینی امر مقدس چیزی است که با نیروی مطلق فراطبیعی مرتبط است. به دلیل همین ارتباط قرآن با نیروی غیبی است که مومنان آن را معجزه می‌دانند. امر مقدس می‌تواند یک مکان مانند مکه، یک متن نوشته شده مانند قرآن یا فردی حقیقی مانند امام و یا اموری فراطبیعی چون الله، فرشته، جهنم و بهشت باشد. مقدسات ابزارهایی برای تحکیم باور دینی هستند.

سه نوع نگاه به دین و امر مقدس

فلسفه، دین‌شناسی و کلام (الهیات) سه گونه نگاه متفاوت به دین و موضوعات دینی دارند. فیلسوف و پژوهشگر دین از بیرون به دین و موضوعات دینی نگاه می‌کنند (نگاه برون‌دینی)، در حالی که متکلم (تئولوگ/ خداشناس) از درونِ متون دینی به دین می‌نگرد (نگاه درون‌دینی). فیلسوفان گذشته تلاش می‌کردند تا دنیای پیرامون خود را بدون در نظر گرفتن تصورات دینی توضیح دهند. به این جهت از فلسفه دانش‌هایی مانند ریاضی و فیزیک به وجود آمد. امروز نیز فلسفه روی آنچه مبانی تصورات ما را می‌سازند کار می‌کند و فیلسوفان معاصر به موضوع عدالت توجه ویژه دارند. دین‌شناسی (پژوهشگری در دین) از زاویه جامعه‌شناختی، روانشناختی، تاریخی و فلسفی به پژوهش دین می‌پردازد (ص۱۰ Religionsboka). اما کلام یا خدا‌شناسی که علم درباره خداست می‌کوشد تا بیانگر ایمانی باشد که در متن‌های مقدس بیان شده و دلیل‌هایش را نیز از درون متن‌های مقدس استخراج می‌کند. دین‌شناسی دانش جدیدی است در حالی که فلسفه و الهیات ریشه در دوران باستان دارند. الهیات اسلامی در پی الهیات یهودی و مسیحی به وجود آمده است. قرآن مهمترین منبع الهیات اسلامی است.

تأخیر آشنایی ایرانیان با محتوای قرآن

ایرانیان در ۴۰۰ سال نخست ورود اسلام به ایران به دلیل تفاوت زبان مستقیما از محتوای قرآن اطلاع نداشتند.

نخستین ترجمه رسمی قرآن به فارسی در سده چهارم در فرارود (ماوراء النهر) انجام شد. آن ترجمه و ترجمه‌های اندکی که از آن پس تا سده پیشین انجام شد، بیشتر در کتابخانه دربارها و یا کتابخانه‌های مدارس بزرگ نگهداری می‌شد و در دسترس عموم که اکثرا بی‌سواد هم بودند قرار نمی‌گرفت. در دوره ششصد ساله خلافت اموی و عباسی که سیاست عربی کردن متصرفات اسلامی غلبه داشت، ترجمه قرآن کارپسندیده به حساب نمی‌آمد، و ترجمه آن را مغایر با تقدس قرآن می‌دانستند. سیاست خلافت چنان بود که  تقدس متن قرآن و زبان عربی یکسان نشان داده شود. این یکسان‌پنداری از علل اصلی رواج زبان عربی در متصرفات اسلامی گردید.

با سقوط خلافت و در دوره مغول نیز اعتنایی به ترجمه قرآن نشد. در دوران صفوی هم بی‌اعتنایی به ادبیات فارسی دامن ترجمه را هم گرفت و ترجمه‌ای قابل اعتناء از قرآن صورت نگرفت. پس از مشروطیت گرایش به پارسی‌گویی و دوری گزیدن از به کار بردن  واژگان عربی نوعی تجدد در ادبیات به حساب می‌آمد و سبب گردید تا ترجمه‌هایی از قرآن به فارسی انجام شود. این ترجمه‌ها موجب گردید تا تعداد بیشتری از ایرانیان با سواد با محتوای کتاب مقدس آشنایی یابند. پس از انقلاب اسلامی میزان ترجمه‌های قرآن افزایش چشمگیر یافت. در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی ترجمه‌های فراوانی از قرآن به فارسی انجام شد که هدف از آن برخلاف ترجمه‌های پیشین، اسلام‌گستری و ایدئولوژیک بود. آشنایی گسترده بخش بیشتری از مردم از محتوای قرآن و کارکردهای منفی نظام اسلامی که کلیه سیاست‌هایش منتسب به قرآن می‌گردد، نتایج منفی برای نظام به بار آورد و موجبات سستی اعتقاد به الهی بودن قرآن را فراهم کرد. این تحول که از دهه ۸۰ خورشیدی آغاز گردیده سبب تضعیف نگاه درون‌دینی و تقویت نگاه برون‌دینی به قرآن گردید و در نزد بخش‌هایی از باورمندان مسلمان جایگاه قرآن از کلام الله (سخن خدا) به سخن پیامبر نقل مکان کرد و با توسل به هرمونتیک توجیه‌های عقلانی برای عدم تناسب محتوای قرآن با نیازهای جامعه مدرن ارائه گردید. این گروه از مسلمان با نام‌هایی مانند نواندیشان دینی و عناوین دیگر شناخته شدند.

در ترجمه‌های فارسی قرآن آشفتگی‌ها و تفاوت‌ها بسیار است. این آشفتگی‌ها دو علت اصلی دارد نخست آنکه زبان قرآن زبانی کهن و دشوار است و دوم آنکه اغلب مترجمان قرآن از هنر و علم ترجمه آگاهی ندارند. در هر حال این ترجمه‌های سلیقه‌ای راهی به سوی فهم عمومی متن گشوده‌اند و همین آگاهی سبب شده تا بسیاری از خوانندگان ترجمه‌های فارسی قرآن با پی بردن به محتوای کتاب، تقدس قرآن را مورد انکار و یا تردید قرار دهند و نگاه‌شان به دین دگرگون گردد. این پدیده شیبه حالتی است که در سده شانزدهم در اروپا با جنبش پروتستان به وجود آمد و راه برای ترجمه انجیل‌ها از زبان لاتین به زبان‌های دیگر اروپایی گشوده شد. با ترجمه متن‌های مقدس، انحصار کشیشان و کلیسا بر تفسیر لاتینی متن‌های مقدس شکسته شد و مردم عادی مسیحی این امکان را یافتند که انجیل‌ها را با چشم و زبان‌های خود بخوانند و با مغزهایشان تحلیل کنند و این روشنگری پایه بزرگ تحولات فکری در اروپا گردید.

در ایران نیز پس از انقلاب اسلامی عدو سبب خیر شد و آگاهی عمومی از محتوای متن قرآن از راه ترجمه‌ها افزوده شد. این آگاهی‌ها برخلاف هدف و خواست نظام اسلامی سبب نیرومندتر شدن دین‌گریزی، بازاندیشی و تجدید نظرطلبی در دین و برداشت‌های دگرگون شده از امر مقدس گردیده است. این روند در راستای حذف یا تضعیف نگاه الهیاتی به دولت و اولویت دادن به نگاه برون دینی به دین و به مقدسات شده است. با کنار رفتن پرده تقدس از بسیاری از مقدسات میدان گسترده‌تری برای خردورزی باز می‌گردد. پیشرفت، توسعه و رفاه در همه جامعه‌های بشری با اصالت دادن به خرد و فاصله گرفتن از هر آنچه مایه‌ی آفت خرد است ممکن شده است.

محتوای قرآن

قرآنی که امروز در دسترس همگان است کتاب بالنسبه حجیمی‌ است که ۱۱۴ بخش(سوره)  دارد و هر بخش نیز به چندین بخش کوچکتر (آیه) تقسیم شده است.  تعداد آیه‌ها ۶۲۳۶ واحد است. مجموعا در قرآن ۷۷۸۰۷ واژه به کار رفته است. این تعداد حروف با استاندارد امروزی برابر است با ۱۱۲ صفحه A-4 با اندازه حروف ۱۲٫

گزارش‌های حدیثی برآنند که در زمان محمد این آیه‌ها به وسیله کسانی که از آنها به عنوان «نویسندگان وحی» یاد می‌شود بر روی استخوان‌های پَهن، مانند «استخوان کتف، دنده، لیف خرما و یا روی سنگ‌های پهن سفید» نوشته می‌شد (ص ۴۵۹ تاریخ تمدن اسلامی. جرجی زیدان، و تاریخ یعقوبی ج.۲)». بنا بر همان روایت‌ها قرآن در زمان محمد هرگز به صورت کتاب یا مصحف گردآوری نشد. علاوه بر آن در همان دوران از کسانی نیز یاد می‌شود که آیه‌هایی را از حفظ  می‌خواندند و «قراء» (خوانندگان) نامیده می‌شدند. برداشت مومنان مسلمان در وحی قرآن چنین است. سند چنین برداشت‌هایی اسناد معتبر تاریخی نیستند. منابع این برداشت‌ها حدیث‌هایی است که سال‌ها پس از درگذشت محمد گزارش شده‌اند.

موضوع اصلی قرآنی که بنا بر گزارش‌های حدیثی بعدها مدون گردید و امروز در دسترس همگان است، الله‌باوری و جدل با مخالفان است. ویژگی مهم این الله‌باوری ستیز با نمادهای ستایشی قبایل مختلف بود که بعضا الله‌باور نیز بودند. آنها مخالف هرگونه نماد ستایشی بودند و نابودی نمادها (تندیس‌ها/ اصنام) را تبلیغ می‌کردند. این راستا از الله‌باوری در یثرب (مدینه) موفق به تشکیل دولتی  به رهبری محمد گردید (۶۲۲م/۱ ه.ق).

 ذکرها و ذاکران فراوان

پس از مرگ محمد بسیاری از دینِ «الله‌باوران نمادستیز» روی برگرداندند و به باورهای پیشین خویش بازگشت کردند. چنین بازگشت وسیعی می‌تواند بیانگر اختلال در دولت مبشران دین الله باشد. در زمان خلافت ابوبکر که جانشین «رسول‌الله» شده بود، جنگ‌های فراوانی با مرتدان (از دین برگشتگان) انجام شد. گزارش‌های حدیثی می‌گویند در این جنگ‌های مذهبی (غزوه) بسیاری از حافظان قرآن کشته شدند. مثلا در جنگ یمامه ۱۲۰۰ مسلمان کشته شد که ۷۰۰ نفر از آنها از حافظان قرآن بودند. این تعداد کشته تنها مربوط به یک جنگ است و می‌تواند بیانگر فراوانی «قراء» در آن دوران باشد. وجود چنین جمع فراوان قراء (خوانندگان) به فرض صحت، می‌تواند قرینه‌ای بر سنت گسترده‌ای باشد که در آن مردمانی، اورادی را از حفظ داشتند و زمزمه می‌کردند. سنتی که در آن زمان در صومعه‌های مسیحی و معابد یهود از آداب روزانه مومنان یهود و راهبان مسیحی بود. سوره حج از معدود سوره‌هایی است که در آن می‌توان ردی مبهم از حوادث تاریخی سده هفتم میلادی را پی گرفت. در آیه ۴۰ این سوره به جنگ‌هایی اشاره می‌شود که سبب حفاظت از «دیرها»، «صومعه‌ها»، «کنیسه‌ها»، «کلیساها»، و «مساجد» گردیده‌اند. در همه این پرستشگاه‌ها خواندن دعا جزیی از زندگی روزانه بود. در این آیه تمایزی بین پرستشگاه‌ها دیده نمی‌شود و گفته می‌شود که در همه آنها نام الله برده می‌شود. پس فراوانی قراء با توجه به فراوانی پرستشگاه‌ها عجیب نیست.

 گردآوری ذکرها و نوشته‌های پراکنده

بین مورخان و گزارشگران حدیث اتفاق نظر وجود دارد که تا پیش از مرگ محمد قرآن به عنوان کتابی واحد جمع‌آوری نشده بود. در قرآن آیه‌هایی هست که در آن با نوشتن  و فروش کتاب‌های مقدس  و سودجویی از آن مخالفت شده است (سوره بقره آیه۴۱ و ۷۹). تنها پس از مرگ محمد و با گسترش قدرت دولت مبشران است که در منابع حدیثی سخن از یکپارچه سازی ذکرها، آیات و مصحف‌های (صفحه‌های بهم چسبانده شده یا جزوه‌هایی که در یک جلد جمع شده‌اند) پراکنده به میان آمده است. لزوم جمع‌آوری آیات و مصحف‌های پراکنده را برای نخستین بار عمر از یاران نزدیک محمد به ابوبکر که جانشین محمد و خلیفه اول بود گوشزد کرد. ابوبکر نخست به این دلیل که چنین کاری سابقه ندارد و خود محمد نیز چنین کاری نکرده، با نظر عمر مخالفت کرد. اما ابوبکر نظر عمر را سرانجام پذیرفت و عده‌ای متشکل از مهاجران مکه‌ای و انصار مدینه‌ای (واژه انصار با نصارا به معنای مسیحی، همخوانی‌های شکلی و معنایی دارد) را مامور جمع‌آوری آیات کرد. گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که هنگام گردآوری قرآن در عهد ابوبکر صحابه (یاران نزدیک محمد) در انتخاب نام دچار اختلاف نظر شدند. «سالم مولی ابن حذیقه گفت: من در حبشه دیدم که به کتب مقدس مصحف می‌گفتند، پس بر این لفظ اجماع کردند (منبع بالا /۲۸۱)».

با این حال قرآن موجود بنا به گزارش‌های اسلامی به وسیله عثمان خلیفه سوم جمع‌آوری گردید. روایت‌های مورخان اسلامی گویای آن است که قرآن‌های مختلفی در آن دوره در نقاط مختلف وجود داشت. به دستور عثمان قرآن‌های دیگر را از اطراف و اکناف جمع‌آوری کردند و او همه آنها را با آب گرم و سرکه جوشانید و به قولی همه را سوزاند (یعقوبی ص۶۴). این گزارش نشان می‌دهد که نوشته‌های مختلفی به نام قرآن یا نام‌های دیگری مانند مصحف، کتاب یا فرقان پیش از تدوین قرآن توسط عثمان در نقاطی مختلف وجود داشته است. دستور نابودی مصحف‌های دیگر را می‌توان حمل بر تفاوت‌هایی در متن‌های آنها نمود. روایت‌های مورخان از وجود مصحف‌های (نوشته‌ها) متعدد در دوران خلفای راشدین، در برابر روایت‌هایی قرار می‌گیرد که بنیاد گردآوری قرآن را بر نوشته‌های پراکنده بر استخوان‌ها و لیف خرما و استخوان دانسته‌اند. نگارش بر لیف خرما و استخوان‌های پراکنده بعید می‌نماید منبع کتابی به حجم قرآن امروزی بوده باشد. واژه مصحف که برای این نوشته‌ها به کار می‌رفته به معنی مجموعه اوراقی است که در یک جلد جای داده شده باشد. بنابراین قرآن پیش از آنکه عثمان اقدام به جمع‌آوری آن کند به عنوان مصحف (کتاب، یا کتابچه‌هایی) در شهرهای مختلف با فاصله‌های زیاد از هم وجود داشته است.

از همین زمان‌هاست که شاهد فاصله گرفتن مجموعه‌هایی از جامعه‌های دینی از خلافت هستیم که به پرهیزکاری شهرت داشتند. این پرهیزکاران به نظر می‌رسد با خلافتی که به تبعیض و دوری از شعائر پرهیزکارانه  روی آورده و برای توجیه قدرت خود به تدوین آیات موجود به سلیقه و متناسب با نیاز حکومت دست زده، به مخالفت برخاسته‌اند. یکی از این افراد ابن مسعود از یاران با سواد و نزدیک محمد بود. او از جمله کسانی است که به حبشه مهاجرت کرده بود و در فضای مسیحی آنجا زیسته بود. او هنگامی‌ که از قصد عثمان در سوزاندن مصحف‌هایی غیر از مصحفی که خود عثمان تهیه کرده بود اطلاع یافت، از تحویل کتاب خود به عثمان خودداری کرد و به این خاطر خلیفه او را شکنجه کرد. ابن مسعود بر این عقیده بود که در قرآن واژه‌های دشوار و غیرقابل فهمی‌ وجود دارد که بایستی آن واژه‌ها با واژه‌های قابل فهم عوض شود. عبدالله بن مسعود از یاران نزدیک محمد بود، بنابراین زبان و گویش او بایستی با محمد یکسان بوده باشد. نامفهوم یا دشواری فهم واژگانی از قرآن تا حدی که برای هم‌عصران محمد نیز  دشوار باشد، قرینه‌ای بر آن می‌تواند باشد که بخش‌هایی از قرآن متعلق به دورانی بسیار کهن‌تر از دوران محمد بودند و یا بایستی بخش‌هایی از آن در مناطقی که گویش و زبان متفاوتی از زبان مردم مدینه و مکه داشته‌اند نوشته شده باشند.

تاکید گزارش‌ها بر وجود مصحف‌های گوناگون نیز چنین برداشتی را تقویت می‌کند. مثلا قرآنی که تعلق آنرا به علی نسبت می‌دهند و به هفت جزء تقسیم می‌شد (ص۱۵ تاریخ یعقوبی). در روایت دیگری علی قرآن را به چهار بخش تقسیم کرده است: «قرآن به چهار بخش نازل شد. ربعی درباره ما، ربعی درباره دشمن ما، ربعی مثل‌ها و ربعی محکم و متشابه (منبع بالا ص۱۶)». آنچه از این روایت‌ها استنباط می‌گردد آن است که قرآن‌های مختلفی وجود داشتند که متن‌های آنها یکسان نبوده است. این تفاوت‌ها آنچنان زیاد بود که عثمان برای پیشگیری از تشتت آرا و حفظ قدرت خلافت اقدام به نابودی آنها کرد و تنها نسخه‌ای را که به دستور خودش جمع‌آوری گردیده بود مورد حمایت قرار داد. گزارشگران و مورخانی که این اخبار را گزارش کرده‌اند، از یکدست نبودن، متناقض بودن، تفاوت در سبک نگارش قرآن آگاهی داشتند، و احتمالا برای توجیه این تفاوت‌ها و همراهی با خلافت این تفاوت‌ها را تقسیم‌بندی کرده و آنها را به منشاء نزول که الله باشد، ارجاع دادند و نه به پیام‌آور او. علت ارجاع تناقضات به الله آن بود که اگر تفاوت‌ها و تناقضات به محمد نسبت داده می‌شد، پیامبر دروغگو به حساب می‌آمد و تمام قرآن بی‌اعتبار می‌گردید. اما الله داناست و از حکمت این تفاوت‌ها آگاه است.

در تقسیم‌بندی دیگری قرآن را به سی جزء و برخی نیز به هزار جزء تقسیم کرده‌اند (دانشنامه اسلام). این تقسیمات که امروز منشاء و علت روشنی برای آن نمی‌توان ارائه کرد، می‌تواند ریشه در پراکندگی نوشته‌ها (مصحف‌ها) در زمان‌هایی بسیار دورتر و یا بعدتر از زمان مبشران دین الله داشته باشد. بنا به روایتی دیگر در جنگ علی با معاویه، سپاهیان معاویه قریب پانصد قرآن بر سر نیزه کردند و گفتند کتاب خدا میان ما و شما حکم باشد (ص۴۴۱ تاریخ تمدن اسلام). عقلا بعید است که در آن زمان پانصد قرآن با حجم امروزی در دست سپاهیان بوده باشد. اما در عین حال این گزارش  گویای آن می‌تواند باشد که در همان دوران اولیه خلافت، مصحف‌ها یا جزوه‌های کوچکتر به فراوانی در دسترس بوده است. مبشران دین الله متعلق به دورانی هستند که دارندگان سواد در محیط زندگی آنان بسیار نایاب بود و نوشتن قرآنی به حجم کنونی در میان اعراب شبه‌جزیره بسیار بعید می‌نماید. محتمل است که این جزوه‌های کوچک در شام و یا بین‌النهرین و یا حبشه و حتی در مکه که تا پیش از تسلط «الله‌باوران نمادستیز» شهر نسبتا آزادی بود و با سوادان در آنها بیشتر بودند با زبان‌های رایج نوشته و در شبه‌جزیره عربستان منتشر شده باشد.

همه این قراین دلالت بر آن می‌کند که قرآن کنونی بایستی سال‌ها بعد و در زمانی که خلافت از منشیان حرفه‌ای برخوردار گردید، بر اساس نوشته‌های پراکنده، بعضا کهن‌تر و بعضا مربوط به دوران محمد و بعضا حتی جدیدتر و مربوط به بعد از مرگ محمد تدوین شده باشد.

گزارش‌هایی که جمع‌آوری و نگارش نهایی قرآن را سال ۲۵ یا ۳۰ هجری در زمان عثمان دانسته‌اند، می‌گویند، چهار قرآن نوشته شد و به چهار شهر مکه، بصره، کوفه و شام ارسال شد. دو نسخه هم بعدا تهیه شد که یکی را برای اهل مدینه نگاه داشتند و یک نسخه را خود عثمان برداشت و این همان است که آنرا «امام» نامند. به موازات این گزارش‌ها، روایت‌های دیگری وجود دارد که نسخه‌های  دیگری  را معرفی می‌کنند مانند نسخه علی و نسخه ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود (ص۴۶۲ تاریخ تمدن اسلام). اثبات درست یا نادرست بودن این گزارش‌ها ناممکن است زیرا از هیچیک از نسخه‌های قرآن‌های نامبرده اثری در دست نیست. به ویژه که خط عربی در آن دوران هنوز مستعد نوشتن کتاب‌هایی به حجم قرآنی که امروز در دست است نبود و مدت‌ها طول کشید تا خط عربی مستعد نوشتاری گردد که قرائت یکسانی از آن ممکن باشد. خوانش‌های متفاوت حروف عربیِ نخستین به جهت نداشتن نقطه، اِعراب و حروف صداداری که تلفظ واژه‌ها را دقیق کند، و نیز تفاوت‌هایی در نگارش حروف عربی در بصره و کوفه با نگارش عربی حجازی، پذیرش نوشتن متنی پر حجم بسان قرآن موجود را تا پیش از سده دوم در عربستان دشوار می‌سازد. از مجموع روایت‌هایی که تاریخ‌نگاران و گزارشگران حدیث در سده‌های دوم و سوم بیان کرده‌اند چنین برمی‌آید که متن قرآن کنونی بعضا بر پایه سنت شفاهی و انتقال سینه به سینه و بعضا به صورت  متن‌های کهن پراکنده ، به تدریج جمع‌آوری و بنا به قراین در اواخر خلافت امویان و یا اوایل خلافت عباسی که دستگاه خلافت از منشیان حرفه‌ای برخوردار گردید، به صورت کتابی درآمده باشد که امروز در دسترس است.

نامگذاری‌های سلیقه‌ای سوره‌های قرآن

بنیاد قرآنِ موجود بر آیه‌های قرآن متکی است. اینکه چگونه و چه زمانی مجموعه‌ای از آیه‌ها در بخش‌هایی به نام سوره‌ها گردآوری شدند، و اینکه چه کسی یا کسانی بر این سوره‌ها نام گذاشتند از جهت تاریخی ناروشن است. تاریخ تقدم و تاخر سوره‌ها و آیه‌ها نیز نامعلوم است. شماره‌گذاری آیه‌ها همیشه به معنای استقلال آیه‌ها نیست. بعضی آیه‌ها دنباله آیه پیشین است و بعضی آیه‌ها نیز رابطه‌ای با آیات پیش از خود ندارد. برخی از مفسران اسلامی بنا به مضمون آیه‌ها و بنا بر برداشت‌های خود، آیه‌ها را از جهت مکان نزول به مکی و مدنی تقسیم کرده‌اند که تقسیم‌بندی دقیقی نیست. درباره نامگذاری سوره‌ها نیز نظر غالب مفسران قرآن آنست که این نام‌ها به وسیله نویسندگان و نسخه‌برداران  برگزیده شد و به سوره‌ها اطلاق گردید. برخی از نام‌های برگزیده شده برای سوره‌ها بیانگر قدمت این نامگذاری‌هاست، مانند سوره‌هایی که به نام جانوران نامیده شدند از جمله « نمل (مورچگان)»، «نحل (زنبور عسل)»، «بقره (گاو)»، «انعام (چارپایان)». تعدادی از سوره‌ها نیز دارای چند نام است. نام بعضی سوره‌ها نیز فقط از یک حرف است مانند سوره‌هایی که «ص»، «ق» و یا «ن» نامیده شده‌اند و معلوم نیست که این حروف چه معنایی دارند.

 تقسیم‌بندی‌های قرآن

قرآن بنا بر نظم معینی نگارش نشده است. تقسیم‌بندی‌هایی که از قرآن به عمل می‌آید جنبه سلیقه‌ای دارد و از ابتکارات مفسران و متکلمان و فقیهان است وگرنه خود قرآن بنا به تقسیم‌بندی ویژه‌ای تدوین نشده است.

در یک بخش‌بندی کلی می‌توان قرآن (کتاب) را از جهت موضوعی به سه بخش تقسیم کرد:

ا – داستان‌های قرآن که ریشه‌های اسطوره‌ای، یهودی و مسیحی دارند. مانند داستان آفرینش و داستان‌های ابراهیم، نوح، موسی، عیسی، مریم و بسیاری دیگر. این داستان‌ها مجموعه‌ای از برداشت‌های دینی از شخصیت‌های اسطوره‌ای است و از جهت تاریخی مستند نیستند. این داستان‌ها در سوره‌های مختلف پراکنده‌اند و بعضی  سوره‌ها نیز به نام آن شخصیت‌ها نامگذاری شده است. مانند سوره مریم یا سوره نوح و ابراهیم. این داستان‌ها زمینه‌های تداوم اعتقاد به غیب و الله را پرورش داده‌اند. در این داستان‌ها جدل‌هایی نیز با باورمندان یهودی، مسیحی و کافران صورت می‌گیرد که متهم می‌شوند که از کتاب‌های‌ خود منحرف شده‌اند مانند آیه ۳۵ سوره مریم و آیات مربوط به انتقاد از یهودیان به جهت آنکه کتاب دینی خود را می‌خوانند و به آن عمل نمی‌کنند.

۲- احکام (دستورها- بایدها و نبایدها): مقرراتی  است در باره شیوه زیست، عبادات، امور مدنی و جزایی. این احکام تا حد زیادی برآمده از یهودیت و بخشی نیز از عرف‌های جاری در قبایل عرب است ( احکام امضایی) و بخشی نیز «تاسیسی» است به این معنا که بنا به نیازهای دوران خودش مقرر گردید. این احکام بیانگر سطح ابتدایی از تمدن‌هایی است که در حال گذار از زندگی قبیله‌ای به زندگی شهرنشینی هستند، مانند احکام قصاص، حدود، ازدواج و ارث. این احکام به تدریج در سده‌های بعد بنا به استنباط فقیهان در رساله‌های فقهی به عنوان مقررات یا احکام اسلامی مدون گردید. این احکام با صراحت و طبقه‌بندی‌های خط‌کشی شده‌ای که در کتاب‌های فقهی آمده در قرآن نیست. به این جهت فقیهان در بیان احکام قرآن نظرهای متفاوتی عنوان کرده‌اند و همه آنها نیز منبع اصلی نظر و استنباط خود را قرآن معرفی می‌کنند.

۳- معبودگرایی. در قرآن معبودی به نام الله به عنوان معبود مطلق همراه با صفات و کارکردهایی بر کل کتاب سایه افکنده است. شناخت ذات الله (یعنی آنکه الله واقعا چیست) از قرآن ممکن نیست. شناخت الله از طریق صفات او که همه مطلق (اسم عام/کلی) هستند قابل درک می‌گردد. او مالک همه چیز در این دنیا و آن دنیاست، پاداش‌دهنده و مجازات‌کننده است. او فرشتگانی دارد که ماموریت‌هایش را انجام می‌دهند. قرآن جهان‌بینی مردمانی است که از عدالت در این دنیا قطع امید کرده‌اند و امید دارند که در دنیای پس از مرگ عدالتی برقرار گردد تا ستمکاران مجازات و نیکان پاداش نیکو یابند. الله بازتاب جمع اضدادی از خشونت و مهربانی است که قادر مطلق است و می‌تواند چنین عدالتی را برقرار سازد.

مباحثی چون ذات و صفات خدا اموری هستند که خدا‌شناسان ( متکلمان) مطرح کرده‌اند و در خود قرآن چنین تفکیک‌های طبقه‌بندی شده وجود ندارد.

 ناسازه‌ها و عدم تناسب‌ها در قرآن

در آیات قرآن تعارضات و تناقضات فراوانی وجود دارد. این تناقضات در همان زمان تدوین قرآن نیز مورد انتقاد گرفته بود. یکی از آیات خود قرآن ضمن تایید این تناقضات به انتقادکنندگان چنین پاسخ می‌دهد: «او کسی است که کتاب را بر تو فرستاد که برخی از آن آیات محکم است که آنها مادر [اصل و اساس] کتاب‌اند، و برخی دیگر متشابه‌اند. اما کسانی که در دل‌هایشان انحرافی هست، برای فتنه‌جویی و تأویل آن، آیات متشابه را پیروی می‌کنند، در حالی که تأویل آن را جز الله نمی‌داند و راسخان در علم گویند: ما به آن ایمان آوریم، همه از جانب پروردگار است و جز خردمندان پند نمی‌گیرند (سوره آل عمران آیه ۷)». شیوه بیان این عبارت و موضوعی که به آن پرداخته است بیانگر پرداختن به انتقاداتی است که در زمان محمد و پس از او به ویژه در سده نخست خلافت درباره تناقضات قرآن بالا گرفته بود و تدوین‌کنندگان قرآن ضرور دیده بودند که به اهل تأویل پاسخ دهند. قضیه آن بود که در سده نخست خلافت در یک جدل الهیاتی درباره ناسازه‌های کتاب الله، آیه‌های قرآن را به دو دسته آیات محکم و آیات متشابه تقسیم کردند. آیات محکم آنهایی هستند که قابل تأویل و تفسیر نیستند. اما آیات متشابه آنهایی هستند که به علت تعارض آنها با آیه‌های دیگر یا تعارض با عقل نیازمند تأویل و تفسیر هستند مانند آیات مربوط به علائم وقوع رستاخیز، وحی، فرشتگان، روح، دجال، بهشت و دوزخ و غیره.

این تعارضات در آیات قرآن و مطالبی که درباره الله در قرآن آمده، در همان دوران نخستین خلافت عده‌ای را به مخلوق بودن ( ساخته شده، به‌وجود آمده) قرآن متقاعد کرد که نتیجه آن قائل شدن به محدویت زمانی، مکانی و زبانی قرآن بود. در پاسخ به ناسازه‌های قرآن بود که برخی از متکلمان راه حل را در آن دیدند که بگویند: «[آیات] متشابه گفتاری است که بدان ایمان می‌آورند، ولی به آن عمل نمی‌کنند (ص۹۵۳ ج۲ مقدمه ابن خلدون)». خداشناس دیگری فرمول روشن‌تری در تفاوت‌های آیات قرآن ارائه کرد و گفت: «هرچه بجز آیات احکام و قصص باشد متشابه است» یعنی بجز قصه‌های قرآن  و احکام بقیه آیه‌های قرآن متناقض و در نتیجه قابل اجرا نیست.

قرآن در مجموع با برداشتی جدلی از مسیحیت و یهودیت و ثنویت (دوگانه‌انگاری)  در مسیر همان معبودگرایی و با تاکید بر مطلق‌گرایی در الله‌باوری سیر می‌کند. در نگاه قرآن انسان فقط «عبدالله» (برده‌ی الله)، و الله «قدرت مطلق» است. الله ِ قرآن از یکسو قدرتی غیرمادی است و از سوی دیگر دارای صفات فراوانی است که در ماده و طبیعت دیده و تجربه می‌شود، مانند دانا، بینا، شنوا، حکیم، مجازات‌دهنده، جبار، قهار، که همه زمینیان با آن آشنا بوده‌اند. ذات الله نامعلوم  و بسیاری از صفات او از کلیات قابل درک است.

در این میان محمد غزالی تقسیم‌بندی روشن‌تری از قرآن ارائه می‌کند. او آیات را به سه بخش تقسیم می‌کند:

• احکام ( بایدها و نبایدها- امر و نهی‌ها)
• الله‌شناسی
• آیاتی که جهت قبولاندن دو دسته پیشین بیان گردیده‌اند.

محمد غزالی قرآن را کتابی می‌داند که از اول تا آخر آن (من اوله الی آخر) جدل با کافران و دلیل‌آوری برای آنان است. بنا به تقسیم‌بندی او نزدیک به ۶۰۰ آیه مربوط به احکام و بقیه درباره توحید و تقدیس و تنزیه الله است. آیه‌های دیگری که در باره اثبات حشر و نشر و لزوم ثواب و عقاب  آمده و نیز آیه‌های مربوط به قصه‌ها همه برای تاکید مطالب پیشین است. (ص۲۱۷ احیای علوم الدین.ج۲)

تعداد ۶۰۰ نهی و امری و بایدها و نباید‌هایی که غزالی در قرآن بر شمرده است تقریبا برابر با احکام توراتی است که ۶۱۳ دستور است. (۲۴۸ امر و ۳۶۵ نهی) این احکام دینی شیوه زندگی روزانه بر حسب تورات را نشان می‌دهند (ص۱۹۸ gyldedals Religions Historie).

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۳٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=349188