نوید محبی، رضا عرب – طی درگیریهای اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، توجه ناظران بینالمللی به مردم ایران جلب شد که بطور مکرر از اسرائیل حمایت و سیاستهای مخرب رژیم را رد میکنند. این حمایت آشکار فراتر از حس همدلی ساده و نشاندهنده یک آمادگی ملی برای دوستی با کشورهای خاورمیانه، از جمله اسرائیل و کشورهای عرب منطقه است. چنین چشماندازی البته مشروط بر این است که رژیم اسلامی شکست بخورد و زمینه برای تغییرات قابل توجه در اتحادهای منطقهای فراهم شود. در این مقاله، ما استدلال میکنیم که غلبه بر این رژیم برای هموار کردن مسیر صلح در خاورمیانه حیاتی است.
برای درک کامل زمینه احساسات عمومی مردم ایران باید به رویدادهای اخیر توجه کنیم:
راهپیماییهای بزرگ طرفداران فلسطین در کشورهای غربی تکاندهندهاند که اغلب شامل یهودستیزی آشکار نیز هستند. دقیقا در خلاف آن، واکنش از داخل ایران پس از حمله حماس در ۷ اکتبر نشان داد که ملت ایران در برابر پروپاگاندای تهاجمی حامی حماس توسط رژیم مقاومت میکند. به عنوان مثال، در اکتبر ۲۰۲۳، طرفداران فوتبال در استادیوم آزادی تهران، که از نمایش پرچم فلسطین توسط رژیم خشمگین بودند، شعار «پرچم فلسطینو بکن تو…» سر دادند. این شعار در اوایل مه ۲۰۲۴ در استادیومی در شمال ایران تکرار شد و در مناسبتهای متعدد توسط ایرانیان در غربت نیز بازتاب یافت.
در یک قیاس منطقهای، حتی در مقایسه با کشورهای عربی که به تازگی توافق صلح با اسرائیل [پیمان ابراهیم] را امضا کردهاند، واکنش ایرانیان کاملاً متفاوت است. در حالی که مردمان دیگر کشورهای منطقه، که اغلب با «آرمان فلسطین» همدردی میکنند، دولتهای خود را وادار به صدور بیانیههای نسبتاً شدید ضد اسرائیلی کردهاند، علی خامنهای با وضعیتی معکوس در ایران مواجه است: ملتی که به شدت با موضع حامی حماس و ضد اسرائیلی او مخالف است. با این حال، او همچنان به تکرار و انتشار شعارهای ضدیهودی خود ادامه میدهد.
این تفاوت در دیدگاهها ریشه در تجربه زیسته مردم ایران دارد؛ یک میهنپرستی عمیق که مانند «گنبد آهنین» عمل میکند و آنها را از بنیادگرایی شیعه ترویج شده توسط رژیم اسلامی محافظت مینماید.
در طول ۴۵ سال گذشته، ایرانیان به شدت از بنیادگرایی شیعه و سیاستهای خصمانه رژیم نسبت به اسرائیل رنج بردهاند. این وضعیت باعث شده که آنها تحریمهای گسترده بینالمللی، انزوای جهانی، فقر و کاهش قابل توجه ثروت ملی خود را تحمل کنند. سیاست خارجی رژیم، که از گروههایی مانند حزبالله، حماس و حوثیها حمایت میکند، نه تنها به شهروندان این کشورها کمکی نکرده، بلکه منجر به رنج، درگیری و ویرانیهای قابل توجه در داخل ایران شده است. شعارهای مکرر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» نشاندهنده اعتراض عمیق به اولویتهای رژیم حاکم است که چرا بجای دامن زدن به درگیری، به دنبال صلح با کشورهای همسایه و رفاه اقتصادی نیست.
از دیدگاه گستردهتر منطقهای، کشورهای بزرگ عربی مانند مصر، اردن، و اخیراً امارات متحده عربی، بحرین و مراکش، روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند. به همین ترتیب، به نظر میرسد که عربستان سعودی نیز در مسیر مشابهی قرار دارد. ایرانیان میبینند که با اتخاذ سیاستی متعادل و منطقی نسبت به اسرائیل، کشورهای عرب سنی نه تنها میتوانند روند صلح و همکاری را پیش ببرند بلکه با سیاست خارجی معقول، رفاه مردم خود را نیز افزایش خواهند داد.
ایرانیان این شعارها را نه از روی دشمنی با فلسطینیها، بلکه برای برجسته کردن سیاست خارجی فاجعهبار رژیم سر میدهند. سیاستی که آسیبهای قابل توجهی به بار آورده است. برای آنها، جمهوری اسلامی یک حکومت غیرعادی است که نه به دولت- ملت اعتقاد دارد و نه به مرزهای جغرافیایی و حاکمیت کشورهای منطقه احترام میگذارد. این رژیم مصمم است انقلاب خود را به کشورهای منطقه صادر کند، کل خاورمیانه را تحت سلطه خود درآورده و از مسئله فلسطین تنها به عنوان بهانهای برای دستیابی به این اهداف استفاده میکند.
وقتی سقوط هلیکوپتر ابراهیم رئیسی منجر به کشته شدن وی و وزیر امور خارجه رژیم شد، جشن و شادمانی خودجوش در غزه، تهران، اسرائیل و بخشهایی از سوریه شکل گرفت. مردم در خیابانها شیرینی پخش کردند که نشاندهنده همدلی ملتهای آسیبدیده از رژیم در لحظات شادی و غم یکدیگر است. ملتهای ما به یکدیگر بسیار نزدیک هستند و اشتراکات بیشتری نسبت به تفاوتها دارند.
در این میان، بسیاری از ایرانیان، به ویژه جوانان، در مقاومت خود علیه رژیم، از شخصیتهایی مانند کوروش بزرگ الهام میگیرند نه از شخصیتهای مذهبی. آنها بر میراث فرهنگی ایران تأکید میورزند که احترام تاریخی به ادیان و پیشینه های مختلف را ارزشمند میداند. این دیدگاه پشتیبان چشماندازی از صلح و همکاری با همسایگان است که در تضاد شدید با دشمنسازی رژیم قرار دارد.
در منطقهای که وضعیت بین فوریت و امکان صلح در حال نوسان است، تحولات اخیر پتانسیل تغییرات قابل توجهی را نشان میدهد. اخیراً رسانههای بینالمللی توجه ویژهای به رضا پهلوی، ولیعهد در تبعید ایران، معطوف کردهاند. او خواستار جایگزینی رژیم کنونی با یک دولت سکولاردموکراتیک است. شاهزاده استدلال میکند که درگیری با اسرائیل و کشورهای عرب سنی توسط رژیم، ساختگی است و انعکاسی از احساسات واقعی ایرانیان نیست. محبوبیت قابل توجه و موضعگیری شفاف او فرصتی منحصر به فرد برای کشورهای عرب و اسرائیل فراهم میکند تا از گذار به ثبات در منطقه حمایت کنند.
رضا پهلوی، با تأکید بر اهداف مشترک، تلاش کرده تا سرنوشتهای بهم پیوسته مردم ایران و اسرائیل را برجسته کند و تصمیم کشورهای عربی برای صلح از طریق پیمان ابراهیم را ستوده است. وی بطور مداوم استفاده رژیم از حوثیها علیه عربستان سعودی را محکوم و تعهد کشورهای عربی به حفاظت از رفاه مردم خود را تحسین کرده است. این ارتباط به طرز چشمگیری در طول سفر او همراه با همسرش یاسمین پهلوی به اسرائیل نیز در آوریل سال ۲۰۲۳ به نمایش درآمد.
از طرف دیگر، رژیم بطور فعال به دنبال کلاهک هستهای به عنوان بخشی از استراتژی بازدارندگی خود است؛ رژیمی که نابودی اسرائیل را به عنوان هدف اصلی وجودی خود در نظر می گیرد. علاوه بر این، حمله اخیر جمهوری اسلامی به اسرائیل هشداری به کشورهای عربی که در برابر سلطه منطقهای خامنهای مقاومت میکنند بود تا نشان دهد که آنها نیز در معرض هدف هستند.
در این مقطع حساس، اسرائیل و کشورهای عرب فرصت دارند تا از احساسات میهنپرستانه ایرانیانی که رژیم اسلامی را یک نیروی اشغالگر میدانند، بطور استراتژیک استفاده کنند. حملات مداوم رژیم به ثبات منطقهای دلیل قانعکنندهای برای این کشورها فراهم میکند تا از جنبش آزادی ایران حمایت کنند.
ولیعهد رضا پهلوی به عنوان چهره برجسته در گذار از رژیم اسلامی، بهترین گزینه برای اسرائیل و کشورهای عربی است، زیرا تعهد او، نه از فرصتطلبی بلکه میهنپرستی واقعی ایرانی نشأت میگیرد. او به خوبی از منافع عظیمی که یک خاورمیانه پایدار برای ایران آزاد به ارمغان میآورد، آگاه است. پهلوی که از محبوبیت گستردهای در میان ایرانیان برخوردار است، بطور منحصر به فردی قادر است به توسعهطلبی شیعی پایان دهد و علت وجودی تمام نیروهای نیابتی خامنهای در منطقه، مانند نصرالله، را منتفی سازد. موضع قاطع پهلوی علیه این نیروها نشاندهنده درک او از تهدیداتی است که حضور آنها نه تنها برای کلیت ایران بلکه برای ثبات منطقهای به همراه دارد. او خواهان همکاری بر اساس احترام متقابل، برابری و کرامت است و معتقد است که این اصول میتوانند سناریوهای برد- برد را با موفقیت به اجرا بگذارند. حمایت و تقویت وی توسط این کشورها بسیار حیاتی و فوری است، زیرا این همکاری پایههای صلح و رفاه پایدار در منطقه را فراهم میکند.
برای ایرانیانی که به دنبال آزادی هستند، همپیمانان قدرتمندی مانند اسرائیل و کشورهای عرب در مبارزهشان علیه رژیم بسیار حائز اهمیت هستند. با حمایت از مردم ایران و رهبر برجستهشان، خاورمیانه میتواند فرصت را برای پایان دادن قاطعانه به تهدید رژیم اسلامی یکبار و برای همیشه غنیمت شمرده و این رژیم را به تاریخ بسپارد.
*منبع: وبسایت شبکه «واچ یالا»
*نویسندگان: نوید محبی تحلیلگر و فعال ایرانی مستقر در واشنگتن که به مسائل سیاست داخلی و خارجی ایران میپردازد. رضا عرب پژوهشگر در مرکز تحقیقات اجتماعی و فرهنگی گریفیث در دانشگاه گریفیث استرالیا و دبیر دفتر مطالعات استراتژیک «حزب ایران نوین».