هفتهنامه آلمانی «اشپیگل» در گفتگویی با شاهزاده رضا پهلوی به بازتاب نظرات و ایدههای وی در ارتباط با وضعیت ایران و اوضاع جمهوری اسلامی پرداخته است. مجله «اشپیگل» که مانند رسانههای مشابه در غرب و خارج کشور فراموش نمیکند که از ولیعهد ایران به عنوان «پسر آخرین شاه ایران» نام ببرد، مینویسد که وی امیدوار به تغییر رژیم است و دربارهی ضرباتی که به خانوادهی خودش وارد شده صحبت میکند و توضیح میدهد که چگونه باور دارد که میتوان با کمک اپوزیسیون حکومت کنونی را سرنگون کرد.
مصاحبهکننده همچنین در پرسشهای خود به تکرار همان اطلاعاتی میپردازد که نه تنها در دوران جمهوری اسلامی بلکه پیش از آن نیز در رسانههای غربی و به ویژه در آلمان بر اساس منابعی مانند تحریفات «کنفدراسیون» و اسلامگرایان و چپگرایان تکرار میشده است. اطلاعاتی از جمله درباره زندانیان سیاسی پیش از ۵۷ که حتا توسط برخی وابستگان خود رژیم کنونی با تکیه بر مستنداتی که به دلیل دسترسی به منابع موجود در جمهوری اسلامی داشتهاند، به نقد و رد آنها پرداختهاند.
«اشپیگل» که به معنی «آینه» است ولی تا کنون کمتر «آینه» و بازتاب رویدادهای واقعی ایران بوده* همچنین در مقدمهای کوتاه از جمله مینویسد که «بزرگترین فرزند پادشاه سابق ویژگیهای آشکاری از پدر دارد اما نرمتر و کمی آرامتر از وی به نظر میرسد. پهلوی ۶۳ ساله مأموریتی بر عهده دارد.» اتفاقا همین ویژگی است که سبب میشود تا شاهزاده رضا پهلوی با وجود طرح مسائل تکراری آنهم با واژههای به اصطلاح «چالشی» این گزارشگر، با خونسردی و در جملاتی سنجیده همان نظرات و ایدهها و مأموریتی را برای وطناش در پاسخها بازگو کند که سالهاست از جمله در کتابهای خود به آنها پرداخته و مخاطبان آلمانیزبان را با تصویر دیگری از ایران و رهبری مبارزه برای دموکراسی در «آینه»ی واقعیت آشنا میکند.
«اشپیگل» در نسخه آنلاین تیتر و عکس شاخص مصاحبه را تغییر داد!
هفتهنامه آلمانی «اشپیگل» چاپ شنبه ۲۵ ماه مه (پنجم خرداد) گفتگوی مفصل خود را با شاهزاده رضا پهلوی با عنوان «بله، من خواهان یک انقلاب هستم» همراه با عکسی در سفر اخیر وی به لندن منتشر کرد.
تاریخ انتشار آنلاین این… pic.twitter.com/O6eBnaKSnp
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) May 28, 2024
گزارشگر این مجله به حضور شاهزاده در «کنفرانس امنیتی مونیخ» در ماه «فوریه» نیز اشاره میکند که مربوط به سال ۲۰۲۳ بوده و در جملهای کوتاه از همکاری وی با برخی «اکتیویست»ها مینویسد که شاهزاده در همین مصاحبه از حضور خود در «دانشگاه جرج تاون» به عنوان یک «همکاری نمادین» یاد میکند.
ترجمه متن کامل این گفتگو را که به نوشتهی اشپیگل در سفر اخیر شاهزاده رضا پهلوی به لندن انجام شده است در ادامه میخوانید.
اشپیگل: آقای پهلوی، ۴۵ سال پیش در آستانه انقلاب ۵۷ شما ولیعهد ۱۸ سالهای بودید که باید کشور را ترک میکردید. از چندین سال پیش خود را به عنوان امیدی برای تغییر نظام در ایران مطرح کردهاید. آیا مرگ ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری میتواند به این کار کمک کند؟ او به هر حال جانشین احتمالی علی خامنهای، رهبر ۸۵ ساله جمهوری اسلامی به شمار میرفت.
پهلوی: مرگ رئیسی تغییر زیادی به وجود نمیآورد. رئیسی یک جنایتکار بیرحم و از خدمتگزاران قدیمی علی خامنهای و جمهوری اسلامی بود. ایرانیان برای مرگ او عزاداری نمیکنند. آقای [محمد] مخبر…
-… که معاون اول رئیس جمهور بوده و حالا به عنوان رئیس جمهور موقت معرفی شده…
– … از مقامات قدیمی نظام در دفتر رهبر جمهوری اسلامی است. او نیز مانند رئیسی مانند خدمتکار خامنهای خواهد بود. به این ترتیب سیاست جمهوری اسلامی با خامنهای به عنوان دیکتاتور در رأس آن ادامه پیدا میکند.
– شما زمانی طولانی در پسزمینه حضور داشتید. اما اکنون فعالانه برای سرنگونی حکومت مبارزه میکنید. چه چیزی میخواهید؟
– صحبتهای الان من با آنچه ۴۰ سال پیش میگفتهام درواقع تفاوت چندانی ندارد. از زمانی که ایران را ترک کردم، در آنجا اتفاقات زیادی افتاده که هیچکدام اوضاع را بهتر نکرده. با توجه به منابع غنی و ظرفیتهایش، ایران میبایست دستکم به کره جنوبی در خاورمیانه تبدیل میشد. اما در عوض، ما کره شمالی خاورمیانه شدیم. هیچکس دیگر به اصلاحات باور ندارد و ایرانیان به دنبال یک سناریو برای گذار از این رژیم هستند. انتظارات بالایی از من وجود دارد و این مرا متوجه مسئولیتم میکند. من به میدان آمدهام تا رهبری را به دست بگیرم و به کشورم خدمت کنم.
– ایرانیان پدر شما را در سال ۱۹۷۹ به دلیل شیوهی رهبری اقتدارگرایانه و عدم عدالت اجتماعی با ننگ و ناسزا راندند. خود شما نیز حق ماندن نداشتید. چه چیزی به شما اطمینان میدهد که جمعیت امروز [ایران] میخواهند که شما برگردید؟
– من بازخوردهای فوقالعاده زیادی دریافت میکنم؛ مطالبی را که در رسانههای اجتماعی ایران نوشته میشود میخوانم. میشنوم که ایرانیان در مسابقات فوتبال نام پدربزرگم را فریاد میزنند؛ میبینم که ایرانیان جوان امضای پدرم را بر بازوهای خود خالکوبی میکنند. اینها برای من نشانههای روشنی هستند مبنی بر اینکه بسیاری از ایرانیان در موضع آن زمان خود بازنگری کرده و نسلهای جوانتر با وجود تلقیناتی که سالها به آنها تحمیل شده، خواهان تغییرند.
– پدرتان با خشونت حکومت میکرد. بر اساس سازمانهای حقوق بشری شمار زیادی زندانی سیاسی دستگیر شدند؛ بسیاری شکنجه و کشته شدند. اینها هم در ایران فراموشنشدنی است.
– یک بحران سیاسی وجود داشت؛ کمبودهایی وجود داشت. هیچ نظامی کامل نیست. اما ایرانیان دریافتند که هدف سلسله پهلویِ پدر و پدربزرگم، مدرنیزه کردن ایران بود: بنیان گذاشتن زیرساختها، آموزش، اصلاحات ارضی، بهداشت و درمان و برابری حقوقی زنان. به نوعی ایران در آن زمان پیشرو بود؛ زنان هشت سال پیش از زنان سوئیس حق رای به دست آوردند. تا زمانی که انقلاب اتفاق افتاد و کشور ما اشغال شد.
– از خشونت سازمان امنیت بدنام پدرتان، ساواک، شما هرگز فاصله نگرفتید.
– انتقادات موجهی وجود دارد. من درباره این موضوعات در کتابهایم خیلی باز صحبت کردهام. با این حال، درباره مستندات یک مبالغهی نامتعادل وجود داشت به ویژه از سوی اسلامگرایان افراطی و مارکسیستها. سود آنها در این بود که دولتی را تخریب کنند که عمدتا طرفدار غرب بود و با ایدئولوژیهای آنها همخوانی نداشت. این را مورخان باید مورد بررسی قرار دهند.
-البته خیلی از این موارد روشن هستند.
-اما من هم البته پدرم نیستم. برنامهها و دیدگاههای خودم را دارم و میبایست بر اساس آنچه پیشنهاد میکنم قضاوت شوم.
– چه پیشنهادی؟
– من خودم را به ایرانیان به عنوان واسطهای صادق در فرآیند گذار به یک دوران جدید ارائه میکنم. سعی میکنم به مردم بگویم که نه تنها باید به فرا رسیدن روزهای بهتر امیدوار باشند بلکه آنها را فرا میخوانم که: بیایید شروع به این باور کنیم که ما واقعا میتوانیم. هدف من اینست که حاکمیت قانون را برای فرد فرد شهروندان تضمین کنم از جمله حقوق زنان و حقوق قومی، مذهبی و جنسیتی (ال جی بی تی کیو).
– در تهران یک دولت خودکامه حکومت میکند که تصمیم راسخ خود را مبنی بر دفاع از قدرت خود با خشونت تمام، در جریان خیزش اخیر پس از مرگ دختر ۲۲ ساله ایرانی کُرد، مهسا ژینا امینی، در بازداشتگاه پلیس بیرحمانه به نمایش گذاشت. فکر میکنید چگونه از دست این حکومت خلاص میشوید؟
– هر کسی چه در داخل و چه خارج ایران این رژیم را تحلیل میکند، دیگر به اصلاحپذیری آن باور ندارد. ما میبینیم که حتا افراد افراطی و حامی رژیم از آن روی برمیگردانند مثل سردبیر سابق «کیهان»، یکی از محافظهکارترین روزنامههای کشور. وی به روحالله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ بسیار نزدیک بود. اکنون اما در تورنتو زندگی میکند چون دیگر به جمهوری اسلامی باور ندارد و خواهان تغییر است.
– خیزش اخیر از سال ۲۰۲۲ به بهای جان بیش از ۵۰۰ ایرانی تمام شد. دهها هزار تظاهرکننده بازداشت و شکنجه و برخی حتی اعدام شدهاند. آیا شما خواهان یک انقلاب ایرانی جدید هستید؟
– بله، من خواهان یک انقلابام. ایرانیان همچنان آماده فداکاریاند چون میدانند که اگر از این رژیم رهایی پیدا نکنیم، کشورمان محکوم به فناست.
-از لابی یک هتل پنج ستاره در لندن راحت میشود این را اعلام کرد.
-خود آخرین قیام یک انقلاب بود. یک واکنش اصیل در برابر سرکوب نه به این دلیل که من آن را فرا خوانده بودم. تظاهرکنندگان شعار «مرگ بر دیکتاتور» میدادند. علی خامنهای به عنوان رهبر انقلاب که این نظام را نمایندگی میکند، از سوی دستکم ۸۰ درصد جامعه ایران رد میشود. حکومت این قیام را با تمامی ابزارهای سرکوب در هم کوبید. اما اکنون بسیار ضعیفتر از قبل است و دچار انشقاق شده. بخشهایی از نظامیان و شبهنظامیان از این نگران هستند که در صورت تشدید وضعیت، نخستین قربانیان اقدامات انتقامجویانه آنها باشند. پیشاپیش برخی [از رژیم] جدا شدهاند.
– رژیم هنوز حامیانی دارد. بسیاری از ایرانیان ثروتمند از این رژیم بهره میبرند و صدها هزار طرفدار در دستگاه امنیتی دارند که مدل سیاسی فعلی برای آنها بسیار میارزد. چرا باید موضع خود را عوض کنند؟
-زمامداران ارشد رژیم بیشترین بهره را میبرند. قشرها و ردههای پایینتر فقط یک چک حقوق دریافت میکنند که گاهی حتی برای پرداخت اجاره خانه کافی نیست. آنها بطور سیاه مسافرکشی میکنند، رشوه میگیرند و کاملا سرخورده شدهاند. برای به حداکثر رساندن شانس موفقیت یک انقلاب، ما باید تا حد ممکن به بسیاری از آنها امکان آشتی ارائه کنیم.
– شما از یک عفو عمومی برای انتقال مسالمتآمیز در صورت یک براندازی قابل تصور حرف میزنید؟
– البته برخی باید به خاطر اعمالشان پاسخگو باشند و محاکمه شوند. با اینهمه معتقدم که ما باید چرخه انتقام و تلافیجویی را متوقف کنیم. این است که ما را از این حکومت متمایز میکند. ما به حقوق بشر و به جریان دادرسی حقوقی باور داریم.
اشپیگل: اصلا منظور شما وقتی میگویید «ما» دقیقا کیست؟
– خودم، تیمی که با من کار میکند و اکثریت ایرانیانی که از این مواضع حمایت میکنند.
– چرا نیروهای مختلف اپوزیسیون در تبعید نتوانستهاند از چند دهه پیش بر سر یک اقدام مشترک متحد بشوند؟ شما با کی همکاری میکنید؟
– وقتی من در کنار نمایندگان اپوزیسیون حاضر میشوم مثل چندی پیش در دانشگاه جرج تاون، آن را به عنوان یک همکاری نمادین در نظر میگیرم. برای من مهمتر این است که یک وحدت بزرگ در ایران وجود دارد با یک چشمانداز مشترک. این چیزیست که اهمیت دارد.
– شما از چهار دهه پیش در ایالات متحده زندگی میکنید. گفته میشود به جمهوریخواهان بسیار نزدیکتر از دموکراتها هستید. آیا با دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق و احتمالا بعدی ایالات متحده درباره تغییر رژیم در تهران صحبت میکنید؟
– من آقای ترامپ را هنوز ملاقات نکردهام، اما طی همه این سالها با نمایندگان هر دو جناح در گفتگو بودهام. در هر دو سو افرادی وجود دارند که دیدگاههای مشترک با ما دارند. اساسا مسئله این است که چهار دهه تلاش برای تغییر دلخواه رفتار رهبری جمهوری اسلامی به روشنی شکست خورده. دلایل این موضوع با اینکه من حالا دونالد ترامپ یا جو بایدن را ببینم تغییری نمیکند. مسئله این است که آنها کدام مسیر را پاسخ درست میدانند!
– شما از اتحادیه اروپا میخواهید که روش خود را در قبال جمهوری اسلامی تغییر بدهد. این به چه معناست؟
– چندین دهه دولتهای واشنگتن، لندن، برلین یا پاریس تلاش کردند از رویارویی با جمهوری اسلامی اجتناب کنند. نتیجه این است که ۶۰ درصد از مردم ایران زیر خط فقر سراسری زندگی میکنند. حکومت به همراه نیروهای نیابتیاش تروریسم را در منطقه گسترش میدهد و یک تهدید هستهای ایجاد کرده است.
– حدود یک سال پیش شما از اسرائیل، دشمن اعلامشدهی جمهوری اسلامی بازدید کردید. با نخستوزیر بنیامین نتانیاهو و دستگاه اطلاعاتی درباره آینده سیاسی احتمالی خود در ایران صحبت داشتید. آیا از آن زمان در مبارزه با جمهوری اسلامی متحد اسرائیل هستید؟
–هدف از نخستین بازدید یک سیاستمدار ایرانی به اسرائیل اساسا این بود که برای اسرائیلیها روشن کنم که یک ایران سکولار و دموکراتیک برای آنها و خاورمیانه چه معنایی میتواند داشته باشد و اینکه وقتی کشور موضع خصمانه در برابر جهان عرب و موجودیت اسرائیل نداشته باشد، ملت ایران با همسایگان خود در صلح زندگی کرده و از مناسبات دوستانه با آنها مراقبت میکند. روابط ما با یهودیان به دوران کوروش بزرگ میرسد.
-همان پادشاه پارس و استراتژیست نظامی که تا ۵۳۰ سال پیش از میلاد مسیح طوایف ایرانی را در کنار هم حفظ کرد.
-چرا ایران نباید برای گسترش پیمان ابراهیم که پیشتر بین اسرائیل و امارات متحده عربی و همچنین بحرین و مراکش منعقد شده تلاش کند؟ ما میتوانیم آن را «پیمان کوروش» بنامیم. ایران میتواند بخشی از راهکار صلح در خاورمیانه باشد- برای عربستان سعودی و مردم اسرائیل، در لبنان، در سوریه، در عراق و فراتر از آن.
– آیا شما میخواهید زمان را به دورانی برگردانید که پدرتان حکومت میکرد؟
– آن زمان هم مناسبات ژئوپلیتیک پیچیده بود. دیوار برلین هنوز برپا و جنگ سرد حاکم بود. اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش به عنوان حریف در مقابل دنیای غرب قرار داشتند. ایران اما در آن زمان نقش مهمی در تثبیت منطقه داشت. ما روابط بسیار خوبی با غرب و همچنین با بلوک شرق، با چین و اتحاد جماهیر شوروی، داشتیم. ما نمیخواستیم قربانی این کشمکش بین شرق و غرب شویم و یک رویکرد متوازن را دنبال میکردیم. رژیم این توازن را به کلی نابود و به سوی بیثباتی، خصومت و رادیکالیسم هدایت کرد.
– اما حالا شما در دموکراسیها برای تغییر تبلیغ میکنید؛ در ایالات متحده، اروپا و همچنین اسرائیل. آیا این به معنای احتمالا گزینه نظامی است تا یک نظام جدید را در تهران تحمیل کرد؟
– بگذارید شفاف بگویم: تا کنون از سوی ایالات متحده هیچ حمایتی نمیشوم، دستکم از سوی دولت فعلی، و به هیچ وجه خواهان حمله نظامی یا یک جنگ احتمالی علیه کشورم نیستم. من منحصرا از نافرمانی مدنی حرف میزنم.
-با وجود همه قربانیانی که ایرانیان تا کنون دادهاند، مقاومت ناموفق مانده. این را اعتراضات در نهایت به طرز دردناکی نشان دادهاند.
– موضوع بر سر اینست که از ایرانیانی که خواهان تغییرند حداکثر حمایت را به عمل آوریم. همزمان باید سناریوی جدا شدن [از رژیم] را پیش ببریم و به همه کسانی که درون نظام جمهوری اسلامی گرفتارند یک راه خروج ارائه کنیم. من نمونههای آشتی ملی چون آفریقای جنوبی را در نظر دارم. ما به عدالت انتقالی نیاز داریم و یک روند تدوین قانون اساسی که زمینههای حقوقی انتقال را آماده کنند.
– میخواهید به جداشدگان احتمالی از جمهوری اسلامی پیشنهاداتی ارائه کنید؟
– برای اینکه در این روند تا حد ممکن انسانهای کمتری زندگی خود را از دست بدهند، ما باید مقاومت افرادی را که سلاح در اختیار دارند، به حداقل برسانیم. اگر حاکمان در آخرین لحظه بخواهند دست به کشتار همگانی بزنند، نیروهای امنیتی ایران باید به سپر حفاظت از مردم خود تبدیل شوند.
– این موضوع چگونه باید عملی شود؟
– ۹۰ درصد از نیروهای مسلح که از رهبران فاسد سودی نمیبرند، در وضعیتی ناپایدار قرار دارند. و حکومتی که تنها ده درصد حامی دارد، نمیتواند برای همیشه دوام بیاورد.
– ولی حاکمان جمهوری اسلامی نسبتا خیلی زیاد دوام آوردهاند.
– سؤال واقعا این نیست که که آیا رژیم از بین خواهد رفت! بلکه این است که کِی! و آیا ما از جامعه ایران حمایت حداکثری کردهایم یا نه. بطور مشخص، آیا ما میتوانیم سقوط جمهوری اسلامی را پیش از آنکه به آستانه دستیابی به سلاح هستهای برسد، تسریع کنیم؟ چون در اینصورت، ما کاملا یک موقعیت درگیری دیگری داریم. این [دستیابی به سلاح اتمی] میتواند در شش ماه یا در دو سال اتفاق بیفتد. ما فرصتی برای از دست دادن وقت نداریم.
-یعنی اگر ایران به سلاح هستهای مسلح شود، امید به تغییر قدرت پایان مییابد؟
– ایران مسلح به سلاح هستهای پیامدهای فاجعهباری خواهد داشت. یک درگیری جهانی با پیامدهای پیشبینیناپذیر دور از ذهن نیست. قصد من اینست چنین چیزی برای ایرانیان و جهان روی ندهد.
– طی سخنرانیتان سال گذشته در پارلمان اتحادیه اروپا در بروکسل، شما خواستار اعلام سپاه پاسداران قدرتمند به عنوان یک گروه تروریستی شدید همانگونه که در ایالات متحده انجام شده. این قدم تنشها میان ایران و اتحادیه اروپا را به حداکثر میرساند. این کار چه فایدهای خواهد داشت؟
– دولتهای خارجی باید فشار علیه رژیم و اتفاقا سپاه پاسداران را از طریق تحریمهای بیشتر افزایش دهند. وقتی دیپلماسی کارآیی ندارد و از یک درگیری نظامی هم قرار است اجتناب شود، چه گزینهی دیگری علیه یک مافیای فاسد دارید که میخواهد مسلح به سلاح هستهای شود؟ این همزمان به حمایت حداکثری از دگراندیشان و فعالان، کمک برای تامین مالی امکان دسترسی به اینترنت در ایران و برای اعتصابات و غیره نیاز دارد. ما باید همه کسانی را که از جمهوری اسلامی ناامید شدهاند، تقویت کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، افراطگرایان بیشتری از رژیم جدا شده و با ما وارد گفتگو میشوند. ما باید تعداد کسانی را که از رژیم جدا میشوند به حداکثر برسانیم.
– شما ولیعهد آخرین سلسله پادشاهی بودید. هرگز عنوان خود را کنار نگذاشتید. مایل هستید در چه نقشی به ایران بازگردید؟ به عنوان پادشاه، نخستوزیر یا رئیس جمهوری؟
– شما موضوع را از انتها مطرح میکنید. هدف من یک ملت سکولار است، یک روند دموکراتیک که در آن مطمئن بود که هر صدایی شنیده و شمرده میشود، منصفانه و شفاف. من فقط میخواهم واسطهی این انتقال باشم. همین! فراتر از آن، هیچ قصدی ندارم.
– بخشی از حامیان شما قاطعانه خواهان بازگشت پادشاهی هستند. ترجیح شما هم همین است؟
– حق آنهاست که این را بخواهند. ایرانیان باید آزاد باشند که شکل حکومت بعدی را انتخاب کنند چه یک پادشاهی پارلمانی و چه یک جمهوری. این پای صندوقهای رای تصمیم گرفته خواهد شد.
-آیا امیدوارید که بحران کنونی پس از مرگ رئیسی شما را به بازگشت به ایران نزدیکتر کند؟
– علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی برگزاری انتخابات جدید را اعلام کرده است. البته این انتخابات نیز تقلبی خواهد بود. من هموطنانم را تشویق میکنم که این به اصطلاح انتخابات را تحریم کنند. هدف این است که شکاف موجود در داخل جمهوری اسلامی را تعمیق کرده و کسانی را که از این نظام روی بر میگردانند برای جنبش اپوزیسیون جذب کنیم.
– سرنگونی پدر شما در سال ۱۹۷۹ برای خانواده شما آن زمان به معنی یک تراژدی شخصی نیز بود. ماههای طولانی کسی نمیخواست شما را بپذیرد. بعد پدر شما درگذشت. خواهر و برادر شما به افسردگی دچار شده و به طرزی دردناک درگذشتند. آیا رویکرد سیاسی شما همزمان تلاشی برای کنار آمدن با سرگذشت زندگی خودتان است؟
– گفتگویی را با خواهرم به یاد دارم که به دلیل اتفاقات آن زمان دلگیر بود. به او گفتم: «خودت را اذیت نکن! تو نمیتوانی گذشته را تغییر بدهی، اما آینده را چرا.» به این معنی، من هرگز به گذشته نگاه نکردهام. اینکه آدم امروز نیروی وفادار رژیم در تهران باشد یا به اپوزیسیون تعلق داشته باشد، فرقی در نتیجهی انقلاب اسلامی که یک فاجعه است نمیکند. اما من همه اینها را پشت سر گذاشته و ادامه دادهام. من مأموریتی برای وطنم دارم چرا که ایران شایستهی بهتر از این است. من باور دارم که میتوانیم موفق شویم و روزی به خانه بازخواهیم گشت.
– آقای پهلوی، از شما به خاطر این گفتگو سپاسگزاریم.
این گفتگو توسط سوزانه کُلبِل روزنامهنگار و سردبیر مسائل خارجی مجله اشپیگل در لندن انجام شده است. تیتر این گفتگو در نسخه چاپی مجله (بله، من خواهان یک انقلاب هستم) با آنچه آنلاین منتشر شده «ما کره شمالی خاورمیانه شدیم» تفاوت دارد.
*بیش از پنجاه سال خبررسانی در آلمان درباره ایران با استناد به مجله اشپیگل (از ۱۹۵۰)؛ الاهه بقراط؛ آذر ۱۳۸۷/ دسامبر ۲۰۰۸