در تاریخ نمانیم؛ از تاریخ بیاموزیم

پنج شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ برابر با ۳۰ مه ۲۰۲۴


رضا  امین – ناگفته پیداست که پاییدن امروز و نگاه به آینده ما را به گذر از جایگاه دهشتناک کنونی رهنمون خواهد کرد. امروز را به غبطه دیروز نفروشیم. امروز را دریابیم که فردا دیر است. مبادا امروز ما چاله‌ای پر نشده برای فرزندان ما باشد.

هر آینه، برای روشن شدن راه و برای پرهیز از جدال پر هزینه و فرسوده پیرامون قصه‌ها و غصه‌های گذشته، بازخوانی به دور از جانبداری تاریخ بجاست.

رشد خرافه‌گرایی دینی و فرادستی آخوندهای متحجر متکبر میان مردم ساده‌دل کشورمان در کنار برآمدن و ریشه دواندن ایدئولوژی‌های التقاطی، معجونی ناموزون از- به اصطلاح- سوسیالیزم شیعی و رادیکالیسم افراطی انقلابی به ویژه در سال‌های پایانی سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و گذار کشور به سوی مدرنیته، جدال بین شریعت، سلطنت و سیاست را بیش از پیش برافروخت. باری، پسمانده آن آتش تند هنوز ملت و مدنیت ما را می‌سوزاند. پس جا دارد با دیدی نقاد به آن چالش بپردازیم.

ایران قجری از بن دندان تا مغز استخوان  گرفتار خرافات مذهب و اسیر دست سلطان جابر جائر شریعت‌پناه بود. اتحاد سلطنت و روحانیت، عقب‌ماندگی را چنان به جامعه قجری ما تزریق کرد که راهی نمانده بود مگر برآمدن یک اراده قوی در پس زدن این عقب‌ماندگی و خرافات و این همانا اراده‌ای بود که توسط رضاشاه صورت گرفت و آنچه رضاشاه برای پس زدن نیروهای واپسگرا انجام داد نقطه عطف تاریخ مدرن ما شد.

جامعه به غایت شریعت‌زده و خرافاتی ایران هرچند که به مرور زمان با فرهنگ رایج در کشور‌های غربی آشنا شد و نیز تلاش برای مدرنیته در دوره محمدرضا شاه با سرعت ادامه یافت، اما مصیبت دین‌مداری قهقرایی و خرافاتی زیر پرچم مرجعیت انقلابی شیعی تا امروز از جامعه ما رخت برنبسته است.

بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل دو قطب غرب و شرق و آغاز جنگ سرد که هم زمان شده بود با شروع زمامداری محمدرضا شاه، ایران اکنون می‌بایست با دو چالش روبرو شود؛ یکی گذار از تحجر به تجدد و آن دیگر پاسداشت نوگرایی نونهال کشور در برابر هجمه امپریالیزم سوسیالیستی از شمال. روس‌ها چه به نام تزاری و یا شوروی و یا همین امروز با هرگونه نوگرایی و بازگشت ایران به مدنیت اصیل خود سر سازش نداشته و ندارند. یادمان نرود که شوروی با حرص و ولع قصد تجزیه ایران کرده بود. تشکیل حزب توده و وابستگی این گروه به شوروی همیشه بیم و هراس را در هیأت حاکمه ایران زنده و حکومت را وامیداشت که مدام به دنبال مقابله با این مداخله گری همسایه موذی شمالی باشد.

چه بخواهیم یا نخواهیم واقعیت آن بود که حمایت از اسلام غیرسیاسی و سنتی و جبهه نگرفتن در برابر با ذهنیت حاکم بر اکثریت جامعه از یکسو و تلاش برای مدرنیته و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم غربی از سوی دیگر در کنار هم دنبال می‌شدند.

سیاست حکومت مماشات با اسلام غیر سیاسی بود چرا که از دید شاه فقید آن روش سد خوبی در برابر نفوذ سوسیالیزم تزریقی و وارداتی از شوروی یا چین به حساب می‌آمد.

شاید بتوان آن سیاست را امروز ناپخته و ناآزموده دانست. اما کسانی که سیاست‌های حاکم  بر آن دوره را تنها دلیل به قدرت رسیدن آخوندها در ایران می‌دانند به باور من به صداقت داوری نمی‌کنند. گرفتن انگشت اتهام فقط به طرف حکومت قبلی، درواقع نوعی نادیده گرفتن عواقب افکار و تجزیه و تحلیل‌های نه چندان درست گذشته مخالفان انقلابی شاه و تبری جستن و شانه خالی کردن آنها از مسئولیت بزرگ‌شان در بازگشت به دیکتاتوری مشروعه امروز است.

برای داوری و قضاوت صحیح جامعه ۵۰/۶۰ سال پیش شایسته است یکبار دیگر به منابعی چون گنجینه ماندگار، «تاریخ مشروطه» اثر احمد کسروی سری بزنیم و در آن آینه صاف پیشینه جامعه خودمان را ببینیم و بعد بگوییم که شاه فقید در کجای ماجرا بوده و کجا را درست و یا اشتباه پیموده بود. در یک سخن، شاید بتوان گفت ای کاش محمدرضا شاه ابتکار میدان دادن به اسلام غیرسیاسی را در اتحاد با مکلاهای فرنگ‌ دیده ملی می‌دید و از اعتماد به ملاهای حوزوی دوری می‌جست.

طبیعتا خط مشی تامل برانگیز در این راستا از جمله نگارش کتاب‌های تعلیمات دینی برای دوران دبستان و دبیرستان و غیره و وجود افرادی مانند حسین نصرها در بعضی مراکز تصمیم‌گیری را نمی‌توان نادیده گرفت. اما وجود همسایه به شدت خطرناک شمالی که همیشه مسبب بیشترین بدبختی و عقب‌ماندگی در طول تاریخ کشورمان بود را نباید دست کم گرفت.

عدم درک صحیح بخش غالب روشنفکران از موقعیت حساس کشور ما در چهارراه شرق و غرب و در بطن خاورمیانه بحران زده، خود نیز از موجبات گرفتار شدن ملت به وضعیت امروز بوده است.

بنابراین جامعه عقب‌افتاده و مذهبی- اثرات مخرب دوران جنگ سرد- برخی رویکرد‌های نامناسب- عدم درک صحیح و قهر گروهی از به اصطلاح روشنفکران با روند  و پیشرفت در جامعه و توسعه اقتصادی وسرانجام نارضایی قدرت‌های غربی و عربی از پیشرفت کشورما درعرصه داخلی و بین‌الملل و منافعی که از عقب‌ماندگی  سایر کشور‌ها به‌خصوص در خاورمیانه نصیب کمپانی‌های بزرگ اقتصادی جهان  می‌گردید، از دلایل اصلی به وجود آمدن و قدرت رسیدن این فرقه خانمانسوز و ضدبشری در ایران گردید.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۷ / معدل امتیاز: ۲٫۹

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=350437