پرویز هدایی- این مطلب در ارتباط با هشدار اخیر شاهزاده رضا پهلوی درباره خطر راست و چپ افراطی تهیه شده است. حوادث چند ماه و چند روز گذشته نیز بس هشداردهنده بودهاند و در گوش هر ناظری ندای بیدارباش سر میدهند: بر قله آتشفشانی ایستادهایم که هر دم بیم طغیان آن میرود و چون لحظه انفجار فرا رسد، آیا آنقدر آماده و سازمانیافته هستیم که گامی مدبرانه به پیش برداریم؟
راست و چپ افراطی کیستند؟
چپ افراطی
فرهنگنامه سیاسی چپ افراطی را اینگونه تعریف میکند:چپ افراطی آندسته از گروههای چپ هستند که ایده دولت مدرن و قانونمند بر اساس یک قانون اساسی دموکراتیک را رد کرده، خشونت علیه افراد و موسسات مخالف را به عنوان وسیله مبارزه سیاسی پذیرفته و به کار میبرند. (۱)
برای روشنتر شدن این تعریف نگاهی به سپهر سیاسی جهان افکنده نمونههای مشخص آنرا جستجو کنیم: به عنوان مثال در دهههای پایانی قرن گذشته در صحنه سیاسی«غرب» شاهد ظهور گروههائی هستیم که ضمن مخالفت رادیکال با تمام مبانی نظامهای لیبرال- دموکرات، آماده به اعمال هر نوع خشونت چون آدمربایی، تخریب و… برای بیشبرد نظرات خود بودند، به عنوان مثال میتوان از «فراکسیون ارتش سرخ» در آلمان و «بریگاد سرخ» در ایتالیا یادکرد. این گروهها خواهان براندازی سرمایهداری در کشور، ایجاد جامعهی سوسیالیستی و عدالتخواه بودند و برای رسیدن به هدف حتی در ایتالیا نخست وزیر وقت و در آلمان رییس اتحادیه کارفرمایان را ربوده و کشتند.
در کنار این گروهها میتوان به احزابی اشاره کرد که شواهد آشکار اعمال خشونت کمتر در آنها دیده میشد نظیر «حزب کمونیست آلمان» (۲) اما در این مورد هم دادگاه با توجه به دلایل دیگری حکم به ممنوعیت این حزب داد:
۱ـ مخالفت با نظام دموکراتیک و قانونمند کشور به دلیل پایبندی این حزب به مارکسیسم ـ لنینسم و«دیکتاتوری پرولتاریا»، چرا که میتوان آنرا به مثابه رد سیستم دموکراتیک و آمادگی برای واژگون کردن آن تقسیر کرد.
۲ ــ بعلاوه دادگاه به اقدامات خشونتآمیز حزب در دهه ۲۰ و ۳۰ اشاره کرد و امتناع حزب کمونیست از رد این اقدامات را به عنوان آمادگی برای تکرار آنها تفسیر نمود.
از این رو در ۱۹۵۶ بعد از سه سال بررسی، دادگاه حکم به ممنوعیت این حزب به عنوان یک حزب چپ افراطی داد.
راست افراطی
راست افراطی کیست؟ یک تعریف عمومی برای آندسته از جریانات راست است که معمولا تعلقات قومی شدید داشته و از قبول برابری همه انسانها، فارغ از تعلقات زبانی و نژادی اکراه دارند. راست افراطی پذیرای پلورالیسم و دموکراسی نیست. گروههای ناسیونالیست افراطی، فاشیست، نئونازیست، نئو فاشیست در این طیف میگنجند.
اگر به طیف احزاب و سازمانهای راست نظر افکنیم، در منتهاالیه راست آنها به جریاناتی برمیخوریم که قوانین اساسی مدرن کشورهای لیبرال را رد کرده و در تحقق برنامههای خود همه وسایل و راهها از جمله روشهای خشونتآمیز را روا میدارند. نمونه شناخته شده این احزاب، حزب «نازی» آلمان بود. وجه تمایز بارز این احزاب با «چپ افراطی» تاکید ویژه آنها بر آداب و سنن است، البته آنگونه که آنها این مفاهیم را میفهمند.
نمونه دیگر از راست افراطی گروه «شهروندان امپراتوری» (۳) است که محاکمه آنها این روزها در آلمان صورت میگیرد. این گروه نظام کنونی کشور را به رسمیت نمیشناسد، خود را شهروند «امپراتوری آلمان» که در پایان جنگ اول جهانی به پایان رسید، میداند. پلیس مقادیر زیادی اسلحه و مهمات از این گروه کشف کرد و از نقشه آنها برای قیام مطلع شد.
البته چنانکه در میان «چپهای افراطی» دیدیم، در میان احزاب راست هم گروههایی وجود دارند که به آسانی به عنوان افراطی قابل تشخیص نیستند، به عنوان مثال در آلمان به حزب «آلترناتیو برای آلمان» (۴) برمیخوریم که ظاهرا مقید به قانون اساسی کشور بوده و دعوت به خشونت نمیکند، اما تحقیقات پلیس نشان داده که در پارهای ایالات مکاتبات داخلی حزب بر محور قیام علیه نظام دموکراتیک کنونی کشور میچرخیده. بعلاوه در این حزب ادبیات «نازیسم» و « نئونازیسم» به نحوی پوشیده متداول و ماهرانه تبلیغ شده، رد پای این تشکل در بسیاری از جریانهای «راست افراطی» آلمان مشهود است، چنانکه حتی حزب «جبهه ملی» ماری لوپن در فرانسه و حزب «نئو فاشیست» ایتالیا (لیگ) از آن فاصله گرفتهاند.
چپ و راست افراطی کنونی در اپوزیسیون ایران کیست؟
چپ افراطی ایران
باید پذیرفت که بخشی از اپوزیسیون ایران به دلایل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی در سالهای قبل و بعد از فاجعه ۵۷ گرایشهای سوسیالیستی، ملی ـــ سوسیالیستی یا اتنیک ــ سوسیالیستی داشته و دارند؛ این نیروها در فردای ۵۷ بیش از امروز فعال بودند و بخش بزرگی از آنان به سیاست «همراهی انتقادی» با خمینی روی آوردند، اما بخش کوچکتری هیچگاه حاضر نشدند دست در دست خمینی بگذارند، بخش بزرگی از هر دو گرایش سیاسی در جریان اعدامهای دهه ۶۰ متحمل تلفات سنگینی شدند.
با از هم پاشیدن «اردوگاه سوسیالیسم واقعا موجود» و تجربیاتی که جامعه از تماس نزدیک با کشورهای لیبرال به دست آورد، و قبل از همه آنچه جامعه ایران خود در دهههای اخیر پشت سر گذشته، تحولات قابل ملاحظهای در در افکار ایرانیان رخ داده. امروز بخش قابل توجهی از ترجمهها، کتب و مقالات ارزشمندی که در ایران و خارج کشور منتشر میشوند، حاصل دسترنج همین« چپهای دیروز» هستند، همچنین در میان فعالین سیاسی تعداد قابل ملاحظهای از این نیروها را میتوان دید.
اما بخشی از «چپ افراطی» تا اندازهای یا کاملا، در چارچوبهای فکری قدیم مانده است، به ویژه باید به بخشی از این نیروها اشاره کرد که در برخورد با حکومت اسلامی کمتر رادیکال بوده، برعکس با مواضع ضد آمریکائی آن همسوئی دارد؛ اما در ایجاد ائتلاف همه نیروهای دموکرات سکولار از مواضع رادیکال سنگاندازی میکند:
ـــ رهبر حزب دموکرات کردستان در اوج انقلاب «زن، زندگی، آزادی» اعلام کرد که به هیچوجه همکاری و ائتلاف با هواداران پادشاهی مشروطه و پهلوی برای ما مطرح نیست، چرا که مردم ایران یکبار در ۱۳۵۸ در رفراندم جمهوری اسلامی به پادشاهی نه گفتتند! (رفراندمی که خود این حزب آنرا بایکوت کرد!)
ـــ در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۴۰۲، بیانیه «جمعی از هوادران اتحاد چپ ضد امپریالیست» در پارهای از رسانههای داخل کشور از جمله رسانههای سپاه منتشر شد که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت میکرد. همان انتخاباتی که کارگران در تظاهرات خیابانی خود آنرا بایکوت کرده بودند و حتی خاتمی از شرکت در آن خودداری کرد، اما اگر شما از هر یک از ۸۴ نفر امضاکننده این بیانیه بخواهید که در رابطه با وحدت عمل با «پادشاهی مشروطهخواه » انعطاف بیشتری نشان دهند، بدون شک با نوعی رادیکالیسم روبرو خواهید شد. به سخن دیگر بخشی از «چپ افراطی» به کرنش در مقابل دشمن مردم و رادیکالیسم در رابطه با اپوزیسیون رسیده است.
به هر حال همه جناحهای «چپ افراطی » یعنی حتی جناحی که میان خود و حاکمیت جمهوری اسلامی خط قرمزی کشیده در راه ایجاد جبهه واحدی از همه نیروهای دمکرات ــــ سکولار سنگاندازی میکنند؛ این سنگاندازی از سفیدشویی دستگاه «ضد امپریالیستی» ولایت فقیه تا «مبارزه تئوریک» بیمحتوا و سعی در تخریب چهرههای فعال اپوزیسیون را شامل میشود. البته طبیعی است افرادی هم در این طیف هستند که فقط از نظر گفتمانی در این محدودهاند، اما شخصا زندگی سالمی را در داخل یا خارج میگذرانند.
شاید بتوان ویژگیهای اپوزیسیون «چپ افراطی» را اینگونه برشمرد:
ــــ اعتقاد به نوعی سوسیالیسم، در مواردی همراه با گرایشهای قومی، گاه همراه با گرایشهای ملیگرایانه (البته آنگونه که خودشان ملیگرایی را میفهمند).
ــــ تبدیل باورهای سیاسی به نوعی دگمهای شبه «گنوسیس» تغییرناپذیر که به هیچ وجه شکل واقعی و عینی ندارند.
ــــ «چپهای افراطی» گروههای کوچکی هستند که هر کدام تابوهای مقدسی در حیات سازمانی خود دارند، به عنوان مثال «انقلاب شکوهمند بهمن». درهم شکستن این تابوها به معنای فروپاشی گروه است، یا دستکم اینگونه تلقی میشود.
ــــ تقریبا تمام گروههای این طیف همکاری و ائتلاف با هواداران «پادشاهی پارلمانی» را رد میکنند؛ دیدگاهی که بنا به تعاریف کلاسیک، خود نشانهای از رادیکالیسم است.
تاکید بر این نکته لازم است: در اینجا منظور حذف «چپ» از سپهر سیاسی کشور نیست. در ایران سکولاردموکرات فردا ما نیازمند احزاب سوسیال ـ دمکرات، سوسیال ـ لیبرال، سوسیال ـ ملی لیبرال و فعالین سیاسی سندیکایی هستیم تا تعادل سیاسی لازم در کشور داشته باشیم، از پادشاه فقید نقل است: من خودم از بسیاری سوسیالیستها سوسیالیستتر هستم.
راست افراطی
«امروز در جهان، بزرگترین دیکتاتوری گلوبالیسم است، بزرگترین دروغ دمکراسی، و بزرگترین کلاهبرداری حقوق بشر است!» این شعار میان پارهای از هواداران پادشاهی و مشروطه است.
پس از فاجعه ۵۷، هواداران پادشاهی مشروطه و جریانهای لیبرال در ابتدا در موضع دفاعی قرار گرفتند. گفتمانهای حاکم بر جامعه و اعدامهای تقریبا پایانناپذیر سال ۵۸ از جمله دلایل پدید آمدن چنین وضعی بود؛ در سالهای بعد به زودی روشن شد که «انقلاب شکوهمند» چیزی جز یک دروغ یا یک اشتباه بزرگ نبوده؛ اشتباهی که به قیمت سرنوشت یک ملت تمام شد، از آن روزها پیوسته شاهد رشد روزافزون گرایش پادشاهی مشروطه ، ملیگرایی و لیبرالیسم در زیر پوست جامعه ایرانی بودهایم. اما شاید بتوان سالهای نیمه دوم دهه ۱۳۹۰ را به عنوان نقطه عطف در این روند ارزیابی کرد، یعنی زمانی که گرایش پادشاهی مشروطه رشدی شتابان یافت.
ولی همزمان، به ویژه از انقلاب «زن زندگی آزادی»، ما شاهد رشد یک جریان افراطی در میان «پادشاهیخواهان مشروطه» هستیم؛ جریانی که ضمن دفاع از پهلوی بسیاری از ویژگیهای این انقلاب یعنی ضرورت وحدت همه نیروها، و یا ضرورت دموکراسی پارلمانی را نادیده میگیرد چنانکه شعار وایرال شده در فضای مجازی شاهدی بر این مدعاست که دموکراسی را دروغ و حقوق بشر را کلاهبرداری معرفی میکند.
ظاهرا این کنشگران پادشاهیخواه فراموش کردهاند که میلیونها نفر در فاجعه ۵۷ شرکت کردند: از سویی کارگران صنعت نفت، پدر پویا بختیاری تا خانواده سپهری و از دیگرسو مرتجعینی که هماکنون بر مسند قدرتند، با گذشت زمان به تدریج بخشی خود را تصحیح کرده و به جمع «پهلویگرایان» پیوستند، اما درصدی هم خود را از افسون «بنیادگرایی اسلامی» رهانیده، و به جمهوری سکولار تمایل یافتند، عدم درک تفاوت و تمایز عقاید و افکار از سوی «فاشیستهای اسلامی» امری قابل فهم است؛ اما درک نکردن آن از سوی کسانی که مدعی برافراشتن پرچم پهلویسم به عنوان پرچم مدرنیته و پیشرفت هستند، امری غریب مینماید.
شاید بتوان ویژگی جریان «راست افراطی» را چنین بیان کرد:
ــــ عدم آمادگی برای هرنوع مصالحه، حتی با دیگر گروهها و تشکلهای «مشروطه پادشاهی» (شواهد در این زمینه آنقدر زیاد است که از مراجعه به مصداقها خودداری میشود).
ـــــــ عرضه کردن یک تصویر خودساخته از «پهلوی» و «پهلویگرائی» و تعریف دشمنان (تمام «غرب» و البته «شرق»، تمام دیگر گروههای اپوزیسیون) و دوستان (اسرائیل تنها کشور دوست) آن.
ـــــــ مخالفت آشکار با لیبرالیسم (دموکراسی، حقوق بشر…)
این تصویر معیوب از جهان بود که موجب پدیدن آمدن فاجعه میدان «ترافالگار» در لندن شد (البته منظور تبرئه کردن طرف مقابل و اقدامات ناپسندش نیست)؛ فاجعهای که اگر به درستی واکاوی نشود، در خیزش بعدی انقلاب «زن زندگی آزادی» در ابعاد تاسفبار تری تکرار خواهد شد.
چه باید کرد؟
ایجاد تشکلی به عنوان هسته اولیه ائتلاف جریانها و در راستای نمایندگی جنبش؛ این شکل از نمایندگی در جهان تاریخچه بسیار طولانی دارد، از جمله میتوان از «کمیته فرانسه آزاد» ژنرال شارل دوگل در ۱۹۴۰ و یا «دولت انتقالی سوریه» در ۲۰۱۲یاد کرد (اولی عمدتا با ابتکار ژنرال شارل دوگل و دومی از ائتلاف احزاب و گروههای سوری تشکیل شد).
اصلی که همه انقلابها و تحولات بزرگ بر آن گواهند این است که بدون یک جبهه واحد از اکثریت یا تمام نیروهائی که به گذار انقلابی معتقدند و در آن فعال هستند، پیروزی بر دشمن ممکن نیست. اما مسئله اصلی چگونگی رسیدن به این ائتلاف است،
از آنجا که در سیاست مانند دیگر علوم در بسیاری موارد با مدلها سرو کار داریم، در اینجا هم برای روشن شدن بیشتر به دو مدل متفاوت اشاره میشود:
۱ ـ مدل دولت گذار در سوریه
در سال ۲۰۱۲ و در اوج مبارزه مردم سوریه علیه رژیم اسد، اپوزیسیون سوریه با فرستادن نمایندگان خود به نشستی، ائتلاف وسیع این احزاب را شکل داده و «دولت موقت» یا به زبان دیگر «هیئت نمایندگی» خود را انتخاب کردند که در مجامع جهانی، مذاکرات با کشورهای دیگر و یاری رساندن به مبارزین درون کشور هماهنگی کارها را به عهده بگیرند که البته به جایی نرسید.
۲ـ «کمیته فرانسه آزاد» ژنرال شارل دو گل
ژنرال دوگل هنگام اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در انگلیس تصمیم گرفت هسته اولیه دولت در تبعید را تشکل دهد ولی به علت تفرقه زیاد در میان احزاب فرانسوی با شرایط دشواری روبرو بود، مثلا حزب کمونیست فرانسه با توصیه مسکو حاضر به شرکت در اقدام قاطعی علیه اشغالگران نبود. در میان محافظهکاران فرانسوی نیز به دلایل متفاوت وضع بهتر نبود.
هنگامی که در بهار ۱۹۴۰ ژنرال دوگل در اولین نطق خود که از رادیو لندن پخش شد، از کلیه فرانسویانی که توانایی جنگیدن برای آزادی وطن را دارند خواست که با سلاح خود به انگلیس بیایند، در آغاز تنها اندکی بیش از ۱۰۰۰ نفر به او پاسخ مثبت دادند و حتی بیش از ۱۴۰ هزار نفر از پرسنل نیروی دریایی فرانسه که در انگلیس بسر میبردند، خونسردانه این دعوت را رد کردند.
اما این فضای یخزده دوگل را که فقط یکی از اعضای کابینه سابق فرانسه بود، از آن باز نداشت که «کمیته فرانسه آزاد» را با جمع معدود یاران خود تشکیل دهد.
و بالاخره همین کمیته در ۱۹۴۳ با انضمام واحدهای پارتیزانی جنوب فرانسه به «کمیته فرانسوی برای آزادی ملی» فرا رویید و سپس با پارههای جداشده از دولت «ویشی»، «دولت موقت فرانسه» را تشکیل داد (ویشی، دولت مستقر در فرانسه اشغالی)
«دولت موقت فرانسه» نقش بسیار مثبت و سازندهای در برپایی دولت دموکراتیک فرانسه پس از جنگ ایفا کرد و به جرات میتوان اقدام ژنرال دوگل در تشکیل «کمیته» در ۱۹۴۰ را اقدامی به غایت هوشمندانه توصیف کرد، چرا که آلترناتیو این حرکت مثلا میتوانست سعی در تشکیل ائتلافی از احزاب فرانسه باشد که در آن زمان با توجه به تشتت افکار در صحنه سیاسی فرانسه در آغاز جنگ چیزی جز آب در هاون کوبیدن نبود.
در ابتدا فقط افراد منفرد به نهضت مقاومت پیوستند، در سالهای ابتدائی حتی «متفقین» ژنرال دوگل و «کمیته فرانسه آزاد» را جدی نمیگرفتند، اما اکنون ۱۸ ژوئن ۱۹۴۰ روزی که دوگل در نطق خود تشکیل کمیته را اعلام کرد، به عنوان روز پایهگذاری اپوزیسیون و آغاز روند آزادی فرانسه ثبت است.
سوال: شاهزاده رضا پهوی اکنون در میان ایرانیان محبوبتر و شناخته شدهتر از «دوگل» در آنروز است، اراده و عزم ملت ایران برای پس گرفتن میهن از این اشغالگران اگر بیش از فرانسویان آن روز نباشد، کمتر نیست؛ چرا او نباید به همراه چند سیاستمدار جدی جمهوریخواه و پادشاهیخواه از داخل و خارج پایه اولیه نمایندگی انقلاب ما در صحن جهانی را بنا نهد؟
پیروزی این طرح در عین حال که به درایت و انعطاف این تیم بستگی دارد، منوط به مساعدت همه ماست ، امری که بدون خنثی کردن چپ و راست افراطی ممکن نیست؛ اگر «دوگل» در۱۹۴۰ در انتظار«کمونیستها» و «محافظهکاران» فرانسوی و قانع کردن آنها زمان را از دست میداد بدون شک نمیتوانست در ۱۹۴۴ در کنار سربازان متفقین وارد پاریس شود؛ بدون شک بخشهائی از چپ و راست افراطی هیچگاه از کوتهبینی سیاسی خود دست بر نخواهند داشت.
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
جبهه مشترک همه نیروهای سکولار دموکرات معتقد به عبور از جمهوری اسلامی
«دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی به عنوان پیشقسط دهها هزار دلار به فرد یا افرادی پرداخته بودند، وظیفه آنها تخریب شخصیت و وجهه زندهیاد فریدون فرخزاد در انظار عمومی بود». (مستند رادیو فردا، ترور فریدون فرخزاد)
چنانکه «هانا آرنت» در توضیح «توتالیتاریسم» میگوید: حکومتهای «تمامیتخواه» میکوشند، جامعه رنگینکمانی را به توده خاکستری بدون سر مبدل کنند؛ نه تودهای که در انجمنها، احزاب و سازمانها متمرکز شده و ائتلافی از برگزیدگانش آنرا نمایندگی میکند؛ تخریب و حذف شخصیتهای برجسته و سرکوب تشکلها بخش حذف ناشدنی از برنامه رژیمهای «توتالیتر» است.
ما کمتر نیازمند دهها تظاهرات چند ده نفری و بیشتر نیازمند تظاهرات چند صد هزار نفری هستیم، که در آن کارگر، کشاورز، کارمند، بازاری و کارخانهدار با گرایشهای پادشاهی ـــ لیبرال ، جمهوریخواه، چپ ــــ ملی در کنار هم به میدان آیند؛ تظاهراتی که آنها در آن به این تفاهم رسیده باشند که در مرحله کنونی حمل تصویر شاهزاده اهمیتاش کمتر از داشتن شعارهای مشترک است؛ آلترناتیو شعارهای مشترک در کنار پلاکاردهای گروهی.
انعطاف در تاکتیکها و عملکرد روزانه مشترک، نشانه اعتماد به نفس و باور به پیروزیست نه نشانگر سازشکاری. ما راهی را که شروع کردهایم، به پایان میرسانیم.
*پرویز هدایی دانشآموخته مهندسی نرمافزار در آلمان و زندانی سیاسی سابق
۱-Das Politik Lexikon by Klaus Schubert and Martina Klein, Dictionary of Politics and Government
۲- KPD, Kommunistische Partei Deutschland
۳- Reichsbürger
۴- AFD(Alternativ Für Deutschland)