وبسایت «دِدلاین» در یک گزارش اختصاصی خبر میدهد که شهبانو فرح پهلوی داستان زندگی خود را بر پردهی بزرگ سینمای هالیوود روایت میکند. این وبسایت که از سال ۲۰۰۶ به انتشار جدیدترین خبرهای هالیوود میپردازد، نوشته که روایت داستان زندگی ملکه ایران با همکاری تولیدکنندگان «گروه سرندیپیتی» و «گروه رسانهای میدلتون» صورت میگیرد.
این وبسایت مینویسد، زندگی علیاحضرت فرح پهلوی این فرصت را به وی داده تا در ساختن یک مستند و یک فیلمنامه که در حال حاضر در دست تهیه است شرکت داشته باشد. فیلمبرداری پروژهی مستند اخیراً در واشنگتن دیسی آغاز شده و انتظار میرود تولید آن در طول سال ادامه یابد. پروژه فیلمنامه نیز همزمان در حال انجام است.
شهبانو به «دِدلاین» میگوید: «من از اینکه گروه سرندیپیتی روایت زندگی مرا در یک فیلم مستند و یک پروژه داستانی بازگو میکند خوشنود هستم اما میخواهم که آنها در این آثار به فراتر از زندگی من بپردازند. من میخواهم نشان دهم ایران چیست و مردم ایران چه کسانی هستند. میخواهم در مورد کشورم به ویژه تاریخ و فرهنگ آن که برای من بسیار مهم است، صحبت شود.»
او ادامه میدهد: «بسیاری از جوانان و مردم ایالات متحده در مورد کشور ما نمیدانند و آنچه میدانند عمدتاً منفی است، به ویژه با توجه به همه چیزهایی که اکنون در آنجا میگذرد. امیدوارم این دو پروژه باعث جلب توجه مردم در سراسر جهان به کشور و تمدن ما شود.»
«دِدلاین» در توضیح این پروژهها مینویسد که تمرکز آنها بر نشان دادن استقامت زنی متمرکز خواهد بود که با وجود بیش از ۴۵ سال تبعید و سوگ از دست دادن همسر و دو فرزندش، همچنان عمیقاً به وظیفه خود به عنوان شهبانوی یک سرزمین و دلبسته به میهن، پایبند است. او هرگز ازدواج مجدد نکرد و هویت ایرانی خود را رها نساخت. ازدواج او با شاه بسیار فراتر از زندگی مشترک یک زن و مرد و یا بین «رعیت و حاکم» بوده است. بلکه پیوند یک شهروند با وطنی بود که مرگ آنها را از هم جدا کرد.
روزانا گریس از بنیانگذاران «گروه سرندیپیتی» تحت تأثیر مرگ مهسا امینی در سال ۲۰۲۲ در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی وگشت ارشاد و موج اعتراضات سراسری، با علیاحضرت و کامبیز آتابای رئیس دفتر ایشان تماس گرفت. موضوع مشترک بین امینی و پهلوی، مبارزهی زنانی است که میایستند و برای حقوقی که به آن اعتقاد دارند میجنگند. گریس میگوید که به خاطر قدرت و تعهد بیدریغ ملکه ایران به حقوق زنان، به داستان زندگی علیاحضرت علاقمند شده است. در دوران سلطنت پهلوی از ۱۹۲۵ تا ۱۹۷۹ زنان از آزادیهای بسیار از جمله حق رأی برخوردار بودند در حالی که حاکمان چه قبل از پهلوی و چه پس از آن بطور گسترده حقوق زنان را محدود کردند.
شهبانو با آگاهی از تمرکز «سرندیپیتی» بر بیان دقیق تاریخی، با این همکاری موافقت کرد. «گروه رسانهای میدلتون» بعداً وارد این پروژه شد.
در بیانیه مشترک تهیهکنندگان این پروژه از جمله آمده است: «برای ما افتخار بزرگی است که این روایت بسیار مهم را با مخاطبان به اشتراک بگذاریم. ما بر این باوریم که زمان مناسبی برای روایت زندگی علیاحضرت فرح پهلوی است، نه فقط به عنوان یک ملکه، بلکه به عنوان یک زن، مادر و همسر.»
شهبانو ترجیح خاصی برای اینکه چه کسی در این پروژه سینمایی بازی کند، ندارد، اما مشتاق است داستان زندگی شاه فقید را برای کسانی روایت کند که وی را نمیشناخته و نمیشناسند: «من میخواهم مردم ببینند که او چه نوع انسانی بود؛ عاشق کشورش و مردماش بود. در دوره او دیدیم که ایران با انقلاب سفید چقدر در ارتباط با زنان و جوانان و روستاها پیشرفت کرد. تبلیغات منفی هم البته خیلی زیاد بود. من نمیگویم هر کاری که ما انجام دادیم عالی بود، اما شاه فقید واقعاً به ایران اهمیت میداد. البته با توجه به آنچه در ایران اتفاق افتاده همیشه میگوییم «اگر این کار را طور دیگری انجام میدادیم شاید…» با اینهمه با تمام اتفاقاتی که برای وی و کشورمان افتاده، ایشان هیچوقت حرفی علیه مردم و هموطنان خود نگفتند».
«ددلاین» همچنین به سریال «آخرین شاه» اشاره میکند که قرار است توسط «نتفلیکس» ساخته شود و مینویسد این سریال از سریال «تاج» درباره خانواده سلطنتی انگلستان و ملکه الیزابت الگو گرفته و درواقع ربطی به زندگی واقعی پهلویها ندارد. بر اساس آنچه درباره «آخرین شاه» در ماه مه منتشر شده، این پروژه «داستان قهرمانانه و در عین حال غمانگیز یک زن، مادر و ملکه را روایت میکند که تلاش میکند همسرش، شاه ایران، خانوادهاش، سلسلهاش و میهناش را نجات دهد. از دیدگاه شهبانو فرح پهلوی، مبارزهای حماسی برای بقای سلطنت ایران در چهارراه دنیای مدرن است.»
اما وقتی «دِدلاین» از شهبانو درباره سریال «آخرین شاه» پرسید، اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: «من نشنیدهام که آنها در مورد شاه فقید برنامهای برای اجرا داشته باشند».
شهبانو فرح که در دوران اوج خود به خاطر مد و زیبایی با ژاکلین کندی مقایسه میشد، نخستین بار به عنوان شهبانوی ایران در روز عروسی خود در دسامبر ۱۹۵۹ با لباسی طراحی شده از ایو سن لوران و زیور تاج و گردنبند و گوشواره از Van Cleef و Arpels ظاهر شد. این لباس و جواهرات پس از خروج آنها از ایران در کشور ماند و امروز در موزه لباس سلطنتی مورد تحسین قرار میگیرند.
علیاحضرت فرح پهلوی مشتاقانه منتظر است تا بسیاری از روایتهای نادرست در مورد خانوادهاش را از طریق دو پروژه جدید مستند و داستانی افشا کند. وی میگوید: «چند سال پیش از تلویزیون شنیدم که یکی از افراد نزدیک به رئیس جمهوری اسلامی میگوید که ما با دو هواپیما از ایران خارج شدیم و هواپیمای دوم پر از جواهرات و سنگهای قیمتی بود! در حالی که من نگران بودم که مبادا جواهراتی را که در آنجا رها شده بودند بدزدند. خوشبختانه برخی از هموطنان در ایران پس از اینکه در خبرها تایید شد که این جواهرات در موزه هستند ایمیلهایی نیز برای من ارسال کردند.»
وی البته بیش از اینها از دست داده است از جمله هزاران کتاب و عکس و نقاشی. ایرانیان داخل و خارج ایران تابلوهایی را به وی فروخته و یا هدیه کردهاند و از آنجا که فرزندان وی قادر به نگهداری از این آثار نیستند، بنیادی را تأسیس کرد تا همه این آثار که در تبعید جمعآوری شده برای تماشا و لذت از هنر در اختیار همگان قرار بگیرد: «فکر میکردم این بنیاد بتواند تاریخ و فرهنگ ایران را بازگو کند به امید روزی که اوضاع در ایران تغییر کند و همه چیز به روال عادی برگردد».
ملکه ایران که ۸۵ سال دارد توضیح میدهد: «به این فکر میکنم که قبل از ترک دنیا چه کاری انجام دهم. در تمام روز مشغول هستم و این باعث خوشحالی من میشود زیرا اگر بتوانم یک کار مثبت انجام دهم، به من انرژی میدهد.»
«موگلی» سگ کوچک همراه دیرینهی شهبانوست که در میان مشغلههای روزانه لبخند بر لبانش میآورد. این سگ را پرنسس نور، نوهاش و فرزند ارشد ولیعهد رضا پهلوی و پرنسس یاسمین، به وی هدیه داده است. هنگام انتخاب نام برای تولهسگ، از نوهاش نور الهام گرفت که سگی از همین نژاد به نام «بالو» از داستان «کتاب جنگل» داشت.
او همچنین به یاد میآورد: «بیش از ۶۰ سال پیش، زمانی که من رئیس پیشاهنگی دانشآموزی در ایران بودم، خودم «بالو» بودم و دخترم فرحناز پیشنهاد داد که اسم سگم «موگلی» باشد و همینطور هم شد.»
شهبانوی ایران در خارج از خانه از برخورد با هممیهنان ایرانی خود که از وی به نیکی یاد میکنند لذت میبرد. او پزشکی را در ایالات متحده به یاد میآورد که چند سال پیش به ایران رفت و از محل نگهداری جذامیانی دیدن کرد که ملکه در اواخر دهه شصت میلادی برای کمک به مبتلایان این بیماری و شکستن تابوی جذام تأسیس کرده بود.
علیاحضرت به همین اندازه به جوانانی انگیزه میدهد که دور از چشم محدودیتهای رژیم از طریق رسانههای اجتماعی با او تماس میگیرند: «وقتی این افراد به قدرت رسیدند، داستانها و دروغهای زیادی درباره گذشته گفتند و همچنین گروههایی، نه تنها ایرانی، بلکه خارجیهایی نیز وجود داشتند که همینها را تکرار میکردند زیرا ایران آن دوران برای منافع آنها کار نمیکرد. نفت هم شانس و هم مشکل ما شد. وقتی نفت در دست ما بود، میتوانستیم استخراج، قیمت و همه چیز را تعیین کنیم. برخی کشورها از این موضوع خوشحال نبودند و شروع به انتقاد از رژیم کردند. شما میتوانید آن دوران را با کاری که جمهوری اسلامی کرده مقایسه کنید. بسیاری از این افراد سالها چیزی علیه جمهوری اسلامی نمیگفتند. خوشبختانه الان چیزهایی میگویند.»
او ادامه داد: «الان مردم با وجود محدودیتها از طریق اینترنت و با تلفن فیلمها و چیزهای مربوط به گذشته را میبینند. من تعجب میکنم که چگونه این فیلمهای قدیمی مانند سفرهای اعلیحضرت، سخنرانیهای ایشان و سفر من به نقاط مختلف ایران را پیدا میکنند. جوانها میبینند که ما واقعاً چه بودیم و این البته مرا بسیار متاثر میکند. بسیاری از آنها بعد از همه این اتفاقات به دنیا آمدهاند. برای من ایمیل میفرستند و همدردی میکنند و گاهی هم من با آنها تماس میگیرم. بسیار خوشحالم که هنوز زنده هستم و همه اینها را میشنوم. همانطور که همیشه میگویم، بذرهایی که با عشق و مراقبت میکارید هرگز از بین نمیروند.»
وقتی از او پرسیده شد آیا هنگام یادآوری داستان زندگی خود برای ساختن دو پروژه مستند و داستانی، چیزی هست که از آن پشیمان باشد، گفت: «فکر کردن به آن هیچ فایدهای ندارد. گذشته، گذشته است. نمیخواهم ازخودراضی باشم اما در تمام واکنشهای مردم چه در داخل و چه در خارج، همدردی که از طرف آنها احساس میکنم همان چیزی است که به من انرژی بسیار میدهد.»
خانواده نیز برای علیاحضرت ملکه از اهمیت بالایی برخوردار است و او اغلب به آینده آنها فکر میکند: «اولین چیزی که برایشان آرزو میکنم اینست که زندگی شادی داشته باشند و همچنین روزی کشور خود را آزاد ببینند و بتوانند به آن برگردند.»
*منبع: وبسایت DEADLINE
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن