اصلاحطلبان بدانند ما مردم ایران خیانتشان را از روز نخست به خاطر داریم. از یاد نمیبریم، تثبیتِ قدرتِ جمهوری اسلامی و کشتار فاجعهبار جوانان در دههی شصت را؛ در روزهایی که شما حزب اللهیها و خط امامیها در راس امور بودید.
انقلاب فرهنگی و اخراج و خانهنشین کردنِ دانشجویان و اساتید؛ و برتری دادن به سفاهت در برابر لیاقت را؛ کشتار، شکنجه، تجاوز، توابسازی و وادار کردن زندانیانِ سیاسی به تیرِ خلاص زدن به رفقایشان در زندانهای دههی شصت را؛ و قتلهای زنجیرهای را که توسط شما و گماشتگانتان در وزارت اطلاعاتِ تحت نفوذتان رُخ داد.
وقتی در قتلهای زنجیرهای نزدیک به هزار نفر طی چند سال سلاخی شدند، شما یک تدارکاتچیِ ساده شدید تا از پاسخگویی شانه خالی کنید و وقتی به جوانان در کوی دانشگاه حمله شد، دست از حمایتشان در خیابان و زندانها کشیدید تا توسط انصار حزبالله به خاک و خون کشیده شوند و از پشتبامها به زمین پرت شوند و مفقود شوند و بازماندگانشان به حبسهای طویلالمدت محکوم شوند.
وقتی در عاشورای ۱۳۸۸ شکل اعتراضات از راهپیماییِ سکوت فراتر رفت و شعارها از مرزهای تعیینیتان عبور کرد؛ مردمی که به واسطهی فضای ایجاد شده توسط شما و ادعای رایهای مفقود شدهتان به خیابان آمده بودند را رها کردید تا کشته شوند و به اعدام محکوم شوند و در زندانها مورد شکنجه قرار بگیرند.
هشتاد و هشت را مشخصا شما رقم زدید. برای برگشتن به عرصهی قدرتی که از آن بیرونتان رانده بودند. اما حتا آن زمان هم به صندوق رای پشت نکردید و روی خونِ مصطفیها و بچههای کهریزک “حماسهی دماند” [دماوند/ اشاره به سال ۱۳۹۰ دو سال پس از سرکوب و کشتار ۸۸ و رأی دادن محمد خاتمی در انتخابات نهمین مجلس شورای اسلامی در شهرستان دماوند] را آفریدید.
ما مردمِ کف خیابان همیشه سیاهی لشکرتان بودیم تا از پایین فشار بیاوریم و شما از بالا چانه بزنید تا بلکه به بازی قدرت دوباره راهتان دهند.
وقتی مردم در سال ۱۳۹۶ و در کف خیابانهای ایران با شعار “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” به میدان آمدند و از شما گذر کردند؛ مانند همیشه پوست انداختید و رنگ عوض کردید. پس از آن بود که بخش بزرگی از نسل دوم تان (نسل دوم اصلاحات) در پیوند با پهلوی و چهرهسازی از او و چهرهسوزی از نمایندگانِ واقعی مردم، خیانتی دیگر را رقم زدند و در جایگاه تئورسین [تئوریسین] و مشاوران و مباشرانِ درگاهِ همایونی، حضورِ مردم را به مصرفِ خیابان تعبیر کردند و سهیم شدند [در] شکستِ خیزش انقلابیِ ۱۴۰۱.
مردم از اصلاحات گذر کردهاند و شما هنوز بر جنازههای تلنبارشدهی جوانان ایران، وعدههای محمد خاتمی را دوره میکنید. او که در سال ۱۳۹۸ و پس از کشتار معترضان، ما مردم را امواج مخرب خواند و قدردانِ مقامِ عظما شد.
حالا دوباره به میدان آمدهاید تا نوجوانی و جوانیِ نسلهای بعد از ما را نیز همچون ما تباه کنید. بعد از آن همه فراز و فرود و بعد از افزایشِ بینش سیاسی جامعه در سالهای اخیر، باز به میدان آمدید تا با فریب افکار عمومی شعبدهای دیگر به راه اندازید. اما از پشت میلههای زندان هم دیده میشوید که نه برای پیروزی در انتخابات بلکه برای شکستِ مردم به میدان آمدهاید.
اشاره به “اقتصاد و تولیدِ ورشکسته، و سفرههای خالی قشر فرودست، و مردمی که دیگر توان پرداخت اجارهخانه را ندارند” در بیانیهی حزب ندای ایرانیان و نگرانیِ امثال حسین نورانینژاد، یادداشتنویسِ حزب اتحاد ملت برای “محرومان و مردمی که با سختگیری!!های فرهنگی مواجهاند”، بیش از هر چیز برای نسل من یادآورِ مکر و ریای خاتمیست. سیدِ خندانی که با عبایی شکلاتی آمده بود تا جامعهی مدنی را محقق کند و از حقوق شهروندی سیرابمان کند. اما در دولت اصلاحاتِ او بود که روشنفکران را سلاخی کردند و دانشجویان را گازانبری از میان بردند و کارگران و خانوادههایشان را در خاتونآباد به خاک و خون کشیدند و هزاران کارگر را بدون کمترین تضمینی بر حقوق و تامین اجتماعیشان، بیکار و بیخانمان کردند و از آنان در حالی که سفرههایشان به شدت کوچک شده بود، با قراردادهای موقت بیگاری کشیدند.
شما ادامهدهندگان سیاستهای محمد خاتمی و ادامهدهندگان سیاستهای اقتصادیِ اکبر هاشمی رفسنجانی هستید؛ نمادِ بهرهکشی از قشر فرودست. چگونه از قشر فرودست و سفرهاش حرف میزنید. شما بر گُردهی قشر فرودست و با ارتزاق از سفرههاشان که روز به روز کوچکتر میشود به آنچه هستید رسیدهاید.
همانقدر که در آن زمان میدانستید پیروزی کارگرانِ خاتونآباد، آغازی خواهد بود بر پیروزی طبقه و قشر تحت ستم در جای جای ایران بر بهرهکشی و استثمارِ فردستان و آگاهانه آن را به خاک و خون کشیدید، حال نیز میدانید داغ کردن تنور انتخابات رمز بقای رژیم است و با برنامه برای خنثی کردن مخالفان به میدان آمدید.
حزب اعتدال و توسعه نامزد مورد نظرش را سادهزیست و مردمی خطاب میکند و دبیرکل حزب اتحاد ملت حضور جبههی اصلاحات را معنابخش به انتخابات میدانید و پیگیرِ حق انتخاب آزادِ ما مردمی شده است که سالانه و طبق آمار رسمی صدها نفرمان سربهدار میشوند و یا از فقر و گرسنگی و بیخانمانی در گوشهی خیابانها جان میدهند.
آحاد جامعه چه کسانی هستند و چگونه پاسخگویشان خواهید بود؟
عباس عبدی از خاتمی سخن میگوید و او را به عنوان الگو معرفی میکند؛ با مردمی که نهتنها از خاتمی عبور کردهاند بلکه کفن اصلاحات را نیز به آتش کشیدهاند.
لباس یکرنگ اصولگراها را به تن کنید و از روبرو شلیک کنید.
وعده داده بودید با نهادسازی و تقویت جامعهی مدنی قادرید از اقتدار حاکمیت و از استبداد بکاهید و بر توان مردم بیافزایید. از جامعهی مدنی گفتید و از حقوق شهروندی، اما هرگز و در هیچ دورهای از آزادی احزاب و تشکلها حرفی نزدید و در وعدههای فریبندهیتان از حقوق اجتماعی و سیاسیِ ما طردشدگان خبری نبود.
ما که باورها و رویاهایمان خط قرمز رژیم بود، در زمان صدارت شما نیز همان انسداد و اختناقی را زیستیم که پیش از آمدنتان میزیستیم. شما در دفاتر حزبیِ مجازتان برای بقای سیستم هدف و برنامه تعیین کردید و هربار نجاتشان دادید و مردم را وادار به شکست کردید. شما هرگز قائل به هویت سیاسیِ افرادی غیر از خودتان نبودید، همانگونه که جمهوری اسلامی قائل نبود.
شما شکستخوردگانِ “فتح سنگر به سنگر” و “روزنهگشایی” حالا برای “راهگشایی” به میدان آمدهاید و در سنگرِ فردی ایستادهاید که میگوید “قرار نیست برنامه جدیدی بنویسیم یا سیاست جدیدی را اعلام کنیم. چرا که سیاستهای کلی را خامنهای مشخص کرده است.”
شما همواره گَرد ناامیدی به جامعه پاشیدهاید و وجودتان فرصتی بود برای بقای بیشتر رژیم و حالا نیز به همین شعبده دلخوش هستید. یاد روحالله زم گرامی، که شما و پهلویطلبان را در روزهایی که هنوز بر عمومِ جامعه آشکار نبوید، در امتداد هم میدید.
مردم ایران شما وفاداران به جمهوری اسلامی را فراموش نمیکنند. روزی که مردم در کف خیابان و با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کنند، با شما لگدخوردگان و فرصتطلبان و بحق، مالهکشانِ رژیم که نامتان به ننگ بر تارک سپهر سیاسی ایران نقش بسته است نیز تسویه حساب خواهند کرد و این کشتیِ خوف را با تمام سرنشینانش به قعر خواهند فرستاد.
گلرخ ایرایی
خرداد ۱۴۰۳
زندان اوین