علی لاهیجی – همانطور که میدانید و در یادداشت «پزشکیان کاندیدای نظام برای خروج از بحران» قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات نوشتم، تاکید میکنم مسعود پزشکیان کاندیدای اول حاکمان تهران است تا حکومت ملایان را از سقوط نجات دهد. پزشکیان با حمایت نصف و نیمه آذریزبانان کمی فضای انتخابات را رونق بخشید و جلوی رسوایی ناشی ازعدم استقبال مطلق مردم را گرفت. زیرا اگر او نبود مطمئنا درصد مشارکت مردم طبق آمار رسمی نیز به کمتر از ۲۵% میرسید و نگاه دنیا به حاکمان تهران کاملا عوض میشد. باید بپذیریم که پزشکیان امید نظام برای تغییرات و اصلاحات درون سیستم است تا هم بتواند با آمریکا و اروپا مذاکره کند و هم حمایت جمهوری خلق چین و روسیهی پوتین را داشته باشد.
تحلیلگران مسائل ایران اما نامزدی پزشکیان را فقط برای بازارگرمی و رونق بخشیدن به نمایش انتخابات نسبت میدهند. یعنی فردی مانند ناصر همتی در دوره گذشته بیاید و دو میلیون رای به مجموع آرا اضافه کند. اما حقیقتا نقش پزشکیان در این دوره متفاوت است. چون موقعیت رژیم حاکم شباهتی به شرایط نظام در سال ۱۴۰۰ ندارد. اولا خامنهای تجربه مشارکت خیلی پایین مردم در انتخابات چهارماه پیش مجلس را دیده و صدایی هم در نیامد. متعاقبا حکومت هم با مقایسه عدم استقبال در انتخابات کشورهای غربی آن را توجیه کرد. ثانیا، در این دوره حاکمیت در تنگنای مشروعیت و اعتراضات یکپارچه اصناف و بازنشستگان و سایر اقشار مردم قرار دارد. فقر بیداد میکند مبارزات زنان به اوج رسیده و حکومت در داخل و خارج از کشور مستأصل شده است. در چنین شرایطی حتی خودیها و کارگزاران سابق هم به اصلاح رویه حکومت روی آوردهاند. خیزش مهسا یا زن، زندگی، آزادی پایههای رژیم را لرزان کرد. حکومت تصویر سقوط را دیده و میبیند. خانوادههای آنها از نسل دوم و سوم دیگر مثل پدرانشان فکر نمیکنند. آنها علنی با شیوه حکومت رژیم مخالفت میکنند. پس رژیم چارهای جز تغییر و اصلاح شیوه حکومت کردن ندارد اگر مسیرش را تغییر ندهد سقوطاش سریع و حتمی است.
به این ترتیب اگر رژیم نیاز به رونق ظاهری انتخاباتاش را میبیند و من نیز آن را نفی نمیکنم اما باید حقایق عینی و ملموستری را که رژیم با آن دست به گریبان است هم دیده شود. همانطور که گفتم اکنون کلیه سران گذشته و حال رژیم، نیاز به اصلاح رویه حکومت را پذیرفتهاند و گوشزد میکنند. حتی کشورهای دوست جمهوری اسلامی مثل چین و روسیه هم موضوع نیاز به تغییر رویکرد در مسائل فرهنگی و قضایی را به گوش تهران رساندهاند. بنابراین قبول کنیم آمدن پزشکیان فقط یک سرگرمی و افزایش دو میلیونی مجموع آرا نیست. او آمده که مشکلات نظام را در کوتاهمدت تقلیل دهد تا راه چارهای پیدا شود. مضافا این حقیقت را در نظر بگیریم که پزشکیان از محدود افراد داخل نظام است که میتواند فراجناحی عمل کند و خواست رهبر را پیش ببرد. او مخالف جدی در داخل سیستم نخواهد داشت.
اما قضاوت ما…، ما باید حقایق آنچه را امروز در روابط بینالملل میگذرد درک کنیم. ما میدانیم انتخاب پزشکیان به نفع مردم نیست و قدرت چانهزنی و مذاکره با دیگر کشورها را در اختیار جمهوری اسلامی قرار میدهد. ما میدانیم پزشکیان انتخاب خوب برای کشورهای عربی و مسلماننشین از جمله امارات، عربستان، ترکیه، پاکستان، قطر و عمان است تا ایران به همان صورت نیمهتحریم باقی بماند. ما میدانیم اروپا و آمریکا برای کسب منافع بیشتر به دنبال فرد به اصطلاح «میانهرو» در تهران هستند. ما میدانیم که اسرائیل در باطلاق غزه گرفتار شده و حتی اگر پیروز شود آن امنیت و اعتبار جهانی قبل از حمله هفت اکتبر را نخواهد داشت. پس انتظارات اروپا و آمریکا از رژیم ایران برای اجتناب از درگیری بیشتر در منطقه قابل فهم است. به عبارت ساده، جهان امروز جمهوری اسلامی «میانهرو» و ذلیل را به یک ایران دموکراتیک ترجیح میدهد. ما به عنوان نیروی اپوزیسیون حتی توان و نفوذ سیاسی برای نگه داشتن یک جنایتکار در یکی از دموکراتیکترین کشورهای جهان مثل سوئد را نداریم. در مقابل حکومت نکبت با گروگانگیری و انتخاب رئیس دولت «میانهرو» یا «تندرو» و همچنین با «انرژی هستهای» با جهان بازی میکند.
با این شرایط باید واقعیتها را دید و پذیرفت که با وجود اوضاع نا بسامان اقتصادی، نارضایتی مردم و اعتراضات وسیع مردمی و غیره… هنوز هم رژیم دستاش خالی نیست و با تغییر رویه میتواند کمی فرصت بخرد.
این موضوع را هم اضافه کنم که حاکمان تهران نیز برای تغییر و اصلاح امور مشکلات خاص خود را دارند. آنان برای آوردن پزشکیان باید سپاه و بسیج و سایر نیروهای ولایتمدار را قانع کنند که برای عبور از شرایط سخت اقتصادی و تحریم و معضل نارضایتی مردم نیاز به اندکی تغییر و اصلاح امور است. خامنهای میداند در این برهه حساس به پزشکیان احتیاج دارد. او با به دست آوردن ده میلیون رای که بطور رسمی اعلام شده، نفر اول برای دور دوم است. خامنهای کارگزاران سابق نظام و حتی برادرش را در کنار پزشکیان میبیند. او آذریزبانان شش استان را در کنار پزشکیان میبیند. او احتمال درگیری و اعتراضات خیابانی را پیشبینی میکند. او میداند که با آمدن جلیلی اوضاع فرهنگی و حجاب در کشور بدتر و به سوژه و درگیری روزانه تبدیل خواهد شد. پس با علم به همه این مسائل و مشکلات موجود، خامنهای به حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای برونرفت از وضعیت فعلی نیاز دارد. نهادی که بدنهاش به فکر سرکوب داخل و همچنین حمایت از غزه و لبنان و حجاف و عفاف است.
اما برگردیم به تحلیل کوتاه از مرحله اول نمایش انتخابات:
– نتایج رسمی و اعلام شده از سوی حکومت در مرحله اول نشان داد که حضور پزشکیان فقط برای رونق انتخابات نبوده زیرا اگر او فقط کمی خوش شانس میبود در همان مرحله اول کار تمام و او راهی خیابان پاستور میشد.
– محمدباقر قالیباف حمایت اطرافیان رهبر و سران سپاه را داشت اما در همان مرحله اول حذف شد.
– نتایج رسمی این انتخابات نیز نشان داد که خامنهای حتی نمیتواند روی هواداران ذوب شده در ولایت حساب کند. انتخاب آنها جلیلی است در حالی که انتخاب اول خامنهای قالیباف بود. در عکسی که ظاهرا از برگ رای خامنهای منتشر شده اینطور تبلیغ شده که گویا نام قالیباف روی آن آمده. بعلاوه سردار باقری از فرماندهان سپاه پاسداران نیز به صورت غیرمستقیم از قالیباف حمایت کرد اما نتیجه نداد.
– سوال این است که چرا هواداران جمهوری اسلامی این تمایل سران حکومت در جهت بهبودی نسبی رابطه با غرب برای بقای نظام را نمیبینند و درک نمیکنند؟ پاسخ روشن است. چهل سال است گندهگویی کردند و خود را بینیاز از رابطه با غرب و شرق دانستند. در سیاست داخلی هم تمام فکر و ذکرشان حجاب و سختگیری در آزادیهای فردی و پوشش بود. طبیعی است هواداران و ذوبشدگان در ولایت به کاندیدایی گرایش پیدا کنند که به فکر موضوعات فرهنگی و حجاب باشد. اینجاست که حامیان رژیم جلیلی را ادامه دهنده راه خمینی و خامنهای میدانند و او را ترجیح میدهند حتی اگر با منافع نظام همراه نباشد.
– نکته دیگر اینست که با حذف قالیباف و حمایت ظاهری و ناخواسته او از سعید جلیلی، برخی فکر میکنند که تمام هواداران قالیباف به سمت جلیلی گرایش پیدا خواهند کرد. اما واقعیت چیز دیگری است چون تفکر قالیباف و همراهانش با «جبهه پایداری»ها فرق میکند و بر اساس مشاهدات میدانی، اکثر هواداران قالیباف و حتی پورمحمدی به سمت پزشکیان خواهند رفت.
– آمار رسمی این انتخابات نمایشی همچنین نشان داد کاهش هشت درصدی مشارکت در این دوره نسبت به دوره قبل آب پاکی روی دست جریان و تفکر اصلاحطلبان ریخت که فکر میکردند توان افزایش مشارکت مردم را دارند. پزشکیان نفر اول شد و رای بیشتری (طبق آمار رسمی) آورد اما با شعار «من ترک هستم» فقط هیجان نسبی به وجود آورد. فقر مردم و مشکلات معیشتی را هم باید در نظر گرفت که چه بسا برخی در دهان کجی به خامنهای به نامزد ظاهرا معترض پناه بردند.
و اما ده میلیون رای پزشکیان از کجا آمده است:
• آرای مردم استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و حتی قزوین و همدان که تقریبا بیشتر آذریزبان هستند، و حتی استانهای مخالف وضع موجود مثل کردستان و گیلان و بلوچستان که کمترین مشارکت را داشتند ولی آرای اندک آنان هم غالبا به سبد فرد به ظاهر ناراضی مثل پزشکیان ریخته میشود.
• قسمتی از آرای اصولگرایان که در دوره قبل به ابراهیم رئیسی رای داده بودند اما در چهار سال گذشته تغییر نگرش یا تغییر رویه دادند و آرای آنان به پزشکیان رسید. بدین صورت که در دوره قبلی مجموع آرای اصولگرایان (محسن رضایی و ابراهیم رئیسی )حدود ۲۲ میلیون رای بود. از این ۲۲ میلیون رای، تعداد ۱۳ میلیون رای به نامزدهای اصولگرا یعنی جلیلی و قالیباف و پورمحمدی رسید. آن ۹ میلیون تفاوت رای اصولگرایان دوره پیش و این دوره کجا رفته است؟ با لحاظ کردن این موضوع که حداقل نیمی از حامیان اصولگرا و رئیسی غالبا انتخابات را تحریم نمیکنند و پای کار هستند به این نتیجه میرسیم که پنج میلیون یعنی حدود نیمی از آرای اصولگرایان به پزشکیان رسیده باشد.
نتیجه اینکه حدود هشتاد درصد آرای پزشکیان از طرف استانهای آذریزبان و همچنین ریزش آرای اصولگرایان بوده است. ده درصد هم احتمالا آرای مردم ناراضی است که برای مهر شناسنامه در انتخابات شرکت میکنند و بجز آرای باطله، به نامزد مخالف جریان رای میدهند. ده درصد باقیمانده هم آرای اصلاحطلبان یا سه درصدیها است که از پزشکیان حمایت کردند.
نتیجه اینکه فقط سه مانع و مشکل میتواند مسیر هموار پزشکیان به خیابان پاستور ببندد:
اول «باند نیویورکیها» که مسلما با مخالفت حامیان جبهه شرق در درون سیستم و حتی دو کشور چین و روسیه همراه خواهد بود.
دوم، هسته قدرت و تصمیمساز اگر نتواند هوادران خود را قانع کنند که مصلحت نظام در آوردن پزشکیان است تا با مردم کمی مدارا شود و با تغییر سیاست دولت، گشایشی هرچند کوچک حاصل شود .
سوم نداشتن صراحت کلام و موضع مشخص در مورد حجاب و اینترنت و برنامه اقتصادی است. این دو موضوع وجه مشترک اکثر رایدهندگان و حتی کشورهای شرقی است.
مسعود پزشکیان در چند روز آینده مسلما تریبون خواهد داشت تا مواضع خود را روشن کند و آرای اکثریت آن چهل درصد مشارکت کننده را به دست آورد.
کلام آخر، اگر به هر دلیلی خامنهای نتواند یا نخواهد پزشکیان رئیس دولت چهاردهم شود و سعید جلیلی برنده انتخابات باشد، این یک فرصت و شانس خوب است تا اقلیت مصلحتطلب و هموطن همیشه «نیمهراه» بداند، در هر صورت، تنها راه خلاصی از این رژیم سقوط کامل آن است.
*علی لاهیجی تحلیلگر سیاسی