کاوه ایرانمهر – رهبری یک جنبش سیاسی- اجتماعی و به دنبال آن رساندن آن جنبش به سرمنزل مقصود نیازمند شخصیتی در جایگاه رهبریست که فارغ از دستهبندیها و اقوام و ویژگیهای جناحی و حزبی، محوری برای وحدت عموم یک ملت حول مفهوم میهن و ارزشهای مشترک ملی باشد و همه آنچه را از آن به میهن یاد میشود نمایندگی کند. این همان چیزی است که باید آن را کاریزمای شخصی یک رهبر سیاسی دانست که با هیچ ابزاری برای دیگران جز آن شخص خاص قابل دستیابی نیست.
در حال حاضر جنبش آزادیخواهی و بازگشت به حکومت قانون در ایران، این پتانسیل و کاریزما را در شاهزاده رضا پهلوی شناسایی کرده که این به رسمیت شناختن از زبان خانوادههای بیشتر جانباختگان راه آزادی آزادی میهن و بسیاری دیگر قابل شنیدن است. اقبال و حمایت بخش کثیری از ملت ایران اعم از پیر و جوان و زن و مرد، از هر شهر و قوم و استانی-که بسیاری از آنان خاندان پهلوی و حکومت محمدرضاشاه و پیش از او رضاشاه بزرگ را تنها از رهگذر مطالعه تاریخ و تماشای مستندها و فیلمهای آن دوران شناختهاند- از شاهزاده رضا پهلوی، برای بسیاری از کسانی که شناخت کافی یا دقت لازم در فرهنگ و تاریخ ایران ندارند و یا از شناختی بیطرفانه و حقیقی از شخصیتها و فعالیتهای سیاسی محروماند، عجیب و غیرقابل فهم است و همواره این سوال برایشان مطرح است که این اقبال از سوی نسل نوین ایران و عموم ملت که بیش از چهار دهه تحت تبلیغات مسموم و دروغ یکطرفهی رژیم اسلامی علیه خاندان پهلوی بودهاند از کجا نشت میگیرد.
در پاسخ باید گفت اقبال عمومی ایرانیان به شاهزاده رضا پهلوی محصول دو دسته علل است که یکدسته معطوف به سابقه درخشان خاندان پهلوی و دسته دیگر قائم به شخص خود شاهزاده و عملکرد ایشان در تمام دوران ولیعهدی و مبارزه است. بیش از هرچیز ملت ایران که خسته از تئوریهای پوچ و ایدئولوژیهای اسلامی و چپ و… نتایج تباه این افکار را امروز زندگی میکند، تجربه پنجاه سال پادشاهی پهلوی را پیش چشم دارد و به سادگی با مقایسهای منطقی میان این حقیقت قابل مشاهده و تئوریهای مالیخولیایی و تخیلی گروهها و افراد دیگر انتخاب درست را میداند. بعلاوه پیوند نسلهای جدید ایرانیان با شبکههای اجتماعی و بازنشر خاطرات و فیلمهای مستند از دوران پهلوی در کنار روایتهای مادران و پدرانشان از آن دوران، تصویر مخدوشی را که جمهوری اسلامی از حکومت پهلوی در اذهان ایجاد کرده بود به تصویری شفاف و حقیقی بدل کرده و مردم خسته از آزمون و خطای افکار این و آن و در جستجو و آرزوی یک زندگی معمولی با رفاهی معقول و آرامش، چنانکه پیش از انقلاب داشتند و امروز کشورهایی در همین خاورمیانه دارند، به درستی در کنار وارث بنیانگذاران ایران نوین ایستادهاند. امروز تاریخ به قیمت سوختن عمر بیش از دو نسل از ایرانیان به خوبی قضاوت کرده است که آنهمه تبلیغات رسانههای غربی علیه شاهنشاهی پهلوی در مورد انبوه زندانیان سیاسی، دروغ و پوچ بوده و آن معدود زندانیان ظاهرا سیاسی، تروریستها و خرابکارانی بودهاند که بخشی از آنان امروز حکومت تروریستی اسلامی در تهران را در دست دارند و بخشی دیگر در کمپ خود در آلبانی نوع دیگری از جمهوری اسلامی و استبداد دینی را به اعضای خود تحمیل میکنند.
در طرف دیگر، شاهزاده رضا پهلوی با وجود بیش از ۴۵ سال دوری از ایران نسبت به بسیاری از افراد که چندسال بیشتر نیست ایران را ترک کردهاند، ایرانیتر و همزبان و همدلتر نسبت به ایرانیان و برخی از نسلهای جدید و جوان ایران است. او همواره با تماسی مستمر که در طی بیش از چهار دهه با داخل ایران داشته خود را همواره نسبت به جزییترین مسائل داخلی ایران بهروز نگاه داشته و به درستی ولیعهدی ایران را به منزلهی وظیفهای تماموقت دیده است که زندگی خود را باید برای انجام این وظیفه وقف کند و چنین کرده است. نه مانند مبارزین فصلی که در این چهار دهه از طیفها و اندیشههای گوناگون چند صباحی بر موج حادثهای سوار شده و چند ماهی مهمان رادیو تلویزیونهای فارسیزبان خارج از ایران بودهاند و سعی کردهاند خود را آلترناتیو رژیم معرفی کنند و از جایی و نهادی فاند و موقعیتی بگیرند و بعد به دست فراموشی سپرده شدهاند. شاهزاده رضا پهلوی تنها شخصیت سیاسی ایران است که در همه این چهار دهه به صورت فراجناحی و به دور از اغراض حزبی و گروهی و شخصی و حتی ورای دعوای پادشاهی و جمهوری، تنها برای ایران و همه ملت ایران فارغ از هر باور، قومیت، جنسیت، دین و… یکصدا و مستمر و ثابتقدم به مبارزه با رژیم مستبد اسلامی و دفاع از حقوق ملت ایران پرداخته و بیش از چهل سال حرفی راسخ را که همان بازگشت به حاکمیت قانون و انتخاب مردم است تکرار کرده است.
طبیعی است که نسل تیزبین و هوشیار نوین ایران او را رهبری شایسته و راهنمای خویش در مسیر پر خطر آزادی میهن بدانند و به او اعتماد کنند. این چیزیست که سیاستمداران غربی و تحلیلگران بیطرف که واقعا در پی فهم کلید حل مشکلات ایران و به تبع آن خاورمیانه و صلح و امنیت در جهان هستند باید مورد توجه قرار دهند.
*کاوه ایرانمهر جامعهشناس