فرهاد مشیری هنرمند برجسته و پیشرو ایرانی درگذشت

‌- فرهاد مشیری نقاش برجسته و پیشرو ایرانی هفته جاری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. گالری پروتین پاریس درگذشت این هنرمند را تأیید کرده است.

پنج شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۴


فرهاد مشیری نقاش برجسته و پیشرو ایرانی هفته جاری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. گالری پروتین پاریس درگذشت این هنرمند را تأیید کرده است.

فرهاد مشیری

به گزارش خبرگزاری‌های داخلی این هنرمند پیشرو بر اثر ایست قلبی در تهران چشم از جهان فرو بست.

نام فرهاد مشیری پس از آنکه در مارس ۲۰۰۸ یک اثر او به عنوان نخستین هنرمند اهل خاورمیانه در حراج بُنهامز دوبی با قیمت بیش از یک میلیون دلار به فروش رفت، در تیتر خبر رسانه‌های بین‌المللی جای گرفت. «عشق» (۲۰۰۷) شامل یک بوم سیاه بزرگ بود که واژه عشق به زبان فارسی و با کریستال‌های گرانقیمت سواروسکی روی آن گلدوزی شده بود.

این هنرمند برجسته بیش از همه با نقاشی‌هایش از کوزه‌های ایرانی و به «نقاشی‌ کوزه‌ها» شهرت داشت؛ ظروف سفالی قدیمی که زمانی حاوی سرکه یا شراب بودند و از بازار خریده شده بود.

همسر او شیرین علی‌آبادی عکاس حرفه‌ای بود که در سال ۱۳۹۷ درگذشت.

فرهاد مشیری در سال ۲۰۱۷ نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در موزه اندی وارهول در شهر پیتزبورگ در ایالت پنسیلوانیا آمریکا برگزار کرد. «فرهاد مشیری: به غرب برو» یک برآورد حرفه‌ای بود که سنت را با جذابیت قوی فرهنگ عامه غرب در ایران بهم پیوند داد.

خوزه کارلوس دیاز مدیر موزه اندی وارهول درباره «فرهاد مشیری: به غرب برو» گفته بود این نمایشگاه فرهاد مشیری را به عنوان یکی از مهم‌ترین هنرمندان معاصر مقیم ایران به مخاطبان جدیدی معرفی می‌کند.

فرهاد مشیری سال گذشته و زمانی که برای انتشار کاتالوگ دو جلدی مصور از آثارش به نام «زندگی زیباست» به سردبیری دینا ناصر خدیوی و توسط انتشارات اسکیرا به لندن سفر کرده بود گفتگوی مفصلی با «کیهان لایف» داشت.

فرهاد مشیری دوران کودکی و نوجوانی خود را در شیراز گذراند؛ شهری که پدرش در آن مالک سینماهای زنجیره‌ای بود. او معتقد بود باید فیلمساز می‌شد؛ «من بیشتر با تماشای فیلم بزرگ شدم تا کتاب‌های هنری.»

فرهاد مشیری پس از پایان تحصیلات متوسطه در شیراز، در دهه ۱۹۸۰ برای تحصیل در مؤسسه هنر کالیفرنیا به آمریکا رفت و نقاشی خواند.

او می‌گوید آن زمان روزگار دشواری برای حضور در آمریکا بود؛ ایران به شدت در انزوا قرار داشت و به شکلی بسیار تاریک و زننده به تصویر کشیده می‌شد.

فرهاد مشیری پس از فارغ‌التحصیلی با مشکلاتی روبرو شد: «پیدا کردن کار به عنوان یک هنرمند بسیار سخت بود. من یک نمایشگاه داشتم، اما خیلی موفق نبود.»

در نهایت فرهاد مشیری پس از ۱۳ سال دوری از وطن، به ایران بازگشت و به گفته خودش تصور هنرمند بودن را کنار گذاشت. او می‌گفت: «من داشتم به جایی باز می‌گشتم که دنیای هنر وجود نداشت. من که نتوانستم زندگی هنرمندان را در غرب پیش ببرم چطور می‌توانستم آن را در ایران بسازم؟»

او با بازگشت به شیراز ساخت اشیاء هنری را آغاز کرد. میز و سایر وسایل خانه را در سمساری‌ها پیدا و آنها را بازطراحی و بازسازی می‌کرد و به فروش می‌گذاشت. این فعالیت اما ناامیدکننده بود چون او دریافت که مهم نیست چقدر تلاش می‌کند و چه طراحی‌های ارزشمندی را روی این وسایل پیاده می‌کند؛ در نهایت این اجسام «فقط یک صندلی» هستند و یک اثر هنری به شمار نمی‌روند. همین موضوع او را دوباره به سمت بوم کشاند و نقاشی حرفه‌ای را دوباره از سر گرفت.

اما نخستین نقاشی‌ها در آغازِ دوباره از نظر خودش «بسیار بد» بودند با اینهمه حس آزادی به او می‌دادند و توانست دوره‌ای که آن را «بدون هیچ‌ تماشاگری» می‌خواند تجربه کند.

بعد از مدتی فرهاد مشیری با الهام از نقاشی‌های دوره قاجار آثاری نائیف* را خلق کرد و در نهایت نخستین نمایشگاه او چند سال پس از بازگشت به میهن در گالری سیحون تهران برگزار شد.

با اینهمه فرهاد مشیری معتقد بود سینما خاستگاه اصلی اوست و تحصیلاتش نیز در همین زمینه بود. در همان سال‌ها سینمای ایران در غرب مورد توجه قرار گرفته بود و این موضوع نیز دلگرم کننده بود. مشیری برای گرفتن مجوز دست‌ به کار شد. فیلمنامه او باید از سدهایی چون وزارت ارشاد و بنیاد سینمایی فارابی عبور می‌کرد؛ فیلمنامه‌ها بارها و بارها برای اصلاح بازگردانده می‌شد. فرهاد مشیری دریافت سینما به شدت «کنترل شده» است و مراجعه برای گرفتن مجوز یک چرخه باطل و بی‌پایان است.

او دریافت نقاشی بسیار ساده‌تر است: «می‌توانستم در حالی نقاشی کنم که کسی از بالای شانه‌ام کنترلم نکند». پس از خلق یک مجموعه که از اجسامی مانند در، فرش پاره، پنجره، تکه چوب در آنها استفاده شده بود او به هنر باستانی ایران علاقمند شد.

قصه «نقاشی کوزه‌ها» از روزی آغاز شد که او به همراه همسر هنرمندش شیرین علی‌آبادی در بازار خرید می‌کرد و کوزه‌های قدیمی خسته‌ای به چشمش خورد که زمانی در آنها سرکه و شراب درست می‌کردند. او این کوزه‌های ارزان را که هر یک فقط چند دلار قیمت داشت خرید و در حالی که یکی از آنها را پشت صندوق‌عقب ماشین‌اش حمل می‌کرد، مأموران به تصور اینکه او در حال حمل عتیقه است اتومبیل را متوقف کردند!

مشیری می‌گوید از آن روز «من تازه شروع به رنگ‌آمیزی شیشه کردم و سعی کردم آنچه را دوست دارم روی یک سطح صاف بازآفرینی کنم.»

آثار مشیری بر بوم‌های شیشه‌ای فروش فوق‌العاده‌ای داشتند و بازار او- ابتدا در خانه و سپس در اروپا- رونق گرفت. مشیری در ادامه به ساختن نقاشی‌هایی با خط و اعداد به زبان فارسی پرداخت و سپس بطور کامل تغییر سبک داد و ذائقه ایران معاصر را به تصویر کشید و نوعی پاپ‌آرت ایرانی تولید کرد.

او در اینباره گفته چیزی در کلّیت در حال رخ دادن بود که بسیار جذاب بود: زیبایی‌شناسی تازه به دوران رسیده‌ها.

ارزش دلارهای نفتی شروع به ریزش کرده بودند، مردم در حال ساختن بودند، اتفاقاتی در حال رخ دادن بود. فرهاد مشیری با ارائه تصاویری اغراق‌آمیز از خانه‌های تازه ثروتمندان که با مبلمان باروک مصنوعی پر شده بودند، مجموعه‌ای از «هنر چیدمان» فوق‌العاده چشم‌نوازی خلق کرد که صندلی‌ها، میزها و سیستم‌های سرگرمی خانگی را با طلایی عمداً شیک و براق پوشانده بودند.

سپس گالریست فرهاد مشیری در شهر رُم به او پیشنهاد داد آثاری خلق کند که بتواند روی دیوارها آویزان شود. او با یادآوری قاب‌دوزی‌هایی که در بسیاری از خانه‌های ایرانی یافت می‌شد، کار با گلدوزی‌های حرفه‌ای را که همگی زنانه بودند محور اصلی کار خود قرار داد: «از اینکه نرم و زنانه بودم، خوشم آمد. گلدوزی‌ها بزرگتر شدند و با استفاده از موادی مانند کریستال جلوه و تجمل بیشتری پیدا کردند. از آن مجموعه، اثر معروف «عشق» موفقیت جهانی برای فرهاد مشیری به ارمغان آورد.

چرا اثر «عشق» در دوبی سر و صدا کرد؟ چون دورانی بود که حراجی‌های هنری به دنبال هنر بومی به خاورمیانه آمدند. هیچ پایگاه داده واقعی در اینباره وجود نداشت که آنها بتوانند هنرمندان را پیدا کنند؛ بنابراین آنها از اطراف می‌پرسیدند که چه کسی برنامه دارد؟ چه کسی اینجا و آنجا مشغول فعالیت است و به این ترتیب از گالری‌ها سر در می‌آوردند.

فرهاد مشیری گفته «ما فقط خوش‌شانس بودیم که آنجا بودیم و این اتفاق در اوج هیجان در اطراف دوبی رخ داد.»

این هنرمند افزوده «از آن زمان، این برای من یک چالش است که پیشرو باشم و خودم را تکرار نکنم. بنابراین من دائما در تلاش برای توسعه ایده‌های جدید، راه‌های جدید، روش‌های جدید بودم.»

فرهاد مشیری با آغوش باز از شکوفایی هنر معاصر در ایران استقبال می‌کرد: «ما نمی‌توانیم در مورد چیزی که هرگز فرصتی نداشته است خیلی خشن رفتار کنیم، و حالا که به نوعی شانس دارد، آن را له کنید. من فکر می‌کنم همه چیز رو به بهبود است.»


* هنر نائیف یا هنر بدوی به آثاری گفته می‌شود که هنرمندان خودآموخته و بدون تحصیلات دانشگاهی در زمینه هنر خلق می‌کنند. این هنرمندان با وجود آشنایی با اصول و قواعد هنر کلاسیک، مانند ژرفانمایی، به صورت غریزی و با بیانی ساده به خلق اثر می‌پردازند.

*منبع: کیهان لایف
ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲۴ / معدل امتیاز: ۳٫۹

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=354251