علی خسروی – دوران ریاست جمهوری ترامپ برای ایرانیها عمدتاً دو خاطرهی مهم را تداعی میکند. اول، خروج ایالات متحده از برجام در هشتم ماه مه سال ۲۰۱۸ و دنبال کردن سیاست «فشار حداکثری» و تحریمهای اقتصادی. دوم، مجوز دادن برای کشتن قاسم سلیمانی در سوم ژانویه سال ۲۰۲۰. برای حامیان جمهوری اسلامی (که تصور می شود اقلیتی رو به کاهش باشند)، خروج آمریکا از برجام و کشتن سلیمانی نشانهی توجیهی برای دیدگاه آمریکاستیزانهی آنها بود و به نفع «تندرو»ها در تهران تمام شد.
ولی مخالفین جمهوری اسلامی از هر دوی این اقدامات استقبال کردند و به نیکی از آنها یاد می کنند. استدلال آنها این است که برجام فضای تنفس بیشتری به جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم در داخل و تأمین مالی گروههای نیابتی در خاورمیانه فراهم کرد و خروج ترامپ از آن مفید بود. دوران فرماندهی قاسم سلیمانی بر نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (و معمار سیاستهای منطقهای تهران) را برخی به خاطر چمدانهای دلاری که گفته میشود به حزبالله و دیگر عوامل نیابتی تحویل داده به یاد میآورند. برخی ایرانیان از دونالد ترامپ به خاطر ایستادگی در برابر جمهوری اسلامی یاد میکنند. برخی منتظر بازگشت او به کاخ سفید هستند. با این حال، آیا خوشبینی آنها موجه است؟ آیا دونالد ترامپ قصد دارد تغییر رژیم را در ایران دنبال کند یا حتی به ایرانیانی که به دنبال آن هستند کمک کند؟
در اینکه بازگرداندن تحریمها به جامعهی ایران فشار میآورد و مردم را در مقابله با جمهوری اسلامی ضعیفتر میکند یا اینکه تحریمها برای تضعیف جمهوری اسلامی ضروریاند جای مناقشه است. ولی آیا ترامپ با هرگونه توافقی با جمهوری اسلامی مخالف است یا فقط با توافقهایی که خود او مذاکره نکرده است؟
ترامپ در مصاحبه اخیر خود با بلومبرگ مدعی شد که در دوران ریاست جمهوری او، «ایران شکسته شده بود… ایران پول نداشت»، گویی تحریمها در دوران بایدن برداشته شده و ثروت ها به کشور سرازیر شدهاند. او ادامه داد که اگردر سال ۲۰۲۰ دوباره انتخاب شده بود، به گفته وی، «اگر در انتخابات تقلب نمی شد، (با) آنها ظرف یک هفته به توافق میرسیدم، من به شرط «عدم سلاح هستهای» توافق میکردم.» او گفت: «من معامله بزرگی با آنها انجام میدادم- به شرطی که سلاح هستهای نداشته باشند.» او این ادعا را در همایش انتخاباتی حزب جمهوریخواه نیز تکرار کرد و گفت «ایران آمادهی معامله با ما بود تا اینکه ما آن نتیجهی بد انتخابات (۲۰۲۰) را داشتیم». این صحبتها نشان می دهد که با وجود لفاظیهایی که بایدن را به نرمش نسبت به «ایران» متهم میکند، ترامپ مانند حامیان ایرانیاش مشکل اساسی با موجودیت جمهوری اسلامی ندارد. او حتی تفاوت مفهومی و زبانی بین «ایران» و «جمهوری اسلامی» قائل نمیشود.
کیم دریک سفیر سابق بریتانیا در واشنگتن، در یادداشتهای دیپلماتیک فاش شده خود به دولت که منجر به برکناری او شد نوشته بود که ترامپ توافق هستهای را «به خاطر دشمنی با اوباما» و به دلایل شخصی لغو کرد. درواقع، ترامپ در مبارزات انتخاباتی دورهی اول بر موج خشم از زوال آمریکا و سوء مدیریت زمامداران وقت سوار شد و از برجام مثالی برای ادعای «کشور های دیگر سر آمریکا کلاه میگذارند» ساخت و نه به خاطر خصومت ایدئولوژیک با اصل و اساس جمهوری اسلامی.
در همان مصاحبه بلومبرگ در ژوئن ۲۰۲۴، دونالد ترامپ از بایدن انتقاد کرد که هنوز موضوع را حل نکرده و گفت: «من به توافق هستهای ایران پایان دادم که انجام آن بسیار مهم بود. احمقانهترین معامله بود. مشکل اینجاست که بایدن هیچ کاری با آن انجام نداده. اما ما به توافق می رسیدیم.»
ما هرگز نخواهیم دانست که اگر ترامپ دوباره انتخاب شده بود، توافق جدیدی برای جایگزینی برجام منعقد میکرد یا نه. اما از انتقادات او واضح است که به نظر می رسد مخالفت او با انجام معامله با تهران یک امر اصولی نیست حتی اگر توافق و معاملاتی که او حسرت نرسیدن به آنها را می خورد شامل دادن امتیازات خاصی به جمهوری اسلامی در ازای محدودیتهای خاص در برنامههای هستهای یا فعالیتهای منطقهای رژیم میشد.
آخرین بار که ترامپ در کاخ سفید بود، و حتی زمانی که جان بولتون را به عنوان مشاور امنیت ملی خود داشت، سیاست او «تغییر رفتار، نه تغییر رژیم» بود، همان سیاستی که رضا پهلوی در سخنرانی خود در کنفرانس «محافظهکاری ملی» به عنوان «سادهلوحی» محکوم کرد. بنابراین اگر انتظار تغییر رفتار جمهوری اسلامی در واکنش به فشارهای خارجی سادهلوحانه است، پس دوران ریاست جمهوری ترامپ نیز در این سادهلوحی گناهکار بوده است.
پیشبینی دورهی احتمالی دوم ترامپ آسان نیست. اما نکات قابل توجهی وجود دارد که نباید از نظر دور داشت. یکی از آنها گزینه ترامپ برای معاونت خود در جی. دی ونس است که از حمایت بایدن از تغییر رژیم در عراق در سال ۲۰۰۳، که طی آن صدام سرنگون شد، انتقاد کرده است. جالب است که دیوید فروم سخنرانینویس سابق جرج دبلیو بوش، که «ایران» را به عنوان بخشی از «محور شرارت» در سخنرانی معروف او در ژانویه ۲۰۰۳ گنجاند، الان از منتقدان فعال و سرسخت ترامپ به عنوان یک «انزواطلب» است. او و دیگر «نئوکان»های حزب جمهوریخواه که زمانی به دنبال صادر کردن لیبرال دموکراسی به گوشه و کنار جهان بودند حالا از منتقدین جدی ترامپ برای مماشات در برابر پوتین هستند.
با وجود لفاظیها، دونالد ترامپ (اگر به چیزی متعهد باشد) متعهد به جهانبینی که در آن آمریکا مسئول نگه داشتن نظم یا مأموریت صدور لیبرال دموکراسی در سراسر جهان است، نیست. انتقاد او از زمامداران واشنگتن از جمله از بیل کلینتون یا جو بایدن این بود که آنها بیش از حد بر کشورهای دیگر تمرکز کردند و (ظاهرا) آنها را مقدم بر آمریکا قرار دادهاند (اول آمریکا!). شاید بهتر باشد به ایرانیانی که به ترامپ برای کمک به روند آزادیخواهی در ایران امید بستهاند توصیه کرد که چشم خود را فقط به مردم داخل کشور بدوزند. از دیگ ترامپ آبی برای مردم ایران گرم نمیشود.
*علی خسروی دانشآموخته تاریخ از آکسفورد