بهرام فرخی – در ماههای اخیر، فشارهای سیاسی و اقتصادی جدیدی از سوی کشورهای اروپایی و ایالات متحده بر جمهوری اسلامی ایران اعمال شده است. این فشارها در راستای اهداف مختلفی از جمله کاهش فعالیتهای هستهای رژیم، محدود کردن حمایتهای نظامی و سیاسی از گروههای نیابتی در خاورمیانه و رسیدن به یک توافق جدید که بتواند بطور جامعتر به دغدغههای بینالمللی پاسخ دهد، صورت گرفته است. در این مقاله سعی کردهام به بررسی دلایل، اهداف و پیامدهای این فشارها پرداخته و نقش دولت بایدن و کامالا هاریس را در این روند روشن کنم.
برخلاف تصور بسیاری از تحلیلگران که فشارهای بالا از طرف کشور های اروپایی و ایالات متحده آمریکا را نشانههایی از عزم غرب برای سرنگونی رژیم تصور میکنند، از نظر من تمامی این کارها نمایشی برای آماده کردن افکار عمومی جهان جهت توافقی جدید در غالب برجام ۲ با رژیم اسلامی است.
همانطور که در مقاله روز بعد از سقوط هلیکوپتر رئیسی نوشتم ،خامنهای احتیاج مبرم برای توافق با آمریکا قبل از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا دارد و انتصاب یک اصلاحطلب در مقام ریاست دولت چهاردهم و احتمالا حضور دو اصلاحطلب دیگر در پستهای وزارت خارجه و میز مذاکرات هستهای برای گفتگو با غرب، چراغ سبزی برای یک «نرمش قهرمانانه» دیگر در سیاست خارجی ولی فقیه به شمار میرود.
فعال شدن تیم ظریف در وزارت خارجه و اعضای «نایاک» و انستیتو «کوئینسی» در آمریکا نشانههایی از عزم رژیم برای رسیدن به یک توافق جدید جهت سبکتر شدن تحریمها و خارج شدن از گوشه رینگ در سیاست خارجی و دادن یک برگ برنده به کاندیدای دموکراتها کامالا هاریس در انتخابات نوامبر آمریکاست تا هزینه خروج برای بار دوم از توافقنامه و پاره کردن آن از طرف دولت احتمالی ترامپ هزینه بیشتری به دستگاه دیپلماسی ایالات متحده تحمیل کند. البته نه اینکه با دولت احتمالی ترامپ قادر به امضای توافقنامه جدیدی نیستند بلکه با دولت کنونی آمریکا شرایط مناسبتر است و هزینههای کمتری برای رژیم دارد. اینهمه جدا از اینست که پیروزی ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ با اما و اگرهای متعدد همراه است. اما حالا دموکراتها با کامالا هریس نفس جدیدی به کالبدشان دمیده شده و امیدواریشان برای باقی ماندن در کاخ سفید افزایش پیدا کرده است.
دلایل رسیدن به یک توافق برای غرب
پس از اینکه چشمانداز سقوط رژیم به دست «جنبش زن زندگی آزادی» رو به کاهش گذاشت، اینک پیدا کردن توافقی برای نگرانیهای زیر بیش از پیش برای غرب دارای اهمیت است.
نگرانیهای هستهای: یکی از مهمترین دلایل فشارهای جدید، نگرانیهای بینالمللی از برنامه هستهای رژیم ایران است. پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و تشدید فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی، تلاشها برای بازگرداندن آن به تعهدات برجامی با شکست مواجه شده است. کشورهای اروپایی و ایالات متحده معتقدند که باید با یک توافق جدید، بطور جامعتر و مؤثرتر به محدود کردن برنامه هستهای رژیم بپردازند.
حمایتهای نظامی از گروههای نیابتی: رژیم ایران بطور گسترده از گروههای نظامی و شبهنظامی در خاورمیانه حمایت میکند که این موضوع یکی از اصلیترین دلایل بیثباتی در منطقه به شمار میرود. از حزبالله در لبنان گرفته تا حوثیها در یمن، رژیم با تأمین مالی، تسلیحات و آموزشهای نظامی، نفوذ خود را در منطقه گسترش داده است. کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده، خواستار کاهش این حمایتها و محدود کردن نقش جمهوری اسلامی در منازعات منطقهای هستند.
این در حالیست که دولت بنیامین نتانیاهو هم در اروپا و آمریکا و هم در داخل تحت فشار زیادی برای پایان دادن به جنگ علیه گروه تروریستی حماس قرار گرفته و نشانههایی از عدم انسجام در داخل دولت وی دیده میشود. تنها دستاورد ملموس سفر وی به ایالات متحده و سخنرانی در کنگره آمریکا کف زدنهای ممتد از طرف نمایندگان کنگره و دیدار با کاندیدای جمهوریخواهان در اقامتگاه شخصی دونالد ترامپ در ماراگویا بود؛ وگرنه دیدار با بایدن و از همه مهمتر با کامالا هریس به یک شکست سیاسی برای نتانیاهو تبدیل شد.
نقض حقوق بشر: وضعیت حقوق بشر در ایران همواره مورد انتقاد جامعه بینالمللی بوده است. سرکوب مخالفان، اعدامهای سیاسی و محدودیتهای گسترده بر آزادیهای فردی و اجتماعی، از جمله مسائل حقوق بشری هستند که غرب بر آن تأکید دارد. موج فشارهای سیاسی نیز به عنوان ابزاری برای وادار کردن رژیم ایران به بهبود وضعیت حقوق بشر به کار گرفته میشوند.
نقش دولت بایدن
از آغاز دوره ریاست جمهوری جو بایدن، سیاست خارجی آمریکا با تغییرات مهمی همراه بوده است. در مورد ایران، دولت بایدن تلاش کرده تا با رویکردی دیپلماتیکتر و چندجانبه، به توافق جدیدی دست یابد که بتواند نهتنها به مسائل هستهای، بلکه به نگرانیهای گستردهتر امنیتی و منطقهای پاسخ دهد.
بازگشت به دیپلماسی: برخلاف دولت ترامپ که سیاست فشار حداکثری را دنبال میکرد، دولت بایدن به دیپلماسی و مذاکرات چندجانبه بازگشته است. این تغییر رویکرد، امیدها را برای رسیدن به یک توافق جامعتر و پایدارتر افزایش داده است.
تقویت همکاری با متحدان اروپایی: دولت بایدن به دنبال تقویت همکاریهای خود با کشورهای اروپایی است تا با یک صدای واحد و استراتژی مشترک، حکومت ایران را به پایبندی به تعهدات بینالمللی وادار کند. این همکاریها شامل اعمال تحریمهای مشترک و ایجاد فشارهای دیپلماتیک هماهنگ میشود.
تشویق جمهوری اسلامی به مذاکره: دولت بایدن تلاش کرده بود تا با نادیده گرفتن برخی تحریمها و البته فشارهای سیاسی، رژیم ایران را به میز مذاکره بازگرداند.
اهداف فشارهای جدید
فشارهای جدید از سوی کشورهای غربی با اهداف مشخصی دنبال میشود که به شرح زیر است:
دستیابی به توافق جدید: اصلیترین هدف این فشارها، دستیابی به یک توافق جدید است که بتواند بطور جامعتر و مؤثرتر به نگرانیهای بینالمللی درباره برنامه هستهای و فعالیتهای منطقهای رژیم ایران پاسخ دهد.
کاهش حمایتهای نظامی از گروههای نیابتی: یکی دیگر از اهداف مهم، کاهش حمایتهای نظامی و مالی حکومت اسلامی از گروههای نیابتی در خاورمیانه است. این موضوع میتواند به کاهش بیثباتی و درگیریها در منطقه کمک کند.
بهبود وضعیت حقوق بشر: فشارهای بینالمللی همچنین بهدنبال بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران هستند. این موضوع میتواند شامل کاهش سرکوب مخالفان، افزایش آزادیهای فردی و اجتماعی و بهبود شرایط زندانیان سیاسی باشد.
در نهایت فشارهای سیاسی جدید از سوی کشورهای اروپایی و ایالات متحده بر جمهوری اسلامی با اهداف مشخصی از جمله دستیابی به یک توافق جدید، کاهش حمایتهای نظامی از گروههای نیابتی و بهبود وضعیت حقوق بشر دنبال میشود. نقش دولت بایدن در این روند با تأکید بر دیپلماسی و همکاریهای چندجانبه، امیدهای غرب را برای رسیدن به یک راه حل پایدار افزایش داده است. با این حال، چالشها و پیامدهای احتمالی این فشارها نیز نباید نادیده گرفته شود و نیازمند یک رویکرد هوشمندانه و متوازن است.
*بهرام فرخی دانشآموخته علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.