احمد رأفت – هفتاد و هفتمین جشنواره سینمائی لوکارنو در سوئیس که در ردهبندی جشنوارههای اروپائی در مقام چهارم پس از کن، ونیز و برلین قرار دارد، روز ۷ ژوئیه (۱۷ مرداد) آغاز به کار کرد و ۱۷ اوت (۲۷ مرداد) با انتخاب بهترینهای سه بخش رقابتی پایان خواهد یافت.
در جشنواره امسال ۲۲۵ فیلم بلند و کوتاه داستانی، مستند و انیمیشن در یازده بخش اکران خواهند شد. یکی از ویژه مهمانان جشنواره امسال لوکارنو «دانهی انجیر معابد» محمد رسولاف است که در آخرین جشنواره سینمائی کن جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرد. این فیلم در میدان مرکزی شهر لوکارنو به نام Piazza Grande اکران شبانه خواهد داشت. محمد رسولاف که همزمان با جشنواره کن در روز ۴ خرداد به صورت غیرقانونی ایران را ترک کرد، در آخرین دادگاهی که ۱۹ اردیبهشت علیه او در تهران برگزار شد، به ۸ سال زندان، شلاق، جزایر نقدی و ضبط اموال و البته ممنوعالخروجی محکوم شده بود.
«دانهی انجیر معابد» داستان مردی را روایت میکند که پس از دو دهه خدمت برای رژیم به مقام بازپرسی دادگاه انقلاب منصوب میشود. مقامی که برای او امتیازاتی چون خانه بزرگتر و حقوق بالاتر و در نتیجه رفاه شخصی بیشتری دارد. ارتقاء مقام «ایمان»، نام شخصیت اصلی فیلم محمد رسولاف، مصادف با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. جنبشی که پایش به خانه این بازپرس دادگاه انقلاب نیز از طریق «رضوان»، دختر بزرگش، باز میشود. «رضوان» که یکی از نزدیکترین دوستانش در جریان اعتراضهای خیابانی مجروح میشود، در عمل خشونتهای خیابانی را وارد این خانه میسازد.
«ایمان» در مقام جدید اسلحهای کمری نیز برای دفاع از خود دریافت میکند. اسلحهای که همزمان نماد قدرت و خشونت است. با آغاز اعتراضهای خیابانی، اسلحه «ایمان» نیز گم میشود. او برای پیدا کردن این نماد قدرت دست به هر کاری حتی بازجوئی از همسر و دو دخترش میزند، ولی نشانی از اسلحه پیدا نمیکند. گم شدن اسلحه نماد قدرتی است که با آغاز این جنبش سراسری دیگر کارآئی ندارد. محمد رسولاف این بازپرس دادگاه انقلاب را هرگز در محل کار و در مقابل قربانیانش نشان نمیدهد، ولی رفتار خشن او در خانه به خوبی گویای واقعیتها در محل کار اوست.
تغییر رفتار همسر «ایمان» نشاندهنده تغییری است که در جامعه به ویژه با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» در حال شکل گرفتن است. زنی که ابتدا همراه همسر است، گام به گام از او و از رژیم حاکم فاصله میگیرد، بدون اینکه فیلم به دامان شعار بیافتد. محمد رسولاف با درایت و مهارت مرز غلتیدن به شعار را پشت سر میگذارد و هوشمندانه واقعیتهای چند وجهی جامعه را به تصویر میکشد. البته در برخی صحنهها با استفاده از تصاویر مقوائی قاسم سلیمانی و انگشتر آقای بازپرس برخی نمادهای جمهوری اسلامی را به بیننده یادآوری میکند. در فیلم صحنههائی واقعی از اعتراضهای سال ۱۴۰۱ هم در گوشیهای همراه دو دختر «ایمان» گنجانده شده که به خوبی نشاندهنده واقعیتهای جامعه ایران و نسلی است که با شجاعت در مقابل رژیم حاکم و مزدورانش ایستاده و قصد عقبنشینی ندارند.
در برنامه جشنواره لوکارنوی امسال در بخشهای مختلف ۵ فیلم دیگر از سینماگران ایرانی داخل و خارج کشور نیز گنجانده شدهاند. از ایران فیلم کوتاه «فرم» به کارگردانی ملیکا پازوکی به لوکارنو آمده. این فیلم طرحی از «آموزشگاه ۸ میلیمتری» است که توسط هومن سیدی اداره میشود و نوید محمدزاده تهیهکننده آن است.
«فرم» داستان زنی را روایت میکند که درگیر یافتن هویت خود است، و در این جستجو با چالشهای بسیاری مواجه میشود. صبا میرزانژاد و درسا شیرازی نقشآفرینان این فیلم هستند.
«مادر گناهکار طبیعی است»، فیلم کوتاهی از هدی طاهری کارگردان ایرانی ساکن آلمان است. در این فیلم ۱۵ دقیقهای یک زوج جوان که هدی طاهری و هادی خانجانپور نقشهایشان را ایفا میکنند، گفتگوئی را در رابطه با بارداری ناخواسته آغاز میکنند که در ادامه به روابط جنسیتی و چالشهای ناشی از آن کشیده میشود.
سال گذشته نیز همین کارگردان با فیلم کوتاه «انگار مادرم گریسته بود آنشب» به جشنواره لوکارنو آمده بود.
مریم تفکری کارگردان و نقاش ساکن لندن که دکترای هنرهای زیبا از دانشگاه کینگزتن دارد، با فیلم کوتاه «راز دل» به این جشنواره سوئیسی آمده است. «راز دل» داستان دو دختر دانشآموز را روایت میکند که نامهای را برای یک روزنامه زنان در ایران میفرستند و در انتظار انتشار آن به تهیه یک فیلم غیرممکن میاندیشند. مریم تفکری با فیلمهای قبلیاش چون «مست دل»، «اسم رمز» و »زخم» جوایزی را از جشنوارههای سینمائی شیکاگو، روتردام و ملبورن دریافت کرده است.
لیلا امینی با «قصه خواهر» در هفته بینالمللی منتقدین لوکارنو حظور دارد. «قصه خواهر» داستان «شیرین»، زنی از طبقه متوسط در تهران امروزی است که سخت عاشق خوانندگی است. «شیرین» با ازدواج با «محمد» ناگهان خود را اسیر تله افسردگی میبیند.
مخالفت همسرش با آوازخوانی او زندگیاش را روز به روز در کشور که صدای زنان ممنوع است، آشفتهتر میکند. لیلا امینی در رابطه با این فیلم گفته است که از زندگی خواهرش الهام گرفته است.
آناهیتا قزوینیراد با فیلم «زندگی من باد است» که به زبانهای انگلیسی و فارسی تهیه شده در لوکارنو حضور دارد. این کارگردان ایرانی- آمریکائی با فیلم کوتاه «سوزن» توانست در سال ۲۰۱۳ یکی از جوایز حاشیهای جشنواره کن، جایزه «بنیاد سینما» را از آن خود سازد.
یکی دیگر از کارهای جالب این کارگردان «بچه وقتی بچه بود» است. «زندگی من باد است» که عنوان آن را کارگردان از فروغ فرخزاد قرض گرفته، روایت هفته اول زندگی یک زن پناهجو در اردوگاهی برای پناهندگان در یک کشور خیالی است.
امسال هیچکدام از فیلمهای سینماگران ایرانی برای به دست آوردن «یوزپلنگ»های بخش اصلی رقابت نمیکنند. البته فیلمهای ملیکا پازوکی و مریم تفکری میتوانند «یوزپلنگ فردا» را به دست آورند. سال گذشته علی احمدزاده با «منطقه بحرانی» توانست «یوزپلنگ طلائی» را آن خود سازد. برای اولین بار در سال ۱۳۶۲ پرویز صیاد بود که با فیلم «فرستاده» توانست «یوزپلنگ برنز» را دریافت کند و پنج سال بعد همین جایزه به «ناخدا خورشید» ناصر تقوائی تعلق گرفت. در سال ۱۳۶۸ عباس کیارستمی با فیلم «خانه دوست کجاست؟» جایزه یوزپلنگ برنزی را با خود به تهران برد.
اولین »یوزپلنگ طلائی را ابراهیم فروزش برای فیلم «خمره» در سال ۱۳۷۳ به دست آورد. در همان سال «یوزپلنگ نقرهای» هم به «آبادانیها» به کارگردانی کیانوش عیاری تعلق گرفت. دومین «یوزپلنگ طلائی» را جعفر پناهی با «آینه» در سال ۱۳۷۶ به دست آورد. ترانه علیدوستی هم در سال ۱۳۸۱ «یوزپلنگ بهترین بازیگر زن» را برای ایفای نقش در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» رسول صدر عاملی دریافت کرد.