پانتهآ مدیری – در روزهائی که جهانیان در انتظار واکنش جمهوری اسلامی به کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران هستند، اتفاق ناگواری در انگلستان افتاد. دوشنبه ۲۹ ژوئیه، در «ساوثپورت» یک پسر ۱۷ ساله بریتانیایی به نام اکسل رودا کوبانا، با چاقو در یک مهمانی رقص با تم «تیلور سوئیفت» در این شهر ساحلی شمال غربی به شکل دیوانهواری به شرکتکنندگان در یک مسابقه رقص حمله کرد که در آن ۳ دختر بچه ۶، ۷، و ۹ ساله کشته و۱۰ کودک دیگر مجروح شدند. این حمله ناآرامیهایی را برای اولین بار در این شهر شعلهور کرد که به سرعت به سراسر انگلستان گسترش یافت.
در این واقعه تعدادی پلیس زخمی شدند و دامنه ناآرامیها به جایی کشید که نخست وزیر بریتانیا، پس از جلسهای در همین ارتباط در ۵ اوت ۲۰۲۴ سخنان شدیداللحنی علیه معترضان انگلیسی که آنها را «خلافکاران راست افراطی» نامید، مطرح کرد و گفت آنها حق ندارند به شهروندان مسلمان و یا مساجد آنها حمله کنند.
در سالهای اخیر، اروپا شاهد هجوم بیسابقه پناهجویانی بوده است که از درگیریها در سوریه و دیگر کشورهای عمدتا مسلماننشین فرار کردهاند. این موج مهاجران مسلمان به بحثها در مورد مهاجرت و سیاستهای امنیتی در بسیاری از کشورهای اروپائی دامن زده و سوالاتی را در مورد تعداد فعلی و آینده مسلمانان در اروپا مطرح کرده است.
مرکز تحقیقاتی «پیو» برای اینکه ببیند اندازه جمعیت مسلمانان اروپا در دهههای آینده چگونه ممکن است تغییر کند، مطالعاتی را انجام داده که بر اساس آنها سه سناریو را مدلسازی کرده که بسته به سطوح آتی مهاجرت پیشبینیهای متفاوتی را ارائه میدهند. این تحقیق و سناریوها پیشبینی آنچه در آینده اتفاق میافتد نیستند، بلکه مجموعهای از حدس و گمانها هستند درباره آنچه در شرایط مختلف احتمال دارد اتفاق بیفتد.
بطور کلی دو راه برای توضیح تاثیراتِ تغییرات در جهان اسلام بر اروپا وجود دارد: یکی از سناریوها از میلیونها مهاجری صحبت میکند که از زیر آوار جنگ و درگیریهای خاورمیانه به سوی غرب سرازیر شدهاند و با تحمیل فرهنگ بدوی، بنیادگرا و تروریستی خود، اروپا را ویران میکنند. دیدگاه کمتر بدبینانه بر مسئولیت اخلاقی اروپا بر پذیرش پناهجویان از خاورمیانه، نجات جان آنها و ارائهی یک زندگی جدید به آنها در جوامع آزاد و دموکراتیک تأکید میکند.
بر اساس این مطالعات، مسلمانان در عرض سه دهه ممکن است ۱۴ درصد از جمعیت اروپا را تشکیل دهند. این بدین معناست که چهره قاره تاریخی مسیحی که در سال ۲۰۱۶ تنها ۵ درصد مسلمان داشت، ممکن است تا سال ۲۰۵۰ به طرز چشمگیری تغییر کند. از آنجا که نرخ زاد و ولد خانوادههای مسلمان یک فرزند بیشتر از جمعیت غیرمسلمان این قاره است، مرکز تحقیقات پیو پیشبینی میکند که از هر ۵ نفر تقریباً ۱ نفر در اروپا، بریتانیا (۱۷%)، فرانسه (۱۸%) و آلمان (۲۰%) مسلمان خواهند بود. درصد پیشبینی شده برای سوئد ۳۰ درصد مسلمان طی سه دهه است.
تحولات خاورمیانه به ویژه پس از انقلاب اسلامی در ایران و به قدرت رسیدن اسلام بنیادگرا و انتشار تفکر ضد تمدنی شیعه تحت زعامت جمهوری اسلامی چه در ایران و چه در مناطق زیر نفوذ آن و روایت سنی آن در بقیه خاورمیانه و شمال آفریقا در تسریع مهاجرت مسلمانان به اروپا، کانادا و امریکا بسیار اثرگذار بوده است. این روند باعث افزایش جمعیت مسلمانان و تشکیل محلههای مسلماننشینی شده است که هیچ تمایلی به همگرایی با شهروندان بومی کشورهای میزبان خود ندارند و فرهنگ اسلامی ضد لیبرال دموکراسی را در میان جوانان بیگانه از فرهنگ کشور میزبان تدریس و ترویج میکنند. این روند باعث عصبانیت فزاینده شهروندان کشورهای اروپائی به ویژه کشورهایی با جمعیت مسلمان بیشتر شده است. در اتریش با پیشبینی ۲۰ درصدی جمعیت مسلمان تا سال ۲۰۵۰، اکثریت کاتولیک این کشور اخیرا یک نقشه آنلاین اسلام را برای شناسایی مساجد و دیگر مراکز مذهبی سیاسی منتشر کرده است.
در کنار این وقایع اتفاقات خاورمیانه و سیاست جمهوری اسلامی در استفاده از منابع سرشار ایران برای تشدید تضاد بین مسلمانان و دنیای لیبرال دموکراسی مزید بر علت در تشدید این تضاد شده و مانند پاشیدن بنزین بر روی آتش تمدنستیزی مسلمانان شده است.
و در این میان پرسش این است که آیا ترس مسیحیان اروپایی از آینده کشورهایشان بجاست؟ یا آنطور که لیبرالهای اروپائی و آمریکائی میگویند این واکنش نوعی اسلامهراسی است؟
بر اساس آمار جمعآوری شده در گزارش اسلامهراسی اروپا در سال ۲۰۱۹ (۳۷ درصد از اروپاییها دیدگاه منفی نسبت به مسلمانان دارند، در حالی که ۲۹ درصد از کار با مسلمانان احساس راحتی نمیکنند. و در دانمارک، ۲۸ درصد حداقل تا حدی با این ایده که مسلمانان باید اخراج شوند موافق بودند.
با وجود این اکثریت قابل توجهی از اروپائیان و آمریکاییان با مسلمانان رفتار خوبی دارند. ولی در این میان بازیگران زیادی وجود دارند که سعی در شکل دادن به این روند دارند. در میان آنها کشورهایی با اکثریت مسلمان مانند ایران، ترکیه، عربستان، امارات متحده، قطر و مراکش هستند که در اروپا مساجد میسازند و ائمه جماعت را تامین میکنند. شبکههای فراملی مانند جمهوری اسلامی، اخوانالمسلمین و فرقههای دیگر اسلامی برای به دست آوردن طرفداران و تعریف اسلام با یکدیگر رقابت میکنند. واعظان شیعه و وهابی در اینترنت خطوط سنتی مرجعیت را از بین میبرند و روایت ضد تمدنی خود را ترویج میدهند. و شوراهای اسلامی مرتبط با دولتهای اسلامگرا برای جلوگیری از ادغام مسلمانان ساکنان اروپا در جامعه سکولار کشور محل اقامتشان تلاش میکنند.
مسلمانان در دهه ۱۹۵۰ و پس از ویرانیهای جنگ جهانی دوم عمدتاً به عنوان نیروی کار مهاجر به اروپا آمدند. با گذشت زمان خانوادههای خود را آوردند، ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند. در ابتدا به دلیل ندانستن زبان منزوی و بطور فزاینده ایزوله شدند و با ایجاد محلههای مسلماننشین مساجد خود را ساختند و مدارسی باز کردند و مهر خود را بر جامعه زدند. جامعه اروپایی که زمانی از آنها استقبال میکرد، شروع به نگرانی کرد. شهروندان در آرالی در آلدرشات، جنوب انگلستان، روز یکشنبه شاهد تظاهرکنندگانی بودند که پلاکاردهایی را در دست داشتند که روی آن نوشته شده بود «تهاجم را متوقف کنید» و «ما راست افراطی نیستیم، فقط راست هستیم (یعنی راست/حقیقت را میگوئیم)». این بدین معنی است که مردم انگلستان دیگر به مهاجران به عنوان انسانهایی که برای فرار از ظلم و بیعدالتی به آنها پناه آوردهاند نمینگرند بلکه آنها را مهاجمانی میبینند که قصد نابودی فرهنگ و راه و روش زندگی آنها و تحمیل عقاید خود را دارند.
ترکیب سیاستهای تهاجمی حکومتهای جمهوری اسلامی، عربستان، ترکیه، قطر و دیگر حکومتهای ضد نظم لیبرال دموکراسی جهان همراه با موج مهاجرت مسلمانان به اروپا و رفتار نفرتانگیزشان نسبت به ارزشهای مردمان کشورهای پناهدهنده به آنان و بیعملی رهبران سیاسی آن کشورها باعث قطع امید شهروندان از سیاستمداران سنتی کشورهای غربی و رو آوردن آنها به سیاستمدارانی شده است که با آنها احساس همدلی و همدردی میکنند. این روند به برآمدن سیاستمداران راست و ناسیونالیست انجامیده که میتواند در نهایت به نظم جدیدی در دنیا منجر شود.
از احتمال جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل تا احساسات جریحهدار شده اروپائیان به خاطر اعمال ضد انسانی مسلمانان ساکن این کشورها میبینیم که این مشکل به فوریت نیاز به شناسائی و رسمی شدن و پیدا کردن یک راه حل فوری و عاجل دارد. شاید شناسائی «اسلام سیاسی» به عنوان یک فرقه و ایدئولوژی مانند نازیسم و فاشیسم، و نه دین و مذهب، بتواند گام اول و مفیدی برای جلوگیری از رسیدن قطار تمدن به لبه پرتگاه درگیریهای خشونتبار با پیامدهای غیرقابل پیشبینی باشد.
*پانتهآ مدیری گزارشگر و تهیهکنندهی رسانههای فارسیزبان خارج کشور