وحید وحدت حق – هیچکس نیست که بپرسد که آیا بعد از قتل فریدون فرخزاد در شهر بن، بعد از قتل بختیار در پاریس و حمله تروریستی به دستور عالیترین مقامات جمهوری اسلامی ایران به رستوران میکونوس در برلین، اروپا اعلام جنگ به ایران کرد؟ به نظر میرسد که بار دیگر جنگ برای مقامات جمهوری اسلامی جهت تثبیت قدرت درونی است. ولی جنگ با غرب قابل مقایسه با جنگ علیه عراق نیست.
مدتی بود که به نظر میآمد که جنگهایی که بین کشورها روی میدهند تا حدی به پایان رسیده و فوقش در کشورهای حاشیهای و در حال رشد انجام میشوند و جای خود را به جنگهای ارزان تروریستی علیه ارتشهای مدرن کشورهای صنعتی دادهاند.
جنگهای مدرن بسیار پرهزینه هستند. یکی از دلایل پراهمیت سقوط اتحاد جماهیر شوروی شکست اقتصادی آن کشور در مسابقه تسلیحاتی با غرب بود. شوروی نتوانست با غرب رقابت کند و بجای سرمایهگذاری در آموزش و پرورش، مدارس و دانشگاهها و توسعه فناوریهای غیرنظامی، بسیاری از سرمایههای کشور را در زمینه تسلیحات نظامی سرمایهگذاری کرد. آیا جمهوری اسلامی ایران بجز ناتوانی نظامی در مقایسه با قدرت عظیم آمریکا و اسرائیل و اروپا، از نظر اقتصادی قادر به خطر کردن برای ارتکاب یک جنگ هست؟
جمهوری اسلامی ایران تا کنون مبالغ زیادی در مسابقه تسلیحاتی هزینه کرده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و زمامداران رژیم به اهداف خیالی جهت نابودی کشورهای دشمن مانند اسرائیل افتخار میکنند.
آسانترین پرسشی که باید مطرح کرد این است که آیا توان جمهوری اسلامی ایران از شوروی بیشتر است؟ غرب شاید در حل خیلی از مشکلات مصمم نباشد ولی در دفاع از خود مصمم است و این ادعایی که غرب فقط میخواهد نیروی انقلابی اسلامی را بترساند شاید سریعترین راه را در سقوط جمهوری اسلامی امکانپذیر کند. میتوان با اطمینان گفت که جنگ میتواند به پایان جمهوری اسلامی منجر شود، نه تنها به دلایل نظامی، بلکه همچنین به دلایل اقتصادی.
این پرسش اما کاملا مجاز است: پس چرا بزرگترین هنر حاکمان اسلامگرا بازی با دم شیر است؟! ادعای توان و خواست نابودی یک کشور عضو سازمان ملل و حمایت و هدایت جنبشهای تروریستی نشاندهنده انحطاط سیاسی و فرهنگی زمامداران ایران است. فقط رهبران جمهوری اسلامی و رهبران جنبشهای تروریستی از هزینههایی که مردم در مناطق جنگی و در ایران میپردازند بهرهمند میشوند.
جنگهایی که بین چند کشور روی میدهد، نسبت به جنگهای سازمانهای تروریستی پرهزینه هستند چرا که هم توسعه فناوری و هم تأمین مالی تسلیحات جنگی به یک اقتصاد قوی نیاز دارند. بنابراین استفاده از تروریستها و شبهنظامیان نیابتی توسط حکومتهایی مانند جمهوری اسلامی یک گزینه ارزان بجای جنگ است که اگرچه مخرب است ولی در درازمدت قطعاً به موفقیت نمیرسد.
کشورهای در حال توسعه خاورمیانه مانند ایران قادر نخواهند بود که در مسابقه تسلیحاتی با غرب برنده شوند ولی رژیمهای آنها میتوانند نیرویی مخرب باشند. تجهیزات نظامی آنها نیازی به فناوری مدرن ندارد تا جنگ به راه بیاندازند. ایران نیازی به نیروی هوایی ندارد تا نیرویی خرابکار باشد. کافیست که مقامات ایران، افراطیون متعصب را با مسلسل و موشک و ارتش خود را با موشکهای مدرن مجهر کند. ارتش و سپاهیان جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش تنها میتوانند به جمعیت غیرنظامیحمله کنند ولی حریف نیروهای نظامیغرب نیستند.
در عین حال، جنگ حوثیها، حماس و حزبالله، جنگی از سوی تروریستهای سازمانیافته است که در خدمت یک دیکتاتوری توتالیتر هستند. حوثیها، حماس و حزبالله ارتش ذخیره و نیابتی جمهوری اسلامی ایران هستند. جنگ فقط تلفات نظامی نمیدهد بلکه میتواند موجب گرسنگی و بیماریهایی شود که از بین رفته بودند، به ویژه در مناطق فقیر که مراقبتهای پزشکی وجود ندارد. پس جنگ چه معنی میدهد به غیر از هیاهوی خانمانسوز جهت کوشش در استمرار بقای جمهوری اسلامی ایران.
برندگان واقعی این بازی خطرناک، جمهوری اسلامی و همچنین رهبران سازمانهای تروریستی هستند که از این طریق سود زیادی به دست میآورند. حسابهای بانکی آنها اغلب پر است، در حالی که قربانیان جنگ را نادیده میگیرند. متاسفانه جنگهای ایدئولوژیک و شهیدپرور تروریستها را نمیتوان با تحریمها متوقف کرد، زیرا برای مثال حزبالله بخشی از منابع مالی خود را از طریق تجارت مواد مخدر تأمین میکنند.
بزرگترین و خطرناکترین اشتباه ایدئولوژی اسلامگرایان این است که حکام و همدستان تروریستشان توانایی تحمل صلح با ملت خود و جهان را ندارند، زیرا در مرحله اول نیازهای مردم خودشان را درک نمیکنند. آنها معتقدند که میتوانند جنگهای خود را علیه ارتشهای مدرن غرب به پیروزی برسانند.
در قوانین جنگ، اعمال خشونتآمیز جنایی غیرقانونی است و فقط جنگندگان نظامی حق استفاده از خشونت نظامی را دارند. سازمانهای تروریستی اسلامگرا دقیقاً این خط قرمز را از بین بردهاند. آنها از جمعیت غیرنظامی برای اهداف تمامیتخواهانه خود استفاده میکنند.
وظیفه اصلی هر انسانی در عصر اتمی تحقق و حفظ صلح است. ایدئولوگهای تمامیتخواه باید بپذیرند که دوران آنها بسر آمده است. اما آنها این را نخواهند پذیرفت و جنگ با انگیزههای حاکمان توتالیتر بزرگترین مشکل و مسئله جهان امروز است.
فرآیندهای صلح به هماهنگیهای زیادی نیاز دارند و قراردادهای صلح با حکام تمامیتخواه معمولاً موقتی هستند، زیرا آنها از اهداف خود دست نمیکشند. با این حال، هر قدم در فرآیند صلح یک قدم مهم و مثبت است، به ویژه اگر بپذیریم که در نهایت زوال تمامیتخواهی اسلامی با روشهای جنگی خود آنها فرا خواهد رسید. به این ترتیب چنانچه جمهوری اسلامی حتا دو سه تا بمب اتمی هم بسازد اما در درازمدت امکان خرج آنها را در رقابت تسلیحاتی با غرب ندارد.
*دکتر وحید وحدتحق جامعهشناس و دکتر علوم سیاسی از دانشگاه برلین، کارشناس مسائل خاورمیانه و تروریسم و مترجم است. وی سالها در انستیتوی پژوهشی خاورمیانه (Memri) و بنیاد اروپایی برای دموکراسی (EFD) به کار و تحقیق مشغول بوده است.