حنیف حیدرنژاد- هفتهنامه «یودیشه آلگِماینه- Jüdische Allgemeine» پرتیراژترین نشریه یهودی در آلمان که متعلق به مرکز یهودیان این کشور است، بر مسائل زندگی یهودیان و موضوعات فرهنگی- سیاسی- اجتماعی مرتبط با آنها تمرکز دارد. وبسایت این نشریه در مطلبی که ۱۵ اوت منتشر شده، با کارین اِشتوگنِر- Karin Stögner جامعهشناس در دانشگاه پاساو در جنوب آلمان گفتگو کرده است. مطالعات و پژوهشهای کارین اِشتوگنِر اتریشی بیشتر بر یهودستیزی و فمینیسم متمرکز است.
پس از تهاجم سازمان تروریستی حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به خاک اسرائیل و کشتن حدود ۱۲۰۰ نفر در یک روز که بزرگترین کشتار یهودیان پس از جنگ جهانی دوم و هولوکاست به شمار میرود، کشورهای لیبرال دموکرات شاهد تظاهرات بسیاری از سوی گروههای مختلف اجتماعی در محکومیت حمله اسرائیل به غزه بودهاند. در بسیاری از این تظاهرات بخشهائی از گروههای مختلف چپ فمنیسیت و گروههای موسوم به «کوئیر» (اِل جی بی تی) یا دگرباشان جنسی نیز بطور دستجمعی شرکت داشتهاند. این حضور به ویژه در تجمعات و تظاهراتی که در دانشگاهها انجام میشود، محسوستر است. بسیاری از این گروهها انگیزه شرکت خود در این تظاهراتها را نه دفاع از حماس، بلکه دفاع از مردم غزه، آرمان فلسطین یا محکومیت کشتار غیرنظامیان توسط ارتش اسرائیل میدانند. اما همراهی، همسوئی و در مواردی همکاری این گروهها با اسلامیستها و افراطیون اسلامی که خواهان محو اسرائیل بوده و به شریعت و سرکوب زنان و همجنسگرایان باور دارند، بسیار پرسشبرانگیز است. مصاحبه «یودیشه آلگِماینه» با کارین اِشتوگنِر تلاشی برای پرداختن به این موضوع و بررسی برخی جوانب ناپیدای آن و درک مکانیسمهای پیچیده یهودستیزی معاصر است. او در پایان به نقش رژیم جمهوری اسلامی در هدایت یهودستیزی در شرایط کنونی نیز اشاره میکند.
گروههای فمینیست و یهودستیزی؟
«یودیشه آلگِماینه» از کارین اِشتوگنِر میپرسد: بسیاری از فمینیستها واقعیت زنستیزانه خشونت حماس علیه زنان اسرائیلی و یهودی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را انکار میکنند. آیا واقعاً باور دارند که با یهودستیزی میتوانند از فمینیسم دفاع کنند؟
اِشتوگنِر در پاسخ میگوید: «اکثر آنها باور ندارند که ضدیهود هستند. مشکل اساسی همین است. آنها درک درستی از یهودستیزی معاصر ندارند و آن را فقط به عنوان یک مشکل تاریخی مرتبط با نازیسم میپذیرند. شکلهای مدرنتر آن را نمیشناسند، به ویژه آنهایی که پشت «انتقاد از اسرائیل» پنهان میشوند. این واقعیت را که نفرت از اسرائیل به سرانجام به حملات علیه یهودیان تبدیل میشود، درک نمیکنند. اما با این حال من نمیگویم که همه افرادی که در اعتراضات دانشگاهی شرکت و در حمایت از فلسطین فعالیت میکنند، آگاهانه ضدیهود هستند.»
این استاد جامعهشناسی دانشگاه پاساو ادامه میدهد: «اغلب آنها ناآگاهند. برای آنها مهم است که در یک فعالیتی مشارکت داشته باشند، درگیر شوند. آنها فکر میکنند که در «سمت درست تاریخ» ایستادهاند. در حالی که [انگیزه آنها] بیشتر از آنکه به «آزادی فلسطین» مربوط باشد، به وضعیت خودشان مربوط است. دفاع از فلسطینیها به ساختاری تبدیل میشود که در آن نارضایتی شخصی ارضاء میشود. این، نوعی انعکاسِ ضدغربی بودن در خود غرب است.»
اِشتوگنِر در پاسخ به این پرسش که آیا چنین کاری حمایت از یک نیروی تروریستی زنستیز اسلامی نیست، میگوید: «بسیاری از نمایندگان فمینیسم التقاطی، پَسااستعماری یا کوئیر، درخواست حقوق زنان غربی برای فلسطینیها را به عنوان نوعی موضعگیری علیه سیاست سرکوبگرانه و برتریطلبی غربی درک میکنند. زیرا از نظر آنان حقوق این زنان، موضوعی مطابق با استانداردهای غرب است. چنین نگاهی، نوعی نسبیگرایی فرهنگی است که بر اساس آن فقط میتوان چیزهایی را که به خود تعلق دارد نقد کرد و باید در برابر سایر فرهنگها، ادیان و غیره سکوت نمود».
این گفته اِشتوگنِر یادآور استدلال جمهوری اسلامی است که بر اساس آن سرکوب زنان را با عنوان «نسبیت فرهنگی» یا «حقوق بشر اسلامی» توجیه کرده و پیش میبرد و همزمان از پیوستن به برخی کنوانسیونهای بینالمللی مربوط به این حقوق طفره میرود. همچنین باید در نظر داشت که برخی احزاب سیاسی در کشورهای لیبرال دموکرات، به ویژه در حزب سبزها و احزاب چپ با دفاع از تز «نسبیت فرهنگی» در عمل جادهصافکن اسلامیستها در کشورهای خود شدهاند.
اسرائیل «پیشگام امپریالیسم سفیدِ غربی»
از کارین اِشتوگنِر پرسش میشود: پس در این صورت نباید اسرائیل را هم نقد کنند؟ وی پاسخ میدهد: به نظر آنها، اسرائیل پیشگام امپریالیسم سفیدِ غربی در یک جهان عربی بومی محسوب میشود. بدین ترتیب یهودیان به سادگی به عنوان یک اقلیت تحت تبعیض و مورد آزار و اذیت دیده نمیشوند. و این موضوع بسیار به یهودستیزی مربوط است، به «یهودستیزی برای برائت از گناه» یا “یهودستیزی ثانویه». یعنی اگر گروه قربانی انکار شود، پس علیه آنها هیچ ضدیتی وجود نداشته و هرگز هم وجود نداشته! این سادهترین راه برای خاتمه دادن به بررسی گذشته است. آنها وجود ندارند، هرگز هم وجود نداشتهاند و حالا هم نباید باشند. و اصلاً همه آنها افراد مرفهی هستند!»
سپس یک پرسش کلیدی مطرح میشود: چرا قتل عام ۷ اکتبر توانست بسیاری از گروهها با پیشینه و مواضع مختلف، از فمینیستها تا اسلامگراها و نئونازیها و فعالان محیط زیست را دور خود متحد کند؟
اِشتوگنِر پاسخ میدهد: «حتی در دوران پاندمی کرونا هم قابل توجه بود که اعتراضات علیه اقدامات بهداشتی، افراطیون راست تا چپ را بهم پیوند داد. بسیاری از معترضان مشکلی با این نداشتند که تظاهرات توسط افراطیون راست هدایت شود. من این پدیده را به تکهتکه شدن جامعه و در نتیجه انزوای مردم نسبت میدهم. آنها کمتر به دیگران توجه میکنند و بیشتر به خودشان میپردازند. این به نظر من امروز دوباره تقویت شده است. اعتراضات به نوعی به رویدادهای سورئال (فراواقعیت) تبدیل شده و به عنوان فرصتی برای جبران تنهایی اجتماعی عمل میکند. در نفرت از اسرائیل آنها بهم میپیوندند [زیرا] این یک درمان ناقص برای انزوای اجتماعی ناآگاهانهی آنها و برای درمان کمبود همبستگی خودشان محسوب میشود». او ادامه میدهد: «در ارتباط با دلایل خودنگری، نسبیگرایی و میل به حسِ تعلق به جائی یا چیزی، چندین عامل با هم ترکیب میشوند. از ۱۱ سپتامبر به اینسو یک جهتگیری ضدغربی مضحک در محافل فمینیست و کوئیر ایجاد شده و به نوعی نسبت به اسلامگرایی گرایش پیدا کردهاند. برخی از آنها به اشتباه فکر میکردند که این یک جایگزین برای مدرنیته غربی و فرار از اجبار هویتی است که به ویژه کوئیرها از آن رنج میبرند».
«یودیشه آلگِماینه» یادآوری میکند: اما در حکومت اسلامی ایران همجنسگرایان به دار آویخته میشوند…
اِشتوگنِر پاسخ میدهد: «اینهمه نادیده گرفته میشود. این گروهها به سختی به اسلامگرایی بطور خاص توجه میکنند و آن را بیشتر به عنوان مخالفت با غرب میبینند…» خبرنگار میپرسد: یعنی میتوان گفت که مثل ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سندرم استکهلم با تروریستها ایجاد کرده است؟ اِشتونگر پاسخ میدهد: «نزدیک به چنین چیزی! به نظر میرسد که در بین این گروهها تا حدی نوعی همدلی و همزادپنداری با مهاجم به وجود آمده تا آنجا که حتی یک جریان ضد فمینیسم، چون ضد غرب است مشروعیت مییابد. پشت این موارد تجربههای ناگفته شخصی از ناتوانی و انزوا و نارضایتی از همه چیزهایی که با روشنگری غربی مرتبط است، قرار دارد. موضعی که در آن جهانگرائی، حقوق بشر، فردگرایی، رهایی، تساوی، برابری حقوقی زن و مرد، همه اینها بطور اساسی رد میشوند».
باید یادآور شد در بین فعالین ایرانی در حوزههائی که اِشتوگنِر نام میبرد نیز ضدیت با غرب، با آمریکا، با امپریالیسم و… پوششی شده تا با آن نزدیکی، همسوئی و همرائی خود را با اسلامگرایان حماس که از طرف جمهوری اسلامی حمایت میشوند، نادیده گرفته یا آن را توجیه کنند.
«یودیشه آلگِماینه» با تعجب میپرسد: اما این مضحک است. حقوق LGBTQ به دلیل پایبندی به همین ارزشها امکانپذیر شده. ولی اینطوری این فعالان خودشان را تضعیف میکنند.
اِشتوگنِر که سالهای طولانی در همین زمینهها پژوهش کرده، پاسخ میدهد: «مطمئناً. این حقوق در جوامع ما از آسمان نازل نشده، بلکه در غرب با مبارزه و مقاومتهای عظیم به دست آمده. با این حال، غرب برای بسیاری هنوز هم به عنوان دشمن اصلی تلقی میشود. اما این ارائه یک تصویر بسیار غیرپیچیده و اساساً سرکوبگرانه از غرب است که جنبههای آزادکننده غرب را نادیده میگیرد. این فعالان خودشان را به عنوان دشمنان غرب میبینند، نه بخشی از آن. موضوع بر سر حقوق فلسطینیها نیست، بلکه این است که چگونه با غرب و مفهوم آن مقابله شود».
خبرنگار میپرسد: این به معنی تضعیف و انحلال خشن و بیرحمانه نهادهای روشنگری غربی است. آیا به این ترتیب باز هم یهودی به “قناری اسیر در معدن” تبدیل شده؟ (در گذشته معدنکاران قناریهائی را در قفس با خود به عمق زمین و درون معدن میبردند، زیرا در صورت کم شدن اکسیژن یا در صورت تولید گازهای سمی، قناریها سریعتر از انسان واکنش نشان داده و میمردند و بال وپر زدن و مرگ قناریها به معنی اعلام خطر برای کارگران معدن بود.)
این استاد جامعهشناسی که در حوزه یهودستیزی پژوهشهای زیادی دارد پاسخ میدهد: «ما میدانیم که درجه آزادی یک جامعه را میتوان بر اساس وضعیت یهودیان، زنان و همجنسگرایان اندازهگیری کرد. به محض اینکه در جامعهای یهودیان دوباره مورد حمله قرار میگیرند، یعنی وضعیت آزادی و امنیت همه ما در معرض خطر است».
درک «یهودستیزی برای برائت از گناه»
«یودیشه آلگِماینه» این پرسش را مطرح میکند که آیا فکر میکنید خشونت جنسی علیه یهودیان افزایش خواهد یافت، به ویژه با نگاهی به فرانسه؟
اِشتوگنِر پاسخ میدهد: «نمیخواهم چیزی را پیشبینی کنم. آنچه پس از ۷ اکتبر دیدیم این است که خشونت جنسی علیه یهودیان حتی توسط فمینیستهای برجسته نادیده گرفته میشود، که این به ویژه نگرانکننده است. من نمیتوانم آن را جز به عنوان جابجا کردن قربانی و مهاجم توضیح دهم، به قیمت آنکه نمای مقاومت فلسطینی را بدون هیچ تناقضی حفظ کنیم و بتوانیم با آن همذاتپنداری کنیم. [نمیتوان خود را با این خیال فریب داد که] یک قهرمان نمیتواند تجاوز کند؛ پس جنایتی را که اتفاق افتاده نادیده میگیریم. زیرا اگر خشونت جنسی علیه یهودیان پذیرفته و محکوم شود، باید همزمان خصلت ضدیهودی این عمل را نیز بپذیریم».
پرسش بعدی این است که آیا میتوان انتظار داشت که محافل فمینیستی به زودی به درک این موضوع برسند؟ مگر چقدر میتوان خود را به ندیدن زد؟ اِشتوگنِر پاسخ میدهد: «میترسم که اینطور شود که میگوئید، ماندن و درجا زدن در نابینائی! فقط باید به تاریخ آلمان نگاه کرد. چنین نابینائی میتواند تا آخر عمر ادامه داشته باشد و حتی به نسلها منتقل شود. من معتقدم که مقاومت در برابر درک این واقعیت، ارتباط مستقیم با مقاومت در برابر درک واقعیت قربانیان هولوکاست دارد. این یک انتقال بین نسلیِ «مقاومت در برابر درک واقعیت» است. چنین مقاومتی در برابر پذیرفتن مسئولیت در شرایط پسااستعماری نیز مؤثر است. بریتانیای کبیر، فرانسه، اسپانیا، بلژیک، هلند، حتی آلمان، همه کشورهای استعماری سابق هستند. و تمام جنایات و بیعدالتیهای تاریخی که این کشورها مرتکب شدهاند به دوش اسرائیل انداخته شده. اسرائیل در حال حاضر برای همه چیز مجرم است و اگر علیه اسرائیل اقدامی انجام دهید، میتوانید خود را از آن گناهان تاریخی پاک کنید. در این نگاه با تمام این جنایات وحشیانه تاریخی به اندازه کافی برخورد نشده است. این نوعی یهودستیزی ضد سرزنش است. میتوانید ببینید که چنین مکانیسمی چقدر بادوام و محکم است. آدورنو از جامعه به عنوان زمینه گناه و درهم تنیدگی در بین نسلها صحبت کرد و این را میتوان در یهودستیزی نیز مشاهده نمود.
اشتوگنر در این پاسخ یک مکانیسم فکری پیچیده را که آگاهانه ایجاد شده و نسل به نسل در ناخودآگاه بسیاری از افراد لانه میکند توضیح میدهد. اشاره او به اصطلاح «یهودستیزی برای برائت از گناه» و «یهودستیزی ثانویه» است Schuldabwehr-Antisemitismus, „sekundärer Antisemitismus“.
«یهودستیزی برای برائت از گناه» به این معناست که برخی افراد به دلیل اینکه از جنایات نازیها در اردوگاه آشوویتس (که یکی از بزرگترین اردوگاههای مرگ نازیها بود) آگاهی دارند، نوعی احساس گناه میکنند و این احساس گناه باعث میشود که به نوعی با یهودیان دشمنی کنند. به عبارت دیگر، این دشمنی به دلیل آگاهی از این جنایات است.
این مفهوم در تحقیقات موسسه مطالعات اجتماعی «مکتب فرانکفورت» در اوایل دهه ۱۹۵۰ مطرح شد. پس از جنگ جهانی دوم، برخی نازیها تلاش کردند هولوکاست را انکار کنند، اما تحلیلهای تئودور آدورنو فیلسوف معروف نشان داد که بسیاری از شرکتکنندگان در یک آزمایش گروهی، هولوکاست را انکار نمیکردند، اما احساس گناه ناشی از این وقایع را به شکلی ناخودآگاه دفع میکردند درواقع همان احساسی که در فارسی با «کی بود کی بود من نبودم» بیان میشود. آنها از بازماندگان هولوکاست یا بطور کلی از یهودیان ناراحت بودند زیرا این افراد آنان را به یاد جنایات نازیها و به یاد مسئولیت شخصی خودشان در آن جنایات میانداختند. به عبارت دیگر آگاهی درباره هولوکاست (کشتار یهودیان) همیشه باعث نمیشود که افراد حس یا رفتار ضدیهودیت نداشته باشند. بعضیها به دلیل اینکه احساس گناه میکنند، ممکن است به شکلی دیگر با یهودیان دشمنی کنند، زیرا این آگاهی به آنها یادآوری میکند که نازیها چه جنایاتی انجام دادهاند. این نوع دشمنی با اصطلاح «یهودستیزی برای برائت از گناه» تعریف میشود.
میتوان مثال سادهتری زد: بسیاری زنستیزان دلیل تجاوز به یک زن را نه تجاوزگری خود، بلکه آن زن و نوع پوشش یا رفتار قربانی عنوان میکنند. وقتی آنها آگاه میشوند آنچه انجام دادهاند جنایت، جرم یا در تفکر مذهبی خودشان «گناه» بوده و با عمل جنایتکارانه خود زندگی یک فرد را نابود کردهاند، از مواجهه با مسئولیت خود در برابر چنین جرم یا «گناهی» که مرتکب شدهاند فرار کرده و برای آنکه آن جنایت را توجیه کنند، با مواضع زنستیزانه خود آن زن را «عامل گناه» معرفی میکنند تا از این طریق به آرامش وجدان و به توجیه آن جنایت برسند.
رژیم آخوندها بدترین عنصر ضد یهود در جهان
«یودیشه آلگِماینه» از اِشتوگنِر در مورد موج نو یهودستیزی سوال میکند که چرا حالا و چرا در این مقیاس جهانی بروز کرده است؟
اِشتوگنِر پاسخ میدهد: «به ۷ اکتبر و به دفاع اسرائیل از خودش مربوط میشود. یهودستیزان میخواهند یهودیان را بیدفاع ببینند، در موقعیت کسانی که میتوان بدون مجازات به آنها حمله کرد. برای آنها موجودیت دولت یهود توهینآمیز است، همچنین به این دلیل که اسرائیل بارها عزم خود را علیه برتریجوئی اعراب نشان داده است. پشتِ مقاومت امروز اسرائیل تجربه خود یهودیان نهفته است و آن اینکه جهان در جریان هولوکاست فقط تماشا کرد و کاری انجام نداد. ضرورت مطلق دفاع از موجودیت دولت اسرائیل امری بدیهی است. یهودستیزان باید که هولوکاست را انکار کنند تا مشروعیت اسرائیل را تضعیف کرده و موجودیت آن را به پرسش بکشند».
اِشتوگنِر در پایان گفتگوی خود به ریشه این شّر اشاره کرده و میگوید: «شما باید رویکرد سیاسی داشته باشید و متجاوز واقعی در منطقه را شناسایی کنید و نام او را اعلام کنید. این متجاوز جمهوری اسلامی ایران است که دائما اسرائیل را تهدید به نابودی میکند و از حماس، حزب الله و حوثیها حمایت میکند. رژیم آخوندها در حال حاضر بدترین عنصر ضد یهود در جهان است.»