مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم به تازگی در سخنانی به موضوع تغییر پایتخت اشاره کرده است. کارشناسان اما معتقدند نه بودجه و نه توان اجرایی و اداری تغییر پایتخت در حال حاضر وجود ندارد.
مسعود پزشکیان که اظهارات او در زمینههای مختلف از بنزین تا گشت ارشاد با واکنشهایی روبرو شده طی روزهای گذشته موضوع تغییر پایتخت را نیز مطرح کرد.
وی در سخنانی گفته «اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، به شدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش میدهد.»
تهران به دلیل عدم توسعه زیرساختی و محیط زیست متناسب با کلانشهری که حدود ۱۵ میلیون نفر را در خود اسکان داده، با مشکلات مختلفی روبروست. از دولت میرحسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی تا دولت حسن روحانی موضوع تغییر پایتخت به عنوان گزینهای برای حل مشکلات تهران مطرح بوده اما پس از امکانسنجی و ارائه نظرات کارشناسان این گزینه به فراموشی سپرده شده است.
اکنون مسعود پزشکیان رئیس دولت تازه تأسیس چهاردهم نیز موضوع تغییر پایتخت را، با در نظر گرفتن سود و زیان اقتصادی مطرح کرده است. کارشناسان اما چنین اقدامی را زیانبار و در شرایط کنونی غیرعملی ارزیابی میکنند.
مرتضی افقه اقتصاددان و استاد دانشگاه جندیشاپور اهواز در اینباره گفته «سالهاست که بحث جابجایی پایتخت مطرح میشود، ولی متاسفانه مثل بسیاری از موارد دیگر، کارشناسان یا شاید بهتر است بگوییم کارناشناسان، از سر گشاد قیف [شیپور] به این نوع موضوعات میدمند و بیشتر دنبال معلول میگردند تا علت. علت اصلی تمرکز امکانات، سرمایهها، ثروتها و نیروهای نخبه در تهران و یکی دو شهر دیگر، بی تدبیریها یا ناآگاهیهایی است که مدیران مسئول، داشتهاند.»
مرتضی افقه افزوده که «قبل از انقلاب، قراردادی با شرکت «ستیران» فرانسه امضا شد برای مطالعات آمایشی. طرح آمایش سرزمین شرکت ستیران در سال ۱۳۵۳ تحویل داده شده که افق آن ۲۵ ساله و تا سال ۱۳۷۸ بود. این طرح بسیار جامع بود. طرح آمایش به معنای تناسب جمعیت و امکانات و قابلیتهای مناطق مختلف است. این برنامه بهخصوص برای بخشهای جنوبی کشور و حاشیه خلیج فارس، طرحهای بسیار خوبی، ارائه کرده بود. متاسفانه، این طرح اجرا نشد و برخی بیتدبیریها و بیکفایتیها هم باعث شده تمام امکانات در تهران جمع شود، به شکلی که اکنون نیز نمیتوان این وضعیت را سر و سامان داد.»
این اقتصاددان معتقد است مشکل «تهران» نیست بلکه «آمایش سرزمین» است: « اکنون، هم فشار روی محیط زیست وجود دارد و هم مسائل اجتماعی، تهران را درگیر کرده است. همچنین شاهد تخلیه بقیه نقاط ایران به سمت تهران هستیم. درواقع وقتی همه امکانات متمرکز در تهران است، از سایر نقاط به سمت تهران، مهاجرت گسترده رخ میدهد. در نتیجه شاهد بیابانزایی هم خواهیم بود. هرچه روستاها و شهرها تخلیه شوند، مشکلات محیط زیستی نیز افزایش پیدا خواهد کرد. همچنین با توجه به تراکم بالای جمعیت در تهران، میبینیم که برای تفریح کوتاه به سمت شمال تهران، مسیر ۲ الی ۳ ساعته، بیش از ۱۰ ساعت طول میکشد. پس مشکل اصلی کشور ما در حال حاضر عدم اجرای درست طرح آمایش سرزمین است. ما در حال حاضر نه توان و نه هزینه این نوع جابجایی را داریم.»
او معتقد است در حالی که نه بودجه و نه امکان تغییر پایتخت وجود دارد، باید کمکم و با برنامهریزی به سمت دو پایتختی شدن پیش رفت: « اگر مسئولان میخواهند فکری برای این وضعیت داشته باشند بهتر است به این سمت بروند که، همه امور سیاسی، تجاری و بانکی را در پایتخت متمرکز نکنند و اگر میخواهند توزیع امکانات را در بقیه مناطق کشور داشته باشند به شکل اندک اندک و به تدریج این کار را انجام دهند.»
مرتضی افقه همچنان طرح «ستیران» را که در زمان محمدرضا شاه فقید طراحی شده بود، راهکار عملی و منطقی ارزیابی میکند: «با افزایش تمرکز امکانات در تهران طبیعیست که چارهای بجز افزایش اتوبانها، شهرکسازیها و امثالهم نیست؛ بنابراین بعید است که دولت فعلی بتواند طرح تغییر پایتخت را به جایی برساند چرا که سرمایه و زمان زیادی میطلبد و برنامهای جامع میخواهد. تاکید من بر آمایش سرزمین است، حتی اگر بتوان برنامه «ستیران» را به روزرسانی و اجرا کرد، بهتر از بیبرنامگی است.»
هنگامی که در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی موضوع تغییر پایتخت مطرح شد، غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران با آن مخالفت کرد. کرباسچی اکنون نیز در واکنش به طرح دوباره موضوع تغییر پایتخت از سوی پزشکیان گفته « «آقای رئیس جمهور گفتهاند: نمیشود به مردم بگوئیم بروید و خودمان اینجا بنشینیم، باید اول خودمان برویم! من عرض میکنم: کجا میخواهید بروید؟! اگر آقای پزشکیان در دولت خود قصد دارند مسائل را خارج از مباحث سیاسی و احساسی مورد رسیدگی قرار دهند و بر کار کارشناسی تاکید دارند، باید این موضوع را مورد توجه قرار دهند که در گذشته در شهر تهران کار کارشناسی زیاد انجام شده است اما متاسفانه اداره شهر تهران در پیچ و خمهای سیاسی افتاده است.»
در دو دهه گذشته بارها بودجه و زمان قابل توجهی صرف تحقیقات تغییر پایتخت شد اما در نهایت همه آنها تغییر پایتخت را امکانپذیر ندانستند.
در دولت محمد خاتمی و در سال ۱۳۷۹ پژوهشی با عنوان «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی از تهران» آغاز شد اما بیسرانجام رها شد. در دولت محمود احمدینژاد هم در سال ۱۳۸۶ موضوع تغییر پایتخت از سوی وزارت کار مطرح و وزارت کشور نیز واکنش مثبت نشان داد اما موضوع در حد همین واکنشها باقی ماند.
دو سال بعد هنگامی که زلزله مختصری در جنوب تهران آمد، مجمع تشخیص مصلحت نظام در آبانماه ۱۳۸۸ موضوع تغییر مکان قوای سهگانه و مراکز دولتی تهران را مطرح و اعلام کرد مرکز سیاسی کشور باید برای بهبود استقرار جمعیت تا پایان سند چشمانداز ۱۴۰۴، به مکانی مناسب منتقل شود.
در پی نظر مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمایندگان نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۱ طرح جابجایی پایتخت از تهران را به کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور مجلس شورای اسلامی بردند. این طرح در حالی در کمیسیون مطرح شد که مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اعلام کرده بود که جابجایی کشور به «صلاح» نیست. با اینهمه طرح تغییر پایتخت به مصوبهای منتهی شد که بر اساس آن دولت باید کمیسیونی از سازمانها و نهادهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، عمرانی، اجتماعی و امنیتی تحقیقاتی را برای «امکانسنجی تغییر پایتخت» تشکیل میداد.
پس از ماهها در امرداد سال ۹۴ نتیجه تحقیقات این کمیسیون در گزارشی ۲۴۰ صفحهای از سوی وزیر راه و شهرسازی دولت حسن روحانی به مجلس ارائه شد که نشان میداد همه اعضای آن تغییر پایتخت سیاسی کشور را غیرعملی خوانده و با آن مخالفت کردهاند.
در چنین شرایطی مشخص نیست مسعود پزشکیان که همان زمان نماینده مجلس شورای اسلامی بوده، و در شرایطی که دولت او در آغاز کار با چنان کسری بودجهای روبرو بوده که به منابع صندوق ذخیره ارزی دستبرد زده، بر چه اساسی بار دیگر موضوع تغییر پایتخت را مطرح کرده است!
با اینهمه همانطور که مرتضی افقه نیز تأکید کرده به نظر میرسد «انتقال پایتخت» نه تنها به دلیل بودجه هنگفتی که نیاز دارد بلکه به دلیل عدم توان اجرایی چنین طرح کلانی از سوی جمهوری اسلامی در عمل منتفی است. کاهش بحرانهای تهران اما با « تمرکززدایی» ممکن خواهد شد؛ موضوعی که بیش از نیم قرن پیش در طرح «ستیران» نیز مورد توجه حکومت پهلوی قرار گرفته بود اما پس از انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی آن را به فراموشی سپرد.