روز ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ است، تهران مسافری دارد جوان از شهر سقز، دختری ۲۲ ساله، همراه با برادر نوجوانش از مترو حقانی پیاده میشود.
ماموران گشت ارشاد به سوی آنها میآیند، دختر را بازداشت میکنند و به برادرش میگویند که او را به یک کلاس آموزش حجاب یک ساعته خواهند برد و بازخواهد گشت، اما او هرگز بازنگشت، برادر میبیند که هنگام سوار کردن خواهرش بر خودروی ون گشت ارشاد او را به زور سوار کرده و خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار دادند، به دنبال خودرو میدود اما به آنها نمیرسد.
دختر در ون پلیس فریاد زده و خواسته بود که آزادش کنند و گفته بود: «ما غریبیم ، مهمان شمائیم و مال اینجا نیستیم. هیچ جا رو بلد نیستیم. برادرم از من کوچکتره. او هم هیچ جا رو بلد نیست. ما گم میشیم.»
ماموران شروع میکنند به ضرب و شتم دختر، آنچنانکه رسانهها به نقل از یک شاهد عینی درون خودرو نوشتند: «مهسا خواست بلند شود، اما یکی از مأموران او را گرفت. بعد مامور دیگری شروع به کتک زدن او کرد و با مشت به سر او میکوبید. مهسا کمتر از یک ساعت بعد در بازداشتگاه به زمین افتاد و پس از تأخیری طولانی، با حال وخیم به بیمارستان منتقل شد.»
مهسا امینی بر اثر صدمات وارد شده از سوی مزدوران جنایتکار جمهوری اسلامی، در بیمارستان کسری تهران فوت کرد.
#سالروز_مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#آری_به_همبستگی_ملی