فیروزه نوردستروم- کمتر از دو هفته به بازگشایی مدارس باقی مانده است، اما آثار مشکلات اقتصادی و افزایش شکاف طبقاتی در شهریورماه امسال، خود را پررنگتر از سالهای گذشته نشان میدهد.
این روزها اغلب دانشآموزان برای داشتن لوازم تحریر، کیف، کفش و روپوش نو، ذوق و شوق زیادی دارند بجز پدر و مادرها که توان مالی برای هزینههای مدرسه فرزندان خود ندارند بهخصوص خانوادههای دارای چند فرزند که شرایط اسفناکی دارند.
کیهان لندن در این گزارش میدانی به بررسی هزینههای اقتصادی در آستانهی بازگشایی مدارس پرداخته است.
یک کارمند بازنشسته شکایت خود را از مخارج سال تحصیلی به طرف حکومت نشانه میگیرد: «حق همه کودکان، آموزش و پرورش رایگان است مثل اغلب کشورها، یاد دوران طلایی پهلوی بهخیر، جدا از اینکه آموزش رایگان و اجباری بود تغذیه هم رایگان بود مثل شیرهای پاکتی، اما حالا تمام مدارس برای ثبتنام پول میگیرند، از مدارس غیرانتفاعی و مدارس نمونه دولتی تا هیات امنا! حتی برخی سفارتهای خارجی یکسری مدارس خصوصی راه انداختهاند و شهریههای میلیاردی دریافت میکنند، این در حالیست که آموزش و پرورش بارها ادعا کرده که والدین برای ثبتنام فرزندانشان در مدارس دولتی نباید هزینهای پرداخت کنند.»
او در ادامه آهی میکشد و میگوید: «چند روز قبل به خیال خریدن یک کفش ورزشی برای آخرین نوهام داخل مغازهای شدم، فکر کردم ۸۰ هزار تومان قیمت دارد، اما ۸۰۰ هزار تومان قیمت خورده بود!»
«فصل مدارس که شروع میشود، هزینه خانوادهها چند برابر افزایش پیدا میکند.» این مطلب را کارمند یک شرکت خصوصی میگوید و با ناراحتی توضیح میدهد: «جدا از شهریه مدرسه، مهمترین هزینه، سرویس مدرسه است که امسال از من ١٢ میلیون گرفتند.»
او در ادامه با بغض از سیر تا پیاز هزینههای مدرسه دخترش را حساب کرد و گفت: «خانم، دست روی دلم نگذارید امسال شهریه دخترم برای کلاس سوم دبستان، بدون هزینه ناهار و سرویس شده ۶ میلیون، حالا جدای شهریه، نگاهی بیندازید به هزینههای دیگر، ۱ میلیون تومان لباس مدرسه، ۱ میلیون و ۵۰۰ لباس ورزشی، یک میلیون تومان کفش، دو میلیون کیف، ۳ میلیون خردهریزها، نزدیک ۱۰میلیون هزینه رفتن یک بچه کلاس سومی!»
یک زن جوان که همسرش را در دوران اپیدمی کرونا از دست داده آهی از سر حسرت کشیده و میگوید: «خانم، انگار، نفستان از جای گرم، بلند میشود! ما بیشتر شبها سر بیشام زمین میگذاریم و با املت و سیبزمینی شکم بچههایمان را سیر میکنیم، امسال ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای روپوش و شلوار و مقنعه و یک بلوز و شلوار ورزشی، مدرسه پول دادم.»
او ادامه میدهد: «برای خرید روپوش، مدرسه معرفینامه میدهد، به هر جا قرارداد دارند، برای خرید روپوش میرویم، اما با بدترین کیفیت، پارچههای پارسال طوری بودند که دخترم فقط یکبار در مدرسه زمین خورد و سر زانوی شلوارش پاره شد و مجبور شدم یک شلوار دیگر برایش بخرم ولی با قیمتهای بسیار بالا، هر سال این قیمتها بالا میروند. تازه پول کتاب را حساب نکردم، ولی در مجموع، هزینههای مدارس، بسیار بالا رفته، خیلیها حتی توان خرید یک دفتر مشق را برای بچههای خود ندارند.»
به سراغ خانمی میروم که مادر یک پسر کلاس اول و یک دختر کلاس پنجم است. او که در شهرک پردیس دماوند زندگی میکند توضیح میدهد: «هزینه سرویس مدرسه و احیانا غذا باید جداگانه پرداخت شود، امسال هزینهها نسبت به سال گذشته تقریبا دو برابر شده؛ تازه هنوز به سراغ لوازم تحریر نرفتیم.»
بازنشستهای با حقوق ۱۰ میلیون تومان مستقیم سر اصل مطلب رفت: «خیلی از پدر و مادرها برای تأمین هزینه ثبت نام مدارس به مشکل برمیخورند اما برای یک عده که دستشان به دهنشان میرسد فرقی نمیکند، امسال هزینههای ثبتنام خیلی بیشتر شده، هرچند میتوانیم تا اسفند به صورت اقساطی با مدرسه تسویه حساب کنیم ولی باید از هزینههای قسط و خورد و خوراک و درمان بگذریم.»
او با تعجب ادامه میدهد: «بدبختی اینجاست هر کس که در ایران دستش به دهاناش نمیرسد از همه بیشتر بچه میآورد، این بچهها باید مدرسه بروند، لباس و کیف و کفش میخواهند، این چه عقیدهای است وقتی خودشان نان برای خوردن ندارند بعد از یک بچه، چهار پنج تا بچه قد و نیم قد پس میاندازند؟!»
این شهروند بازنشسته در میان گلایههایش اضافه میکند: «هر مدرسه جایی را برای خرید روپوش مدرسه معرفی میکند، ولی پارچههای بیکیفیت، البته روپوشهای مرغوب، قیمت بالاتری دارند، مثلا هزینه مانتو شلوار نوهام شد یک میلیون تومان، تازه بدون مقنعه، حساب کنید بچهها در رشد هستند، قدشان بلند میشود، مجبوریم یک شلوار دیگر بخریم ولی آنقدر هزینهها را بالا آوردهاند که مادرها امسال مانتو شلوار و لباس فرم بچهها را بلندتر میگیرند البته برخی پدر و مادرها پارچه میخرند و به خیاط میدهند، اما این راه ارزانی نیست، همه توان پرداخت دستمزد خیاط و خرید پارچه با کیفیت را ندارند.»
یک شهروند اصفهانی نیز میگوید: «من هر سال در شهریورماه یک کمکی به دو سه خانواده بچهدار میکنم، امسال، یکی از آنها با خجالت به من زنگ زد که ممکنه بیشتر کمک کنید؟ لوازم تحریر و لباس بچهها میشود، ۱۰ میلیون تومان، مستاصل ماندهام .دو تا بچه که مثلا به مدرسه دولتی میروند. بعد مسئولان مرتب توصیه میکنند بچه بیاورید!»
در ادامه مادری با لحنی نگران میگوید: «مدارس دولتی علاوه بر اینکه هیچ امکانات و رسیدگی ندارند، بدترین میز و صندلی و تخته سیاههای کهنه را دارند، به خاطر افت کیفی و کمی مدارس دولتی برخی پدر مادرها ترجیح میدهند فرزندان خود را در مدارس غیرانتفاعی ثبتنام کنند البته غیرانتفاعیها هم تحفهای نیستند، بابت هر مسئلهای از اولیا پول میگیرند حتی برای تعمیر حیاط مدرسه!»
او بغضآلود ادامه میدهد: « پارسال از آنجا که حیاط مدرسه را تعمیر نکردند یکبار دخترم زمین خورد و پای او چنان عفونتی کرد که تا سه هفته مجبور به مصرف آنتیبیوتیک بود.»
در طول تهیه این گزارش با چند نفر از شهروندان طبقه مرفه نیز صحبت کردم.
به گفته خانمی ساکن منطقه جردن تهران، امسال دخترش در کلاس ششم یک مدرسه در خیابان «ولیعصر» (پهلوی) همان منطقه ثبتنام شده. او سال گذشته ۸۰ میلیون تومان برای ثبتنام پرداخت و امسال ۱۷۰ میلیون تومان!
مادر دو پسر دبستانی ساکن خیابان نفت منطقه میرداماد تهران به این گفتگو ملحق میشود و میگوید: «مبلغ ۴ میلیون تومان برای هر فرزندم بابت پول روپوش مدرسه دادم. تهیه روپوش بر عهده خود مدرسه است و فقط اندازه بچهها را در زمان ثبتنام میگیرند. مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان بابت ثبتنام هر کدام از بچههایم پرداخت کردم.»
مدیر یک دبستان واقع در استان البرز هم به گفتگوی ما میپیوندد و میگوید: «مشکلات مدارس به خاطر شرایط اقتصادی بهتر که نشده، بدتر هم شده، مثلا موتورخانه مدرسه ما چند سال است که مشکل دارد، ولی قابل تعمیر نیست. پارسال تعمیرکار گفته بود احتمالا مشکل از منبع است و روشن کردنش خیلی خطرناک است، به همین دلیل باید تابستان آن را تعمیر کنیم اما در حساب مدرسه که پولی نیست، اداره هم که هیچ کمکی نمیکند، تنها امیدمان کمکهای مردمی است. به همین دلیل اعلام کردهایم هر کس برای ثبت نام میآید کمک به مدرسه را همین اول سال پرداخت کند، اما به کسانی که چند تا بچه دارند فشار زیادی میآید، هزینه لوازم تحریر و روپوش بالاست و مبلغی هم به عنوان کمک به مدرسه واقعا خیلی سخت است.»
این مدیر مدرسه اضافه میکند: «برای مانتو خیلی سخت نگرفتهایم، گفتیم اگر بچهها مانتوهای پارسال اندازهشان هست میتوانند بپوشند اما اگر کسی میخواهد مانتوی نو بخرد رنگش تغییر کرده برود فلانجا؛ آدرس میدهیم که از آنها تهیه کند.»
او ادامه میدهد: «مسئلهای که در یکی دو سال اخیر شاهد آن بودهایم این است که هیچ همدلی بین اولیا نیست، انگار خودمان به خودمان رحم نمیکنیم، وقتی برای بچههای کلاس اولی جشن شکوفهها برگزار میکنیم، سعی میکنیم هزینهها را پایین بیاوریم با حداقل امکانات، اما یکسری از اولیا میگویند باید یک جشن مفصل بگیریم. با در نظرگرفتن گروه موسیقی و کیک و جایزه برای هر نفر ۲۰۰ هزار تومان تمام میشود، آن پدر و مادری که دو تا سه تا بچه دارد، میگوید نمیتوانم این هزینه را بپردازم اما اولیای دیگر میگویند بچهات را نفرست! فکر نمیکنند بچهها ذوق دارند و دلشان میخواهد در این جشن شرکت کنند. این در حالیست که چندین سال قبل، اگر چنین مسائلی پیش میآمد چند نفر از اولیا با یکدیگر پول روی هم میگذاشتند و هزینه جشن یک دانشآموز بیبضاعت را تقبل میکردند ولی الان این همدلی اتفاق نمیافتد! خیلی راحت میگویند هر کس ندارد بچهاش را به جشن نیاورد! اعتراض نکنید چون ما دوست داریم جشنمان خوب برگزار شود!»
به گفته این مدیر مدرسه، هر کس باید در محدوده خودش ثبتنام کند «اما کلاسهای ما محدودند از هر پایهای دو تا کلاس داریم، بابت هر کلاس، ظرفیتی که به ما دادهاند ۴۰ نفر است، با اینکه کلاسهای ۴۰ نفره را ثبت نام کردهایم دوباره برای ثبت نام مراجعه کردهاند ولی جا نداریم ثبتنام کنیم و اختصاص دادن تعداد بچهها در کلاس، سیستمی شده، یعنی اداره مشخص میکند که هر کلاس، ظرفیت ۴۰ دانشآموز دارد. هرچند کنترل و آموزش ۴۰ بچه کلاس اولی خیلی دشوار است.»
او توضیح میدهد: «با اینکه تمام کلاسهای ۴۰ نفره ما پر شده اما باز هم مراجعه کننده داریم و جا نداریم؛ اولیا هم ناراحت میشوند که وظیفه شماست ثبت نام کنید در حالی که سیستم ظرفیت ندارد. البته اولیا هم حق دارند میگویند خانه ما در همین محدوده است باید بچه ما را در همین مدرسه ثبت نام کنید.»
بک مادر جوان ساکن شهر رشت هم به این گفتگو پیوسته و میگوید: «دخترم امسال به کلاس اول دبستان میرود. سال گذشته پیش دبستانی بود. امسال برای او چیزی نخریدیم با اینکه به مدرسه دولتی میرود، فقط یک مقنعه خریدیم که بتواند شورواشور استفاده کند.»
او توضیح میدهد: « مثل آنموقعها که ما به مدرسه میرفتیم نیست که فروشگاهها برای کتاب و دفتر تخفیف گذاشته باشند. الان خبری از تخفیف نیست؛ قیمت دفتر دو برابر پارسال شده؛ مدادرنگی مثل قدیم با کیفیت نیست؛ جنس مدادرنگیها افتضاح شده؛ اگر بخواهی جنس بهتر بخری همه چینی هستند که قیمتاش با جنس ایرانی تفاوت چندانی ندارد.»
به گفته این مادر جوان، «امسال پدرمادرها خیلی کمتر خرید میکنند. اول هزینههای مدرسه را میپردازند، مثل هر سال، به بچهها میگویند کیف و کفش پارسالت را استفاده کن، اقتصاد خانوادهها به شدت خراب شده، مردم دیگر نمیتوانند گوشت و مرغ بخرند، بچه هم که نمیتواند صبر کند تا سال بعد کفش نو برایش بخرند، چون پای او در حال رشد است. یک کفش ایرانی زهواردررفته که تا دو سال پیش ۱۵۰ هزار تومان بود الان زیر ۶۰۰-۷۰۰ هزار تومان نیست.»
او اضافه میکند: «مدارس دولتی الان حدود دو تا سه میلیون تومان بابت هزینه ثبتنام دریافت میکنند، پسرم امسال به کلاس ششم میرود. در یک مدرسه هیات امنایی امسال برای ثبتناماش ۸ میلیون تومان پرداخت کردیم. مدرسه غیرانتفاعی هم که سرسامآور است، هزینه ثبتنام بهترین مدارس غیرانتفاعی بالای ۱۰۰ میلیون تومان است، مخصوصا دبیرستانهای غیرانتفاعی بسیار گران هستند، قیمت دبستانهای غیرانتفاعی هم از ۹۰ میلیون تومان شروع میشود.»
به گفته وی، ثبتنام مدارس مثل سالهای گذشته انجام میشود، هر مدرسهای در محدوده خودش ثبتنام میکند، کسانی که نمیتوانند ثبتنام کنند مجبورند به بنگاه مشاور املاک، پولی بپردازند و یک اجاره نامچه تهیه کنند و تحویل مدرسه دهند تا نشان دهند در محدوده مدرسه زندگی میکنند تا فرزند خود را در آن مدرسه ثبت نام کنند.در مدارس غیرانتفاعی هم هر کس که پول هزینه ثبتنام مدرسه را بپردازد حتما ثبتنام میکنند.
از مدیر مدرسه ساکن در استان البرز در مورد دانشآموزان اتباع پرسیدم؛ میگوید: «امسال تعداد دانشآموزان افغانستانی در مدرسه ما به نسبت پارسال، تقریبا دو برابر شده مثلا کلاسی که پارسال ۷ دختر افغان داشت امسال پذیرای ۱۴ دختربچه افغانستانی خواهد بود. آنها هم موظف به پرداخت هزینه ثبتنام هستند، بیشتر آنها مشکلی برای پرداخت هزینهها ندارند و شنیدهام که خانوادههای فقیر افغان از سوی زمینداران متمول افغان ساکن در برخی شهرهای بزرگ حمایت میشوند.»
در همین ارتباط گفته میشود «بنیاد شهید» زمینهای فراوانی را به اعضای لشکر «فاطمیون» و خانوادههای آنها که افغانستانیهایی هستند که جمهوری اسلامی از سالها پیش آنها را با دادن امتیازات متعدد برای جنگ در سوریه به خدمت گرفته و مدتهاست بسیاری از آنها ساکن پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ ایران هستند بخشیده که به پشتوانهی کمکهای حکومت از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستند.