بررسی نقش شاهزاده رضا پهلوی در رهبری جنبش آزادیخواهی ایران و چالش‌های موجود

- ملی‌گرایی در ایران، تفاوت‌های بنیادین با ملی‌گرایی در جوامع غربی دارد. در کشورهای اروپایی و آمریکایی، ملی‌گرایی دهه اخیر اغلب به‌ عنوان واکنشی به فرآیندهای جهانی‌شدن و تضعیف منافع ملی در برابر  جهانی شدن مطرح شده است. اما در ایران، پس از نزدیک به پنج دهه که جامعه ایران تحت سیطره ایده امت اسلامی قرار گرفته، مردم بار دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که آینده سیاسی کشور باید بر شالوده‌ای از ملی‌گرایی و هویت ایرانی بنا شود.
- آندسته از گروه‌های مخالف رژیم همچون مجاهدین خلق، چپ‌های کمونیست، یا سلطنت‌طلبان افراطی، که هنوز در ایده‌های منسوخ و ناکارآمد پنجاه سال پیش دست و پا می‌زنند، نمی‌توانند نیرویی کارآمد برای رهبری جنبش باشند.
- فعالان سیاسی داخل و خارج کشور نیز که عمدتاً در حوزه‌های مدنی و حقوق بشری فعالیت دارند، بیشتر به‌ دنبال کسب نتایج از کمپین‌های حقوق بشری و مدنی هستند و توانایی لازم برای رهبری یک جنبش ملی گسترده را ندارند.
- در این میان، تعداد افرادی که ممکن است در ارتباط با رهبری جنبش آزادیخواهی ملت ایران مطرح شده باشند، بسیار محدود است ولی در صدر همه، شاهزاده رضا پهلوی قرار دارد که از حمایت وسیع مردمی برخوردار است. ولی بسیاری بر این باورند که دایره مشاوران وی باید گسترش یابد و افرادی با دیدگاه‌های متنوع‌تر به او مشورت دهند تا بتواند به‌ درستی نیازهای مختلف جامعه ایران را درک کرده و برای آنها راهکارهای مناسبی بیابد.

دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴


بهرام فرخی – در پی انتشار مقاله‌ «حکومت بعدی ایران» از  الاهه بقراط  در وبسایت کیهان لندن، فرصت را غنیمت شمرده و بر خود لازم دانستم که به‌عنوان پاسخی به این مقاله، دیدگاه‌ها و نکاتی را که می‌توانند در روشن‌ ساختن وضعیت رهبری جنبش آزادیخواهی مردم ایران و مشکلات پیش راه آن مؤثر باشند، مطرح کنم. امید است که این نوشته بتواند به تبیین بهتر موضوع و همچنین تسهیل درک صحیح‌تری از وضعیت کنونی کمک کند.

پیش از ورود به مباحث اصلی، ضروری می‌دانم که نقطه‌نظرات سیاسی و شخصی خود را برای خوانندگان عزیز روشن کنم. از دیدگاه من، در شرایط کنونی هرگونه بحث درباره نوع نظام حکومتی آینده ایران پس از سقوط جمهوری اسلامی، نوعی انحراف از مسیر اصلی مبارزه با این رژیم به شمار می‌آید. این به‌ هیچ‌ وجه به معنای نادیده گرفتن اهمیت مباحث حقوقی و سیاسی در مورد انواع سیستم‌های حکومتی نیست؛ بلکه این مباحث تخصصی می‌تواند توسط حقوقدانان و متخصصان سیاسی مورد بررسی قرار گرفته و دستاوردهایشان در اختیار مردم ایران قرار گیرد. با اینهمه، بحث درباره نوع حکومت آینده نباید به عنوان موضوع شعارهای میدانی مطرح شود، چرا که موجب تفرقه میان مخالفان و منحرف شدن از هدف اصلی مبارزه می‌شود.

حکومت بعدی ایران

در این راستا، شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها تاکید کرده‌اند که هیچ برتری خاصی میان دو نوع حکومت پادشاهی یا جمهوری وجود ندارد و تنها اجرای صحیح این دو نظام است که تعیین‌کننده خواهد بود. با این حال، با در نظر گرفتن شرایط فرهنگ کنونی ایران پس از نزدیک به پنج دهه دیکتاتوری قرون وسطایی مذهبی، تاریخ کهن کشور، حضور اقوام و زبان‌های متفاوت، و موقعیت حساس جغرافیایی و سیاسی در خاورمیانه، انتخاب نظام پادشاهی مشروطه را مناسب‌تر می‌دانم. در این نظام، پادشاه مشروطه به عنوان نماد همبستگی ملی می‌تواند موجب تقویت بنیان‌های ملی و دولتی شود.

بهرام فرخی

در منطقه‌ای مانند خاورمیانه، که تجربه‌های جمهوریخواهی غالباً به سقوط در دیکتاتوری و یا کودتاهای نظامی پی‌ در پی منجر شده است، نظام پادشاهی مشروطه می‌تواند الگویی موفق‌تر از ثبات و توسعه سیاسی ارائه دهد. این امر، به ویژه در برابر الگوهای جمهوریخواهانه‌ای که یا به نظام‌های استبدادی ابدی منجر شده‌اند و یا به کودتاهای نظامی، بیشتر احساس می‌شود.

از سوی دیگر، همانطور که شاهزاده رضا پهلوی بارها اشاره کرده‌اند، تعیین نوع نظام حکومتی آینده ایران باید از طریق یک انتخابات آزاد و رفراندوم، پس از سقوط رژیم اسلامی، توسط مردم ایران انجام شود. بنابراین، در این بحث تمرکز اصلی بر نقش و رهبری شاهزاده رضا پهلوی در دوران گذار و هدایت جنبش آزادیخواهی مردم ایران و مشکلات پیش راه آن است، نه نوع حکومت آینده.

ضرورت گذر اپوزیسیون از تکرار عیوب رژیم و بازسازی راهبردی

این روزها بیش از هر زمان دیگری نیاز به بازنگری و بازتعریف در نقش اپوزیسیون به‌ عنوان نیرویی که بتواند بجای تکرار صرف ناتوانی‌های رژیم، خود را به‌ عنوان نیرویی پیشرو و اثرگذار در جهت تغییر اساسی در کشور مطرح کند، حس می‌شود. بارها در مقالاتم بر این مسئله تأکید کرده‌ام و معتقدم که اپوزیسیون اگر می‌خواهد راهبردی کارآمد برای سرنگونی رژیم و به‌دست گرفتن قدرت سیاسی ارائه دهد، باید از نقد صرف فراتر رود و به ایجاد کنش‌های مؤثر بپردازد.

ملی‌گرایی، چهارچوب گذار از ایده امت اسلامی

در این راستا، توافقی عمیق بر این نکته وجود دارد که ایده ملی‌گرایی، هم در داخل و هم در میان ایرانیان خارج کشور به‌ عنوان یکی از چهارچوب‌های اصلی برای گذار از نظام جمهوری اسلامی به یک نظام دموکراتیک و ملی، مورد پذیرش بخش وسیعی از ملت ایران قرار گرفته است. با وجود این، باید توجه داشت که ملی‌گرایی در ایران، تفاوت‌های بنیادین با ملی‌گرایی در جوامع غربی دارد. در کشورهای اروپایی و آمریکایی، ملی‌گرایی دهه اخیر اغلب به‌ عنوان واکنشی به فرآیندهای جهانی‌شدن و تضعیف منافع ملی در برابر  جهانی شدن مطرح شده است. اما در ایران، پس از نزدیک به پنج دهه که جامعه ایران تحت سیطره ایده امت اسلامی قرار گرفته، مردم بار دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که آینده سیاسی کشور باید بر شالوده‌ای از ملی‌گرایی و هویت ایرانی بنا شود.

ایده ایران و ایرانی، در شرایط کنونی، معنایی فراتر از یک بازگشت ساده به گذشته دارد. در حقیقت، ملت ایران با عبور از تجربه ناکام جمهوری اسلامی، به‌ دنبال بازسازی ملی‌گرایی در قالبی مدرن است؛ قالبی که بتواند به‌ عنوان چارچوبی برای همبستگی و وحدت ملی عمل کند و مسیر حرکت جامعه را به‌ سوی یک آینده روشن هدایت کند.

ضرورت فاصله گرفتن از رهبری‌های ناکارآمد و ایده‌های فرسوده

یکی از مهم‌ترین مسائل کنونی در میان مخالفان نظام، مشکل رهبری و هدایت جنبش ملی و آزادیخواهی است. در این زمینه، باید به چند نکته مهم اشاره کرد. نخست، آندسته از گروه‌های مخالف رژیم همچون مجاهدین خلق، چپ‌های کمونیست، یا سلطنت‌طلبان افراطی، که هنوز در ایده‌های منسوخ و ناکارآمد پنجاه سال پیش دست و پا می‌زنند، نمی‌توانند نیرویی کارآمد برای رهبری جنبش باشند. این گروه‌ها در حقیقت به‌ دنبال دموکراسی و آزادی برای اکثریت مردم ایران نیستند و تنها اعتراض‌شان به رژیم اسلامی، از سر عدم مشارکت در قدرت است، نه از سر تعهد به حقوق مردم.

همچنین فعالان سیاسی داخل و خارج کشور که عمدتاً در حوزه‌های مدنی و حقوق بشری فعالیت دارند، با وجود ارزشمند بودن تلاش‌هایشان، قامت مناسبی برای رهبری جنبش آزادیخواهی ندارند. درواقع این افراد بیشتر به‌ دنبال کسب نتایج از کمپین‌های حقوق بشری و مدنی هستند و توانایی لازم برای رهبری یک جنبش ملی گسترده را ندارند.

نقش کلیدی شاهزاده رضا پهلوی در رهبری جنبش ملی

در این میان، تعداد افرادی که ممکن است در ارتباط با رهبری جنبش آزادیخواهی ملت ایران مطرح شده باشند، بسیار محدود است ولی در صدر همه، شاهزاده رضا پهلوی قرار دارد که از حمایت وسیع مردمی برخوردار است.

مقاله‌ی الاهه بقراط با تأکید بر اهمیت «ایده» در تحولات سیاسی ایران، به‌ ویژه با اشاره به نقش رهبری ایده‌ها در انقلاب‌های موفق، یک نقطه نظر کلیدی را برجسته می‌کند: اینکه حکومت آینده ایران باید بر پایه‌ی یک ایده‌ی مشخص و مدرن بنا شود.

ایده‌ها و جنبش‌ها به شخصیت‌ها وابسته نیستند و در هر برهه زمانی، کسی پرچم آن‌ ایده‌ها را به‌ دست می‌گیرد. از این رو، جنبش ملی و آزادیخواهی مردم ایران نیز نباید متکی به یک فرد باشد. با این حال، در شرایط کنونی، حضور و رهبری شاهزاده رضا پهلوی نقشی کلیدی در پیشبرد این جنبش دارد.

همچنین باید توجه داشت که در جریان این مبارزه، شخصیت‌های ملی‌گرای جوان و تازه‌نفس نیز در کوره این مبارزات شکل خواهند گرفت و می‌توانند به‌ عنوان نیروهای موثر در رهبری جنبش، در کنار شاهزاده رضا پهلوی، نقش‌آفرینی کنند.

با وجود این، عدم ظهور رقبای جدی برای شاهزاده پهلوی در عرصه رهبری جنبش آزادیخواهی، به این معنا نیست که وی تا کنون موفق به برآورده کردن انتظارات تمام قشرهای جامعه ایران شده است.

در سطور پیش رو سعی کرده‌ام چالش‌های پیش آمده برای جنبش آزادیبخش دموکرات مردم ایران را در ۱۸ماه اخیر توضیح داده و به نوبه خودم به عنوان یک  شهروند و فعال سیاسی راهکارهایی ارائه دهم.

بن‌بست اپوزیسیون و چالش‌های رهبری شاهزاده رضا پهلوی

برخی منتقدان بر این باورند که شاهزاده رضا پهلوی تا کنون نتوانسته استراتژی جامع و شفافی برای ایجاد یک ائتلاف بزرگ میان اقشار مختلف جامعه ایران ارائه دهد. این عدم توانایی در جلب حمایت گسترده، به ویژه از سوی جوانان و فعالان حقوق بشر، یکی از مشکلات عمده‌ای است که جنبش آزادیخواهی با آن مواجه است. این گروه‌ها خواستار رهبری هستند که علاوه بر پایبندی به اصول دموکراسی و حقوق بشر، بتواند اتحاد میان گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را متحقق سازد.

یکی از چالش‌های اصلی شاهزاده رضا پهلوی در این مسیر، بازتعریف نقش خود در جنبش آزادیخواهی است. او باید نشان دهد که به تدریج می‌تواند خود را از تصویر وارث یک خاندان سلطنتی جدا کند و به عنوان یک رهبر دموکرات و مدافع حقوق بشر در عرصه جهانی شناخته شود. تنها در این صورت است که می‌تواند اعتماد اقشار گوناگون جامعه را جلب کند و از یک رهبر بالقوه به یک رهبر بالفعل تبدیل شود.

همچنین، از شاهزاده انتظار می‌رود که به صدای واحد و فراگیری در جنبش آزادیخواهی تبدیل شود؛ صدایی که نه تنها نماینده خواست‌های سنتی برخی اقشار خاص، بلکه بازتاب‌دهنده خواسته‌های تمامی قشرهای جامعه، از جمله کارگران، دانشجویان، زنان و اقلیت‌های دینی و قومی باشد. در این راستا، نقش مشاوران شاهزاده و به ویژه کسانی که تأثیرگذاری بیشتری بر تصمیم‌گیری‌های او دارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. بسیاری بر این باورند که دایره مشاوران وی باید گسترش یابد و افرادی با دیدگاه‌های متنوع‌تر به او مشورت دهند تا بتواند به‌ درستی نیازهای مختلف جامعه ایران را درک کرده و برای آنها راهکارهای مناسبی بیابد.

نقش مشاوران در تصمیم‌گیری‌های سیاسی

نقش مشاوران نزدیک شاهزاده در سال‌های اخیر بحث‌ها و انتقادات فراوانی را به وجود آورده است. برخی بر این باورند که رویکردهای افرادی که به دلیل دیده شدن در کنار شاهزاده، از سوی مخاطبان به عنوان مشاور وی فرض شده‌اند، بجای تسهیل وحدت و همبستگی در میان اپوزیسیون، به ایجاد شکاف و تفرقه دامن زده‌ است. این انتقادات به ویژه در زمانی قوت گرفت که شاهزاده رضا پهلوی، که پیشتر با دیدگاه‌های سوسیال دموکراتیک به عنوان یک رهبر معتدل شناخته می‌شد، به سمت همکاری با جناح‌های راستگرای افراطی سوق پیدا کرد.

این تغییر جهت سیاسی، برخی حامیان و منتقدان او را به این سوال واداشت که چرا شاهزاده‌ای با ایده‌های سوسیال دموکراتیک، ناگهان به جریان‌های راست افراطی نزدیک شده است؟ حضور او در جلسات و نشست‌های متعدد این جناح‌ها در خارج کشور، بدون حفظ تعادل با جناح‌های سیاسی دیگر، به عنوان یک تغییر در مواضع او تلقی می‌شود. این تغییر مسیر، برخی فعالان سیاسی را که از او انتظار داشتند همچنان بر مسیر اعتدال و دموکراسی برای هدایت و رهبری جنبش آزادیخواهی مردم ایران باقی بماند، ناامید می‌کند.

چالش‌های رهبری یک جنبش فراگیر

رهبری یک جنبش فراگیر آزادیخواهی، مستلزم توانایی در ایجاد همبستگی و اتحاد میان نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی است. شاهزاده رضا پهلوی، اگرچه همواره بر نقش دموکراتیک و غیرحزبی خود تأکید کرده، اما ظاهرا برخی از این «مشاوران» با تمرکز بر نزدیک شدن به جناح‌های سیاسی خاص، عملاً مانع تحقق یک ائتلاف فراگیر شده‌اند. برای مثال، شاهزاده بارها از گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی مستقل که دل در گرو ایران عزیز دارند برای پیوستن به جنبش تحت رهبری ایشان دعوت نموده و خواستار اتحاد و ائتلاف نیروها علیه رژیم قرون وسطایی اسلامی شده است اما برخی «مشاوران» با شعارهای تند علیه جریان‌های مختلف سیاسی، آنها را از پیوستن به این جنبش دور کرده‌اند و تمامی زحمات شاهزاده را به باد داده اند. دور شدن و به انزوا کشیده شدن  بعضی از فعالان سیاسی هوادار شاهزاده در جنبش «زن زندگی آزادی» به‌خصوص در خارج کشور در ۱۸ماه اخیر نتیجه همین فعالیت‌های تخریبی است.

این تناقضات از نگاه برخی ناظران سیاسی، یکی از دلایل اصلی عدم شکل‌گیری یک ائتلاف قوی در میان اپوزیسیون خارج کشور است. نیروهای سیاسی متعددی، از جمله شخصیت‌های ملی‌گرا و میانه‌رو و دموکرات‌ها و جمهوریخواهان و حتی شخصیت های راست معتدل، به دلیل این رویکردهای متناقض از پیوستن به جنبش تحت رهبری شاهزاده خودداری کرده‌اند.

نقش شهبانو فرح پهلوی و تأثیر آن بر جنبش آزادیخواهی

در این میان، نمی‌توان نقش شهبانو فرح پهلوی را نادیده گرفت. او که پس از انقلاب اسلامی به تبعید رفته، در تمام این سال‌ها به عنوان نماد مقاومت و اصالت ایرانی در برابر ظلم و استبداد شناخته شده است. ملکه شهبانو، با عشق به فرهنگ و هنر ایران و با پایداری در برابر مشکلات، همواره به دنبال حفظ میراث ملی بوده است. جایگاه او در میان مردم، چه در داخل و چه در خارج ایران، همچنان پابرجاست و محبوب عام و خاص است. حضور او در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی، در کنار حمایت از اقشار آسیب‌پذیر جامعه، به ویژه زنان و جوانان، او را به نمادی از استقامت و ایستادگی تبدیل کرده است.

شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند از این میراث عظیم و تجارب شهبانو بهره‌برداری کند تا بتواند جنبشی گسترده‌تر و قدرتمندتر ایجاد کند. رهبری که بر شانه‌های چنین تجربه‌هایی ایستاده است، می‌تواند امید ملت ایران را زنده نگه دارد و با بهره‌گیری از دانش و خرد مشاوران برجسته در حوزه‌های سیاسی و بین‌المللی، راهی برای اتحاد و همبستگی میان ایرانیان پیدا کند.

راهکارهای برون‌رفت از بن‌بست سیاسی اپوزیسیون

برای برون‌رفت از بن‌بست سیاسی کنونی و بازسازی اعتماد میان نیروهای اپوزیسیون، راهکارهایی پیشنهاد می‌کنم. یکی از این راهکارها، عدم دخالت و جانبداری از طیف سیاسی خاصی از طرف افرادی است که به عنوان «مشاور» شاهزاده تلقی شده‌اند و هیچ تأکید و تکذیبی هم در این زمینه صورت نگرفته که آیا آنها چنین نقشی را دارند یا نه.

از سوی دیگر، تجدید نظر در ترکیب مشاوران واقعی شاهزاده و گسترش دایره‌ی آنها با دیدگاه‌های متنوع‌تر و تجارب سیاسی در عرصه بین‌المللی و روابط دیپلماتیک که بتوانند او را در تصمیم‌گیری‌های مهم همراهی کنند، از دیگر راهکارهای پیشنهادی است. این مشاوران باید فارغ از گرایش‌های «حزبی» بوده و تنها به «منافع ملی ایران» بیاندیشند و راه‌هایی برای ایجاد «اتحاد » میان نیروهای سیاسی بیابند و از تجارب دیپلماتیک و بین‌المللی آنها برای متقاعد کردن کشورهای لیبرال دموکراسی غرب در حمایت جنبش آزادیخواهی مردم ایران استفاده شود.

رهبری برای آینده‌ای روشن و دموکراتیک

در این روزهای پرآشوب، مردم ایران به رهبری نیاز دارند که بتواند با شجاعت و خرد، آنها را به سوی آینده‌ای روشن هدایت کند. شاهزاده رضا پهلوی با بهره‌گیری از موقعیت خاص خود در عرصه بین‌الملل و حمایت‌های شهبانو فرح، همچنان می‌تواند به عنوان نماد وحدت ملی در این جنبش نقش‌آفرینی کند. اما برای تحقق این هدف، نیاز است که او تصمیمات درستی اتخاذ کند، به شفافیت بیشتری در مواضع خود رسیده و با طیف‌های گسترده‌تری از نیروهای سیاسی به تفاهم برسد.

رهبرانی که با تدبیر و میانه‌روی، مردم خود را به سوی آزادی و عدالت هدایت کرده‌اند، همواره در تاریخ جاودان مانده‌اند.

*بهرام فرخی دانش‌آموخته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۶ / معدل امتیاز: ۴٫۶

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=359197