مایکل روبین – در پی حمله هوایی اسرائیل به مقرّ فرماندهی حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، علی لاریجانی رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و از مشاوران نزدیک علی خامنهای به اسرائیل هشدار داد که اسرائیل از تمام خطوط قرمز جمهوری اسلامی عبور کرده است.
اگر طبقه حاکم جمهوری اسلامی نگاهی به عملکرد خود میانداخت، میتوانست ببیند که ترور هدفمندِ رهبران تروریسم توسط اسرائیل نتیجه ناگزیر و مستقیم عبور جمهوری اسلامی از خطوط قرمز اسرائیل است.
در طول دههها، جمهوری اسلامی از بسیاری از خطوط قرمز عبور کرد که میبایست به ترور رهبران ارشد تروریسم منجر شود. اگر ایالات متحده به توصیه جیمز آس لیون، دریاسالار این کشور در دولت کارتر، گوش فرا داده و تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران در سال ۱۹۷۹ را با حمله نظامی پاسخ میداد، ممکن بود که رهبران جمهوری اسلامی در اقدامات تروریستی آینده خود تجدید نظر کنند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به نیروهای نیابتی حزبالله خود نه تنها درباره گروگانگیری آمریکاییها در لبنان بلکه نسبت به بمباران سفارت آمریکا در بیروت و یا پایگاه تفنگداران دریایی در بیروت، آنها را ناچار به پرداخت بهای بسیار بالایی خواهد کرد.
بدون شک بمباران سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس و بعداً مرکز فرهنگی یهودیان و همچنین حمله و یا اقدام به حمله علیه سفارتخانههای اسرائیل در هند، تایلند، قبرس، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز عبور از خط قرمزها بوده است.
قطعا زمانی که لاریجانی بدون در نظر گرفتن حمایت و توانمندسازی حماس توسط جمهوری اسلامی که منجر به بزرگترین کشتار یهودیان بعد از هولوکاست در سال گذشته شد، از عبور از خط قرمزها سخن گفته، متوجه نکته اصلی ماجرا نشده است که نه تنها اسراییل، بلکه هر کشور دیگری نیز بمباران روزانه خود توسط یک گروه مسلح را مصداق جنگ میداند.
حال که همه خط قرمزها زیر پا گذاشته شده، این پرسش پیش میآید که آیا اسرائیل به کارزار نظامی خود برای حذف دائمی حامیان تروریسم که قصد جنگ مستقیم یا نیابتی علیه دولت یهود را دارند، ادامه خواهد داد؟
رهبر جمهوری اسلامی تمایل خود را برای از بین بردن اسرائیل پنهان نمیکند. مسعود پزشکیان نیز زمانی که به شیوه حیلهگرانهتری از تمایل صرف جمهوری اسلامی به برگزاری رفراندوم برای تصمیمگیری در رابطه با آینده فلسطین و اسرائیل سخن میگوید این واقعیت را که تنها اعراب فلسطینی قادر به رأی دادن خواهند بود نادیده میگیرد.
با توجه به اینکه برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران از سطح غنیسازی اورانیوم بمبهای هیروشیما و ناکازاکی فراتر رفته است، اسرائیل احساس میکند که با تهدید علیه موجودیت خود مواجه است. تعریفی که سیاستگذاران آمریکایی درباره دستیابی جمهوری اسلامی به بمب هستهای ارائه دادهاند شامل ۲۰ کیلوگرم اورانیوم با درصد غنیسازی شده ۹۰درصد است اما زمانی که پای تمایل به نسلکشی مردم اسرائیل به میان میآید، حاکمیت جمهوری اسلامی فرصت را از دست نمیدهد.
اگر حذف نصرالله موجب بروز سردرگمیهایی در حزبالله شده و فرماندهی و کنترل آن را مختل کرده است، حذف خامنهای چه میتواند بکند؟
هدف قرار دادن خامنهای توسط اسرائیل قانونی خواهد بود: طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، اوست که فرمانده کل قوا شامل ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. رژیم در حال حاضر آماده مرگ خامنهای است، اما اگر اسرائیل همزمان مجتبی خامنهای و دیگر نامزدهای احتمالی جانشینی وی مانند محسن اراکی و علیرضا اعرافی را حذف کند، ابراهیم رئیسی هم که پیشتر بر اثر سقوط هلیکوپتر کشته شد، احتمالا رژیم با خلاء رهبری مواجه شود که قادر به پر کردن آن نخواهد بود. درواقع، حاکمیت جمهوری اسلامی احتمالِ این قضیه را بالا میداند. گزارشها نیز حاکی از آن است که آنها خامنهای را به مکان امنی منتقل کردهاند.
در این میان، علی خامنهای تنها رهبر جهان نیست که باید نگران باشد. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه نیز حمایت از حماس را بِرند خود میداند. رهبران حماس آشکارا از دفترشان در استانبول حملاتی را طراحی میکنند.
اردوغان به گمان خود به دلیل عضویت در ناتو از مصونیت برخوردار است. اما اگر او ابتدا چه مستقیم چه نیابتی به اسرائیل حمله کند، ماده پنجم ناتو اعمال نشده و معلوم هم نیست که مصون از تروری باشد که کسی مسئولیت آن را نخواهد پذیرفت.
رهبران عراق نیز باید این سوال را از خود پرسند که آیا فاصله جغرافیایی میتواند از آنها در برابر اقدامات تلافیجویانه اسرائیل حفاظت کند یا نه. ممکن است قیس خزعلی، رهبر عصائب اهل الحق یا مقتدی صدر، روحانی افراطی شیعیان عراق، به زودی همچون دوستشان نصرالله خود را در تیررس حملات ببینند.
اقدامات اسرائیل نیز طبق قوانین بینالمللی قانونی خواهد بود. با اینکه بسیاری از دیپلماتها و فعالان حقوق بشر همواره بر ممنوعیت و پرهیز از ترور تأکید دارند اما قوانین حقوقی بسیار پیچیدهتر و روادارانهتر اجرا میشوند.
به لحاظ دیپلماتیک، اکنون زمان مناسبی برای اسرائیل است که کارزار خود را برای از بین بردن حامیان تروریسم آغاز کند. اسرائیل هر کاری که انجام دهد، در هر حال در معرض انتقادات ایالات متحده، اروپا و سازمان ملل متحد قرار خواهد داشت؛ بنابراین ممکن است بجای مگسکش از بمب سنگرشکن استفاده کند.
رهبران اسرائیل همچنین ممکن است به این ارزیابی رسیده باشند که در حالی که جو بایدن ریئس جمهوری آمریکا محدودیتی برای اسرائیل قائل نیست، دولت کامالا هریس ممکن است سعی در محدود ساختن توانایی بازدارندگی یا اقدامات تلافیجویانه اسرائیل داشته باشد.
بنابراین اسرائیل تا قبل از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ از انگیزه لازم برای از بین بردنِ در حد امکانِ هرگونه تهدیدی که ممکن است با آن مواجه شود، برخوردار است.
حق با خامنهای و لاریجانی است؛ خطوط قرمزی که دههها بر این مناقشات حاکم بود از بین رفتهاند.
اکنون اما سوال این است که آیا اربابان ترور در منطقه، خامنهای، اردوغان یا هر فرد دیگری، میدانند که به سمت قتلگاه میروند؟
شاید خط قرمز جدید باید این باشد: هرگونه حمایت از گروههای تروریستی با واکنشی فراتر از قدر تحمل حامیان آن مواجه خواهد شد.
*منبع: میدلیست فروم
*نویسنده: مایکل روبین
*ترجمه و تنظیم: الهام رفیعزاده