امیلی شریدر روزنامهنگار و فعال مدنی اسرائیلی روز چهارشنبه ۱۱ مهرماه گفتگویی را که با شاهزاده رضا پهلوی در ارتباط با مسائل روز داشت، با زیرنویس فارسی در رسانههای اجتماعی خود منتشر کرد. این مصاحبه در تلویزیون «آیالتیوی» انجام شد.
متن کامل گفتگو را در زیر میخوانید.
امیلی شریدر: به برنامه «ویوپوینت» [نقطه نظر] در آیالتیوی خوش آمدید؛ جایی که ما رهبران فکری، ذینفعان و دیگر کارشناسان از خاورمیانه و فراتر از آن را معرفی میکنیم.
والاحضرت، حضور شما ولیعهد ایران شاهزاده رضا پهلوی برای ما افتخار بزرگی است. از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزارم.
میخواهم گفتگو را با این سؤال آغاز کنم: بسیاری از مردم در مورد جنگ غزه صحبت میکنند اما دستور کار جمهوری اسلامی بدون شک فراتر از اسرائیل و نیروهای تروریستی نیابتی این رژیم است. آیا فکر نمیکنید غرب ماهیت جمهوری اسلامی را به درستی درک کرده است؟ و اگر نه، چگونه میتوانیم در زمینه آموزش و آگاهی آنها کمک کنیم؟
شاهزاده رضا پهلوی: خب، برای درک ماهیت این رژیم مهمترین عامل بررسی رفتار آن و ثبات رفتاریاش از زمان تشکیل است. دی ان ای این رژیم کاملا با خواستهها و آرزوهای مردم ایران در تضاد است؛ مردمی که نباید فراموش کنیم اولین گروگانهای این رژیم بودهاند. این رژیم همیشه تلاش کرده ایران را به عنوان سکویی برای تبلیغ و صدور ایدئولوژی خود به دیگر نقاط جهان مورد استفاده قرار دهد. درواقع شاخه نظامی آن یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مأموریتی ویژه دارد که به صدور این ایدئولوژی در سراسر جهان کمک کند. البته جنگهای نیابتی یکی از روشهایی است که این رژیم با استفاده از آن تمرکز را از خود دور کرده و درگیریهای منطقهای را تحریک میکند. این رژیم همواره برای باقی ماندن در قدرت بیثباتی ایجاد کرده است؛ سرکوب در داخل و ایجاد درگیری در خارج؛ اگر به ۴۰ سال گذشته نگاه کنید، بزرگترین انتقاد من از تحلیلها و سیاستهای دولتهای غربی در قبال این رژیم، این است که این سیاستها بر فرض نادرستی مبتنی بر تغییر رفتار رژیم بوده است. اگر به تمام سیاستهای اعمالشده نگاه کنید، چه دیپلماسی و چه استفاده از قدرت، از رویکرد «چماق و هویج» [سیاست تشویق و تنبیه] استفاده شده که همگی بر پایه تغییر رفتار بودهاند. در حالی که ما همیشه معتقد بودیم که تنها راه حل، پایان دادن به این رژیم است و نباید انتظار تغییر رفتار از آن داشت.
با گذشت زمان به نظر میرسد که این درک روشنتر شده است. اما آیا تنها فهمیدن کافی است؟ به نظر من باید قدمهای بعدی برداشته شود و نمیتوانید انتظار داشته باشید که این رژیم شیطانی خود به خود از بین برود. شما باید به آن پایان دهید. من همیشه گفتهام که این مبارزهای است توسط ایرانیان و برای ایرانیان. اما آنها شایستهی حمایت هستند چرا که در تمام این سالها هیچ حمایتی دریافت نکردهاند. راههایی برای دستیابی به این هدف وجود دارد؛ نه از طریق مداخله نظامی یا حملات خارجی، بلکه با تقویت و هموار کردن شرایط برای ایرانیان تا بتوانند این رژیم را شکست دهند.
اما چرا این موضوع به نفع جهان آزاد نیز هست؟ ما از آنها نمیخواهیم برای ما گریه کنند یا دلسوزی کنند. حداقل به ارزشهای آزادی و دموکراسی خود پایبند بمانید و از حق تعیین سرنوشت ایرانیان که تنها خواستهی آنهاست، دفاع کنید. اما باید به آنها کمک کنید همانطور که به بسیاری از مخالفان در کشورهای دیگر کمک کردیم تا نظامهای دیکتاتوری یا تمامیتخواه خود را شکست دهند. این رویکرد با این همخوانی دارد که اگر معتقدید ایرانیان شایستهی همان آزادیهایی هستند که شما به عنوان غربی در کشورهای خود دارید، نباید به معاملهای با این رژیم که آنها را سرکوب، شکنجه، اعدام و نابود میکند، این ارزشها را زیر پا بگذارید. بلکه باید [به مردم ایران] بگویید: ما با شما همبستگی داریم و به شما کمک خواهیم کرد تا پیروز شوید.
«دیاِناِی این رژیم کاملاً با خواستهها و آرزوهای مردم ایران در تضاد است؛ مردمی که نباید فراموش کنیم اولین گروگانهای این رژیم بودهاند.»pic.twitter.com/MOMI9RfumG
شاهزاده رضا پهلوی، ولیعهد ایران، در مصاحبهای که با من در آیاِلتیوی نیوز داشتند، توضیح میدهند که چرا حمایت غرب…
— Emily Schrader – אמילי שריידר امیلی شریدر (@emilykschrader) October 2, 2024
فکر میکنم این تغییر نگرش اساسی باید اتفاق بیفتد زیرا باقی ماندن در وضعیت موجود و امیدوار بودن به تغییر رفتار رژیم از طریق معجزه، اتلاف وقت است. با نزدیک شدن بحران به خط قرمز تهدید هستهای، اگر فرصت تغییر را قبل از اینکه به اقدامات شدیدتر روی آوریم نادیده بگیریم، این یک اشتباه تاریخی جنایتآمیز خواهد بود.
-شما بارها درباره فشار حداکثری بر رژیم و حمایت حداکثری از مردم ایران صحبت کردهاید؛ همانطور که در سوال قبلی هم اشاره کردید. کنجکاوم بدانم این ایده در عمل و در قالب سیاست به چه شکل خواهد بود؟ غرب چه اقداماتی میتواند انجام دهد تا سیاستهایی اتخاذ کند که هم از مردم ایران حمایت کند و هم به تغییر رژیم کمک کند؟
-مهمترین نکته با توجه به نتیجهی مورد نظر، این است که برخلاف آنچه در افغانستان یا عراق دیدهایم، درک کنیم که تغییر در ایران به معنای یک دولت شکستخوردهی دیگر نخواهد بود. مردم ایران آمادهی این تغییر هستند و توانایی خود را نشان دادهاند؛ به شرطی که به آنها فرصت داده شود. این اساس استدلال ماست که ایرانیان برای تغییر آمادهاند. اگر بتوانیم سناریویی ایجاد کنیم که عناصر درون رژیم که دیگر به آن باور ندارند و میخواهند بخشی از راه حل باشند، جدا شوند، این بهترین راه برای تضمین یک انتقال نرم خواهد بود بدون اینکه پس از سقوط رژیم با هرج و مرج و بینظمی مواجه شویم. این یک فروپاشی کنترلشده با یک برنامه واقعی برای انتقال قدرت و ایجاد یک دولت موقت است که بخشی از کمپین من است و چیزی است که سعی دارم توضیح دهم. هدف این است که به نقطهای برسیم که ایرانیان بتوانند بالاخره بگویند: «حالا این به ما بستگی دارد که برای خود تصمیم بگیریم.» ما نه تنها مکانیزم و فرآیند آزادی و دموکراسی را داریم، بلکه یک نقشه راه برای بهبود نیز داریم که به کشور این فرصت را میدهد تا سرمایهگذاری خارجی جذب کند، به مسائل اشتغال و ایجاد شغل بپردازد؛ همه چیزهایی که از نظر اقتصادی برای مردم عادی در خیابانها ملموس و منطقی باشد. چون بقیه مسائل فقط حرفهای کلی است. سوال این است که چگونه میتوان آن را به چیزی تبدیل کرد که نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای کسانی که از این تغییر بهره خواهند برد، مفید باشد. این یک سناریوی برد- برد است که بسیار منطقیتر از آن است که امیدوار باشیم این رژیم با این مافیای فاسد در رأس آن و ادامه جنگهای نیابتی، بتواند راه حل بهتری نسبت به چهل سال گذشته ارائه دهد. این تغییر پارادایم باید اتفاق بیفتد.
-در اسرائیل، چند نفر در داخل این کشور به جداییطلبی به عنوان راهی برای تضعیف رژیم اشاره کردهاند. اما این دیدگاه واقعیت ندارد. درواقع این اقدام به نوعی رژیم را تقویت میکند. این یک توطئه است که خود رژیم سالهاست آن را مطرح کرده تا مخالفان را سرکوب و تضعیف کند و بگوید که مردم میخواهند ایران را تقسیم کنند. اما چرا جداییطلبی اشتباه است؟ و چرا این درواقع راهی برای تقویت رژیم به شمار میآید؟
-اول و مهمتر از همه این کار به رژیم بهانهای میدهد تا به نام حفاظت از سرزمین، سرکوب بیشتری انجام دهد. ایرانیان بطور ذاتی به گذشته و تاریخ خود افتخار میکنند. ایران از دیرباز یک ملت چند قومی بوده است؛ خیلی قبل از اینکه آمریکا به نمونهای از آن تبدیل شود. برای قرنها ما اقوام مختلف و ادیان گوناگونی داشتیم که در زیر یک سقف، در کنار هم و در صلح زندگی میکردند. این همان دولت- ملت ایران بود که برای قرنها وجود داشته و تا امروز ادامه دارد. بهخصوص وقتی به موضوع مهسا امینی و انقلاب در چهار گوشه ایران نگاه میکنید، میبینید که این مسئله به عنوان یک مسئله ملی مطرح شده است. این فقط یک مسئله کُردی یا آذربایجانی و غیره نبود. حال جداییطلبانی وجود دارند که معتقدم تعداد آنها بسیاراندک است. اینها بحثهای حاشیهای هستند اما متأسفانه بیش از حد به آنها تریبون داده میشود و این خطرناک است. دلیل این موضوع را هم برای شما توضیح میدهم: وقت ایرانیان احساس کنند که برخی دولتها یا نیروهای خارجی در حال تشویق این نوع جداییطلبی هستند، دچار تردید خواهند شد. ایرانیان به سرزمین خود افتخار میکنند و این سرزمین [برایشان] مقدس است. به همین دلیل است که احساس هویت ملی وجود دارد. پرچمی هست که یک ملت را نمایندگی میکند و این خط قرمز ما به عنوان ملیگراهاست.
ما معتقدیم که نیازی به رسیدن به این نقطه نیست. نمیگویم که گروههای قومی تحت این رژیم رنج نکشیدهاند؛ اما کدام ایرانی در ایران وجود دارد که از این رژیم رنج نبرده باشد؟ شما به خاطر قومیت خود رنج کشیدهاید، من به خاطر ایمان شما رنج کشیدهام، شما به خاطر گرایش جنسی خود رنج کشیدهاید، شما فقط به خاطر اینکه یک زن هستید و به عنوان شهروند درجه دو رفتار میشوید رنج کشیدهاید. این کار این رژیم است. این ایران نیست. این چیزی نیست که در قلب هر ایرانی وجود داشته باشد. کسی که به دیگری احترام میگذارد و اهمیتی نمیدهد که شما مسلمان، یهودی، زرتشتی یا بیدین هستید؛ آنها اهمیتی نمیدهند که شما چپگرا یا راستگرا هستید؛ مادامی که قوانین دموکراسی، احترام و تحمل متقابل را رعایت کنید؛ این بخشی از فرهنگ ماست که تا حدی توسط این رژیم نابود شده است.
بنابراین من فکر میکنم که تضمین برابری و پایان دادن به هر نوع تبعیض تنها بر پایه فرمولی است که ما به آن اعتقاد داریم: یک نظام سکولاردموکراتیک که جایگزین این دیکتاتوری مذهبی خودکامه شود.
-در کنفرانس شورای اسرائیلی- آمریکایی خواستار صلح و همکاری بین دولت اسرائیل و ایران آزاد آینده شدید؛ حتا از پیمان کوروش به عنوان دنبالهی پیمان ابراهیم یاد کردید. رابطه آینده اسرائیل و ایران در یک ایران آزاد چگونه خواهد بود؟
-من بر این باورم که این رابطه میتواند یک شراکت استراتژیک واقعی باشد که به نفع نه تنها این دو کشور، بلکه کل منطقه خواهد بود. باید به چالشهایی که با آنها روبرو هستیم، نگاه کنیم. نه تنها در منطقه بلکه در سراسر جهان. مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، مشکلات اقتصادی و کمبود آب که یکی از مسائل مهم در ایران است. واقعا یکی از دلایل سفر من به اسرائیل این بود که با کارشناسان اسرائیلی که در مدیریت آب از بهترینهای جهان هستند، صحبت کنم و چالشها و توصیههای آنها را برای مقابله با این مسائل از هر جنبهای بفهمم. علاوه بر این، مسائل متعددی مانند فناوری، صنعت و نوآوری وجود دارد که شما از آنها بهرهمند هستید. به نظر من، کل منطقه از این همکاری سود خواهد برد. اما پیش از هر چیز ثبات، مهمترین عامل است. اگرچه خاورمیانه همواره با این چالشها و درگیریها روبرو بوده است. نشان دادن اینکه این دو کشور کلیدی در منطقه میتوانند با هم همکاری کنند، اهمیت زیادی دارد. این همان روحیهای است که وقتی پدرم به رئیس جمهور سادات کمک زیادی کرد، زمانی که او رابطهای با گُلدا مایر برقار کرد و به توافق صلح مصر و اسرائیل منجر شد، این نشان میدهد که در شرایط مناسب میتوان به صلح دست یافت. و دوباره با همین روحیه چگونه ممکن است در منطقهای ثبات و صلح داشته باشید که یکی از عناصر آن رژیمی تروریستی است که دائما در حال تحریک و درگیری است؟
بنابراین یک ایرانِ متفاوت با شرکای مناسب نه تنها میتواند شرایط مناسبی را برای صلح فراهم کند، که چیزیست که همه میخواهند، بلکه فرصتهای زیادی برای توسعه اقتصادی و تعامل نیز ایجاد خواهد کرد. این برای همه خوب و سودمند است. من فکر میکنم این رویکردی است که بسیاری از حامیان، از عربستان سعودی و مصر گرفته تا اسرائیل، سوریه و همه کشورهایی که در حال حاضر با وضعیت موجود گیر افتادهاند، خواهند داشت.
-کاملا درست است. والاحضرت رضا پهلوی بسیار سپاسگزاریم که با ما بودید.
-همچنین برای من. سپاسگزارم.