در شرایطی که مقامات اسرائیل در حال بررسی گزینههای پاسخ به دومین حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند که با عنوان عملیات «وعده صادق۲» شامگاه ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ (۱ اکتبر ۲۰۲۴) صورت گرفت، دولت جو بایدن برای محدودکردن اقدامات تلافیجویانه اسرائیل، دولت این کشور را زیر فشار قرار داده است.
اینکه پاسخ اسرائیل به موشکپرانی اول اکتبر جمهوری اسلامی، که همه منتظر آنند، چه باشد، تا زمان تنظیم این گزارش، مشخص نیست اما بعد از گفتگوی تلفنی بایدن و نتانیاهو که حدود یک ساعت طول کشید، یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل گفت پاسخ به حملات جمهوری اسلامی «مرگبار، دقیق و غافلگیرکننده» خواهد بود بطوری که آنها متوجه نخواهند شد چه چیز و چگونه اتفاق افتاد.
یکسال از عملیات تروریستی حماس علیه اسرائیل گذشت. بامداد هفت اکتبر سال ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) نیروهای حماس در عملیاتی مرگبار بزرگترین جنایت علیه یهودیان را از زمان هولوکاست مرتکب شدند که طبق اعلام سازمان دیدهبان حقوق بشر سازمان ملل «جنایت علیه بشریت» و «جنایت جنگی» ارزیابی میشود.
در آن روز مهاجمان و تروریستهای فلسطینی بیش از ۱۲۰۰ شهروند اسرائیلی و غیراسرائیلی را کشتند و حدود ۲۵۰ نفر را به گروگان گرفتند که تعدادی از آنها نیز در روزهای بعد کشته شدند. دیدهبان حقوق بشر گزارش داد این کشتار «با قصد قبلی» بوده و به گروگان گرفتن غیرنظامیان نیز «برنامهریزی شده» بود.
این حمله مقدمه عملیات نظامی اسرائیل در غزه برای انتقام از حماس شد که همچنان ادامه دارد. عملیات هفتم اکتبر که رهبران حماس آن را با نام «طوفان الاقصی» مرتکب شدند، آوار مصیبت را بر سر مردم غزه که از حکومت حماس و جنایات آن به تنگ آمدهاند، فرود آورد. بر اساس ادعای وزارت بهداشت نوار غزه طی یک سال گذشته بیش از ۴۱ هزار نفر کشته شدند. هرچند مقامات اسرائیلی این آمار را رد میکنند. تعداد مجروحان نیز بین ۹۰ تا ۹۳ هزار نفر تخمین زده شده است. ارزیابی سازمان ملل این است که حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر از ساکنان غزه بیخانمان شدهاند که اغلب آنها زنان و کودکان هستند.
غیرنظامیان غزه «سپرانسانی» حماس شدند
آنچه در افزایش تعداد تلفات در غزه تأثیر مستقیم دارد، تاکتیک ضدبشری حماس در استفاده از سپرانسانی است. نیروهای شبهنظامی بخش عمدهای از پایگاههای خود را در مناطق مسکونی مستقر کردهاند و لانچرهای موشک و زاغه مهمات آنها عامدانه در نزدیک مناطق مسکونی نصب و بنا شده است. در موارد زیادی ورودی و خروجی تونلهای زیرزمینی حماس منتهی به منازل یا در مواردی در محوطه مدارس و مهدکودکها میشود. اینهمه نشان میدهد که از یکسو امنیت و زندگی مردم غزه اساسا برای گروههای تروریستی مانند حماس که اداره و به اصطلاح دولت این باریکه را در دست داشت، اهمیتی ندارد و از سوی دیگر با هرچه بیشتر کشته شدن مردم غیرنظامی، این گروه و حامیان آن میتوانند به تبلیغات و مظلومنمایی در افکار عمومی، به ویژه در غرب، بپردازند.
در هر حال، عملیات تروریستی و فجیع «هفت اکتبر»، مرزهای درگیری در خاورمیانه را جابجا کرد. هستههای اسلامگرایان افراطی با هدایت و تأمین جمهوری اسلامی و همکاری حماس، حزبالله و حوثیها به سوء استفاده از فضای بینالمللی پرداخته و کارزار یهوستیزی به راه انداخته و نه تنها منطقه بلکه فضای اجتماعی و فرهنگی کشورهای غربی را به آشوب کشیدند.
در مقابل اما شمار زیادی از رهبران و فرماندهان شبهنظامیان از جمله اسماعیل هنیه و حسن نصرالله در کارزار دفاعی اسرائیل و با حمایت آشکار و یا خاموش کشورهای منطقه و جامعه جهانی نابود شدند. کارزاری که حقوق بینالملل آن را به عنوان دفاع مشروع از موجودیت خود به رسمیت میشناسد.
جنگی که دیگر در سایه نیست
در این میان، سطح مقابله اسرائیل با حامیان ایدئولوژی اسلام سیاسی که خواهان نابودی این کشور هستند، به شدت افزایش یافت و با عبور از مرزهایی که طی چهار دهه جدالِ در سایه میان رژیم اسلامی ایران و اسرائیل برقرار بود، سایهی جنگ را بر سر ایران سنگینتر کرد.
طی یکسال گذشته پس از وقوع جنایت هفت اکتبر، رهبر جمهوری اسلامی و مقامات لشکری و کشوریاش از هیچ تعریف و تمجیدی از آن عملیات و اعلام پشتیبانی از رهبران حماس و حزبالله و آنچه «محور مقاومت» نامیده میشود، فروگذار نکردند. با اینهمه اینقدر محتاط بودند که دخالت خود را در آن مانند دیگر موارد از جمله ارسال موشک و پهپاد و تجهیزات نظامی به روسیه در جنگ علیه اوکراین، انکار کنند.
اما علی خامنهای در نماز جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳ از این مرز نیز گذشت و نه تنها به ستایش آن پرداخت بلکه این جنایت فجیع را «قانونی» خواند! اما چرا؟! چرا خامنهای عملیاتی را که نتیجهاش تا کنون یک فاجعه انسانی و همچنین نابودی سران حماس و حزبالله و شماری از فرماندهان خود جمهوری اسلامی بوده ستود؟
عبارات وی درباره قتل عام هفت اکتبر واضحتر از آن است که بتوان تعبیر و تفسیر دیگری از آن ارائه داد. خامنهای این کشتار را پس از یکسال که پیامدش را در برابر چشم میبیند، «قانونی» و «مشروع» و «منطقی» دانست و نه تنها گفت که جنایت حماس «یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بینالمللی بود» بلکه دخالت حزبالله را نیز که بازوی نظامی رژیم ایران در کنار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شمار میرود «دفاع جانانهی لبنانیها» نامید و تأکید کرد: «آنهم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید.» خامنهای حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل را نیز «کار درخشان نیروهای مسلّح» خواند که «کاملاً قانونی و مشروع بود.»
سخنان خامنهای اما به دفاع از گروههای تروریستی و شبهنظامیان وابسته رژیم و موشکپرانی رژیم محدود نماند بلکه اساسا حقوق بینالملل را نیز به هیچ گرفت و عدم پایبندی جمهوری اسلامی به آن را با صدای بلند به دو زبان فارسی و عربی اعلام کرد و با نشاندن گروههای تروریستی حماس و حزبالله بجای مردم فلسطین و لبنان تصریح کرد: «هیچ محکمهای، هیچ مرکزی، هیچ سازمان بینالمللیای حق ندارد به ملّت فلسطین اعتراض کند که چرا در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی سینه سپر کردید؛ حق ندارند!» وی در ادامه عدم تعهد رژیم به قوانین بینالمللی و تقدم «حکم اسلامی» بر این قوانین را چنین تصریح کرد: «هیچکسی بر اساس هیچ قانون بینالمللی حق ندارد به ملّت لبنان، به حزبالله لبنان اعتراض کند که چرا شما از غزّه، از قیام مردم فلسطین حمایت کردید؛ وظیفهی آنها است، باید میکردند. این دیگر، هم حکم اسلامی است، هم قانون عقلی است!»
جمهوری اسلامی و رهبرش به «حکم اسلامی» متعهدند و نه حقوق بینالملل. بعید است این تأکید صریح از چشم اسرائیل و کشورهای عربی و غربی پنهان مانده باشد.
و جنگی که جنگ ایران نیست
اعتراضات ضدحکومتی در ایران همواره مورد حمایت علنی مقامات اسرائیل قرار داشته است. جدا از اینکه نخست وزیر اسرائیل وابسته به کدام حزب یا دولت در دست کدام جریان سیاسی باشد، آنها به صورت مشترک از مخالفان دموکراسیخواه ایران حمایت کردهاند چرا که همیشه پیام صلح و ثبات برای کشورهای منطقه از جمله اسرائیل داشتهاند. سفر شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل در اواخر فروردین ۱۴۰۲ نیز با همین هدف صورت گرفت تا پیامی واقعی از ایران آینده و بدون جمهوری اسلامی، همانگونه که پیش از انقلاب ۵۷ بود، مخابره کند.
از سوی دیگر، کشورهای عرب منطقه سالهاست که از رویارویی با اسرائیل دست برداشته و به منافع کشور خود فکر میکنند. در این میان، مقامات جمهوری اسلامی اگرچه به صورت علنی نگرانی خود را از «پیمان ابراهیم» بین اسرائیل و اعراب و تأثیر آن بر اوضاع داخلی ایران ابراز نمیکنند اما در همین ارتباط فصلنامه «راهبرد دفاعی» در شماره ۸۵ ویژه بهار ۱۴۰۳ در گزارشی با عنوان پیامدهای امنیتی «پیمان ابراهیم» بر راهبردهای دفاعی جمهوری اسلامی هشدار میدهد که «عادیسازی روابط دولتهای عربی با اسرائیل تقویت کننده ناآرامیهای داخلی ایران است.»
در این گزارش تأکید شده که «پیمان ابراهیم» زمینهساز اتحاد راهبردی همسایگان جنوبی علیه جمهوری اسلامی خواهد بود و شکسته شدن قبح برقراری روابط رسمی با اسرائیل منجر به شکلگیری دومینوی روابط رسمی با اسرائیل میشود که در نتیجه سبب تقویت تواناییهای نظامی و تسلیحاتی همسایگان جنوبی ایران و افزایش عمق استراتژیک اسرائیل پیرامون ایران به ویژه مناطق مهمی مانند خلیج فارس و دریای سرخ میشود. در این نوشتار همچنین تأکید شده همکاری دولتهای عربی با اسرائیل زمینهساز مهار جمهوری اسلامی و تسخیر بازارهای اقتصادی کشورهای عربی توسط اسرائیل خواهد شد.
با اینهمه دشمنی ذاتی جمهوری اسلامی با اسرائیل به خاطر «پیمان ابراهیم» شکل نگرفته بلکه با آن فقط تشدید شده و یکی از اهداف عملیات تروریستی هفت اکتبر که فرماندهان حماس و حزبالله و هزاران تن از نیروهای آنها را نابود کرد نیز اختلال در روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل بوده است. هدفی که به نتیجه نرسید و هیچکدام از دولتهای عربی هم به درخواستهای مکرر خامنهای برای همراهی با جمهوری اسلامی نه تنها اعتنایی نکردند بلکه عربستان به عنوان مهمترین کشور عربی منطقه و مهد اسلام، عباس عراقچی وزیر خارجه معتمد خامنهای را در سفر اخیرش به ریاض زیر عکس خاندان پادشاهی سعودی نشاند و از گذاشتن پرچم جمهوری اسلامی در محل گفتگو خودداری کرد.
به نظر میرسد اعراب شناخت واقعیتری از دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل و یهودستیزی آن که یک خط قرمز ایدئولوژیک و غیرقابل عبور است دارند. مهمترین مراجع تقلید شیعه از جمله آیتالله حسین نوری همدانی معتقدند «تا یهود از بین نرود امام زمان ظهور نمیکند». او با صراحت میگوید «مهمترین زمینهسازی ظهور، نابودی اسرائیل است!» ولی یک کشور و منابع نظامی و غیرنظامی آن را تا کی میتوان درگیر جنگی کرد که منتهی به «ظهور» شود؟!
اینجاست که پیام هفتم اکتبر ۲۰۲۴ شاهزاده رضا پهلوی اهمیت ویژه پیدا میکند. پیامی که درست در نقطهی مقابل خطبههای اول اکتبر رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد. پیامی که نه بر دشمنی و نفرت و جداییها بلکه بر تاریخ مشترک و دوستی و همزیستی ملتهای منطقه تأکید میکند و با یادآوری تلاش اعراب و اسرائیل برای ثبات و صلح در منطقه، تصریح میکند که این تلاش از ۴۵ سال پیش با روی کار آمدن جمهوری اسلامی هربار با ناکامی روبرو شده است. رژیمی که «مسئول کشته شدن صدها هزار انسان بیگناه است: ایرانی، عرب و اسرائیلی؛ مسیحی، مسلمان و یهودی»؛ رژیمی که به درگیریهای فرقهای دامن میزند و منطقه را به آستانهی جنگی کشانده که «جنگ مردم ایران نیست» بلکه «جنگِ علی خامنهای و رژیم اوست.» جنگِ «جمهوری اسلامی است که دشمن مشترک ماست؛ دشمن همه مردم صلحجوی منطقه ماست از هر کشوری که باشند یا به هر دینی که باور داشته باشند.»
این پیام با توجه به نگرانیهای عینی، چشمانداز روشنی درباره آینده و صلحی ارائه میدهد که با هم میتوان آن را به واقعیت تبدیل کرد. شاهزاده با اشاره به ناآرامیهای خاورمیانه به مخاطبان در ایران و منطقه و جهان اطمینان میدهد: «خاورمیانه با آشوب و ناآرامی بسیار آشناست. بنابراین میدانم که شاید میترسید که تغییر رژیم در ایران، با خود هرج و مرج بیاورد. اما نترسید! ما اجازه نخواهیم داد که پس از سقوط این رژیم خلاء قدرت به وجود آید. ائتلافی گسترده از ایرانیان میهنپرست، در داخل و خارج، آمادهاند تا برای خدمت به کشور ما و برقراری صلح با کشورهای منطقه وارد عمل شوند.»
بیدلیل نیست که این پیام مورد استقبال گسترده در رسانههای اجتماعی از سوی اعراب و اسرائیلیها قرار گرفته است. ولی نتیجهی آن را در میان دولتهای منطقه و غرب میبایست منتظر ماند و در سیاست و علمکرد آنها دید که آیا با پشتیبانی از مبارزات مردم ایران و منطقه، صلح را تقویت خواهند کرد یا درگیریها و موشکپرانیهای فرسایشی و رنج اهالی خاورمیانه همچنان ادامه خواهد یافت تا زمان «ظهور» رژیم اسلامی- اتمی برسد!