بهرام فرخی – این روزها خاورمیانه در آتش اختلافات و درگیریهای بیپایان میسوزد و تهدیدات آخرِ زمانی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی در ایران، منطقه را به میدان نبردی همراه با نمایشی بیبدیل تبدیل کرده و چشم میلیونها نفر در جهان را به تلویزیونها و رسانههای اجتماعی دوخته شدهاند.
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل با چهرهای مصمم و صدایی پر از عزم و اراده، از حملهای نزدیک علیه جمهوی اسلامی و همچنین روز آزادی برای ایرانیان سخن میگوید.
شاهزاده رضا پهلوی در پیامی به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی و عبری و عربی به رهبران کشورهای همسایه از شکل نگرفتن خلاء قدرت پس از سقوط رژیم اطمینان میدهد.
وزیر دفاع اسراییل از حملهای سریع و کشنده و مهلک سخن میراند.
نخست وزیر سابق اسراییل نفتالی بنت در پیامی به رییس جمهور آمریکا صحبت از رسیدن فرصت تاریخی برای پایان دادن به رژیم اسلامی میکند.
و در پایان جو بایدن در فرصتهای متعدد سخن از عدم کنترل بر واکنش بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل پس از دومین حمله موشکی رژیم اسلامی علیه کشور اسرائیل میکند.
اما آیا این تنها یک نمایش سیاسی علیه رژیم اسلامی و سوق دادن آن به لاک دفاعی است؟ یا اینکه واقعاً برنامهای برای اجرای جنگی مرگبار در دستور کار است؟
پس از آخرین حمله موشکی رژیم ایران به خاک اسرائیل، تصاویر ماهوارهای و اظهارات تحلیلگران نظامی و گزارشهای گوناگون نشان داد که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه «نواتیم» و یک پایگاه هوایی دیگر و همچنین در نزدیکی مقرّ موساد اصابت کردهاند. هرچند هدف قرار دادن این اهداف نه کشتهای برجای گذاشت و نه به ارتش و دستگاه نظامی اسرائیل صدمه جدی وارد کرد. این حمله اما به دلیل همین اصابتها، صحنه را برای نمایشی جهانی از قدرتنمایی اسرائیل و تهدیدات آن فراهم کرد. نتانیاهو در همراهی با جو بایدن و برخی از همپیمانانش، از جمله شاهزاده رضا پهلوی، صحنهای را ایجاد کرد که میلیونها نفر در سراسر جهان آن را دنبال کرده و میکنند. تهدیداتی که هر روز از صفحات تلویزیونها و رسانهها به گوش میرسد، این پرسش را به اذهان میآورد که آیا اسرائیل آماده است تا با حملهای مرگبار، رژیم اسلامی ایران را سرنگون کند و نظمی جدید در خاورمیانه پایهریزی کند؟
آمادگی برای جنگ یا تاکتیک بازدارندگی؟
پرسشی که این روزها در محافل سیاسی و نظامی بیشتر مطرح میشود این است که آیا تهدیدات اسرائیل تنها یک بازی تاکتیکی است یا آمادگی برای یک جنگ نامتقارن و ترکیبی. اسرائیل با سابقه عملیاتهای نظامی و ترکیبی موفق در برابر حماس و حزبالله، توانسته توجه جهانیان را به خود جلب کند. اما مقابله با رژیم ایران، که خود را یکی از قدرتهای منطقه قلمداد میکند، چالشهایی به مراتب پیچیدهتر دارد. ایران با وسعتی هشتاد برابر اسرائیل و جمعیتی ده برابر بیشتر، از عمق استراتژیک بیشتری برخوردار است و مقابله با آن نیازمند استراتژیهای دقیقتری است.
تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل در حال حاضر تلاش دارد از تهدیدات آخر زمانی به عنوان ابزاری برای محدود کردن تحرکات نظامی جمهوری اسلامی استفاده کند. این تهدیدات رژیم اسلامی را تحت فشار قرار میدهد و ممکن است آن را به اتخاذ موضع دفاعی وادار کند. در این شرایط، اسرائیل میتواند بدون نگرانی از پاسخ نظامی جمهوری اسلامی، به دیگر اهداف استراتژیک خود دست یابد و جایگاه خود را در جبهههای دیگر تقویت کند.
شش جبهه جنگ، یک بازی بزرگ
یکی از اهداف مهم اسرائیل در این نمایش نظامی و سیاسی، تضمین آرامش نسبی برای ادامه جنگ در دیگر جبهههای خود است. در حالی که درگیریها با حماس در غزه و حزبالله در لبنان همچنان ادامه دارد، نتانیاهو به دنبال ایجاد شرایطی است که بتواند این جنگها را بدون نگرانی از حملات رژیم ایران ادامه دهد. او قصد دارد با ایجاد هراس از یک حمله بزرگ، رژیم اسلامی را در حالت دفاعی نگه دارد و از وقوع حملات موشکی بیشتر جلوگیری کند. اگر این تاکتیک موفق باشد، میتواند به اسرائیل فرصتی برای تثبیت موقعیت خود در جبهههای دیگر بدهد و راه را برای ایجاد نظمی جدید در منطقه هموار کند.
این نظم جدید، همانطور که نتانیاهو و برخی از همپیمانان منطقهای او از آن صحبت کردهاند، شامل کاهش نفوذ رژیم اسلامی و تضعیف جبهه اسلامگرای موسوم به «مقاومت» است. در این میان، همکاریهای تازهای همچون پیمان ابراهیم با کشورهای عرب منطقه نیز میتواند به تحکیم این نظم کمک کند. با این حال، عدم واکنش سریع اسرائیل به حمله موشکی اخیر رژیم ایران، این گمانهزنیها را تقویت کرده که تهدیدات آن تنها به عنوان یک تاکتیک بازدارنده مطرح شدهاند.
آینده خاورمیانه در سایه بیمها و امیدها
بیش از ده روز پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل و نشان ندادن واکنش نظامی قاطع از سوی اسرائیل، پرسشهایی جدید درباره آینده این درگیریها مطرح شده است. آیا اسرائیل میتواند تنها با حملات هوایی و سایبری، رژیم ایران را سرنگون کند؟ یا بهدنبال تغییر رژیم از درون و بدون نیاز به رویارویی مستقیم نظامی است؟ نقش شاهزاده رضا پهلوی در این میان چه خواهد بود؟ آیا او میتواند در صورت فروپاشی احتمالی رژیم اسلامی، نقش رهبری دوران گذار را ایفا کند و از خلاء قدرت در ایران جلوگیری نماید؟
این موضوع به ویژه زمانی اهمیت بیشتری مییابد که توجه داشته باشیم اسرائیل با تمامی قدرت نظامی و تاکتیکی خود نمیتواند از چالشهای ساختاری و استراتژیک در ارتباط با ایران چشمپوشی کند.
قدر مسلم این است که رژیم اسلامی فقط با حملات هوایی و موشکی و سایبری و خرابکاری از داخل توسط اسرائیل سقوط نخواهد کرد و احتیاج به همراهی مردم و اپوزیسیون برای پایان دادن به عمر آن حیاتی به نظر میرسد. اما اسرائیل نیز با نشان دادن قدرت نظامی خود در برابر حماس و حزبالله، به جهانیان ثابت کرده که میتواند در صورت لزوم، به سرعت و با دقت عمل کند.
نظم نوین اسرائیل در خاورمیانه
پس از سخنرانی نتانیاهو درباره ایجاد «نظم نوین» در خاورمیانه، این مفهوم به تغییرات گستردهای اشاره دارد که اسرائیل در پی دستیابی به آنها از طریق اقدامات نظامی و دیپلماتیک است. پس از رویدادهایی چون از میان برداشتن حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان، و تلاشهای مداوم علیه حماس و دیگر گروههای مورد حمایت رژیم ایران، اسرائیل سعی دارد نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد و قدرت رژیم اسلامی و «محور مقاومت» را کاهش دهد.
این اقدامات بخشی از استراتژی اسرائیل برای تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه است، به ویژه در سایه حمایت ضمنی ایالات متحده و برخی کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و امارات. این کشورها نیز با نگرانی از نفوذ رژیم اسلامی ایران، از کاهش قدرت گروههای نیابتی ایران استقبال کردهاند. با این حال، این روند با چالشهایی مانند واکنشهای احتمالی از سوی جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن و نارضایتی برخی از متحدان غربی به ویژه در مورد شدت درگیریها و هزینههای انسانی همراه است.
سرنوشت مبهم منطقه و تصمیمی بزرگ
آیا این نمایش نظامی و سیاسی که جهان را در انتظار نگه داشته، تهدیداتی بازدارنده است که به زودی به پایان میرسد؟ یا اینکه منطقه خاورمیانه در آستانه یک تغییر تاریخی قرار دارد؟ پاسخ روشن به این پرسشها هنوز در دست نیست اما آنچه مسلم است، جهان در انتظار تصمیمی بزرگ از سوی رهبران اسرائیل و رژیم اسلامی است. تصمیمی که میتواند سرنوشت منطقه و حتی جهان را دگرگون کند. این روزها، در آتش شعلهور خاورمیانه، نگاهها به تلآویو و تهران دوخته شده زیرا هر تصمیم و هر حرکت میتواند بازیگران جدیدی را به صحنه آورده و نقشه جدیدی از قدرت و نفوذ در این منطقهی حساس جهان ترسیم کند.
*بهرام فرخی دانشآموخته علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.