جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی: سناریوها، دکترین‌ها و بحران بقای حکومت در ایران

-در حالی که کمتر از دو هفته به انتخابات سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری آمریکا باقیست، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال واکنش نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی به شدت افزایش پیدا کرده است.
-جنگ‌سرنوشت‌ساز اسرائیل و جمهوری اسلامی به دلیل تصمیم قطعی آنها برای خروج از جنگ در منطقه خاکستری است.
- حمله تروریستی «هفت اکتبر» چنان تحولات را در منطقه تغییر داد که طرفین در نتیجه عملیات نظامی گسترده اسرائیل در غزه و درگیری‌های این کشور در جبهه‌های مختلف علیه «محور مقاومت» و فعال شدن زنجیره واکنش‌ها، وارد نبردی نسبتاً بزرگ شده‌اند.
- اسرائیل پس از واقعه حمله تروریستی «هفت اکتبر» که به باور اسرائیلی‌ها بزرگترین ضربه تاریخی یهودیان پس از هولوکاست به شمار می‌آید قصد ایجاد اکوسیستم امنیتی مطلوب خود را در خاورمیانه دارد.
-با در نظر گرفتن ملاحظات خطیر امنیتی، از نظر اسرائیل، بقای جمهوری اسلامی بقای اسرائیل را به خطر می‌اندازد.
- ممکن است در ایران شاهد یکسری عملیات علنی و پنهان به صورت متوالی باشیم، شامل حملات سایبری و جنگ الکترونیک، ترورهای هدفمند از مقامات عالی‌رتبه سپاه پاسداران و «بیت خامنه‌ای» به همراه حملات هدفمند و دقیق با موشک‌های بالستیک جریکو، با جنگنده‌های نیروهای هوایی ارتش اسرائیل یا با کمک عوامل موساد در داخل ایران (به صورت عملیات‌های خرابکارانه و رخنه و نفوذ، انفجارهای مشکوک) علیه تاسیسات نظامی و امنیتی سپاه و تأسیسات نفتی و دیگر اماکن استراتژیک.
-واقعیت این است که اسرائیل اگر به هر دلیلی نتواند و یا نخواهد به جمهوری اسلامی واکنش متناسب نشان دهد در میان‌مدت و درازمدت در معادله بازدارندگی سرنوشت‌ساز در منطقه احتمالاً خواهد باخت.

سه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۲۴


حسین آقایی- در حالی که کمتر از دو هفته به انتخابات سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری آمریکا باقیست، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال واکنش نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی به شدت افزایش پیدا کرده است. همزمان که اسرائیل جنگ در جبهه غزه و جبهه شمال (جنوب لبنان) علیه حزب‌الله را پیش می‌برد احتمال وقوع جنگی نسبتاً بزرگ در جبهه‌ای جدید در دوردست، در ایران، بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر می‌رسد.

اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رژه نیروهای مسلح

در این میان اگرچه درز اطلاعات درباره آمادگی‌های نظامی اسرائیل برای عملیات تهاجمی دوربُرد اسرائیل در ایران به شک و تردیدها در مورد انجام هرگونه حمله پیش از انتخابات ریاست جمهوری  آمریکا (۵ نوامبر ۲۰۲۴) دامن زده است اما اسرائیل حتا با در نظرگرفتن مسئله درز اطلاعات در دولت بایدن بیش از پیش این ضرورت را به لحاظ نظامی- راهبردی احساس خواهد کرد که  ترجیحاً تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به جمهوری اسلامی واکنش نشان دهد.

این الزام به این دلیل است که اسرائیل ممکن است در صورت پیروزی کامالا هریس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پنجره فرصت را رو به بسته شدن ببیند و چون نسبت به پیروزی ترامپ نیز مطمئن نیست احتمالاً لازم خواهد دید تا واکنش نظامی‌اش تا حد امکان مشمول زمان نشود و زودتر انجام گیرد. هرچند ممکن است اسرائیل به هر دلیلی مجبور به واکنش پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شود.

حسین آقایی پژوهشگر ارشد روابط بین‌الملل و امور استراتژیک

در اوج تحولات خطرناک در منطقه در سایه واکنش نظامی اسرائیل این یادداشت قصد دارد به چند پرسش کلیدی پاسخ دهد.

اول، چرا و بر چه اساسی واکنش نظامی اسرائیل در ایران پس از حمله موشکی اخیر جمهوری اسلامی یک الزام راهبردی برای دولت نتانیاهو تلقی می‌شود؟ دوم، سناریوهای اصلی درباره واکنش نظامی اسرائیل و نوع پاسخ‌های بعدی جمهوری اسلامی کدامند؟

نخست باید به این نکته توجه کرد که آنچه امروز مجموعه امنیتی خاورمیانه Midde East security complex تجربه می‌کند احتمالاً پرده آخر از یک جدال سرنوشت‌ساز برای پیروزی در معادله پیچیده و خطرناک بازدارندگی در این منطقه است. این جدال سرنوشت‌ساز اما خود یک معلول است.

بخشی از این جدال، به دلیل تصمیم قطعی و مسلم اسرائیل و جمهوری اسلامی برای خروج از جنگ در منطقه خاکستری است. این دو بازیگر سال‌ها «جنگ در سایه» در زیر آستانه‌ی جنگ بزرگ و تمام‌عیار را علیه یکدیگر در پیش گرفتند اما واقعه حمله تروریستی «هفت اکتبر» چنان تحولات را در منطقه تغییر داد که طرفین در نتیجه عملیات نظامی گسترده اسرائیل در غزه و درگیری‌های این کشور در جبهه‌های مختلف علیه «محور مقاومت» و فعال شدن زنجیره واکنش‌ها، وارد نبردی نسبتاً بزرگ شده‌اند.

از سوی دیگر بخشی از این جدال سرنوشت‌ساز منطقه‌ای، ناشی از بروز پدیده «فروپاشی بازدارندگی» در مجموعه امنیتی خاورمیانه و حتا فراتر از آن است. این فروپاشی بازدارندگی خود نشأت گرفته از عدم توانایی و نبود اراده لازم از سوی دولت بایدن و نیز قدرت‌های اروپایی برای کنترل، مهار و جلوگیری از بروز درگیری‌های خطرناک در خاورمیانه، اروپا و در مجموعه امنیتی جنوب و شرق آسیا است.

به دلیل ظهور این پدیده است که ما بطور همزمان شاهد درگیری‌های نظامی جدی در خاورمیانه (جمهوری اسلامی- اسرائیل)، در اروپا (اوکراین- روسیه) و در شرق آسیا (چین- تایوان/فیلیپین) هستیم؛ درگیری‌هایی که پتانسیل تبدیل به جنگ تمام‌عیار را داشته و هر درگیری نظامی در یک حوزه خاص می‌تواند به حوزه نبرد در منطقه دیگری سرایت کند یا به اصطلاح اثر نشت یا سرایت درگیری spillover effect به طرز خطرناکی بروز کند.

در منطقه خاورمیانه اما این جدال سرنوشت‌ساز یا به عبارت دیگر نبرد تاریخی برای حل معادله پیچیده بازدارندگی بین اسرائیل و جمهوری اسلامی اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. نگارنده بر این باور است که علاوه بر فاکتورهای اشاره شده در بالا، اسرائیل به سه دلیل مشخص واکنش نظامی شاخص و مهم به جمهوری اسلامی را یک الزام راهبردی فوری می‌بیند.

چرخه‌ی درگیری‌های پرخطر

یکم: اسرائیل و جمهوری اسلامی به دلیل فعال شدن زنجیره واکنش از هر دو سو در پرتو اقدامات اسرائیل برای حذف عالی‌رتبه‌ترین رهبران/فرماندهان نظامی «محور مقاومت» و دو دور حمله موشکی سپاه به اسرائیل در یک چرخه‌ی درگیری‌های تلافی‌جویانه پُرریسک گرفتار شده‌اند. تداوم این وضعیت به این شکل هم برای دو طرف خطرناک است و هم امکانپذیر نیست. این امکان از نظر منطق راهبردی- نظامی وجود ندارد که طرفین بطور نامحدود دائماً در این چرخه به کنش- واکنش نظامی بطور تلافی‌جویانه بپردازند.

خطر ادامه این چرخه برای اسرائیل بیشتر است چرا که پنجره فرصت برای این کشور در صورت پیروزی هریس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به احتمال زیاد بسته خواهد شد و با آمدن ترامپ نیز هیچ ضمانتی وجود ندارد که پنجره فرصت بطور همیشگی باز باشد. دکترین امنیتی و نظامی اسرائیل ایجاب می‌کند که برای پیروزی قاطع در برابر سر منشاء تهدید یعنی جمهوری اسلامی از طریق عملیات نظامی شاخص در بالاترین پله از نردبان تنش قرار بگیرد و این کار را تا وقتی که تنور جنگ در منطقه داغ است و اسرائیل با کشتن یحیی سنوار و بقیه فرماندهان نظامی حزب‌الله و حماس در نقطه «پیک peak» یا اوج عملیات نظامی‌اش قرار گرفته است صورت دهد.

شمشیر داموکلس

دوم: اسرائیل بیم آن دارد که جمهوری اسلامی در مرحله‌ای از نبرد در منطقه یا به دلیل تقویت بازدارندگی از نگاه خود برای تضمین بقای رژیم regime survival چرخه اتمی را کامل و با به صفر رساندن زمان گریز اتمی به سمت ساخت و تست اتمی برود. لازم به یادآوری است که جمهوری اسلامی ممکن است ابتدا تهدید به خروج از ان‌پی‌تی (معاهده منع گسترش سلاح‌های اتمی) کند.

به هر جهت نکته اصلی این است که تهدید اتمی جمهوری اسلامی همچون شمشیر داموکلس بالای سر اسرائیل است و این تهدید اتمی حتی با دستیابی به یک توافق جامع درازمدت و قوی بین تهران و واشنگتن در یک سناریوی فرضی نیز برای اسرائیل از بین نمی‌رود و خنثی نمی شود. واقعیت این است که جمهوری اسلامی با ادامه وضع موجود در بُعد توسعه برنامه اتمی‌اش یا به سمت ژاپن شدن (در آستانه ساخت بمب بودن nuclear latency) پیش خواهد رفت یا به سمت کره شمالی شدن (دستیابی به بمب).

هر دو سناریو برای اسرائیل در میان و درازمدت غیرقابل تحمل به نظر می‌رسد.

بنابراین اسرائیل احتمالاً لازم می‌بیند که این تهدید را یا با اقدام نظامی خنثی و یا به صورت دیپلماتیک کاملاً مهار کند. این در حالیست که در کوتاه‌مدت هیچ دورنمای مشخص و روشنی برای دستیابی به توافق اتمی در آِینده نزدیک دیده نمی‌شود و جمهوری اسلامی با گذشت زمان برنامه اتمی‌اش را بیش از پیش توسعه خواهد داد و این یک خطر برای اسرائیل تلقی می‌شود که نیاز به واکنش نظامی دارد حتا اگر این واکنش نظامی به فقط تضعیف برنامه اتمی جمهوری اسلامی بیانجامد.

اسرائیل به دنبال اکوسیستم امنیتی مطلوب

سوم: به نظر می‌رسد که اسرائیل پس از واقعه حمله تروریستی «هفت اکتبر» که به باور اسرائیلی‌ها بزرگترین ضربه تاریخی یهودیان پس از هولوکاست در جنگ جهانی دوم و نیمه قرن بیستم به شمار می‌آید قصد ایجاد اکوسیستم امنیتی مطلوب خود را در خاورمیانه دارد؛ اکوسیستم یا محیط امنیتی‌ای که در آن جمهوری اسلامی و نیروهای پروکسی (نیابتی) آن دیگر تهدیدی برای موجودیت اسرائیل نباشند. به بیان دیگر اسرائیل قصد دارد با تغییرات عمده و بنیادین که پس از هفتم اکتبر در دکترین‌های امنیتی نظامی اسرائیل ایجاد شده است، امنیت و بقای اسرائیل را در برابر تهدید جمهوری اسلامی تامین و تضمین کند.

واقعیت این است که با در نظر گرفتن این ملاحظه خطیر امنیتی، از نظر اسرائیل، بقای جمهوری اسلامی بقای اسرائیل را به خطر می‌اندازد.

در این وضعیت با نگاهی به بنیادی‌ترین اصول دکترین‌های نظامی- امنیتی اسرائیل می‌توان اینگونه استنباط کرد که جمهوری اسلامی از دریچه نگاه اسرائیل یا باید به صورت حداکثری تضعیف شود بطوری که تمامی تهدیدهای ترکیبی تهران (اتمی، موشکی، پهپادی، تروریسم منطقه‌ای، نیابتی‌ها و…) از بین رفته و یا ایران در مسیر یا روند تغییر رژیم قرار بگیرد آنهم با جرقه‌ی اقدامات نظامی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی در ایران.

نتیجه‌گیری آنکه به نظر می‌رسد اسرائیل درباره تمامی سه مورد گفته شده نیاز به یک حرکتی که در برابر جمهوری اسلامی بازی عوض‌کن game changer باشد دارد تا بتواند بر حسب نیازهای امنیتی خودش واقعیت جدیدی در منطقه و در برابر جمهوری اسلامی خلق کند.

گفتنی است که بسط پیمان ابراهیم (عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل به ویژه عادی شدن روابط اسرائیل و عربستان) از ارکان اصلی تشکیل‌دهنده اکوسیستم امنیتی مطلوب اسرائیل محسوب می‌شود. روسیه نیز با پیمان ابراهیم موافق است.

تغییرات عمده در دکترین‌های امنیتی-نظامی اسرائیل و تبعات آن برای جمهوری اسلامی

اما نظر به آنکه درباره دکترین‌های امنیتی- نظامی اسرائیل به اختصار بیان شد، در اینجا بررسی کلی دگرگونی‌های بزرگ در دکترین‌های امنیتی-نظامی اسرائیل در دوره پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ نیز ضروریست.

پیروزی قاطع: نظم نوین منطقه

به باور نگارنده مهمترین نکته در خصوص دگرگونی‌ها در دکترین‌های امنیتی- نظامی اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر و به ویژه با شدت گرفتن نبردها در جبهه لبنان این است که ما شاهد تغییر ذهنیت نظامی اسرائیل به سمت «جنگ بزرگ» برای «پیروزی قاطع» و ایجاد «نظم نوین» در منطقه خاورمیانه هستیم.

مفهوم امنیتی کلاسیک اسرائیل با محوریت تفکر بن گوریون بر سه اصل اساسی و دو ملاحظه کلی استوار بوده است. این اصول بنیادین عبارتند از:
اصل بازدارندگی
اصل هشدار اولیه برای جلوگیری از حملات تروریستی
اصل تصمیم قاطع.

دو ملاحظه کلی نیز شامل موارد زیر می‌شوند:

-اسرائیل هیچگاه نمی‌تواند به یک پایان و خاتمه مطلق و مطلوب در جنگ‌هایش برسد.
-اسرائیل نمی‌تواند یک جنگ بزرگ را  برای مدت طولانی ادامه دهد. اسرائیل در این خصوص با محدودیت‌هایی روبروست.

واقعیت این است که حمله تروریستی حماس در «هفت اکتبر» اصول بنیادین دکترین امنیتی و نظامی اسرائیل را با چالش جدی روبرو کرد. جنگ اسرائیل در چندین جبهه علیه «محور نکبت» از جمله حماس و حزب‌الله و جهاد اسلامی و در رأس آنها سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم به شکل طولانی در جریان است و هم اسرائیل به دنبال پیروزی قاطع و ایجاد «نظم نوین» است.

بنابراین از شواهد و قرائن و نیز از الگوی رفتاری امنیتی و نظامی اسرائیل در طول یکسال گذشته به این نتیجه می‌توان رسید که اسرائیل از مرحله تفکرات موشه دایان با تمرکز بر حملات انتقامجویانه برای احیای بازدارندگی (به سبک دکترین‌های نظامی اسرائیل در  سوریه مانند «استراتژی مابام» (جنگ میان جنگ‌ها) و عملیات‌های نظامی محدود اسرائیل در گذشته در غزه و کرانه باختری و حتا در لبنان) خارج شده و اکنون شاهد بازگشت نتانیاهو به نوعی از تفکر بن گوریون با تمرکز بر اصل پیروزی قاطع در جنگ بزرگ و تثبیت بازدارندگی هستیم.

به علت چنین تغییر پارادایم فکری در چارچوب دکترین‌های کلاسیک نظامی و امنیتی اسرائیل است که اکنون نخست وزیر این کشور بر واژگانی همچون «نبرد رستاخیز»، «پیروزی قاطع» و «نظم نوین» تاکید دارد.

مسئله و واقعیت این است که چنین تفکری نبرد با جمهوری اسلامی در ایران را به دلیل الزامات جدید امنیتی و نظامی اسرائیل اجتناب‌ناپذیر می‌سازد.

سناریوها درباره واکنش نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی در ایران

از اظهارات اخیر یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل اینطور می‌توان استنباط کرد که:

– اسرائیل قصد کُشتن مقامات، رهبران، فرماندهان نظامی سپاه پاسداران را در ایران دارد (فاکتور مرگبار)
– اسرائیل قصد حملاتی با موشک علیه عوامل داخلی و یا حمله هوایی به مکان‌های مشخص استراتژیک دارد، مانند پایگاه‌های نظامی سپاه پاسداران، ترمینال‌های نفتی و شاید ساختمان‌هایی مربوط به «بیت خامنه‌ای» و حتا تأسیسات اتمی (فاکتور دقیق).
– اسرائیل قصد دارد در زمانی که جمهوری اسلامی تصورش را نمی‌کند و به شکلی که حکومت انتظارش را ندارد اقدام نظامی انجام دهد (فاکتور غافلگیری).

این احتمال وجود دارد که حمله اسرائیل ترکیبی و مرحله‌ای باشد و مجموعه‌ای از این اقدامات را در نظر داشته باشند.

یکی از مهمترین فاکتورها این است که اسرائیل احتمالاً در حال طراحی یک فُرم جدید و خلاقانه‌ از مفهوم deep strike (حمله در عمق) در ایران است که متناسب با اقدام جمهوری اسلامی برای پرتاب صدها موشک بالستیک و یا پهپاد اسرائیل، دولت نتانیاهو را در موقعیت ضربه مهلک و دردناک به جمهوری اسلامی قرار دهد بدون آنکه جنگی تمام‌عیار و غیرقابل کنترل در منطقه در بگیرد آنهم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا.

همچنین به نظر می‌رسد که اسرائیل نیاز داشته باشد که با توجه به الزامات امنیتی خود با اولین واکنش نظامی‌اش در ایران سایه‌ای از آینده shadow of future در برابر جمهوری اسلامی قرار دهد که اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد پاسخ دهد چه اقدامات تلافی‌جویانه خطرناک‌تری در انتظار تهران خواهد بود.

اما در رابطه با نبرد اسرائیل- جمهوری اسلامی وقوع سه سناریو اصلی محتمل است: سناریو آرماگدون، سناریو اختاپوس و سناریو مابام.

سناریو آرماگدون (جنگ تمام‌عیار و فراگیر در ابعاد بزرگ T بسیار خطرناک و با تبعات غیرقابل پیش‌بینی)

-در این سناریو در پناه واکنش نظامی بزرگ و فراگیر اسرائیل در ایران، جنگی بزرگ با پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی در خواهد گرفت که در نتیجه آن جمهوری اسلامی اقدام به بازی با ریسک بالاتر خواهد کرد.

در این سناریو اسرائیل به تاسیسات اتمی، برخی پایانه‌های نفتی در جنوب و تعدادی از پایگاه‌های نظامی حساس سپاه پاسداران و نیز اماکن راهبردی مثل «بیت رهبری» (سر مار + ساختمان‌های مربوطه) حمله خواهد کرد.

جمهوری اسلامی نیز در واکنش احتمالاً از ان‌پی‌تی خارج خواهد شد و به سمت ساخت بمب اتم خواهد رفت، حملات تلافی‌جویانه بزرگتری (خودش + حزب‌الله) علیه اسرائیل انجام خواهد داد، سربازان و پایگاه‌های آمریکا در منطقه را مورد حمله قرار خواهد داد و تهدیدش برای بستن تنگه هرمز را به یک شکلی عملی خواهد کرد.

متعاقباً آمریکا برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به ساخت بمب اتم وارد جنگ با جمهوری اسلامی خواهد شد و تأسیسات اتمی در ایران مثل فردو و نطنز را با بمب‌افکن‌های B2 یا B1 Lancer  مورد حمله قرار خواهد داد. در این وضعیت بحرانی و پرآشوب روسیه نیز در اوکراین علیه ناتو بطور مستقیم تشدید تنش خواهد کرد و چین نیز از این فرصت برای تهدید بیشتر علیه تایوان استفاده خواهد نمود، ترکیه نیز وارد نبرد بزرگتر در شمال سوریه و عراق شده و کره شمالی هم وارد درگیری نظامی با کره جنوبی خواهد شد.

در این سناریو ما شاهد اثر نشست و یا سرایت spillover effect جنگ از یک حوزه درگیری به یک حوزه درگیری در نقطه‌ای دیگر خواهیم بود و احتمال دارد حتا جنگ در ابعاد بین‌المللی رخ دهد. این سناریو اگرچه بعید به نظر می‌رسد اما بطور صد درصد قابل رد نیست.

سناریو اختاپوس (تفکر بن گوریون – جنگ نسبتاً بزرگ اما زیر آستانه‌ی جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای- اقدامات نظامی ترکیبی شاخص و مهم و متداوم)

-در این سناریو در پناه واکنش نظامی شاخص و مهم و نسبتاً بزرگ اسرائیل در ایران، جنگی نسبتا بزرگ، ادامه‌دار و با شدت بالا اما زیر آستانه‌ی یک جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای رخ خواهد داد که در نتیجه آن جمهوری اسلامی اقدام به بازی با ریسک نسبتاً بالا خواهد کرد.

در این سناریو اسرائیل احتمالاً یکسری عملیات نظامی- اطلاعاتی ترکیبی (هیبریدی) یا زنجیره‌ای از اقدامات نظامی و اطلاعاتی مهم و شاخص را در ایران آغاز خواهد کرد (نه لزوماً فقط تک‌حمله هوایی یا موشکی هرچند همین تک‌حملات را نیز شاهد خواهیم بود).

به عبارت دیگر ممکن است در ایران شاهد یکسری عملیات علنی و پنهان به صورت متوالی باشیم، شامل حملات سایبری و جنگ الکترونیک، ترورهای هدفمند از مقامات عالی‌رتبه سپاه و بیت رهبری به همراه حملات هدفمند و دقیق با موشک‌های بالستیک جریکو، با جنگنده‌های نیروهای هوایی ارتش اسرائیل یا با کمک عوامل موساد در داخل ایران (به صورت عملیات‌های خرابکارانه و رخنه و نفوذ، انفجارهای مشکوک) علیه تاسیسات نظامی و امنیتی  سپاه پاسداران و تأسیسات نفتی و دیگر اماکن استراتژیک.

در این سناریو اسرائیل دفعتاً «بیت رهبری» را نخواهد زد و خامنه‌ای را در نخستین گام حذف نخواهد کرد. ممکن است در سلسله اقدامات بعدی سر مار نیز بسته به شرایط و نوع واکنش جمهوری اسلامی زده شود.

در این سناریو جمهوری اسلامی دفعتاً به سمت خروج از ان‌پی‌تی و ساخت بمب نخواهد رفت. در این سناریو جمهوری اسلامی بسته به ماهیت/ شکل/ ابعاد/ شیوه‌ی واکنش اسرائیل در یک سناریو اقدام به حمله به پایگاه‌های آمریکایی در منطقه، تهدید به خروج از ان‌پی‌تی و حملات محدود به اسرائیل خواهد کرد. جنگ با شدت بالاتری ادامه پیدا خواهد کرد اما دارای ابعاد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بسیار خطرناک نخواهد بود.

در این سناریو آمریکا جمهوری اسلامی را تهدید خواهد کرد که پاسخ اسرائیل را ندهد و جمهوری اسلامی نیز بازی نسبتاً خطرناکی خواهد کرد اما به سمت ساخت بمب اتم نخواهد رفت.

در این سناریو اما اسرائیل احتمالاً زنجیره واکنش در ایران را فعال خواهد کرد به این معنا که یکسری از واکنش‌های نظامی زیر آستانه‌ی جنگ فراگیر و تمام‌عیار را علیه جمهوری اسلامی در ایران و در منطقه به قصد تضعیف حداکثری جمهوری اسلامی و یا تضعیف حداکثری زنجیره فرماندهی نظامی سپاه پاسداران ادامه خواهد داد.

در این وضعیت احتمال دارد زنجیره میاتژ (عنصر آشوب، درگیری و شورش) در ایران در سایه‌ی سلسله اقدامات نظامی- اطلاعاتی اسرائیل فعال شود و ایران به سمت یک دوره آشوب و هرج و مرج سوق داده شود بطوری که روند سرنگونی جمهوری اسلامی با بازکردن پنجره فرصت توسط اسرائیل هموار شود و نه اینکه با تک‌واکنش اسرائیل جمهوری اسلامی سرنگون شود.

در این سناریو چهره ایران احتمالاً برای مدت قابل توجهی تغییر خواهد کرد و ایران دستخوش تحولات عمده خواهد شد که می‌تواند منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی در نتیجه یک روند شود که به صورت مستقیم مورد پشتیبانی اسرائیل نیز باشد.

در این حالت امکان تغییر مسیر به سمت سناریوی یکم نیز وجود دارد ولی احتمال آن کم است. در این سناریو این امکان نیز وجود دارد که ایران درگیر یک دوره نامعلوم آشوب و هرج و مرج تمام‌عیار شود. تصمیم/ واکنش توده میلیونی در این سناریو بسیار تعیین‌کننده است.

سناریو مابام (تفکر موشه دایان – جنگ محدود، کوتاه‌مدت با ابعاد کوچک)

-در این سناریو، در پناه واکنش نظامی شاخص اما محدود و هدفمند اسرائیل در ایران یا درگیری محدود در راستای زنجیره واکنش رخ خواهد داد (واکنش محدود اسرائیل در برابر واکنش محدود تهران) یا جمهوری اسلامی به دلیل تهدید آمریکا یا هرگونه توافق یا سازش موقت و پشت پرده به اسرائیل اصلا واکنش متقابل نشان نخواهد داد.

در این سناریو اسرائیل به تأسیسات اتمی و نفتی و اماکن راهبردی سپاه پاسداران حمله نخواهد کرد.

فقط یک حمله انتقامجویانه محدود برای مهار جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی علیه تاسیسات نظامی (لانچرها یا تاسیسات پدافندی و…) انجام خواهد داد؛ شبیه حملات قبلی محدود اسرائیل در چارچوب دکترین مابام در ایران و سوریه بطور مثال به سبک انفجارهای مشکوک، خرابکاری در تاسیسات اتمی، حمله به پدافند یا لانچرهای پرتاب موشک در ایران.

در این سناریو واکنش‌های بعدی به پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول خواهد شد.

اسرائیل که اکنون توانسته یحیی سنوار را نیز حذف کند، به پشتوانه فشار آمریکا بر تهران، حماس را مجبور به پذیرش آتش‌بس موقت خواهد کرد و گروگان‌های باقیمانده نیز به زودی آزاد خواهند شد و عملیات اسرائیل در غزه به مرحله جنگ با شدت کمتر پیش خواهد رفت. جمهوری اسلامی نیز عقب‌نشینی خواهد کرد، وارد جنگ خاکستری خواهد شد تا تکلیف انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشخص شود.

در این وضعیت اسرائیل موفق به تضعیف جمهوری اسلامی بطور موقت شده و می‌ماند تهدید اتمی که در آینده با مذاکرات اتمی مهار خواهد شد (احتمالاً در دوران کامالا هریس). اگر ترامپ رئیس جمهور شود ممکن است وضعیت به حالت سناریوهای یکم و دوم برگردد اما با گذشت زمان پنجره فرصت برای اسرائیل رو به بسته شدن خواهد رفت.

لازم به یادآوری است که سناریوهای احتمالی محدود به سه سناریوی بالا نیست. ممکن است شرایطی به وجود بیاید که سناریوها در هم آمیخته شود و وضعیت از یک سناریو به سناریو دیگر تغییر ماهیت و شکل پیدا کند. در اینجا فقط به مهمترین و محتمل‌ترین سناریوها اشاره شده است.

در تحلیل نهایی باید در نظر داشت که اسرائیل فارغ از هرگونه واکنش در برابر جمهوری اسلامی سه گزینه بیشتر ندارد:

-بسنده کردن به  تضعیف و مهار نسبی جمهوری اسلامی پس از ارائه واکنش و قطع زنجیره واکنش (بازگشت به استراتژی مابام و حملات هدفمند اطلاعاتی و نظامی محدود به صورت سینوسی– بازگشت به جنگ در سایه)
-تضعیف حداکثری جمهوری اسلامی (عقیم و اخته کردن جمهوری اسلامی در تمامی ابعاد تهدیدهای ترکیبی با پایان جنگ‌ها در تمامی جبهه‌ها)
-واکنش‌های نظامی و اطلاعاتی شاخص، مهم و نسبتاً بزرگ با هدف ایجاد میاتژ (عنصر آشوب، بحران و شورش) در ایران به قصد زمینه‌سازی مساعد برای سرنگونی رژیم به دست مردم ایران با ابتکار عمل اسرائیل.

از روی اقدام نظامی «مرگبار، دقیق و غافلگیر کننده» اسرائیل علیه جمهوری اسلامی در داخل ایران می‌توان به نشانه‌هایی دست یافت که هدف نهایی راهبردی اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی چیست: تضعیف حداکثری یا کمک به روند سرنگونی جمهوری اسلامی/ ایجاد نظم نوین.

واقعیت این است که اسرائیل اگر به هر دلیلی نتواند و یا نخواهد به جمهوری اسلامی واکنش متناسب نشان دهد در میان‌مدت و درازمدت در معادله بازدارندگی سرنوشت‌ساز در منطقه احتمالاً خواهد باخت.

*حسین آقایی دارای مدرک دکترای روابط بین‌الملل و پژوهشگر امور استراتژیک است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴۵ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=361417