مهمانان ارجمند، دوستان عزیز و همرزمان گرامی،
در مسیر صلح و آزادی برای من افتخار بزرگی است که امروز جایزه «معمار صلح» از کتابخانه نیکسون را دریافت میکنم. از صمیم قلب از مدیریت کتابخانه نیکسون، بنیاد نیکسون و همه کسانی که به حفظ میراث این شخصیت بزرگ و سیاستمدار برجسته، رئیسجمهور ریچارد نیکسون، تلاش میکنند، قدردانی میکنم.
افتخار دریافت این جایزه برای من از اهمیت ویژهای برخوردار است، نه تنها به دلیل دستاوردهای برجسته رئیس جمهور نیکسون در عرصه صلح جهانی، بلکه به دلیل پیوند عمیق و شخصی بین خانواده من و ایشان. امشب، هنگامی که به میراث صلح و دیپلماسی مینگریم، درمییابیم که ایستادگی بر سر حق، گاه نیازمند آن است که تنها بایستیم- چیزی که رئیس جمهور نیکسون بهتر از بسیاری دیگر درک کرده بود.
وقتی به میراث رئیس جمهور نیکسون فکر میکنیم، طبیعی است که به سیاست خارجی پیشگامانه او بیندیشیم: تصمیم جسورانه او برای گشایش در روابط با چین، تلاشهایش برای کاهش تنشها با اتحاد جماهیر شوروی از طریق سیاست موسوم به «دِتانت»، و تلاش خستگیناپذیرش برای برقراری صلح پس از جنگ ویتنام. اما دیدگاه رئیس جمهور نیکسون فراتر از مسائل فوری زمان خود بود. او خاورمیانه را به عنوان منطقهای حیاتی میدید؛ منطقهای که کلید ثبات در جهانی بهم پیوسته را در دست داشت. و این رئیس جمهور نیکسون بود که اهمیت نقش ایران در برقراری صلح و امنیت در آن منطقه را بهتر از همه درک کرد.
ایران، تحت رهبری پدر فقیدم، همچون ستونی برای ثبات در خاورمیانه ایستاده بود. پدرم، شاه فقید، با تلاشهای بیوقفه، ایران را به کشوری مدرن و پیشرو بدل ساخت؛ کشوری که در آن رشد اقتصادی، آموزش و توسعه شکوفا شود. و در تمام آن سالها، رئیس جمهور نیکسون به عنوان یک همپیمان مورد اعتماد و یک دوست ثابتقدم در کنار ایران ایستاد. او بسیار زودتر از دیگران به اهمیت یک ایران قوی و صلحجو در حفظ ثبات خاورمیانه پی برد.
اما امشب، میخواهم درباره موضوعی بسیار شخصیتر صحبت کنم. برای من، میراث رئیس جمهور نیکسون تنها به سیاست خارجی محدود نمیشود، بلکه شامل دوستی، دوستی و وفاداری به معنای واقعی کلمه است.
بسیاری از شما با تاریخ دشوار خانواده من آشنا هستید. هنگامی که پدرم به تبعید رفت، جهان به سرعت پشت به او کرد. کسانی که زمانی به رهبری، بینش و حتی کمکهای او وابسته بودند، در لحظه نیاز، راحتتر دیدند که او را رها کنند. اما در میان آنهمه بیوفایی، یک نفر بود که ماند. آن شخص رئیس جمهور نیکسون بود.
وقتی پدرم در سال ۱۹۸۰ درگذشت، رئیس جمهور نیکسون درنگ نکرد و به مصر سفر کرد تا در مراسم خاکسپاری او شرکت کند. با این کار، او به همراه رئیس جمهور انور سادات، یکی از تنها دو رهبر جهانی با جایگاه برجسته بود که در مراسم شرکت کرد. با وجود تغییر بادهای سیاسی، و با وجود آسانتر بودن رویگرداندن که بسیاری دیگر آن را انتخاب کردند، رئیس جمهور نیکسون تصمیم گرفت در کنار دوست خود بایستد، و با این کار، در کنار مردم ایران ایستاد.
این تصمیمی بر پایه مصلحت سیاسی نبود؛ بلکه این تصمیمی بود که ریشه در اصول و باور داشت. رئیس جمهور نیکسون آنچه را که بسیاری دیگر نادیده گرفتند، درک میکرد: اینکه دوستی واقعی نباید بر اساس مصلحت باشد. او غریزی، نه نمایشی، میدانست که ایستادن در جبهه درست تاریخ به معنای انجام آن است، حتی اگر محبوب نباشد.
امروز که به آن سالهای دشوار مینگرم، در حالی که احساس محبت و قدردانی عمیقی نسبت به رؤسای جمهور سادات و نیکسون دارم، هیچ تلخی نسبت به دیگر رهبران جهانی که پدرم و کشورم را رها کردند ندارم. درواقع، اصلا به آنها فکر نمیکنم. برای من، بزرگترین تایید، از جانب رهبران یا شخصیتهای سیاسی نیست، بلکه از جانب ملت ایران است.
امروز، در خیابانهای ایران، مردم نام پدرم را فریاد میزنند. آنها او را نه تنها بهعنوان یک رهبر دوران گذشته، بلکه به عنوان نمادی از استقلال، پیشرفت، افتخار و خدمت به کشور به یاد میآورند. با وجود دهههایی که گذشته، خاطره او در دلهای ایرانیان زنده است. بزرگترین پیروزی او نه از اقدامات دولتها، بلکه از صدای مردم عادی است که میراث او را گرامی میدارند.
همانطور که گفتم، رئیس جمهور نیکسون اغلب به تنهایی ایستاده بود. بسیاری از کسانی که برای آزادی ایران میجنگیدند نیز به تنهایی و در برابر فشارهای رسانهها و مؤسسات جهانی این کار را انجام دادند. حتی امروز هم آن فشارها ادامه دارد. اما امروز شرایط تغییر کرده است. زیرا آن مردم عادی که نام پدرم را گرامی میدارند، این کار را فقط از روی نوستالژی انجام نمیدهند؛ آنها، میلیونها نفر در سراسر ایران و فوقالعاده شجاع هستند. زیرا آنها تنها به آیندهای بهتر که پدرم معتقد بود شایسته آن هستند، امید ندارند. آنها برای آن آینده مبارزه میکنند.
اغلب به من گفته میشد که در مبارزه برای کشورم پیشرفت نخواهم کرد، زیرا نه دستگاه دولتی داشتم، نه بودجه کافی و نه ارتش. اما اکنون من چنین ارتشی دارم: هممیهنان فوقالعاده شجاعم. و به عنوان کسی که زمانی لباس نظامی کشورم را بر تن داشتم، اکنون بیش از هرکسی، افتخارم این است که کنار مردم ایران بایستم. و تا پیروزی در کنارشان خواهم ایستاد.
بنابراین، امشب که این جایزه را میپذیرم، نه فقط برای خود، بلکه برای مردم ایران میپذیرم. این افتخار متعلق به آنهاست. آنها معماران واقعی صلح هستند. دهههاست که آنان زیر یوغ رژیمی ظالم متحمل رنجهای غیرقابل تصور شدهاند؛ رژیمی که تلاش کرده است امیدها و آرزوهایشان را نابود کند. اما با وجود همه اینها، آنها همچنان برخاستهاند و همچنان برای تحقق تمدن بزرگ ما مبارزه میکنند.
فداکاریهای آنها در عرصه جهانی اغلب نادیده گرفته شده است. اما امشب، از طریق این تقدیر، کتابخانه نیکسون به شجاعت و استقامت آنان نور میافکند. همانطور که رئیس جمهور نیکسون زمانی در کنار پدرم ایستاد، اکنون کتابخانه نیکسون در کنار مردم ایران ایستاده است، و نه راه آسان و محبوب، بلکه راه حقیقت و عدالت را برگزیده است.
برای بیش از چهار دهه، مردم ایران برای ابتداییترین حقوق انسانی خود در مبارزه بودهاند. آنان با آزار، زندان، شکنجه و مرگ مواجه شدهاند، تنها به خاطر آنکه جرات کردند آنچه را که باید برای همگان تضمین شود، مطالبه کنند: حق زندگی در صلح، حق آزادی بیان و حق انتخاب رهبرانشان بدون ترس.
از جنبش دانشجویی سال ۱۳۷۸ و حمله مرگبار رژیم به کوی دانشگاه تهران، تا اعتراضات ۱۳۸۸ که میلیونها نفر به نام آزادی به خیابانها آمدند، تا مبارزان آزادی آبان ۹۸، و تا جوانان شجاع امروز که با به خطر انداختن همه چیز، قوانین ستمگرانه رژیم را به چالش میکشند، اینها معماران واقعی صلح هستند. مبارزه آنها برای قدرت یا تسخیر نیست؛ بلکه برای حق ساده اما عمیق زندگی با عزت است.
با این حال، ما در یک نقطه خطرناک قرار داریم. بادهای جنگ در منطقه ما میوزد. اما باید روشن باشد که این جنگ مردم ایران نیست. این جنگ یک دیکتاتور، علی خامنهای است که از تفرقه و درگیری سود میبرد. مردم ایران به دنبال جنگ نیستند. آنها خواهان صلح، امنیت و آیندهای آزاد از ظلم و ستم هستند.
آنها برای آن آینده مبارزه میکنند. تلاش آنها تنها برای آزادی ایران نیست، بلکه برای رهایی خاورمیانه، اعراب و اسرائیلیها از وحشت جمهوری اسلامی نیز هست.
همین هممیهنان عزیزم هستند که باعث شدهاند من در این مبارزه بمانم. من برای خود چیزی نمیخواهم، تنها میخواهم به آنها خدمت کنم. تا زمانی که زندهام، مأموریت همیشگیام را برای رهایی ایران از این رژیم سرکوبگر ادامه خواهم داد. هر کاری که از دستم برآید انجام خواهم داد تا آینده ایران بر پایه صلح، دموکراسی و عدالت بنا شود.
ما در آستانه تغییر هستیم و من همچنان به وظیفهام نسبت به کشور و مردمم پایبند خواهم ماند. با تمام توان تلاش خواهم کرد تا ایران، یک گذار آرام و امن به یک دموکراسی سکولار را تجربه کند که در آن همه شهروندان بطور برابر زندگی کنند و از هر نوع تبعیض در امان باشند.
در این مأموریت، از رهبران بزرگ دوران جوانیام الهام میگیرم— پدرم، رئیس جمهور سادات و رئیس جمهور نیکسون. این مردان میدانستند که صلح فقط به معنای نبود جنگ نیست، بلکه به معنای حضور عدالت، کرامت و آزادی است. آنها معماران یک جهان بهتر بودند و من قصد دارم میراث آنها را ادامه دهم.
بینش رئیس جمهور نیکسون برای خاورمیانهای صلحآمیز و امن همچنان به اندازه دوران ریاست جمهوریاش مرتبط و مهم است. جسارت او در پیگیری صلح، آمادگیاش برای به چالش کشیدن وضع موجود، و باور استوارش به آزادی همچنان برای من الهامبخش است.
در این لحظه، این جایزه را میپذیرم، نه با امید، بلکه با باور به اینکه روزی نزدیک، مردم ایران بار دیگر جایگاه شایسته خود را در جهان به دست آورند: ایرانی آزاد، دموکراتیک و صلحجو. این همان آیندهای است که ما در پی آن هستیم. این آیندهای است که به آن دست خواهیم یافت.
بار دیگر از شما برای این افتخار بزرگ سپاسگزارم. من این جایزه را به یاد تمام ایرانیانی که جان خود را در راه پس گرفتن ایران از دست دادهاند، میپذیرم. همانطور که بر سنگنوشته رئیس جمهور نیکسون آمده است: «بزرگترین افتخاری که تاریخ میتواند ارزانی دارد، عنوان مصلح است.» امشب شما یاد هممیهنان جاویدنامم را گرامی داشتید.
متشکرم.