فقر و فلاکت در ایران با پدیدههای مختلفی بروز پیدا کرده و یکی از جدیدترین پدیدههای رایج «پله نشینی در قطار» است که نشان از شکاف طبقاتی شدید در کشور است.
افزایش تورم و هزینه زندگی در کنار درآمدهایی ناچیز که تناسبی با هزینه زندگی در ایران ندارد سبب شده بیش از ۶۰ درصد جمعیت کشور به زیر خط فقر رانده شوند؛ این افراد غالبا از جمله اقشار حقوقبگیر کارگر و کارمند و بازنشسته هستند که میکوشند به هر شکلی هزینههای جاری زندگی خود را کاهش دهند تا شاید درآمدهای آنها ۳۰ روز ماه را دوام بیاورد.
چنین روندی سبب تغییر سبک زندگی خانوارها شده؛ سبد خرید خانوارها کوچک شده و اقلامی چون فرهنگ و تفریح و ورزش از سبد مصرفی ماهانه بسیاری از خانوارها حذف شده است.
در این میان پدیدههای مختلفی با تغییر سبک زندگی خانوادهها بروز پیدا کرده که بیانگر عمق فلاکت و فقر و بحرانهای معیشتی خانوارها در ایران است. یکی از این پدیدههای نوظهور پدیده «پله نشینی در قطارهای برون شهری» است.
وبسایت «اقتصاد ۲۴» در گزارشی به پدیده«پله نشینی در قطارهای برون شهری» پرداخته و آن را اینطور توضیح داده که در ایستگاههای نزدیک شهرهای بزرگ و مناطقی مربوط به حومه، اغلب کارگرانی سوار قطارهای بینشهری شده و به جای استفاده از کوپه یا صندلی مخصوص مسافر، بر روی پلههای میان واگنها مینشینند. این افراد که مسیری طولانی را به ناچار هر روزه برای رفتن سرکار طی میکنند، هزینه سفر خود را نقدی به مسئول بخش مربوطه میپردازند.
این گزارش افزوده هزینه پلهنشینی طبیعتا کمتر از قیمت بلیت صندلی قطار است. از این رو افرادی که ناچارند هر روز مسافت طولانی را برای رفتن سرکار و بازگشت به خانه طی کنند، توانایی پرداخت ارقام سنگین برای تردد خود را ندارند.
نباید فراموش کرد این اتفاق اغلب برای ایستگاههای بین راهی و مناطق حومهای شهرها رخ میدهد؛ اغلب ساکنان این مناطق از قشر ضعیف جامعه محسوب شده و امکانات زیادی برای تردد ندارند. پس مجبورند از تنها خط راهآهن نزدیک به خود برای جابهجایی استفاده کنند. قرارگیری این افراد در شرایط نامساعد جغرافیایی و کمبود توان مالی، فرصت را برای سوء استفاده برخی شرکتهای مسافربری فراهم کرده و پلههای خود را برای یک الی چند ساعت نشستن، به قیمتی حدود یک سوم نرخ صندلیهای قطار میفروشند.
«اقتصاد ۲۴» همچنین وجود محدودیت در تهیه بلیت این وسیله حمل و نقل عمومی را از دیگر دلائل گسترش این پدیده خوانده و توضیح داده شهروندان بین تاریخ ۱۵ تا ۱۷ هر ماه، باید پیش خرید بلیتهای قطار خود را باید انجام دهند. هر فرد اگر نیاز به سفر با قطار داشته باشد، باید از ماه قبل تصمیم خود را گرفته و صندلی خود را رزرو کند.
طی کردن چنین روندی آن هم برای افرادی که در حومه شهرها و یا حتی شهرستانهای کوچک زندگی میکنند، به تبع دشوار است. پس آنها چارهای ندارند که در صورت نیاز به سفر فوری با قطار، از هر شیوه غیرمتعارفی که فضا را برای سودجویی شرکتها فراهم میکند، بهره گیرند؛ بهویژه اگر این تردد، روتین روزانه باشد. نکته قابل توجه، آنجاست که هیچ یک از نهادها به این موضوع توجهی نداشته و شرکتهای مسافربری نیز انگار از این درآمدهای بادآورده، اما ثابت، راضیاند.
این گزارش تأکید کرده نشستن روی پله قطار برای رفتن به سرکار در شهری یا شهرستانی دیگر، جدای از بحثهای اقتصادی و پررنگتر شدن مشکلات مدیریتی، یک بعد اجتماعی هم دارد؛ کرامت انسانی که برای کاهش هزینههای اقتصادی زیر سوال میرود، نکته حذف شده در نگاه افرادیست که با فراغ بال تورم را افزایش میدهند و از هر شیوهای برای کسب درآمد بیشتر از مردم استفاده میکنند.
تداوم گرانی و گرسنگی؛ کمبود مواد غذایی و خریدن استخوان مرغ و گوسفند بجای گوشت
پدیدههای ناشی از گسترش فقر و فلاکت دامنه وسیعی دارند از رونق فروش استخوان مرغ تا پشتبامخوابی. پیشتر کیهان لندن در گزارشی نوشته بود که با کاهش قدرت خرید شهروندان، بسیاری مرغ و گوشت و ماهی را از سبد خرید خود حذف کرده یا مصرف آن را به حداقل رساندهاند و در چنین شرایطی برخی والدین برای اینکه غذایشان طعمی از مرغ داشته باشد، استخوان مرغ را از فروشگاهها با قیمتی کم تهیه و در هنگام پخت در غذا میریزند.
یکی از مهمترین اثرات گسترش فقر را در نیز میتوان در بازار مسکن دید؛ مستأجران شاغل به دلیل ناچیز بودن درآمدها نمیتوانند اجارههای تورم یافته را پرداخت کنند و در نتیجه راهکارهایی برای داشتن سرپناه و یا تنها جایی برای خواب را در نظر میگیرند. اجاره پشتبام و زندگی بر پشتبام خانهها از جمله پدیدههای رواج یافته در سالهای گذشته است. همچنین سکونت همزمان دو خانواده در یک واحد مسکونی که به «خانههای اشتراکی» معروف هستند!
افزایش فقر در کشور و چنین پدیدههای نوظهوری، پیامدهای گسترده اجتماعی نیز در پی دارد. اردشیر گراوند جامعهشناس و استاد دانشگاه درباره روی آوردن خانوادهها به خانههای اشتراکی و معضلات آن توضیح داده که «از ابتدای دهه ۷۰ تا کنون یک سبک اقتصادی- اجتماعی جدیدی بر ایران عارض شد که حریم خصوصی برای فرزندان و خانوارها برای آنها موضوعیت پیدا کرد و تحصیلات و باسوادی نیز باعث شد که هر کسی به حق و حقوق انسانی خود واقف شدند. در حال حاضر جامعه دچار بحران اقتصادی شده است و هزینه درآمد خانوار تنظیم نیست و خانوارها نمیتوانند هزینه زندگی خود را تأمین کنند و همین موضوع سبب زندگی اشتراکی خانوارها در یک واحد مسکونی شده است.»
افزایش تقاضای اجاره «خانههای اشتراکی»؛ هشدار کارشناسان نسبت به پیامدهای تغییر سبک زندگی
این جامعهشناس گفته «حدود ۳۵ درصد از خانوارهای ایران هیچ شاغلی ندارند و گاهی هم یک شاغل در خانواده دارند. یعنی در حال حاضر تعداد شاغل در خانوار در ایران به حدود ۰/۷ میل پیدا کرده است. خانوارهایی که هیچ شغل و درآمد ندارند باید به یک مدل دیگری از زندگی تن دهند.»
اردشیر گراوند با اشاره به پیامدهای تغییر اجباری و ناگهانی سبک زندگی خانوادگی در ایران به دلیل مشکلات اقتصادی گفته این مدل جدید میتواند پیامدهای جدی روانی، عاطفی، جنسی و جسمی و حتی خشونت به همراه داشته باشد: «چون به این سبک از زندگی عادت نکردیم و ورود به این سبک زندگی الگوی تعاملات را تغییر میدهد. وقتی یک خانه متعلق به دو خانواده باشد هر کدام میتوانند سر زده وارد خانه شوند در حالی که مشخص نیست کسی که در خانه است در چه حالتی بسر میبرد.»
این استاد دانشگاه گفته «انواع جرائم عمومی در بین ساکنان این خانهها افزایش مییابد. بررسیها حاکی از آن است افرادی که از خانههای ویلایی به «مسکن مهر» نقل مکان کردند انواع فسادها پیش آمده است. این در حالی است که مسکن مهرها مستقل است چه برسد در خانههای اشتراکی.»
پیامدهای افزایش فقر و فلاکت در ایران؛ افزایش ترک خانواده از سوی مردان و نرخ بزهکاری در طبقه متوسط
حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران اوایل آبان امسال با اشاره به افزایش نرخ فقر در کشور و تغییر در محل سکونت و سبک زندگی اقشار متوسط گفته بود شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم وجنایت در طبقه متوسط هستیم. او تأکید کرده این پیامدهایی است که میتواند گروهیهایی را تهدید کند که تا پارسال میتوانستند حداقلهای زندگی خود را تامین کنند اما امسال نمیتوانند.
وی گفته بود «وقتی فشارهای اقتصادی زیاد شده و بین درآمدها و هزینهها تناسبی وجود ندارد، یعنی ما افزایش فقر را شاهد خواهیم بود. یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در افزایش جرمها و آسیبهای اجتماعی فقر است و هیچکس نمیتواند رابطه این دوتا را منکر شود. از این زاویه اگر نگاه کنیم، چه بسا افزایش فقر و ناتوانی در تأمین هزینههای مختلف زندگی ممکن است مسیر انحرافی و جرائم میان اعضای خانواده یا حتی رفتارهای معارض قانون در میان افراد زیر ۱۸ سال را افزایش دهد.»
این مددکار اجتماعی افزوده بود «ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی و ایجاد احساس بیکفایتی نارضایتی از زندگی را به وجود میآورد بطوری که شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم وجنایت در طبقه متوسط هستیم. احتمال دارد این شرایط بر روابط اجتماعی و سلامت روان آنها تأثیر نیز تأثیر بگذارد. این پیامدهایی است که میتواند گروهیهایی را تهدید که تا پارسال میتوانستند حداقلهای زندگی خود را تأمین کنند اما امسال نمیتوانند.»
برخی کارشناسان معتقدند که عدم تأمین حداقلها در زندگی میتواند، خودکشی را هم افزایش دهد. این موضوع از سوی حسن موسوی چلک نیز مورد اشاره قرار گرفته بود: ««مولفههای مختلفی روی پدیده خودکشی تاثیر دارد و این پدیده تک بعدی نیست. یکی از این مؤلفهها به حوزه اقتصاد برمیگردد. واقعا خودکشی یک پدیده چند عاملی است اما فشارهای اقتصادی میتواند یک عامل محرک باشد. خودکشیهای ناشی از ورشکستگی نیز وجود دارد.»