محمد خوش بیان – جان باختن دلیرانه و مظلومانه کیانوش سنجری روزنامهنگار و فعال حقوق بشر بازتابی از خفقان و فشاری است که حکومت جمهوری اسلامی تحت رهبری علی خامنهای بر جامعه تحمیل کرده است. کیانوش سنجری که بهعنوان یک صدای منتقد و آزادیخواه سالها برای آزادی و حقوق مردم ایران تلاش کرد، در نهایت جانش را برای اعتراض به بیعدالتیها و سرکوبها از دست داد. جان باختن او که یقیناً تحت تأثیر سرکوب دیکتاتوری خامنهای بوده، نشانگر عمق بحران حقوق بشری در ایران است و اثباتی بر این حقیقت که حتی زندگی مدافعان آزادی و عدالت، قربانی نظام مستبد کنونی میشود.
این مرگ که ابعادی سیاسی و نمادین دارد، بطور دردناکی همزمان با سالگرد آبان خونین ۱۳۹۸ رخ داده است؛ دورهای که در آن خیابانهای ایران به صحنه خون و خشونت بدل شد. در آبان ۹۸، هزاران ایرانی به خیابانها آمدند تا به فقر، تبعیض، فساد و سرکوب اعتراض کنند، اما پاسخ حکومت به این خواستها، گلوله و سرکوب بیرحمانه بود. در این سرکوب وحشیانه، صدها معترض از جمله زنان و جوانان جان باختند و بسیاری دیگر با دستگیری و شکنجه مواجه شدند. آن واقعهی تلخ، نه تنها از حافظهی جمعی مردم ایران پاک نشده، بلکه نمادی از سیاستهای خشونتبار و سرکوبگرانهی حکومتی است که با گذشت زمان، بر عمق زخمهای جامعه میافزاید.
مرگ کیانوش سنجری مانند ناقوسی است که وجدان جامعه ایرانی و جهانیان را بیدار میکند تا بار دیگر نشان دهد که در ایران، عدالت و حقوق انسانها قربانی منافع و قدرتطلبی حاکمان شده است. این مرگ یادآور قربانیان دیگری است که سالها در ایران تحت فشار و سرکوب به خاموشی کشانده شدهاند. اما صدای این قربانیان، نه تنها خاموش نشده، بلکه هر روز بلندتر و به جهانیان یادآور میشود که نظام حاکم بر ایران نه تنها اصلاحپذیر نیست، بلکه ماهیتی سرکوبگر دارد که جانها و حقوق بیشتری را به خطر میاندازد.
صدور احکام اعدام برای شش جوان اکباتانی که در این روزها خبرساز شده، نیز در راستای همین سیاستهای سرکوبگرانه است. این جوانان که به خیابان آمدند تا خواستههای ابتدایی و حقوق انسانی خود را طلب کنند، اکنون با اتهامات واهی و احکام سنگین اعدام مواجهاند. صدور این احکام در شرایطی که با سالگرد آبان ۹۸ همزمان شده، نه تنها خشم مردم را برانگیخته، بلکه بار دیگر به همگان نشان داده که در حکومتی که عدالت و حقوق بشر را تنها در خدمت بقای قدرت میبیند، جایی برای آزادی و امنیت شهروندان نیست.
علی خامنهای و پسرش مجتبی بهعنوان مقصران اصلی سرکوب و نقض حقوق بشر در ایران از طریق نهادهای امنیتی و نظامی فضایی از خفقان و ترس را در جامعه ایجاد کردهاند. آنان برای تحکیم پایههای لرزان قدرت خود، حد و مرزی در اعمال خشونت و سرکوب نمیبینند و هرگونه اعتراض یا حقخواهی را تهدیدی جدی برای حاکمیت خود میدانند. در چنین فضایی، حقوق و آزادیهای مردم ایران به ابزاری برای سرکوب و تحقیر تبدیل شده و دستگاههای امنیتی با بهرهگیری از شکنجه، بازداشتهای بیدلیل و اعدام، به خاموش کردن هر صدای مخالف مشغولاند.
نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون همواره از سیاست سرکوب و تهدید برای ساکت کردن مخالفان استفاده کرده است. این نظام که با سرکوب صدای منتقدان و بستن فضای آزادی بیان پابرجا مانده، نه تنها به خواستها و حقوق مردم پاسخی نمیدهد، بلکه با توسل به خشونت و ایجاد فضای رعب و وحشت، جامعه را به سکوت واداشته است. در این میان، فعالان و روزنامهنگارانی چون کیانوش سنجری که برای حقوق و آزادیهای مردم تلاش میکنند، با بیرحمی سرکوب شده و در مواردی همچون جان باختن سنجری، زندگی خود را از دست میدهند.
کیانوش سنجری و دیگرانی که در این راه جان باختهاند، نماد مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی هستند. جانفشانی آنها اعلامی شجاعانه است علیه سیستمی که برای حفظ قدرت، به نقض آشکار حقوق انسانی میپردازد. جان باختن سنجری، به ویژه در شرایطی که با صدور احکام اعدام جوانان اکباتانی و سالگرد آبان ۹۸ مصادف شده، حامل پیامی روشن است: مردمی که خواهان آزادی، عدالت و زندگی انسانی هستند، با حکومتی مواجهاند که هر روزه حقوق آنها را پایمال میکند و از هیچ ابزاری برای حفظ قدرت فروگذار نمیکند.
مردم ایران به ویژه نسل جوان با وجود تمام سرکوبها و خشونتها همچنان در برابر این نظام ایستادهاند و به دنبال ایجاد تغییرات بنیادین و دستیابی به حقوق انسانی خود هستند. کیانوش سنجری و دیگر قربانیان، چراغ راه این مبارزه برای آزادی و عدالت هستند و نشان میدهند که سرکوب و خشونت نمیتواند مانع اراده و خواست مردم برای دستیابی به زندگی بهتر باشد. این مقاومت همچون شعلهای است که با هر اقدام سرکوبگرانه حکومت، شعلهورتر میشود و امید و ایمان مردم به تغییر را زنده نگه میدارد.
در چنین شرایطی، جامعه جهانی نیز وظیفه دارد که در برابر نقض آشکار حقوق بشر در ایران سکوت نکند و از آرمانهای مردم ایران برای آزادی و عدالت حمایت کند. سازمانها و دولتهای بینالمللی که به حقوق بشر و آزادیهای اساسی پایبندند، باید بپذیرند که مرگ سنجری و اعدام جوانان اکباتانی، نه حوادثی منفرد، بلکه بخشی از سیاست مستمر سرکوب در جمهوری اسلامی است. سکوت جامعه جهانی در برابر این فجایع، نوعی مشروعیت بخشیدن به این نظام سرکوبگر است و میتواند زمینهساز ادامه و گسترش این سرکوبها شود.
با هر روزی که از عمر حکومت جمهوری اسلامی و ساختارهای وابستهاش میگذرد، خونهای بیشتری ناحق ریخته میشود و بیعدالتیهای بیشتری بر مردم تحمیل میگردد. جهانیان باید در برابر این نقض حقوق بشر و سرکوبهای گسترده، صدای اعتراض خود را بلند کرده و به حمایت از مردم ایران بپردازند. حمایت از مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و عدالت، نه تنها دفاع از حقوق ایرانیان، بلکه دفاع از ارزشها و اصولی است که تمامی جوامع بشری باید از آنها پاسداری کنند.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز است که جهان به این واقعیت توجه کند که سرکوب مردم ایران، مسئلهای داخلی نیست، بلکه تهدیدی برای اصول انسانی است که باید در همه جا از این اصول دفاع کرد. مرگ کیانوش سنجری و تمامی کسانی که برای آرمانهای انسانی جان دادهاند، به همه ما یادآوری میکند که مبارزه برای حقوق بشر و عدالت، هرگز پایان نخواهد یافت و هیچ ظلمی نمیتواند این شعله را خاموش کند.