واقعا چرا وقتی ترامپ در هشتم ماه مه ۲۰۱۸ یعنی دو سال و اندی پس از ورودش به کاخ سفید از برجام خارج شد، جمهوری اسلامی به آن پایبند نماند تا کمتر از دو سال بعد با روی کار آمدن بایدن از همان مماشات دوران اوباما و چه بسا بیشتر برخوردار شود؟ و اگر هم ترامپ همچنان در کاخ سفید میماند، رژیم میتوانست به دیگران ثابت کند که به دنبال بمب هستهای نیست!
ولی آیا یکی از دلایل خروج آمریکا از توافق اتمی این نبود که جمهوری اسلامی به آن پایبند نماند؟! چرا همیشه از «خروج آمریکا» حرف زده میشود اما درباره دلایل آن چیزی گفته نمیشود؟ همان دلایلی که امروز بجز چین و روسیه دیگر کشورهای برجامی با تأخیر به آن رسیدهاند. روسیه و چین هم فقط به روی خود نمیآورند تا از جمهوری اسلامی به عنوان ابزار به سود خود استفاده کنند.
البته میتوان تصور کرد که خروج هر کدام از کشورهای دیگر به اندازه آمریکا در سرنوشت برجام تأثیر نمیداشت. چنانکه سالها مذاکرات اروپا و روسیه و چین با جمهوری اسلامی تا زمانی که آمریکا بطور مستقیم در آن شرکت نکرد، به جایی نرسید. اما واقعیت اینست که با آمریکا هم در نهایت به جایی نرسید! دلیل روشن است: طرفین برای اهداف متفاوت و حتا متناقض به «توافق» رسیده بودند: یکطرف میخواست جمهوری اسلامی را مهار کند و جمهوری اسلامی میخواست با استفاده از دوران آرامش توافق و دست یافتن به منابع مالی، اهداف آخرزمانی خود را پیش ببرد چنانکه با برجام و بدون برجام کاری جز این نکرد.
حالا دوباره ترامپ به کاخ سفید میرود و اگر در میان سیاستمداران و مشاوران سیاسی دولت وی کسی آنقدر سادهلوح است که با طمع به هر منافع اقتصادی و تکنولوژیک، فکر میکند میتواند با جمهوری اسلامی نه تنها درباره این یا آن موضوع به «توافق» برسد بلکه رویداد تاریخی برقراری دوباره رابطه سیاسی و عادی ایران و آمریکا را پس از تقریبا نیم قرن به نام خود ثبت میکند، فقط باید گفت زهی خیال باطل! چنین رابطهای اگر به فرض محال برقرار هم شود، عین مناسبات روسیه و چین با جمهوری اسلامی جز استفاده از این رژیم و سوء استفاده از منابع ملی و طبیعی ایران نخواهد بود.
میگویند سیاست امر ممکنات است. اما این فقط نیمی یا بخشی از یک واقعیت است و نه همه آن. بخش مهمتر سیاست آن است که اموری را که ناممکن به نظر میرسند یا بر اساس منافعی خاص، ناممکن قلمداد میشوند، به امر ممکنات تبدیل ساخت. اینکه «جمهوری اسلامی» سرنوشت ایران و ایرانیان است، یکی از همین موارد است. کافیست به گفتهها و نوشتههای مدافعان جمهوری اسلامی و انقلاب ۵۷ به ویژه از دوران موسوم به «اصلاحات» تا هماکنون مراجعه کرد تا تأکید یکجانبهی آنها را بر «امر ممکنات» به عنوان سیاست دید. طنز قضیه اما اینجاست که اتفاقا آنچه به عنوان «ممکن» معرفی میکنند، یعنی «اصلاح» و «تغییر رفتار» رژیم اثبات شد که ناممکن است! در حالی که فعل و انفعالات جامعه ثابت کرده که «تغییر رژیم» که سالها به عنوان «ناممکن» تبلیغ میشده، امری ممکنتر و محتملتر از «اصلاح رژیم» است!
این صرفا یک نظر و بررسی سیاسی نیست بلکه روند واقعیتی است که در برابر چشم همه جریان دارد. دیگر با دولتهای اروپا و آمریکاست که ببینند درکجای این روند قرار دارند: تداوم مماشات با یک حکومت تبهکار و ضدبشری که تهدیدی علیه خودشان نیز هست، یا ملتی که همان دموکراسی و امنیت و رفاهی را میخواهد که ملل غرب از آنها برخوردارند!
الاهه بقراط| ایکس | اینستاگرام|