هدی رؤوف (ایندیپندنت عربی) – رژیم ایران به صورت آنی با هیچکدام از تغییرات بینالمللی یا منطقهای مقابله نمیکند، بلکه خود را برای سناریوهای ممکن و متفاوت آماده میسازد و سپس تلاش میکند تا از چالشهای بهوجود آمده به نفع خود بهرهبرداری کند.
در حال حاضر میتوانیم ببینیم که جمهوری اسلامی برای مواجهه با سیاستهای احتمالی دونالد ترامپ مسیرهای مختلفی را در پیش گرفته است. از جمله مسیرهایی که میتوان به آن اشاره کرد، رویکرد متفاوت تهران پس از مرگ ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سابق این کشور است که در بحبوحه افزایش تنشها و احتمال نزدیک شدن به یک جنگ منطقهای این رژیم اتخاذ کرده است.
مرگ ابراهیم رئیسی به تهران فرصتی داد تا با گزینش فردی از جریان ظاهراً اصلاحطلب، چهرهای متمایل به همکاری و گفتگو با غرب از خود ارائه دهد.
رئیس جمهوری اصلاحطلب تیمی از دیپلماتهایی سابق در دولت روحانی مانند محمدجواد ظریف و عباس عراقچی را در دولت خود جا داده است. این افراد پیشتر در دستیابی به توافق هستهای با اوباما موفق عمل کرده بودند.
این گزینش از نظر زمانی برای رژیم ایران اهمیت دارد به ویژه با نزدیک شدن به پایان عمر برجام و احتمال استفاده از «مکانیسم ماشه» و بازگشت همه تحریمهای بینالمللی در اکتبر ۲۰۲۵.
در شرایطی که نتیجه انتخابات آمریکا میتوانست تغییراتی ایجاد کند، فارغ از اینکه دموکراتها یا جمهوریخواهان پیروز شوند، رئیس جمهور اصلاحطلب رژیم ایران فرصت مناسبی برای کاهش تنشها در منطقهای ایجاد کرد که با جنگ در غزه و لبنان پر تنش شده و محور مورد حمایت رژیم ایران هدف قرار گرفته است. چنین گزینشی به تهران امکان میداد راههای جدیدی برای کاهش فشارها پیدا کند. حتی در صورت بازگشت ترامپ به قدرت، این گزینش به رژیم ایران فرصت داد تا مراودات جدیدی را به ویژه با وجود دوگانه ترامپ- نتانیاهو آغاز کند،.
با این حال، حکومت ایران برای بازگشت ترامپ نیز آماده شده است. ترامپ پیشتر در کارزار انتخاباتی خود اعلام کرده بود که قصد سرنگونی رژیم ایران را ندارد و آماده توافق است. اما در عین حال، تهران احتمال بازگشت سیاست فشار حداکثری را جدی گرفته و سعی دارد تا برای آن برنامهریزی کند.
رژیم ایران اینطور تظاهر میکند که انتخابات آمریکا برایش اهمیتی ندارد. به همین دلیل در دو مسیر حرکت میکند:
نخست، تلاش دارد وانمود کند که فشار حداکثری نتوانسته تأثیری بر آن داشته باشد. در حالی که واقعیت نشان میدهد که سیاست «صفر کردن صادرات نفت» تأثیرات چشمگیری بر بودجه دولت ایران گذاشته و توانایی مالی تهران برای حمایت از گروههایی مانند حزبالله در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ بهشدت کاهش یافت. از سوی دیگر، وابستگی اقتصادی ایران به آمریکا و حتی اروپا محدود است و همین امر باعث شده تا انتخابات آمریکا تأثیر مستقیمی بر اقتصاد ایران نداشته باشد. همزمان، در محافل سیاسی و رسانهای ایران، بحثهای زیادی درباره لزوم تغییر استراتژی کشور مطرح شده است. برخی معتقدند که رژیم ایران باید معادله بازدارندگی خود را بازتعریف کند. این معادله میتواند شامل تقویت برنامه هستهای، توسعه موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک هستهای، و افزایش برد موشکهای ایرانی به بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر باشد تا بتواند اهدافی در اروپا را نیز بدون توجه به نگرانیهای امنیتی اروپایی تهدید کند. حتی توسعه موشکهای بالستیک قارهپیما نیز در این مباحث مطرح شده است.
در عین حال، مقامات رسمی جمهوری اسلامی بر مسیر دیگری نیز تمرکز کردهاند و آن دیپلماسی و گفتگو مستقیم با آمریکاست. این رویکرد با هدف متقاعد کردن ترامپ به ترک سیاست فشار حداکثری دنبال میشود. رژیم ایران با دقت تشکیل تیم امنیت ملی و سیاست خارجی ترامپ را زیر نظر گرفته زیرا این تیم رویکردی سختگیرانه نسبت به حکومتهای ایران و چین در پیش گرفته است. از جمله افراد کلیدی در این تیم میتوان به برایان هوک رئیس تیم انتقالی امنیت ملی اشاره کرد که از حامیان سیاست فشار حداکثری علیه ایران است. همچنین مایکل والتز مشاور امنیت ملی که حامی حمله به برنامه هستهای ایران است، و مارکو روبیو وزیر خارجه پیشنهادی که مواضع سختی علیه رژیم ایران، روسیه، و دیگر کشورهای مخالف آمریکا دارد، از دیگر اعضای این تیم به شمار میروند.
در مجموع، جمهوری اسلامی در تلاش است تا با ترکیبی از دیپلماسی و بازدارندگی نظامی و تسلیحاتی، موقعیت خود را در مواجهه با تغییرات سیاسی جهانی حفظ کند.
*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: هدی رؤوف
ترجمه و تنظیم از کیهان لندن