پیام فتوحیهپور – دوران گذار چیست؟ اولین چیزی که میتوانیم دربارهی دوران گذار بگوییم این است که این دوران یک مرحله انتقالی است. مرحلهای که وضعیت پایدار فعلی را به وضعیت پایدار جدید منتقل میکند. یعنی دارای آغاز و پایان است. پایان دوران گذار روشن است. وقتی که وضعیت پایدار جدید مستقر میشود. آغاز دوران گذار، به باور من، نه نقطهی پایان وضعیت فعلی، بلکه آغاز طرحریزی تغییر است.
طرحریزی تغییر میتواند پیش از پایان وضعیت فعلی، در زمان پایان وضعیت فعلی یا با تاخیر پس از پایان وضعیت فعلی آغاز شود. یعنی میتواند به شکلی پیشاندیشیده و فرادستانه مدیریت شود، میتواند در واکنش به مواجهه با پایان دوران پایدار فعلی آغاز شود یا با تاخیر مدتی پس از فقدان یک وضعیت پایدار و ورود به وضعیت آشوب شروع شود. عقلانیت حکم میکند که طرحریزی هرچه زودتر شروع شود تا آمادگی برای ورود به دوران گذار محاسبه شده باشد.
هدف عینی گذار وضعیت پایدار جدید است. موضوع گذار یک موجودیت متعین و غیرانتزاعی است. یعنی طرحریزی گذار ناظر بر یک موجودیت مشخص و روشن و در جهت رساندن آن موجودیت مشخص و روشن به وضعیت پایدار جدید است.
با این نگاه، وقتی از گذار ایران از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک سکولار حرف میزنیم، یعنی موجویت مشخص موضوع گذار ایران است. ما نه قرار است فرانسه لویی شانزدهم را به فرانسه دموکراتیک لاییک گذار دهیم، نه آفریقای جنوبی آپارتاید را به آفریقای جنوبی جدید یا هند مستعمره انگلستان را به هندوستان مستقل و نه حتی ایران پهلوی را به ایران خمینی. گذار ایران از جمهوری اسلامی به ایران دموکراتیک سکولار دارای فیزیک منحصر به فرد خود است و نمیتواند یک رونوشت باشد از یک ایده انتزاعی برآمده از تئوریهای ساخته شده از تجربههای و روایتهای گذارهای پیشین.
درواقع مسائل دوران گذار مسائلی پراگماتیک و ناظر به وضعیتی منحصر به فرد هستند نه مسائلی ایدهآلیستی، ایدئولوژیک و تعمیمپذیر. این مسائل ویژهی ایران و متمرکز بر شرایط ایران پس از پایان جمهوری اسلامی هستند. مسائلی که فیزیکی منحصر به فرد و تعمیمناپذیر دارند و در بسیاری از موارد دارای مشخصههای قابل اندازهگیری هستند و راه حلهای این مسائل نیز ویژهی همان فیزیک منحصر به فرد و تعمیمناپذیر هستند.
طرحریزی گذار نیز به همان مسائل ویژه و منحصر به فرد باید بپردازد و باید حاصل آن برنامههایی اجرایی باشد برای حل آن مسائل ویژه و منحصر به فرد.
این مسائل را میتوان به سه گروه مقولهبندی کرد:
• مسائل استقرار نظام دموکراتیک سکولار ایران یا مسائل پیاده ساختن وضعیت پایدار جدید که هدف عینی گذار است.
• مسائل امکانپذیری گذار شامل ضعفها و تهدیدهایی که میتوانند اثربخشی و نتیجهسازی فرآیند گذار را کاهش دهند یا از بین ببرند.
• مسائل ایران در دوران گذار شامل اولویتهای حیاتی و غیرقابل اغماض برای ملت ایران و مملکت ایران.
اگر بخواهیم اولویت هر کدام از مقولههای این مسائل را طبقهبندی کنیم، در گام اول بد نیست ماتریس آیزنهاور را با کمی دستکاری و درجهبندی اهمیت و اضطرار به سه سطح بجای دو سطح به کار ببریم.
در یک نگاه کلان، هر سه مقولهی مسائل گذار از اهمیت بالا برخوردار هستند. ماهیت گذار بدون تحقق هدف آن که استقرار نظام دموکراتیک سکولار است از معنی تهی میشود. پس مسائل استقرار نظام دموکراتیک سکولار اهمیت بالایی دارند. برای تحقق اهداف گذار فرآیند گذار باید امکانپذیر باشد و باید برای ضعفها و تهدیدهایی که میتوانند فرآیند گذار را به شکست برسانند راهکارهای اجرایی و اثربخش یافت و اجرا کرد. پس مسائل امکانپذیری گذار نیز بدون شک از اهمیت بالایی برخوردار هستند.
ملت ایران و کشور ایران به عنوان موجودیتی که بستر فرآیند گذار است، شرط لازم و کافی وجودی فرآیند گذار و اهداف آن هستند. از اساس خاستگاه ایده تغییر منافع و اولویتهای حیاتی و انسانی ملت ایران است. پس اهمیت این مسائل نیز در بالاترین سطح قرار میگیرند.
با این موضع نسبت به سه مقولهی مسائل گذار، به نظر میرسد که این مقولهها نه در «اهمیت» که در «اضطرار» قابل اولویتبندی هستند. البته باید تاکید کرد که راه حلهای مسائل ایران در دوران گذار به لحاظ منطقی و طبیعی پیشنیاز راه حلهای مسائل امکانپذیری گذار، و راهحلهای مسائل امکانپذیری گذار پیشنیاز راهحلهای مسائل استقرار نظام دموکراتیک سکولار هستند. یعنی اگر مسائل اساسی و حیاتی ملت ایران در دوران گذار حل نشوند، فرآیند گذار خود از کار میافتد یا کارآیی آن بسیار کم میشود و اگر فرآیند گذار امکانپذیر نباشد یا توانایی آن کاهش یابد طبیعی است که خروجی آنهم شاید به استقرار نظام دموکراتیک سکولار منتهی نشود.
برای استقرار نظام دموکراتیک سکولار باید فرآیند گذار به آن امکانپذیر باشد. برای امکانپذیر شدن فرآیند گذار، موجودیت بستر این فرآیند یعنی موجودیت ملت ایران و سرزمین ایران به منزله نیازها و شرایط حیاتی آنها باید حفاظت شود.
پس نمیتوان غیر از این تصور کرد که اضطرار مسائل ملت ایران و کشور ایران در دوران گذار، شامل مسائلی که نیازها و شرایط حیاتی یک ملت و یک کشور را برای تغییرات بنیادی نظام سیاسی، مورد توجه قرار میدهند، بالاترین سطح اضطرار را دارند. پس از آن مسائلی که امکانپذیری فرآیند گذار با آنها مواجه است در سطح دوم اضطرار قرار میگیرند و در نهایت مسائل استقرار یک نظام دموکراتیک سکولار در سطح سوم اضطرار هستند. به این ترتیب میتوان اولویت مسائل گذار را از بالاترین به پایینترین به سه سطح طبقهبندی کرد.
مسائل ایران در دوران گذار، از فردای پایان جمهوری اسلامی، مسائل اصلی و بالاترین اولویت کسانی خواهند بود که فرآیند گذار را پیش میبرند. یعنی باید طرحریزی فرآیند گذار با تمرکز به مسائل ایران در روز بعد از پایان جمهوری اسلامی اولویت پیدا کند.
بالاترین اولویت طرحریزی گذار، طرحریزی و آمادگی برای تامین نیازهای حیاتی ایران در روز بعد از پایان جمهوری اسلامی است. هر شهروند ایران پیش از هر چیز نیازمند به برقراری نظم و امنیت داخلی و مرزی، فعال بودن مجموعه خدمات و فرآیندهای حیاتی کشور مانند بهداشت و درمان، نیروهای امدادگر و تامین انرژی، آب و غذا و دارو، فعال بودن فرآیندهای پولی و اقتصادی کشور، فعال بودن تشکیلات دادگستری و در سطح بعدی فعال بودن دیگر مجموعه خدمات و فرآیندهای عمومی مانند مدارس و دانشگاهها است.
در سطح کلان و کشوری چند حوزه بحرانی را میشود بر شمرد:
• نیروهای مسلح: بر اساس آمار دم دست، ایران بیش از ششصد هزار نفر نیروی مسلح دارد. این نیروها هم تنها امکان واقعگرایانه برای استقرار نظم و امنیت در کشور و در مرزها هستند و هم در صورت عدم حفظ انسجام نیروهای مسلح، این نیروها میتوانند خود به مشکلی برای امنیت تبدیل شوند. از این لحاظ، متعیّن بودن فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران، تعریف ماموریت جدید آنها در دوران گذار، تعریف هویت جدید این نیروها در کالبدی ملی و ایرانگرا و ایجاد امنیت خاطر برایشان، در درجهی بالای اهمیت و اضطرار قرار دارد. جزئیات تخصصی زیادی در این حوزه وجود دارد که از پرداختن به آنها پرهیز میکنم. ولی روشن است که پرداختن به این جزئیات تخصصی نیازمند به بهرهبردای از منابع تخصصی و مجرب خواهد بود.
• بحران پولی و اقتصادی: بارها در اخبار و تحلیلها شنیدهایم که تقریبا تمام بانکهای ایران بر اساس معیارهای عقلانی و علمی بانکداری و پولی ورشکسته هستند و در حال حاضر به نوعی بانکهای «زامبی» هستند. یعنی بانکهایی مُرده و بیجان که با سیاست تزریق پولی جعلی ادای بانکهای زنده را در میآورند. میشود گفت که از بانک مرکزی چیزی نمانده جز یک چاپخانه اسکناس که بطور روزافزون باعث بیارزش شدن پول ملی و به فراخور آن فقیرتر شدن مردم و بیارزش شدن ثروت ریالی آنها شده است. در فردای پایان جمهوری اسلامی، واقعیت از زیر این پوشش جعلی بیرون میآید و احتمالا با ورشکستگی بسیاری از بانکها روبرو خواهیم شد. شاید هم خیلی زودتر این اتفاق بیفتد. یکی از اولویتهای اصلی طرحریزی گذار، داشتن برنامهای عملی برای کاهش لطمات ضربهی سنگین این توفان اقتصادی و پولی و امواج بزرگ بعدی آن است.
• فقدان دستگاه دادگستری: اگر با فضای دستگاههای قوه قضاییه مشروعهی اسلامی در ایران آشنا باشید، احتمالا انتظار ندارید که این دستگاهها در فردای روز پایان جمهوری اسلامی بتوانند با اتکا به نیروی انسانی فعلی خود تبدیل به یک دستگاه دادگستری واقعی شوند. فساد در تار و پود دستگاه به اصطلاح قضایی جمهوری اسلامی چنان گسترده است که با نگاهی شکاک و بدبینانه میتوان تصور کرد در فردای روز پایان جمهوری اسلامی، این دستگاه فقط شامل چند ساختمان است و میز و صندلی و فایل و زونکن و کامپیوتر. دستگاه دادگستری با بحران شدید نیروی انسانی روبرو خواهد بود و بازسازی نیروی انسانی این دستگاه خود پروژهای بسیار سنگین است که برای بازسازی آن نباید همتی کمتر از همت علیاکبرخان داور در زمان رضاشاه بزرگ را انتظار داشت. البته امروز دیگر ایران با شرایط آن روزگار در زمینهی کمبود شدید نیروی انسانی باسواد و متخصص روبرو نیست و همکاری متخصصان حوزه حقوق و دادگستری میتواند در شرایط با ثبات با سرعت بیشتری نتیجهبخش باشد.
• فعال بودن زیرساختهای حیاتی: تقریبا تمام زیرساختهای حیاتی به دلیل نادیده گرفتن اهمیت توسعه زیرساختی و نگهداری موثر از آنها به وضعیت نابودی رسیدهاند. زیرساختها و منابع انرژی، آب و برق همین امروز در وضعیتی به شدت شکننده قرار دارند. میراث جمهوری اسلامی برای دوران گذار یک ویرانه است. برای فعال ماندن زیرساختهای موجود سرمایهگذاری سنگینی لازم است، چه رسد برای توسعه و افزایش ظرفیت تا اندازهی نیاز امروز کشور. طرحریزی گذار در این بخش باید ناظر به نیروهای فعال و متخصص در داخل کشور و حمایت علمی و تخصصی و تجاری نیروهای خارج از کشور باشد.
• فعال بودن زنجیرهی تامینِ (supply chain) کالاهای اساسی: تبدیل شدن ایران به کشوری عادی در جامعهی بینالملل برای گشوده شدن زمینه تجارت عادی با جهان آزاد و توانمند شدن بازرگانان، صنعتگران و کارآفرینان برای بهرهگیری از زنجیرهی تامین جهانی از اولویتهای بالای طرحریزی گذار است. در ماههای آخر جمهوری اسلامی اقتصاد و تجارت و صنعت وارد بیثباتی و تعطیلی و بحران خواهد شد و بازگشت آنها به شرایط فعال و پویا برای دسترسی مردم به کالاهای حیاتی، اشتغال و درآمدسازی و امنیت اقتصادی جامعه الزامی است. از این جهت و از بسیاری جهات دیگر، روشن بودن تکلیف جامعهی بینالملل با ساختار منسجم و مستقر حاکمیت سیاسی ایران شرط لازم و کافی است. پس طرحریزی فرآیند گذار باید شامل متعیّن بودن وضعیت حاکمیت ملی در دوران گذار باشد.
اجازه بدهید فعلا به همین پنج ابرمسئله بسنده کنیم. طرح این مسئلهها در یک پاراگراف به هیچ عنوان بازتابدهندهی بغرنجی و پیچیدگی این مسائل نیست. اگر پارامترهایی مانند فقیر شدن روزافزون بخش بزرگی از مردم ایران، لایههای آسیبپذیر اجتماع و آسیبپذیری بیشتر آنها در دوران گذار، احتمال بروز بحرانهای امنیتی و تروریستی در داخل کشور و تهدیدهایی را که میتوانند از خارج از ایران، مانند گروههای تروریستی در عراق و افغانستان و یمن، متوجه مردم شوند، وارد محاسبات کنیم، میتوانیم تصوری واقعیتر از میزان بغرنج بودن این مسائل پیدا کنیم.
ترجیح میدهم در مجال این نوشته به مسائل امکانپذیری فرآیند گذار و مسائل استقرار نظام دموکراتیک سکولار نپردازم و در همینجا مکث کنم تا به خود فرصت درک اهمیت و وسعت مسائل اولویت نخست رهبری دوران گذار را بدهیم.
دوران گذار با بحرانهای بزرگی همراه خواهد بود که پرداختن به هر کدام از آنها نیازمند عقلانیت و تخصص است. از این جهت کسی که برای رهبری فرآیند گذار پا پیش میگذارد باید خود را آمادهی چنین شرایطی ببیند. کسانی که برای حمایت از رهبری فرآیند گذار خود را داوطلب میکنند، باید بدانند که قرار است با چه چیزی روبرو شوند. اگر بویی از دوران گذار به مشام میرسد، هر بویی که باشد بدون شک بوی کباب نیست. از این جهت واقعا لازم است که دست از توهم برداریم.
من نمیدانم کدام یک از داعیهداران رهبری خود را در ظرفیتی میبینند که به لحاظ اعتبار سیاسی و تاریخی فرماندهی کل ششصد هزار نیروی مسلح ایران را در دوران گذار به عهده بگیرند. اجازه بدهید واقعگرا باشیم. بجز شاهزاده رضا پهلوی، چه کسی میتواند در این جایگاه از اعتبار ملی و سیاسی و تاریخی قرار داشته باشد که بتواند اعتماد نیروهای مسلح را جلب کند؟ چه کسی دارای آن ظرفیت اعتباری بینالمللی و رسمیت سیاسی است که بتواند تامین کنندهی اعتبار بینالمللی برای حاکمیت ملی در دوران گذار باشد؟ چه کسی در خود این ظرفیت را میبیند که بتواند اعتماد گروه بزرگی از متخصصان و نیروهای زبدهی داخلی و خارجی را برای همکاری در پیشبرد فرآیند گذار جلب کند؟ به زبان ساده، چه کسی میتواند امروز فراخوان دهد و دست کم هزار نفر و در خصوص برخی فقط صد نفر آدم را دور هم جمع کند؟ دوست ندارم که اسم ببرم و تک تک از داعیهداران رهبری بپرسم که خودشان را در چه آیینهای تماشا میکنند که اینقدر بزرگنمایی دارد. اما توصیه میکنم آیینهی خود را عوض کنند.
آنهایی هم که خود جسارت داعیه رهبری ندارند ولی مدام در حال تشریح انتزاعی یک وضعیت خیالی از جمع شدن عدهای نامعلوم به دور هم و شکل دادن به یک چیزی به اسم جادویی و مرعوب کنندهی شورای رهبری هستند، چقدر دربارهی مسائل واقعی دوران گذار ایران و جزئیات آن دقت کردهاند و راهکارهای احتمالی خود را به لحاظ عملی سنجیدهاند؟ چگونه میخواهند برای این شورای رهبری خیالی خود اعتبار و رسمیت تأمین کنند؟
ایران موش آزمایشگاهی نیست که بخواهیم آن را فدای ایدههای سراسر تجریدی و خیالی کنیم. فرآیند گذار با مسائلی جدی روبرو است. دیگر فرصت نیست که بنشینیم و با کلیگویی زمان را به هدر دهیم. زمان ما زمان عقلانیت و درک اضطراری است که همهی ما به عنوان یک ملت با آن مواجه هستیم. باید به سرعت به انسجام یکپارچهی ملی برسیم و این انسجام سیاسی برای موفقیت فرآیند گذار حیاتی است. برای رسیدن به این انسجام فقط یک منبع وجود دارد: پایگاه رهبری ملی شاهزاده رضا پهلوی.
امروز بسیاری از ایرانگرایان به پایگاه ملی رهبری شاهزاده رضا پهلوی پیوستهاند. این پایگاه نیازمند همهی نیروهای متخصص و ایرانگرا است تا در یک همراهی و همدلی ملی و در انسجام کامل سیاسی تحت رهبری شاهزاده رضا پهلوی، طرحریزی و اجرای فرآیند گذار را رقم بزنند.
*پیام فتوحیهپور مدیر مهندسی کیفیت، دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی پزشکی و کارشناسی ارشد بازاریابی الکترونیک و عضو جمعیت جمهوریخواهان حامی شاهزاده رضا پهلوی ساکن سیاتل آمریکا