خودکشی دانشآموزان نوجوان در ایران ادامه دارد و وزارت آموزش و پرورش و دیگر مقامات حکومتی هیچ اقدام موثری در اینباره انجام ندادهاند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران افزایش آمار خودکشی نوجوانان را «سونامی خودکشی دانشآموزان» و آن را «نتیجه مستقیم ناکارآمدی نظام آموزشی، تحمیل ایدئولوژی و بیتوجهی مسئولان» خوانده است.
منابع حقوقبشری دو روز پیش و در هفتم آذرماه جاری گزارش دادند سوگند زمانپور دانشآموز ۱۶ ساله در مسجدسلیمان خودکشی کرده و جان باخته است.
در آبانماه نیز خبر خودکشی دو دختر دانشآموز در استانهای تهران و فارس منتشر شده بود. سهشنبه ۱۵ آبانماه خبر خودکشی آرزو خاوری دانشآموز ۱۶ ساله افغانستانی منتشر شد. او دانشآموز یکی از مدارس شهرری بود و علت اقدامش برخورد مدیر مدرسه با او بر سر نوع پوشش و تهدید به اخراج از مدرسه اعلام شده است. آموزش و پرورش شهرستانهای تهران در واکنش به این خبر بدون اشاره به موضوع خودکشی، آن را «حادثه» قلمداد کرده و اعلام کرد که «عصر روز یکشنبه ۱۳ آبانماه ۱۴۰۳ یکی از دانشآموزان دختر تبعه افغانستان ساکن شهرری، پس از ترک مدرسه، بر اثر سقوط از ارتفاع یک ساختمان مسکونی مصدوم شد و پس از انتقال فوری به بیمارستان و با وجود تلاشهای تیم پزشکی، جان خود را از دست داد.»
دو روز بعد و در روز پنجشنبه ۱۷ آبانماه امسال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان از خودکشی یک نوجوان به نام آیناز کریمی به دلیل فشارهای ناشی از برخورد سختگیرانه مدرسهاش در شهرستان کازرون واقع در استان فارس خبر داد.
آیناز دانشآموز پایه دوازدهم و ۱۷ ساله در مدرسه قبازرد روستای دریس درس میخواند و به گفته برادرش، مدیر مدرسه او را اخراج کرده بود.
خودکشی سوگند هفدهمین مورد خودکشی دانشآموزان از ابتدای سال ۱۴۰۳ است که خبر آنها منتشر شده است. از این تعداد ۱۴ مورد منجر به مرگ شده و تنها سه دانشآموز نجات پیدا کرده و به زندگی بازگشتهاند.
روزنامه «شرق» در گزارشی در اینباره نوشته پدیده خودکشی در میان دانشآموزان اغلب در مقایسه با دیگر گروههای سنی کمتر به رسمیت شناخته میشود، ولی در سالهای اخیر به دلیل افزایش فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر روی نوجوانان و جوانان، شاهد رشد آمار خودکشی در این گروه سنی هستیم.
این گزارش با استناد به آمارهای سازمان بهداشت جهانی (WHO) نوشته خودکشی دومین عامل مرگومیر در سنین ۱۵ تا ۲۹ سال است که بخش عمدهای از این آمار متعلق به دانشآموزان است. در ایران نیز آمارها نشان میدهند که خودکشی در میان نوجوانان بهویژه در مناطق مرزی و محروم در حال افزایش است. در این مناطق، کمبود فرصتهای آموزشی، مشکلات اقتصادی و تنشهای اجتماعی و خانوادگی موجب بروز مشکلات روانی و در نهایت خودکشی میشود.
گزارش «شرق» افزوده یکی از عوامل اصلی خودکشی در میان دانشآموزان فشارهای تحصیلی و رقابتهای شدید است. در کشورهای مختلف ازجمله ایران، رقابت برای ورود به دانشگاهها و رشتههای خاص بهشدت بالاست. در این راستا، دانشآموزان به دلیل فشار خانوادهها، معلمان و حتی جامعه برای دستیابی به نتایج عالی، دچار استرس و اضطراب شدید میشوند.
«شرق» در ادامه نوشته در کشورهایی مانند ایران که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی زیادی وجود دارد، این مشکلات در مناطق خاص بهویژه در حاشیه شهرها و مناطق محروم شدت بیشتری دارند. در این مناطق، فقدان امکانات روانشناختی و مشاورهای در مدارس و دسترسینداشتن به خدمات بهداشت روان بهویژه برای دانشآموزان خانوادههای کمدرآمد، وضعیت را پیچیدهتر میکند.
این گزارش افزوده همچنین، بحرانهای روانی مانند افسردگی و اضطراب در میان نوجوانان در حال افزایش است. طبق آمارها، بسیاری از نوجوانان در سراسر دنیا، بهویژه در کشورهای در حال توسعه، از اختلالات روانی رنج میبرند که در صورت نبود درمان مناسب، میتواند منجر به افکار خودکشی شود. در ایران نیز تحقیقات نشان دادهاند درصد درخور توجهی از نوجوانان در سنین ۱۵ تا ۱۹ سال با مشکلات روانی نظیر افسردگی، اضطراب و فشارهای روانی دستوپنجه نرم میکنند.
اینهمه در حالیست که در سه مورد خودکشی اخیر تنها درباره علت خودکشی سوگند گزارشی منتشر نشده اما خودکشی آرزو و آیناز، فشارهای مدیران مدرسه و برخورد نامناسب با این دو دانشآموز درباره نوع پوشش و تهدید به اخراج سبب خودکشی آنها شده است.
خودکشی ۱۶ دانشآموز از ابتدای سال ۱۴۰۳؛ ساختار بیمار آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بلای جان نوجوانان
پیش از انتشار خبر خودکشی سوگند، ۱۲۸۲ نفر از فعالان صنفی آموزگاران در سراسر ایران در بیانیهای درباره تداوم سیاستهای نادرست آموزش و پرورش و خودکشی دانشآموزان به عنوان یکی از نتایج این سیاستها هشدار دادند.
در این بیانیه آمده بود که ما معلمان امضاکننده این متن، ضمن همدردی با خانوادههای سوگوار آرزو خاوری و آیناز کریمی، این نوع خودکشیها را محصول مستقیم سیاستهای کلان فاجعهبار آموزش و پرورش ویرانی میدانیم که هیچ درک روانشناختی از احساسات دختران و نیازهای عاطفی و روحی آنها ندارد و با تحمیل کردن سبکی واپسگرایانه از زندگی که قاطبه دختران و پسران نوجوان و جوان این سرزمین آنها را قبول ندارند، با توسل به خشونت و تهدید در پی القای آن از طریق بهکارگیری مدیران خشن و کمسواد به دانشآموزان هستند.
آموزگاران امضاکننده افزوده بودند که «ما به همه مدیران مدارس سراسر کشور هشدار میدهیم که در مواجهه با فرزندان معصوم این سرزمین، دست از لجبازی و اجبارهای سلیقهای در نحوه پوشش و آرایش دانشآموزان بردارند تا از اینپس خانوادههای دیگر را به داغ ابدی فرزند دچار نکنند.»
آنها همچنین نوشته بودند که «به وزارت آموزش و پرورش که تمام دغدغهاش حضور ایدههای غیرمرتبط و متحجرانه در فضای آموزشی کشور است و علیرغم شکست سنگین تحمیل سلیقههای عقیدتی و متحجرانه، همچنان به تداوم آنها میکوشد، هشدار میدهیم که این خودکشیها بهطور غیرمستقیم قتل خاموشی است که فاعلیت آن در وهله اول به نگاه تجددستیزانه، زنستیزانه و ایدئولوژیکزده دستگاه ویران آموزش و پرورش برمیگردد.»
امضاکنندگان بیانیه معتقد بودند که «وزیر کنونی آموزش و پرورش کمترین قرابت و فهمی از نیازهای نسل دانشآموز کنونی ندارد. او تمام همت خود را مصروف به بسط ایدئولوژی فرسوده و شکستخورده در دولتی نهاده که با نامگذاری «وفاق» بر خود، بیشترین همت خود را برای رضایت و خشنودی فرادستان قدرت نهاده است. محصول وفاق با نیروهای غیرکارآمد، انتخاب همین وزیری است که به رغم پرپرشدن دو جان معصوم بیگناه هنوز صدایی از او و مسئولین آموزش و پرورش ویرانش درنیامده است!»
با وجود بیاعتنایی مقامات آموزش و پرورش به خودکشی دو نوجوان در فاصله چند روز و به علت فشار مدیران مدرسه به این نوجوانان، ۲۳ آبان، زهرا بهروزآذر معاون زنان در دولت مسعود پزشکیان هم درباره این دو مورد خودکشی مدعی شد که «نمیتوان گفت آمار فزاینده است اما برای ما همین دو دانشآموز دختر هم زیاد است و برای ما خوشایند نیست.»
اکنون با انتشار خبر خودکشی سوگند زمانپور، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در بیانیهای نوشته «بار دیگر خبر تلخ خودکشی یک دختر دانشآموز، سوگند زمانپور ۱۶ ساله در مسجدسلیمان، زخم عمیق دیگری بر پیکره جامعه آموزشی کشور وارد کرد. این خبر، تنها یک حادثه نیست؛ بلکه بخشی از زنجیرهای هولناک است که ریشه در سیاستهای ناکارآمد، فشارهای سیستم آموزشی، تحمیل ایدئولوژی و بیتوجهی مسئولان به بحران روانی در مدارس دارد.»
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران تأکید کرده که نظام آموزشی نهتنها به نیازهای روانی و اجتماعی دانشآموزان بیاعتناست، بلکه با اصرار بر تحمیل ایدئولوژیهای یکجانبه و تبدیل مدارس به ابزار القای باورهای خاص، دانشآموزان را از هویت و زندگیشان تهی میکند. به جای پرورش تفکر خلاق و توجه به دغدغههای نسل نوجوان، مدارس به مراکزی برای سرکوب تفاوتها و تحمیل الگوهای از پیش تعیینشده تبدیل شدهاند.
این بیانیه افزوده «در حالی که فشارهای ناشی از آموزش غیرعادلانه، شرایط معیشتی دشوار خانوادهها و فضای سرکوب، مدارس را به میدان آسیبهای روانی تبدیل کرده است، اصرار بر تحمیل ارزشها و ایدئولوژیهای خاص، تنها بر شدت این بحران میافزاید. مسئولان به جای اصلاح زیرساختها و ایجاد محیطی امن برای رشد فکری و روانی نوجوانان، با تحمیل آموزشهای غیرضروری و القای باورهای تحمیلی، آنها را به سوی بنبست روانی و اجتماعی سوق میدهند.»
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در پایان این پرسش را مطرح کرده که «آیا سیاستگذاران میدانند که سونامی خودکشی در مدارس نتیجه مستقیم بحرانهای اقتصادی، فشار ایدئولوژیک، نبود امکانات حمایتی و تحمیل روانی به دانشآموزان است؟ آیا آنها حاضرند در قبال هر جان از دست رفته در این مدارس، که آینده کشور بودند، پاسخگو باشند؟»