محمد خوش بیان – رژیم جمهوری اسلامی بار دیگر نشان داد که بقای خود را بر رفاه و آسایش ملت ایران ترجیح میدهد. در تازهترین نمونه، نعیم قاسم دبیرکل حزبالله لبنان به صراحت اعلام کرد که رژیم ایران طی ماههای گذشته بیش از ۵۷ میلیون دلار به خانوادههای لبنانی وابسته به حزبالله پرداخت کرده است و قرار است این مبلغ تا ۷۷ میلیون دلار افزایش یابد.
این کمکها بین بیش از ۲۳۰ هزار خانواده لبنانی توزیع خواهد شد. همچنین قرار است بین ۱۲ تا ۱۴ هزار دلار به خانوادههایی که خانههایشان بطور کامل ویران شده، طی یک سال پرداخت شود. چنین ارقامی که در شرایط اقتصادی دشوار ایران مطرح میشود، به خوبی اولویتهای وارونه جمهوری اسلامی را نشان میدهد. در حالی که مردم ایران با تورم، فقر، و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند، منابع ملی کشور به شکلی غیرشفاف در اختیار گروههای نیابتی مانند حزبالله لبنان قرار میگیرد. این کمکها که رسماً از سوی مقامات رژیم ایران و همچنین حزبالله لبنان تأیید شده است، نمونه روشنی از سیاستهایی است که بجای تأمین منافع مردم ایران، بر تقویت نفوذ منطقهای و منافع یک گروه خاص متمرکز شده است.
اقتصاد ایران در حال فروپاشی است. تورم بیسابقه، کاهش ارزش ریال، و افزایش شکاف طبقاتی زندگی مردم را به مرز غیرقابل تحمل رسانده است. میلیونها ایرانی برای تأمین نیازهای اولیه خود دچار مشکلاند و درآمد یک کارگر یا معلم حتی کفاف اجاره یک آپارتمان کوچک را نمیدهد. طبق آمارهای رسمی، نرخ تورم سالانه به بیش از ۴۵ درصد رسیده و کالاهای اساسی با افزایش قیمتهای سرسامآور روبرو هستند. در این میان، هزینههای سنگین جمهوری اسلامی برای حمایت از گروههای نیابتی مانند حزبالله، حماس، و حوثیها نهتنها فشار اقتصادی را بر مردم ایران افزایش داده، بلکه اعتماد عمومی به حکومت را به شدت تضعیف کرده است. آنچه در این میان قابل تأمل است، اولویتگذاری معکوس در سیاستهای کلان جمهوری اسلامی است که منابع کشور را بجای تأمین رفاه و توسعه ملی، صرف پروژههای سیاسی و نظامی در منطقه میکند.
اعلام کمکهای ۷۷ میلیون دلاری به حزبالله لبنان در حالی صورت میگیرد که این گروه سالهاست به عنوان یکی از اصلیترین بازوهای اجرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه عمل میکند. حزبالله که بطور کامل به حمایت مالی و تسلیحاتی رژیم ایران وابسته است، به ابزاری برای گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در لبنان، سوریه، و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل شده است. این نوع حمایتها در بیان سیاسی میتواند به عنوان شکلی از دیپلماسی اقتصادی تعبیر شود؛ نوعی از سیاست که تلاش میکند با تأمین مالی و ایجاد وابستگی، نفوذ یک قدرت را در مناطق دیگر تثبیت کند. اما در مورد جمهوری اسلامی، این سیاست نه از طریق دیپلماسی و همکاریهای مشروع، بلکه با صرف منابع مالی عظیم و هزینه کردن از ثروت ملی انجام شده است.
در شرایطی که بسیاری از مناطق ایران از کمبود زیرساختهای اساسی رنج میبرند، رژیم ایران میلیونها دلار برای بازسازی خانههای حامیان حزبالله هزینه میکند. دبیرکل حزبالله بهصراحت از حمایتهای سخاوتمندانه علی خامنهای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکر کرده و از مبالغی سخن گفته است که معادل ده سال حقوق یک کارگر حداقلبگیر ایرانی است که به خانوادههای لبنانی پرداخت میشود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بجای تأمین منافع ملی بر صدور ایدئولوژی شیعی و گسترش «محور مقاومت» متمرکز است نه تنها هیچ دستاوردی برای ملت ایران نداشته است بلکه به منزویشدن کشور در عرصه بینالمللی و افزایش فشارهای اقتصادی انجامیده است. کمکهای مالی به حزبالله تنها یک بخش از هزینههای گسترده جمهوری اسلامی در منطقه است.
دخالتهای نظامی در سوریه، حمایت از حوثیهای یمن، و تأمین مالی گروههای شبهنظامی در عراق و فلسطین میلیاردها دلار از منابع ملی ایران را بلعیده است. این هزینهها نه تنها موجب کاهش سرمایهگذاری در زیرساختهای داخلی شده، بلکه افزایش تحریمهای بینالمللی علیه ایران را نیز به همراه داشته است. جامعه ایران به خوبی آگاه است که ریشه مشکلات اقتصادی کشور نه در تحریمهای خارجی، بلکه در سیاستهای مخرب داخلی و مداخلات منطقهای نهفته است. مردم بارها در اعتراضات خود شعار دادهاند: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. این شعار به روشنی نارضایتی عمومی از سیاستهای رژیم را نشان میدهد. رژیمهایی که بجای حل مشکلات داخلی بر سرکوب و لاپوشانی مشکلات و بحرانها تکیه میکنند، در نهایت مشروعیت خود را از دست میدهند و با چالشهای جدی روبرو میشوند. جمهوری اسلامی نمونهای بارز از یک حکومت ناکارآمد است.
در حالی که اعتراضات مردمی در سالهای اخیر بطور مداوم افزایش یافته، حکومت تلاش کرده است با اعمال خشونت و سرکوب گسترده، صدای مردم را خاموش کند. اما این سیاست، تنها خشم عمومی را افزایش داده و پایههای مشروعیت نظام را متزلزلتر کرده است. خامنهای، که خود را رهبر «مستضعفان جهان» معرفی میکند، کوچکترین توجهی به مستضعفان واقعی ایران ندارد. او و سپاه پاسداران منابع ملی را در اختیار گروههای نیابتی قرار دادهاند، در حالی که مردم ایران در بدترین شرایط اقتصادی زندگی میکنند. این رفتار، نشاندهنده انحراف عمیق رژیم از یک حکومت مطلوب و مسئولیتپذیر است. با خیانتهایی که خامنهای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حق مردم ایران مرتکب شدهاند، پایان این رژیم اجتنابناپذیر است.
سرکوب، فساد گسترده، و سیاستهای مداخلهجویانه منطقهای موجب شده است که جامعه ایران به نقطهای از آگاهی و خشم برسد که هیچ سرکوبی نمیتواند آن را مهار کند. نظریههای مربوط به فروپاشی رژیمها بر این نکته تأکید دارند که زمانی که یک حکومت، همزمان مشروعیت داخلی و حمایتهای خارجی را از دست بدهد، سقوط آن حتمی است. جمهوری اسلامی اکنون در چنین موقعیتی قرار دارد. نارضایتی داخلی به اوج خود رسیده و انزوای بینالمللی رژیم نیز بیش از هر زمان دیگری آشکار است. ایران کشوری با منابع طبیعی غنی، نیروی انسانی مستعد، و موقعیت استراتژیک است. اما جمهوری اسلامی با سیاستهای ناکارآمد خود این فرصتها را به هدر داده است. سقوط این رژیم میتواند آغازگر دورهای جدید از توسعه، رفاه، و برقراری مناسبات مثبت با جهان باشد.
ملت ایران شایسته حکومتی است که منافع آن را در اولویت قرار دهد و از منابع ملی برای توسعه کشور و بهبود زندگی مردم استفاده کند. پایان جمهوری اسلامی نه تنها به معنای پایان فساد و سرکوب است، بلکه به معنای آغاز دورهای است که در آن ایران بتواند جایگاه واقعی خود را در جهان باز یابد. یقیناً با خیانتهایی که خامنهای و نظام وابسته به او در حق ملت ایران انجام دادهاند، فرصت جمهوری اسلامی تمام شده است. موج خشم مردم که ناشی از دههها بیعدالتی و خیانت است، به زودی این رژیم را به زبالهدان تاریخ خواهد سپرد. آینده ایران متعلق به مردمی است که برای آزادی، عدالت، و رفاه مبارزه میکنند و این مبارزه، بدون شک، به پیروزی خواهد انجامید.