پایان عصر دیکتاتورها: از سقوط اسد تا شمارش معکوس برای جمهوری اسلامی

دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ دسامبر ۲۰۲۴


محمد خوش بیان –  تاریخ گواهی است بر این واقعیت که هیچ دیکتاتوری نمی‌تواند برای همیشه بر اراده ملت‌ها غلبه کند. سرکوب، خشونت و فریب ممکن است برای مدتی کوتاه، اقتدار ظاهری را حفظ کند، اما نظام‌هایی که بر اساس ظلم و بی‌عدالتی بنا شده‌اند، در نهایت محکوم به فروپاشی هستند.

سقوط بشار اسد در سوریه، پس از دو دهه حاکمیت دیکتاتوری تنها یک واقعه تاریخی نیست، بلکه نمادی از این واقعیت انکارناپذیر است. این رویداد پیام روشنی برای دیگر رژیم‌های استبدادی از جمله جمهوری اسلامی ایران دارد: هیچ نظامی که مشروعیت خود را از دست بدهد، نمی‌تواند در برابر اراده مردم مقاومت کند.

بشار اسد در سال ۲۰۰۰ پس از مرگ پدرش، حافظ اسد، زمام امور سوریه را به دست گرفت و در ظاهر تلاش کرد چهره‌ای مدرن و اصلاح‌طلب از خود ارائه دهد. اما این تصویر به زودی رنگ باخت، زیرا رژیم او به سرعت به سیاست‌های سرکوبگرانه‌ای بازگشت که میراث پدرش بود. در طول سال‌های حکمرانی، اسد توانست با استفاده از شبکه‌ای پیچیده از دستگاه‌های امنیتی و تبلیغات دولتی، هرگونه صدای مخالفی را خاموش کند. نقطه عطف این حاکمیت، آغاز بهار عربی در سال ۲۰۱۱ بود. خیزش مردمی که در ابتدا با مطالبات اصلاح‌طلبانه آغاز شد، با سرکوب وحشیانه رژیم به یک جنگ داخلی تمام‌عیار تبدیل شد. استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه غیرنظامیان، بمباران شهرها، و بازداشت و شکنجه گسترده مخالفان، از جمله اقداماتی بود که بشار اسد برای حفظ قدرت به کار گرفت.

در این میان، حمایت بی‌قید و شرط رژیم‌‌های ایران و روسیه، نقشی کلیدی در بقای او ایفا کرد. جمهوری اسلامی ایران با اعزام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حزب‌الله لبنان و سایر گروه‌های نیابتی، و روسیه با مداخله نظامی مستقیم، هزینه سنگینی را برای حفاظت از این دیکتاتوری پرداخت کردند. اما در نهایت، سقوط اسد نشان داد که هیچ قدرت خارجی نمی‌تواند مشروعیت از دست‌رفته یک نظام را بازگرداند. آنچه سقوط بشار اسد را از سایر موارد مشابه متمایز می‌کند، تأثیر گسترده آن بر منطقه و پیام روشنی است که برای دیگر رژیم‌های استبدادی دارد. جمهوری اسلامی ایران که خود به دلیل سرکوب داخلی، فساد سیستماتیک و دخالت‌های منطقه‌ای مشروعیت خود را از دست داده است، اکنون در موقعیتی مشابه قرار دارد. این شباهت‌ها جمهوری اسلامی را در برابر همان سرنوشت محتوم قرار می‌دهد که گریبان رژیم اسد را گرفت. حکومت علی خامنه‌ای نیز مانند رژیم اسد پایه‌های خود را بر سه ستون سرکوب داخلی، حمایت خارجی و بهره‌گیری از فرقه‌گرایی مذهبی بنا کرده است.

در داخل کشور، جمهوری اسلامی از دستگاه‌های امنیتی چون سازمان اطلاعات سپاه (ساس)، وزارت اطلاعات، و نیروهای بسیج برای سرکوب هرگونه اعتراض یا مخالفت بهره می‌گیرد. بازداشت گسترده فعالان مدنی، سرکوب خونین اعتراضات مردمی و اعمال خشونت علیه اقلیت‌های قومی و مذهبی تنها بخشی از سیاست‌های سرکوبگرانه این نظام است. از سوی دیگر، فساد گسترده اقتصادی که در آن ثروت کشور در دستان نخبگان حاکم و وابستگان به قدرت متمرکز شده است، شکاف میان مردم و حکومت را عمیق‌تر کرده است.

در عرصه بین‌المللی، جمهوری اسلامی ایران نیز همچون رژیم اسد به حمایت از گروه‌های نیابتی و گسترش نفوذ منطقه‌ای برای بقای خود متوسل شده است. از حزب‌الله در لبنان گرفته تا حوثی‌ها در یمن و حشدالشعبی در عراق، این گروه‌ها به عنوان ابزارهایی برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک تهران عمل کرده‌اند. اما این سیاست‌ها نه تنها موجب تقویت موقعیت رژیم ایران نشده، بلکه به انزوای بیشتر کشور در عرصه بین‌المللی انجامیده و فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها را بر مردم ایران تحمیل کرده است.

یکی دیگر از شباهت‌های میان رژیم اسد و جمهوری اسلامی، بهره‌برداری از اختلافات فرقه‌ای برای حفظ قدرت است. بشار اسد با تکیه بر اقلیت علوی در سوریه و استفاده از شکاف‌های مذهبی برای سرکوب اکثریت سنی، توانست حمایت بخشی از جامعه را جلب کند. در ایران نیز جمهوری اسلامی از ایدئولوژی شیعه‌گرایی به عنوان ابزاری برای مشروعیت‌ بخشیدن به سیاست‌های داخلی و خارجی خود بهره می‌گیرد. اما این رویکرد بجای ایجاد انسجام ملی، به تفرقه و گسترش نارضایتی منجر شده است.

با سقوط بشار اسد، این پیام روشن‌تر از همیشه به گوش دیکتاتورها می‌رسد که هیچ قدرتی نمی‌تواند بر خواست و اراده ملت‌ها غلبه کند. در ایران نیز خیزش‌های مردمی اخیر نشان‌دهنده آن است که جامعه به مرحله‌ای رسیده که دیگر حاضر به تحمل نظام سرکوبگر نیست. اعتراضات سال‌های ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، و ۱۴۰۱، که با شعارهایی چون «زن، زندگی، آزادی» همراه بود، بیانگر عزم مردم برای عبور از نظام جمهوری اسلامی است. این اعتراضات که زنان و جوانان در خط مقدم آن قرار دارند، از مطالبات صرفاً اقتصادی فراتر رفته و خواستار تغییرات بنیادین در ساختار سیاسی کشور هستند. جمهوری اسلامی اگرچه همچنان به سرکوب و فریب متوسل می‌شود، اما در برابر موج آگاهی و مقاومت مردمی در حال عقب‌نشینی است. تجربه تاریخی نشان داده است هنگامی که مشروعیت یک نظام بطور کامل از بین برود، حتی قوی‌ترین دستگاه‌های سرکوبگر نیز قادر به حفظ آن نخواهند بود. سقوط رژیم‌هایی مانند قذافی در لیبی، مبارک در مصر، و اکنون بشار اسد در سوریه، بار دیگر این حقیقت را تأیید می‌کند.

نقش جامعه بین‌المللی در حمایت از ملت‌هایی که تحت حاکمیت دیکتاتوری قرار دارند، در این میان بسیار حائز اهمیت است. یکی از درس‌های سقوط بشار اسد، تأثیر مخرب حمایت‌های خارجی از دیکتاتورها بر مردم و منطقه است. قدرت‌های جهانی باید بجای حمایت از حکومت‌های استبدادی یا معامله با آنها به بهانه ثبات منطقه‌ای، در کنار مردم بایستند و از خواسته‌های آنان برای آزادی و عدالت حمایت کنند. در مورد ایران، تحریم مقامات ارشد رژیم، حمایت از فعالان حقوق بشر، و تقویت تلاش‌های دیپلماتیک برای پاسخگویی به جنایات جمهوری اسلامی از جمله اقداماتی است که می‌تواند به تسریع فروپاشی این نظام کمک کند. اما در نهایت، این مردم ایران هستند که سرنوشت خود را تعیین خواهند کرد. همانطور که سقوط بشار اسد به دست ملت سوریه ممکن شد، تغییر در ایران نیز تنها با عزم و اتحاد مردم تحقق خواهد یافت.

حرکت‌های اعتراضی اخیر نشان‌دهنده آن است که مردم ایران به آگاهی و بلوغ سیاسی بالایی دست یافته‌اند و آماده‌اند تا از دیکتاتوری عبور کنند. سوالی که باقی می‌ماند این است که گذار از جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود. آیا ایران نیز مانند سوریه وارد یک دوره طولانی از بی‌ثباتی و خشونت خواهد شد، یا اینکه با تکیه بر پیشینه فرهنگی و تاریخی خود، می‌تواند به یک انتقال مسالمت‌آمیز دست یابد؟ پاسخ به این سوال به میزان همبستگی مردم، نقش نخبگان سیاسی و اجتماعی، و حمایت جامعه بین‌المللی بستگی دارد. تاریخ به ما آموخته است که سقوط دیکتاتوری‌ها نه یک حادثه، بلکه نتیجه یک فرآیند طولانی از مبارزه و مقاومت است. بشار اسد مانند دیگر دیکتاتورهای تاریخ، تلاش کرد با سرکوب و تکیه بر قدرت‌های خارجی بقای خود را تضمین کند، اما در نهایت تسلیم قدرت ملت شد. در ایران نیز اراده مردم برای آزادی و عدالت قوی‌تر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت.

در پایان، آنچه سقوط بشار اسد به ما می‌آموزد این است که دیکتاتورها می‌آیند و می‌روند، اما ملت‌ها و مبارزات آنها برای آزادی باقی می‌مانند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. پایان این نظام اگرچه ممکن است زمانبر باشد، اما اجتناب‌ناپذیر است. آینده ایران، آینده‌ای است که با تلاش و مقاومت مردم، از سرکوب عبور کرده و به آزادی و دموکراسی دست خواهد یافت. این حقیقتی است که تاریخ بارها و بارها به ما نشان داده است، و امروز بیش از هر زمان دیگری در برابر دیدگان ما قرار دارد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=365033