سقوط رژیم بشار اسد طی ۱۱ روز پس از جنگ داخلی که ۱۳ سال قبل آغاز شده بود و در نتیجه آن چند صد هزار نفر جان خود را از دست دادند و میلیون ها نفر آواره شدند، برای جمهوری اسلامی که از همان روز نخست به کمک «قصاب دمشق» شتافته بود، شکستی بزرگ و جبرانناپذیر است. جبههای که جمهوری اسلامی در منطقه برای تثبیت قدرت خود با عنوان «محور مقاومت» تشکیل داده بود و سوریه را «عمق استراتژیک» خود بغل گوش اسرائیل میپنداشت، با ضربات اخیر به کما رفته است.
اسرائیل توانست در جنگ باریکه غزه قوای نظامی «حماس» و «جهاد اسلامی»را از بین ببرد و در لبنان «حزبالله» را زمینگیر کند. «انصارالله» در یمن نیز در پی حملات اسرائیل، آمریکا و بریتانیا در وضعیت بحرانی بسر میبرد.
در عراق هم «حشدالشعبی»، دیگر عضو «محور مقاومت» درگیر بحران سیاسی است. بحرانی که دولت این کشور نیز از آن مصون نمانده است. تنها اگر بخواهیم به بحرانی که در این روزها دامن دولت عراق به ریاست محمد شیوع السودانی را گرفته است اشاره کنیم، میتوان به ملاقاتهای چند روز اخیر نخست وزیر عراق اشاره کرد. السودانی پس از ملاقات با مایکل کوریلا فرمانده ستاد مرکزی ارتش ایالات متحده در بغداد راهی اردن برای ملاقات با پادشاه این کشور شد. وی سپس به امارات متحده عربی برای ملاقات با محمد بنزاید سفر کرد و تلفنی با ولیعهد پادشاهی سعودی محمد بنسلمان نیز تبادل نظر داشت. نخست وزیر عراق در بازگشت از این سفرها در بغداد با هیاتی از نمایندگان کنگره آمریکا و وزیر دفاع آلمان ملاقات کرد. این ملاقاتها تلاشهای نخست وزیر عراق برای دور نگاهداشتن کشور و دولتاش از بحرانی است که با سقوط رژیم بشار اسد آغاز شده است.
خوشبینی علی خامنهای به احیای «محور مقاومت»
علی خامنهای در سخنرانی اخیرش در روز چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ در اشاره به سقوط رژیم بشار اسد، آن را نتیجه همکاری آمریکا، اسرائیل و یک کشور هممرز با سوریه خواند. اگرچه علی خامنهای نامی از این کشور نبرد، ولی روشن است که منظورش ترکیه است. وی تلاش کرد شکست جمهوری اسلامی با سقوط رژیم بشار اسد و ضربه سختی را که به «محور مقاومت» وارد شده، کم اهمیت نشان دهد و گفت: «من به شما عرض میکنم به حول قوه الهی گستره مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.» رهبر جمهوری اسلامی سپس وعده داد که «مناطق تصرف شده سوریه به وسیله جوانان غیور سوری آزاد خواهند شد، شک نکنید این اتفاق خواهد افتاد.» البته تا کنون حتی یک نفر هم در هیچکدام از شهرها و روستاهای سوریه، حتی در مناطقی که اکثریت ساکنان آن را علویها تشکیل میدهند، که خانواده اسد نیز از آنهاست، هیچکس قدم به خیابان برای اعتراض نگذاشت، چه رسد به تلاش برای بازگرداندن بشار اسد از پناهگاه کنونیاش در روسیه.
در داخل نظام، برخلاف سخنان علی خامنهای، سقوط رژیم بشار اسد به اختلافات گستردهای دامن زده و نگرانی از آینده جمهوری اسلامی و متحدیناش در منطقه شدت گرفته است. در داخل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بنا بر آنچه روزنامه بریتانیائی «تلگراف» به نقل از منابعی در ایران مینویسد، گفتگوها بین فرماندهان به فحاشی، مشت و لگد به دیوار و پرتاب اشیای مختلف به سمت یکدیگر کشیده شده است. اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس در مرکز این انتقادها قرار دارد و بسیاری او را متهم به بیعرضگی و خالی کردن پشت رژیم بشار اسد میکنند. این اتهامها در حدی است که حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خود را موظف دید که بگوید «آخرین کسانی که خط مقاومت [منظور شهر حلب است] را ترک کردند نیروهای سپاهی بودند.» البته اخباری که از سوریه میرسند خلاف این ادعا را ثابت میکنند و نیروهای جمهوری اسلامی نیز پا به فرار گذاشته و به فرودگاه هجوم بردند تا از آن کشور خارج شوند.
محمدباقر قالیباف سردار سپاه که دو دوره است ریاست مجلس شورای اسلامی را عهدهدار است، انگشت اتهام را به سمت رژیم بشار اسد نشانه رفته و مدعی است اگر نظام حاکم در سوریه «به هشدارهای ایران توجه میکرد این اتفاق نمی افتاد.» اشاره محمدباقر قالیباف به تلاشهای بشار اسد در یک سال قبل از سقوط برای فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی و نزدیک شدن به کشورهای عرب جنوب خلیج فارس و غرب است. قالیباف البته در پیروی از صحبتهای علی خامنهای وعده میدهد که «نیروهای مقاومت اگرچه با سقوط سوریه دچار اختلال شدند، ولی خود را با شرایط جدید وفق خواهند داد.»
عواقب نگران کننده سقوط بشار اسد برای جمهوری اسلامی
البته بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی نگرانی خود را از عواقب سقوط بشار نه تنها بر استراتژی منطقهای بلکه بر شرایط داخلی و آینده نظام هم اعلام کردهاند. کم نیستند شخصیتهای جناحهای مختلف که بر این نظر هستند که نباید تاثیرات روانی این شکست را نادیده گرفت و در همین راستا اجرای «قانون حجاب و عفاف» را در شرایط کنونی مناسب نمیدانند و معتقدند که باید فعلا به تعویق انداخته شود تا بستر نارضائی از نظام حاکم گسترش پیدا نکند و مردم بار دیگر به خیابان باز نگردند.
در این میان، سقوط رژیم بشار اسد اما امید گذار از جمهوری اسلامی را در بین مردم ایران بیش از پیش زنده کرده است و به همین خاطر اکثر مردم نگاهی مثبت به این تغییرات دارند، بدون اینکه نگران آینده سوریه و پیروزی نیروهائی باشند که بسیاری از آنها در گذشته با گروههای تروریستی و اسلامگرای القاعده و داعش همکاری داشتند. تضغیف «محور مقاومت»، تشدید سرکوب با وضع قوانین جدیدی چون «لایحه حجاب و عفاف»، در کنار بحران شدید اقتصادی که بخشی از آن نتیجه سیاستهای ماجراجویانه در منطقه است، همه دلایلی هستند که می تواند آتش اعتراضهای مردمی را بار دیگر شعلهور سازند آنهم در حالی که نگهداشتن رژیم بشار اسد در قدرت هزینهای بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار برای مردم ایران هزینه داشته است.
از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روزانه بین ۷۰ تا ۸۰ هزار بشکه نفت راهی این کشور کرده که ارزش آن را میتوان بین ۲ تا ۲ و نیم میلیون دلار در سال تخمین زد. البته به این رقم باید کمکهای اقتصادی و تسلیحاتی دیگر را نیز اضافه کرد. با تغییر نظام در سوریه بعید است حکومتِ جانشین اسد قصد پرداخت این بدهی را داشته باشد؛ با توجه به این واقعیت که نیروهائی که امروز حکومت را در دست دارند به محض ورود به دمشق تنها سفارتی را که اشغال و غارت کردند، سفارت جمهوری اسلامی بود.
برخی از مقامات جمهوری اسلامی در این روزها تکرار می کنند که باید «تهدید را به فرصت» تبدیل کرد. اگرچه در سیاست پیشبینی آینده ساده نیست و امکان دارد نظام جدید در سوریه به دلایلی بخواهد روابط عادی با جمهوری اسلامی داشته باشد، ولی برقراری چنین روابطی ساده نخواهد بود و در هر صورت نسخه بهروزشدهی روابط گذشته نخواهد بود. نظام آیندهی سوریه نگاهاش به سمت دیگر کشورهای منطقه چون ترکیه و قطر است؛ دو کشوری که بلافاصله پس از سقوط بشار اسد، وزرای خود را راهی دمشق کردند. در حالی که جمهوری اسلامی با توجه به بحرانهای داخلی و انزوای خارجی که هرگز تا این اندازه شدید نبوده است، به نظر نمیرسد هیچ جذابیتی برای حکومت تازهی کشوری داشته باشد که رژیم ایران را در تداوم رژیم بشار اسد و جنگ و خرابیهای سوریه مقصر میداند.