آیدین پناهی (اورشلیم پست) – خاورمیانه در یک نقطه عطف قرار دارد چرا که تمامیت ارضی ایران به موضوعی برای بحثهای فزاینده تبدیل شده است. در داخل ایران، اکثریت قریب به اتفاق مردم– اعم از آذری، کرد، لر، بلوچ یا عرب– خود را ایرانی میدانند و به حفظ تمامیت ارضی کشورشان متعهد هستند. با این حال، بخش کوچکی از جمعیت که غالباً تحت تأثیر عوامل خارجی یا ناشی از نارضایتیهای ریشهدار در تبعیضهای سازمانیافته رژیم اسلامی قرار دارند، فدرالیسم یا خودمختاری قومی را مطرح میکنند. این درخواستهای حاشیهای با وجود حمایت اندک داخلی، توسط قدرتهای خارجی برای سوء استفاده از آسیبپذیریهای کنونی ایران و تضعیف حاکمیت کشور تقویت میشوند تا آنها به اهداف ژئوپلیتیک خود برسند.
تمامیت ارضی ایران نه تنها یک مسئله داخلی بلکه سنگ بنای ثبات منطقهای و جهانی است. از نظر جغرافیایی و ژئوپلیتیک، ایران یک موقعیت استراتژیک در خاورمیانه دارد و از جمله به عنوان نگهبان تنگه هرمز، که یک نقطه حیاتی برای عبور ۲۱ درصد از صادرات نفت جهانی است. تقریباً ۱۷ میلیون بشکه نفت در روز در سال ۲۰۲۴ از مسیر این تنگه به سراسر جهان حمل شده است. ثبات ایران تأثیر مستقیمی بر بازارهای انرژی جهانی دارد. هرگونه اختلال در این جریان حیاتی، شوکهای مهم به اقتصاد جهانی وارد کرده و بازارها را از نیویورک تا توکیو بیثبات خواهد کرد.
با یک ایرانِ تجزیهشده، نه تنها خطر از دست رفتن کنترل بر این گذرگاه استراتژیک وجود دارد بلکه احتمال افتادن آن به دست نیروهای جداییطلب منطقه، گروههای نیابتی تحت حمایت قدرتهای منطقهای مانند ترکیه یا عربستان سعودی و همچنین گروههای افراطی مانند داعش نیز منتفی نیست. این بازیگران میتوانند از یک قدرت مرکزی ضعیف برای اختلال در ترافیک دریایی، اِعمال عوارض یا استفاده از تنگه به عنوان اهرمی برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک خود سوء استفاده کنند و منطقه را به بیثباتی بیشتر و بلندمدت ویرانگر با پیامدهای جهانی بکشانند.
علاوه بر امنیت انرژی، تجزیهی ایران پیامدهای عمیقی برای همسایگانش خواهد داشت به ویژه ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس با پیامدهای بیثباتکننده قابل توجهی از جمله افزایش موج پناهندگان و تنشهایی در داخل خود روبرو خواهند شد. در آنسو، افغانستان نیز که هماکنون با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکند، از تجزیهی ایران تأثیر پذیرفته و بیثباتی در همسایگان شرقی کشور نیز گسترش مییابد آنهم در حالی که استان بلوچستان پاکستان مدتهاست با شورش جداییطلبان بلوچ مواجه است که خواستار یک بلوچستان مستقل هستند که مناطق قومی بلوچ در افغانستان، ایران و پاکستان را در بر بگیرد.
چنین تحولاتی نه تنها درگیریهای جدیدی را شعلهور میکند، بلکه پیچیدگیهای بیشتری به جنگهای موجود، درگیریهای نیابتی و رقابتهای ژئوپلیتیک خاورمیانه اضافه میکند. فروپاشی قدرت مرکزی ایران تنشها را تشدید کرده و خلأهای قدرت در نقاط مختلف ایجاد میکند که بستر افراطگرایی و جنگهای نیابتی میشود و منطقه را برای دهههای بیشتری بیثبات میسازد.
تمامیت ارضی ایران سنگ بنای امنیت ملی ایالات متحده و اسرائیل نیز هست زیرا تجزیه ایران اثرات زنجیرهای در خاورمیانه خواهد داشت. برای ایالات متحده، ایران باثبات برای مقابله با دشمنانی مانند روسیه و چین ضروری است، چرا که هر دو از ایران تجزیهشده برای گسترش نفوذ راهبردی خود سوء استفاده خواهند کرد. روسیه میتواند حضور نظامی و سیاسی خود را در منطقه تقویت کند، در حالی که چین از موقعیت استراتژیک ایران برای پیشبرد طرح «جاده ابریشم» مدرن خود بهره خواهد برد و تلاشهای ایالات متحده را برای حفظ ثبات منطقهای و امنیت مسیرهای تجاری حیاتی تضعیف خواهد کرد.
برای اسرائیل نیز این مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است. در حالی که رژیم کنونی ایران از طریق نیروهای نیابتی خود مانند حزبالله تهدید مستقیمی ایجاد میکند، تجزیهی ایران میتواند منجر به ایجاد مناطقی بدون حکومت شود که پناهگاه امنی برای گروههای افراطی شده و چالشهای امنیتی غیرقابل پیشبینی به وجود خواهد آورد. علاوه بر این، ایران تجزیهشده رقبای منطقهای مانند ترکیه را برای گسترش نفوذشان در مناطق مختلف جسورتر میسازد و توازن قدرت منطقهای را بیشتر بیثبات میکند.
حفظ تمامیت ارضی ایران به معنای حمایت از رژیم کنونی نیست. تقسیم و تجزیه راهحلهای مناسبی برای از بین بردن کنترل استبدادی رژیم نیستند. در عوض، تمرکز باید بر توانمندسازی مردم ایران در مسیر دستیابی به دموکراسی، در چارچوب ایرانِ یکپارچه باشد.
سیاستگذاران در ایالات متحده و اسرائیل باید یک استراتژی دوسویه اتخاذ کنند: تشدید فشار هدفمند بر رژیم و در عین حال حمایت از جنبشهای دموکراتیک و جامعه مدنی. تحریمها باید به گونهای طراحی شوند که رهبری رژیم و نهادهای سرکوبگر آن را منزوی و تضعیف کنند، بدون اینکه به مردم آسیب برسانند. در همین زمان، تلاشهای دیپلماتیک باید رهبران اپوزیسیون در تبعید همچون شاهزاده رضا پهلوی را برای تقویت صدای ایرانیانی که خواهان تغییر هستند، مشارکت دهند. این استراتژی از معامله و مماشات با رژیم اجتناب کرده و فشار خارجی را تقویت کرده و مقاومت داخلی را برای گسترش همبستگی ملی ارتقا میدهد.
برای ایالات متحده و متحدانش، حفظ تمامیت ارضی ایران نه تنها یک ضرورت استراتژیک بلکه سرمایهگذاری در ثبات بلندمدت منطقهای به شمار میرود.
خاورمیانه دیگر نمیتواند یک چرخه بیثباتی دیگر را تحمل کند و اقتصاد جهانی نیز نمیتواند شوکهای ناشی از تشدید بیثباتی در چنین منطقهی حیاتی را هضم کند.
*دکتر آیدین پناهی استاد پژوهشگر ایرانی- آمریکایی و متخصص انرژی است. او همچنین به عنوان فعال سیاسی و حقوق بشر فعالیت میکند.
*منبع: اورشلیم پست