فیروزه نوردستروم- «یلدا» یا «شب چله» بلندترین شب سال، یکی از آیینهای کهن ایرانیان در راه است؛ زمانی برای شبنشینی، همنشینی و گفت و شنود در کنار خانواده و بزرگترهای فامیل، آنطور که همیشه رسم بوده و البته همراه با مخارج ویژه و مخصوص خودش که حالا سالهاست از توان میلیونها ایرانی خارج است.
تاثیرات مشکلات اقتصادی و افزایش شکاف طبقاتی در ایران، آشکارا خود را در اندازه و نوع خرید اقلام خوراکی شب یلدا نیز نشان میدهد بطوری که توان خرید طبقات حقوقبگیر و تنگدست، به دلیل گرانی کمرشکن به شدت کمرنگ شده و بازار میوه و آجیل و شیرینی رونق چندانی ندارد.
کیهان لندن در این گزارش میدانی به سراغ برخی شهروندان ایران رفته تا درددلها و گلایههای آنان را در آستانه فرا رسیدن این شب کهن و خاطرهانگیز شنیده و نقل کند.
در ابتدا با یک مادر خانهدار صحبت کردم؛ صدایش پر از حسرت و ناراحتی است. او که مادر ۴ پسر نوجوان و خردسال است مستقیم سر اصل مطلب رفت و گفت: «من تا دو سه سال پیش عضوی از قشر متوسط رو به بالا بودم، طوری که تا چند سال پیش، شبهای یلدا مهمانی برگزار میکردم و میز شب یلدا میچیدم اما امسال دیگر حال این کار را ندارم. امسال فقط یکبار برای بچههایم انار خریدم تا انار را بشناسند و امتحان کنند؛ الان مدتیست آنها شب یلدا را یادآوری میکنند و من به فکر این هستم که در آن شب، انار داشته باشیم.»
او آهی از سر حسرت میکشد و ادامه میدهد: «در ماه، مبلغی از حقوق شوهرم را برای خرید خوراکیهای ضروری کنار میگذارم، گوشت قرمز که اصلا نمیخرم، فقط مرغ میگیرم که اگر بخواهم مهمانی شب یلدا را برگزار کنم باید بیشتر این مرغها را خرج کنم و آخر ماه باید برای بچههایم سویا درست کنم. اینجا وضع اقتصادی خیلی خراب است، حداقل برای ما خیلی بد است و هر روز دندان روی جگر میگذاریم.»
وی در ادامه توضیح میدهد: «پدر و مادرم بازنشسته هستند و از هم جدا زندگی میکنند با درآمد ماهانه ۱۵ میلیون تومان؛ مادرم به سرطان خون مبتلاست، هرچند بیمه بسیاری از داروهای او را تامین میکند ولی برخی خوراکیها را باید مصرف کند، مثل کله پاچه، گوشت بلدرچین و پسته که مادرم توان خرید اینها را ندارد. حالا با این شرایط، مادرم چطور میتواند برای مهمانی شب یلدا دو دختر خود را دعوت کند و یک پلومرغ ساده جلوی ما بگذارد؟!»
این مادر جوان با صدایی پر از بغض اضافه میکند: «آنقدر اوضاع اقتصادی در این تهران درندشت که رفت و آمدها به مکالمات تلفنی محدود شده خراب است که حتی زمان تلفنها را هم کوتاه کردهایم، تا قبض تلفن زیاد نشود!»
او دوباره به گرفتاریهای اقتصادی اشاره کرده و میگوید: «قبلا به این فکر بودم که بچههایم خوشحال باشند، آنها را به یک پارکی جایی برای گردش ببرم، الان فقط به این فکر هستم که آنها گرسنه نمانند، هر هفته یخچال را وارسی میکنم که چهار تا تخم مرغ و کره و پنیر و شیر برای صبحانه داشته باشم، موادی که قوت داشته باشند تا بچهها تا ظهر از گرسنگی ضعف نکنند، غذاهایی مثل خوراک لوبیا، یا دمپختک، که قبلا برای ما خیلی نوستالژیک بود یا کمتر خورده میشد الان به خاطر ارزان بودن جزو غذاهای هفتگی ما شده. عدسی که قبلا در کنار نان و کره و پنیر میخوردیم، حالا جزو غذاهای همیشگی است تا بتوانیم خود را با آن سیر کنیم. وضعیت ترسناکیست؛ روزهای خود را در شرایطی که اعصاب و روان همه ما بهم ریخته میگذرانیم.»
وی با لحنی نگران ادامه میدهد: «شاید باورتان نشود اگر به خانه پدرم بروم تا حد امکان با بچههایم نمیروم چون با وجود آنها نصف مواد خوراکی خانه او ته میکشد. سعی میکنم هربار با یکی از پسرهایم و بدون ماندن برای شام و ناهار به خانه پدرم بروم.»
در اینجا یک کارمند به این گفتگو میپیوندد: «شب یلدا شب گرانی است و خانوادهها بیپولاند اما در حد امکان آن را برگزار میکنند ولی دیگر مثل گذشته نیست که بتوانیم دور هم جمع شویم. با اینهمه کسانی که معتقدند و ایران را دوست دارند در حد وسع خود برگزار میکنند اما حزباللهیها که پول دارند به شب یلدا علاقهای ندارند.»
یک زن جوان بلاگر هم میگوید: «ما خودمان هستیم، خواهرم را هم دعوت کردهام. من و خواهرم و شوهرهایمان. آجیل شب یلدا و انار گرفتهایم، انار کیلویی پنجاه هزار تومان، آجیل کیلویی یک میلیون تومان. البته جاهایی هست که برنامه میگذارند. مثلا سالنی در شب یلدا برنامه دارد و برخی از قبل رزرو میکنند و به آنجا میروند، در آنجا خواننده هست و شام و… ولی من خواستم در خانه خودمان شب یلدا را برگزار کنم.»
یک کارمند میانسال هم آهی میکشد و میگوید: «ما همیشه یلدا را برگزار کردیم. انار و هندوانه و آجیل و سیب و حافظ و ده، پانزده نفر مهمان. امسال ما فقط چهار نفریم. ملت بیچاره به خاک سیاه نشستهاند و نمیدانند چه خاکی به سر بریزند! بدترین میوهها کیلویی ۳۵۰۰۰ تومان است. کسی نمیتواند میوه کیلویی بخرد، مثلا انار کیلویی ۷۰, ۸۰ هزار تومان است، قیمت آجیل هم سر به فلک میکشد و جز لعن و نفرین به جمهوری اسلامی کاری از دستمان برنمیآید. »
یک فارغالتحصیل رشته علوم سیاسی که تصمیم به مهاجرت دارد معتقد است: «هزینههای شب یلدا چند سالی است که بالا رفته بهخصوص از سال ۹۷ به بعد، بطوری که حجم آجیل، پسته و بادام هندی شب یلدا چند سال است که کمتر شده و آب رفته و خرید این تنقلات برای بسیاری از خانوادهها غیرممکن شده. به همین دلیل برخی خانوادهها به خرید قسطی آجیل شب یلدا رو آوردهاند.»
او با ناراحتی اضافه میکند: «ازسوی دیگر، میوه هم ارزان نیست بهخصوص انار برای خانواده ایرانی که از قدیم کیلویی میوه میخریده حالا به خرید دانهای بسنده میکند، متاسفانه هیچ تدبیری هم اندیشیده نشده که خانوادهها بتوانند حداقلهایی از هزینههای شب یلدا را پرداخت کنند. الان وضعیت طوری شده که خانوادههایی که در سالهای قبل، کمتر برای خرید شب یلدا هزینه میکردند امسال اصلا نمیتوانند هزینه کنند و خانوادههایی که در سالهای قبل بیشتر هزینه میکردند امسال کمتر هزینه میکنند. مردم هرسال میگویند دریغ از پارسال!»
او در ادامه به کوچک شدن بدنه قشر مرفه اشاره میکند: «امسال خانوادههایی که بیشتر دستشان به دهانشان میرسد برای صرفهجویی در هزینههای شب یلدا ترجیح میدهند به رستوران بروند. ما هر سال شب یلدا به خانه عموی بزرگم میرفتیم که از نظر مالی وضعیت خوبی دارد، جمعیت زیادی از عروسها و دامادها دور هم جمع میشدیم، آجیل و میوه و شیرینی هم به مقدار کافی بود. ولی امسال عمویم به همه تلفن زد و گفت امسال نمیتواند از پس هزینهها بربیاید و قرار گذاشتند همگی به یکی از رستورانهای اطراف تهران در جاده چالوس برویم و هر خانواده دُنگ خودش را بپردازد. میبینید، شرایط طوری شده که برگزاری شب یلدا هم برای خانوار قشر متوسط به بالا سخت شده هم برای خانوار کمدرآمد.»
وی تاکید میکند: «ازسوی دیگر، الگوریتم رفت وآمد خانوادهها هم تغییر پیدا کرده. تا پانزده بیست سال پیش، بزرگترهای فامیل، همه کوچکترهای فامیل را گرد هم جمع میکردند، الان بیشتر آنها در قید حیات نیستند و هر کسی درگیر دغدغهها و مشکلات خودش هست و کمتر کسی هست که مایل باشد فامیل خود را سالی یکبار ببیند. الان دیدن عمو و عمه و دایی و خاله در بسیاری از خانوادهها به عید نوروز محدود شده و در زمان عزا و عروسی، اقوام یکدیگر را میبینند»
یک بازنشسته ساکن استانبول هم در پاسخ به پرسشهایم میگوید: «هربار که از هزینههای داخل کشور میشنوم و میبینم شوکه میشوم. خیلی سخت است که مردم بتوانند این مراسم را برگزار کنند. اما میدانید، مردم با مشکلات یکجور سازگاری به وجود میآورند مثلا وقتی قیمت پسته و بادام گران میشود، اجزای آجیل شب چله تغییر میکند تا ارزانتر دربیاید، یا بجای پسته، بادام زمینی و تخمه آفتابگردان و تنقلات ارزانتر را تهیه میکنند. این روش به نوعی در بین کسبه هم رایج است؛ مثلا سالهاست که صنف بستنیفروشان بجای مغز پسته داخل بستنی سنتی از باقالی پوستکنده استفاده میکنند!»
این شهروند ایرانی در مورد رفت و آمدهای فامیلی تاکید میکند: «دیگر کسی نه حوصله دارد و نه هزینهها اجازه میدهد که دید و بازدید برقرار باشد و فامیل دور هم جمع شوند. در مجموع، مردم همچنان دغدغه برگزاری شب یلدا را دارند ولی ضعیفتر برگزار میکنند، شاید ۵۰ درصد مردم؛ بقیه اما مشکلات مهمتری دارند و از خیر آن میگذرند.»
یک فارغالتحصیل علوم سیاسی اهل تبریز هم به این گفتگو ملحق میشود: «در یکی دو سال اخیر شب یلدا تفاوت خاصی پیدا کرده؛ خانوادههایی که وضعیت مالی بهتری دارند، برنامههای شب یلدا را در خانه خود برگزار نمیکنند و ترجیح میدهند به سفرهخانهها و رستورانهایی بروند که برنامههای شب یلدا میگذارند، چون جدا از اجرای موسیقی زنده، تنقلات شب یلدا و شام را با هم ارائه میدهند، هزینه این رستورانها برای هر نفر از یک میلیون تومان تا پنج میلیون تومان به بالا است، جدا از این تغییر در برگزاری شب یلدا در میان قشر مرفه که بخش کوچکی از جامعه را تشکیل میدهند، تغییر دیگری هم در شب یلدای قشر متوسط ایجاد شده.»
او در همین ارتباط توضیح میدهد: «بخش بزرگی از بدنه قشر متوسط به طبقه فرودست و ضعیف جامعه پیوسته، به این شکل که شب یلدای خانوارهای این طبقه از جامعه دُنگی شده، همه به خانه بزرگ فامیل میروند ولی دیگر مثل گذشته نیست که میزبان همه هزینههای شب یلدا را به تنهایی تامین کند، هر خانوار موظف است یکی از اقلام شب یلدا را با خود بیاورد.»
وی تاکید میکند: «طی چند سال اخیر تغییر مهم دیگری در برگزاری شب یلدا و حتی نوروز بسیاری از خانوارهای قشر فرودست جامعه ایجاد شده بطوری که این خانوادهها در خانه میمانند و به خانه کسی نمیروند چون باید هزینه کنند و با دست پر به خانه میزبان بروند و یا کسی را دعوت نمیکنند.»
او میافزاید: «این خانوادهها با اقلام ارزانی مثل تخمه، شب یلدا را در جمع کوچک خود برگزار میکنند. بسیاری از این خانوادهها قبل از فرا رسیدن عید نوروز برای اینکه از پس هزینههای آجیل و میوه و شیرینی عید نوروز برنمیآیند مجبورند به دروغ به اقوام خود اطلاع دهند که ما در مسافرت هستیم تا کسی برای دید و بازدید به خانه آنها نرود. روشی که سالهاست ایندسته از قشر ضعیف جامعه در پیش گرفتهاند.»
در ادامه این گزارش به سراغ یک جوان مهندس برق میروم. او پوزخندی میزند و میگوید: «دلت خوشه؟! یلدا کیلو چند؟!»
بعد سری تکان داده و ادامه میدهد: «جدا از شوخی، این برنامهها هست ولی با این وضعیتی که جمهوری اسلامی درست کرده دیگر از شور و نشاط سالهای قبل خبری نیست؛ خیلیها از نداری، نان خالی سق می زنند و توان خرید همان تکه نان را برای زن و بچه خود ندارند چه برسد به شب یلدا.»
در پایان به سراغ یک زن جوان آرایشگر میروم. او نیز با لبخندی تلخ میگوید: «شب یلدا همزمان با تولد دخترم است که تا چند سال پیش جشن مفصل میگرفتم و مهمانی بزرگ میدادم ولی الان چند سال است که از پس هزینههایش برنمیآیم. به قول دخترم که میگوید مامان هر سال که بزرگتر میشم کیکهام کوچیکتر میشه، چون شیرینی و کیک، کیلویی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان شده، برای خوردن خودمان هم نمیتوانم کیکی هزینه کنم، مهمانی که اصلا! آجیل کیلویی ۶۰۰ هزار تومان به بالاست، مثلا من برای خودمون اگر بخواهم همه چیز بگیرم که ۳ نفریم، از هر مغز باید ۲۰۰ گرم بگیرم، کمی دسر با مخلفات تقریبا ۲ میلیون تومان میشود آنهم اگر فقط خودمان باشیم و مهمان نداشته باشیم.»
سپس لبخندی میزند و میگوید: «شاید مهمترین برنامه شب یلدای ما باز کردن اولین شیشه شراب امسالم هست که فکر کنم خیلی خوب شده!»
در پایان این گفتگوها یک آموزگار بازنشسته میگوید: «سفرهِ مردم بسیار کوچک و کمرنگ شده اما غیرت، شرافت و عشقِ آنها نسبت به حفظ و نگهداری سنتهای باستانی سبب شده با وجودِ تنگناهای مالی و گرانی بیش از حد تنقلات و میوههای زمستانی، با سیلی، صورت خود را سرخ نگه دارند و آیین کهن و زیبای شبِ یلدا را گرامی بدارند.»
به گفته وی، رفت و آمدهای مردم در سالهای پس از انقلاب شوم ۵۷ به برکت وجود جمهوری اسلامی، کم و کمتر شده بطوری که به دلیل سختیِ معیشت، دیدارهای خانوادگی و قوم و خویشی در بسیاری از خانوادهها، سال به سال شده و اگر نوروزِ باستانی نمیبود، شاید سالی یکبار هم صورت نمیگرفت!
او چند عکس از شادمانیِ فامیل خود را در مراسم عروسی دو جوان به من میفرستد و ادامه میدهد: «برای نمونه چندی پیش دو جوان فامیل، پیمانِ ازدواج بستند، بدونِ رفتن به باشگاه و تالارِ عروسی و هزینههای بیهوده. همه اقوام در منزلِ داماد جمع شدیم و جشنِ عروسی را در کمال سادگی و در اوج شادمانی برگزار کردیم.»
این آموزگار بازنشسته در پایان تأکید میکند: «نوروز، شبِ یلدا و چهارشنبهسوری، باقیماندهی دهها جشن شادمانیِ ما ایرانیان است که ایران را ماندگار کرده. ایران عزیز ما با این جشنها و سنتها هرگز تنها نمیماند.»