جمهوری اسلامی میان ایدئولوژی و تلاش برای حفظ خود

- سقوط نظام اسد و توجیه رژیم ایران مبنی بر اینکه این اتفاق توطئه‌ای اسرائیلی- آمریکایی و خیانت یک کشور همسایه بوده، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی همچنان از لبنان درس عبرت نگرفته است. رژیم ایران با توجیه اینکه آمریکا و اسرائیل مسبب فرار اسد هستند، فراموش کرده که حضور خودش در سوریه از ابتدا برای چه بوده! این رژیم به خیال خودش برای مقابله با اسرائیل و آمریکا اینهمه در سوریه هزینه کرده پس چگونه ممکن است در حال مبارزه با این دشمنان، قربانی توطئه آنها شود؟! این فقط خودفریبی محض و انکار آشکار واقعیت است.
- با توجه به اینکه بازوهای منطقه‌ای رژیم ایران تضعیف شده‌اند، سلاح هسته‌ای نیز دیگر برای آن سودی نخواهد داشت. به ویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در آمریکا از یکسو، و تخریب سامانه‌های دفاعی و کارخانه‌های موشکی ایران توسط اسرائیل، و احتمال پایان بحران اوکراین از سوی دیگر، موقعیت بسیار دشواری برای رژیم ایران رقم خورده است. 
- تجربه حکومت ایدئولوژیک در ایران، و پیش از آن در اتحاد جماهیر شوروی، نشان داده است که تحمیل عقاید با زور به ملت‌ها برای گسترش نفوذ یک دولت انقلابی، در نهایت با شکست روبرو می‌شود. حتی اگر مردم برای مدتی تحت فشار یا فریب سکوت کنند، سرانجام بیدار می‌شوند و بپا می‌خیزند، همانطور که سوری‌ها علیه بشار اسد و دخالت‌های رژیم ایران شوریدند. بشار اسد که با سرکوب انقلاب مردم سوریه و حمایت رژيم ایران و روسیه فکر می‌کرد خود را تثبیت کرده است، هرگز تصور نمی‌کرد که روزی همه‌چیز را از دست بدهد. این در حالیست که استراتژیست‌های واقعی، امنیت ملی را در اولویت قرار می‌دهند و ایدئولوژی را کنار می‌گذارند تا امنیت کشور را حفظ کنند.

چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ دسامبر ۲۰۲۴


احمد محمود عجاج (الشرق الاوسط) – همواره در نظام‌های تمامیت‌خواه، ایدئولوژی جایگاه ویژه‌ای دارد و گاهی بر ضرورت‌های امنیت ملی مقدم شمرده می‌شود. اما در شرایط اضطراری ممکن است امنیت ملی یا درواقع حفظ آن نظام بر ایدئولوژی غلبه کند. به همین دلیل بود که خمینی زمانی که نیروهایش در حال شکست در جنگ با عراق بودند با تلخی فراوان گفت پذیرش آتش‌بس با عراق برایش همچون نوشیدن جام زهر بوده است. با این‌ حال، رژیم ایران در دوران خامنه‌ای بیش از پیش خود را به ایدئولوژی چسباند هرچند که شکست‌های آشکاری را متحمل شده است.

جمهوری اسلامی ایران رویدادهای لبنان را به‌ عنوان «پایداری» و پیروزی بر اسرائیل تعبیر می‌کند و آنچه را در سوریه با فرار اسد رخ داده نیز عقب‌نشینی تاکتیکی قلمداد می‌کند و نه شکست!

اصرار بر عباراتی مانند «پایداری- پیروزی» و تأکید بر مفهوم «عقب‌نشینی»، نشانگر آن است که ایدئولوژی همچنان در تفکر استراتژیک رژیم ایران ریشه دارد و از دید زمامدارانش این وضعیت تنها یک شکست موقت است که به‌ سرعت برطرف خواهد شد. ایدئولوژی مانند پرده‌ای است که مانع از دیدن واقعیت‌ها می‌شود و تنها آنچه را مطلوب است به نمایش می‌گذارد. در نتیجه، اقدامات ایران بی‌برنامه و ناپایدار می‌شوند و در نهایت به شکست‌های سنگینی می‌انجامند.

حتی اگر فرض کنیم جنگ با اسرائیل به‌ نوعی پایداری در لباس پیروزی است، تکرار این نوع پیروزی‌ها عاقبتی مشابه آنچه پادشاه یونانی پس از نبرد با رومیان در سال ۲۷۹ پیش از میلاد گفت، خواهد داشت: «اگر چنین پیروزی‌هایی ادامه یابند، پایان ما را رقم خواهند زد!» زیرا این نوع پایداری‌ها که جمهوری اسلامی و نیروهای وابسته به آن می‌بینند، ممکن است منجر به اشغال جنوب لبنان و حتی فراتر از آن شود.

سقوط نظام اسد و توجیه رژیم ایران مبنی بر اینکه این اتفاق توطئه‌ای اسرائیلی- آمریکایی و خیانت یک کشور همسایه بوده، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی همچنان از لبنان درس عبرت نگرفته است. رژیم ایران با توجیه اینکه آمریکا و اسرائیل مسبب فرار اسد هستند، فراموش کرده که حضور خودش در سوریه از ابتدا برای چه بوده! این رژیم به خیال خودش برای مقابله با اسرائیل و آمریکا اینهمه در سوریه هزینه کرده پس چگونه ممکن است در حال مبارزه با این دشمنان، قربانی توطئه آنها شود؟! این فقط خودفریبی محض و انکار آشکار واقعیت است و یادآور همان لحظه‌ای که مشخص می‌شود «امپراتور برهنه است و چیزی بر تن ندارد!»

اینجاست که پرسش درباره برتری ایدئولوژی بر «امنیت ملی» [امنیت و بقای نظام] مطرح می‌شود. این در حالیست که وطن باقی می‌ماند، اما ایدئولوژی‌ها یا تغییر می‌کنند یا محو می‌شوند و تنها بعد از نسل‌ها احتمال دارد باز هم برگردند. در شرایط کنونی، حفظ نظام چالش‌های بزرگی را پیش روی رهبری آن قرار می‌دهد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: مسئله سلاح هسته‌ای و بازگشت از مداخله‌های منطقه‌ای به داخل مرزهای خود.

با توجه به اینکه بازوهای منطقه‌ای رژیم ایران تضعیف شده‌اند، سلاح هسته‌ای نیز دیگر برای آن سودی نخواهد داشت. به ویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در آمریکا از یکسو، و تخریب سامانه‌های دفاعی و کارخانه‌های موشکی ایران توسط اسرائیل، و احتمال پایان بحران اوکراین از سوی دیگر، موقعیت بسیار دشواری برای رژیم ایران رقم خورده است.  ترامپ با افرادی مانند مارکو روبیو به‌ عنوان وزیر امور خارجه و مایک والتز به‌ عنوان مشاور امنیت ملی– هر دو از سیاستمداران تندرو– به کاخ سفید باز می‌گردد. این تیم که به‌ شدت حامی اسرائیل است، رژیم ایران را در برابر دو گزینه قرار می‌دهد:

یک: مقابله با آمریکا که از نظر نظامی و اقتصادی پیشاپیش محکوم به شکست است، به‌ویژه پس از تضعیف به اصطلاح «محور مقاومت».
دو: پذیرش مذاکره و قرار دادن برنامه هسته‌ای خود تحت نظارت بین‌المللی.

قبول هر یک از این دو گزینه برای حکومت ایران بسیار دشوار به نظر می‌رسد زیرا ایدئولوژی هنوز بر تفکر آن حاکم است. اگر امنیت آن بر اساس ضرورت واقعی اولویت پیدا نکند، جمهوری اسلامی به‌ سوی رویارویی با آمریکا خواهد رفت که منجر به نابودی برنامه هسته‌ای یا فروپاشی اقتصادی آن خواهد شد. این بحران اقتصادی می‌تواند به شورش‌های داخلی منجر شود. اما اگر ایده امنیت غالب شود– که بیشتر محتمل‌ است– آنگاه رژیم مجبور خواهد شد جام زهر را بنوشد و برنامه هسته‌ای خود را تحت نظارت قرار دهد. در این صورت، هدف اصلی آن، یعنی دستیابی به سلاح هسته‌ای برای بازدارندگی دشمنان انقلاب‌ اسلامی، از بین خواهد رفت.

گزینه بازگشت از تحریکات منطقه‌ای به درون مرزهای خود نیز در حقیقت انتخاب خوبی برای رژیم ایران نیست، بلکه به معنای پایان ایدئولوژی اسلامی و پیروزی تفکر ملی‌گرایانه است. این امر آن را مجبور می‌کند که از سیاست‌های توسعه‌طلبانه و صدور انقلاب‌اش دست بکشد و در عوض با یک بازنگری تلخ مواجه شود. از سال ۱۹۷۹، ایران فرصت برپایی یک دولت عادی و ملی را از دست داد و جمهوری اسلامی بجای آن مسیر دولت انقلابی را در پیش گرفت. اما ایرانیان در نهایت متوجه شدند که این مسیر چیزی جز دشمنی، تحریک کینه‌های تاریخی و زندگی در شرایط سخت برایشان به همراه نداشته است.

تجربه حکومت ایدئولوژیک در ایران، و پیش از آن در اتحاد جماهیر شوروی، نشان داده است که تحمیل عقاید با زور به ملت‌ها برای گسترش نفوذ یک دولت انقلابی، در نهایت با شکست روبرو می‌شود. حتی اگر مردم برای مدتی تحت فشار یا فریب سکوت کنند، سرانجام بیدار می‌شوند و بپا می‌خیزند، همانطور که سوری‌ها علیه بشار اسد و دخالت‌های رژیم ایران شوریدند. بشار اسد که با سرکوب انقلاب مردم سوریه و حمایت رژیم ایران و روسیه فکر می‌کرد خود را تثبیت کرده است، هرگز تصور نمی‌کرد که روزی همه‌چیز را از دست بدهد. این در حالیست که استراتژیست‌های واقعی، امنیت ملی را در اولویت قرار می‌دهند و ایدئولوژی را کنار می‌گذارند تا امنیت کشور را حفظ کنند.

اکنون پرسش این است که در چنین موقعیتی، رژیم ایران چه خواهد کرد؟ تنها کسی که پاسخ این سؤال را می‌داند، علی خامنه‌ای رهبر جمهوی اسلامی است.

*منبع: الشرق الاوسط
*نویسنده: احمد محمود عجاج
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۵ / معدل امتیاز: ۴٫۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=365659