بهرام فرخی – ایران این سرزمین کهن که زمانی مهد تمدن بشری بود در روزهای سرنوشتسازی بسر میبرد. از امواج متلاطم تاریخ تا امروز این ملت بارها در برابر بحرانهای بیسابقهای ایستاده و از میان گردابهای سهمگین با غرور و سرافراز عبور کرده است. اما اکنون این ملت که زخمخورده از دههها دیکتاتوری مذهبی تحریمهای اقتصادی و ناکارآمدیهای مدیریتی است، به لبه پرتگاه رسیده است؛ پرتگاهی که آیندهای مبهم را در برابر چشمان همه ما به تصویر میکشد.
زمزمههای فروپاشی در سایه استبداد
از کارخانههای خاموش تا دانشگاههایی که دیگر پژواک صدای دانشجویان را نمیشنوند، از خیابانهایی که فریادهای عدالتخواهی را بارها در خود مدفون کردهاند تا خانوادههایی که در سایه تورم و فقر و دلار ۸۰هزار تومانی روزگار میگذرانند.
مردمیکه قرنها طولانیترین شب سال شب یلدا را با سفرههایی رنگین و دلهایی سرشار از شادی و همدلی در کنار هم گرامیمیداشتند امسال در سرمای جانسوز و تاریکی دردآور بیگرمای گاز و روشنی برق تنها و خاموش بسر میبرند. این شب که روزگاری نماد پیروزی نور بر تاریکی و گرمای عشق بر سرما بود اینک برای قشر بزرگی از شهروندان قابل برگزاری نیست.
تصویر امروز ایران چیزی جز تراژدی نیست. در روزهایی که حاکمان رژیم اسلامی از ناکارآمدیهای خود چشمپوشی میکنند و ملت را در گرداب مشکلات اقتصادی و کمبود انرژی رها ساختهاند، بخش عظیمیاز کارخانهها و واحدهای تولیدی چه دولتی و چه خصوصی به تعطیلی کشانده شدهاند. کارگران شریف ایرانی ستون فقرات اقتصاد این مرز و بوم امروز در شرایطی قرار گرفتهاند که دیگر اعتصاب به «انتخاب» آنان تبدیل نشده بلکه به «اجبار» نظام تبدیل گشته است.
اما این تنها بخشی از بحران است. جامعه جهانی نیز که روزگاری ایران را به عنوان یکی از قدرتهای منطقهای مینگریست، امروز این کشور را در لیست خطرناکترین تهدیدها جای داده است.
تحریمها، انزوای سیاسی و نگرانیها درباره برنامه هستهای رژیم ایران تصویری از ضعف و زبونی رژیم اسلامی را به نمایش گذاشته است. نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در نشستهای بینالمللی دیگر نه به عنوان بازیگری قدرتمند بلکه با چهرهای ملتمسانه حضور مییابند و برای رهایی از فشار و انزوا پیشنهادهایی را طرح میکنند که تا چندی پیش آنرا رد میکردند.
رژیمی که روزگاری از رؤیای تبدیل کاخ سفید به «حسینیه» سخن میگفت، اکنون شاهد خاموشی «زینبیه» در دمشق است؛ مکانی که با خون هزاران جوان ایرانی و غارت ثروت یک ملت به امید پاسداری از آرمانهای واهی خود ساخته شد. امروز زینبیهای که روزی زمامداران رژیم با غرور از آن یاد میکردند، در تاریکی فرورفته است؛ تاریکیای که نماد شکست یک سیاست و بیاعتنایی به رنج ملتی است که بهای این رویاپردازیها را با جان و مال خود پرداختهاند.
جام زهر یا قیام آزادی؟ تصمیمیکه فردا را میسازد
رهبر رژیم اسلامی، علی خامنهای، اکنون بر سر دوراهی قرار گرفته است: یا باید به سوی توافقی گام بردارد که به معنای پذیرش شکست و پایان آرزوهای هستهای و جبهه مقاومت است؛ یا همچنان بر سیاستهای تهاجمی خود پافشاری کند؛ سیاستهایی که ممکن است ایران را به آستانه یک جنگ تمامعیار سوق دهد. نوشیدن جام زهر هرچند تلخ، اما میتواند صنایع و زیرساختهای حیاتی را از تخریب و ویرانی نجات دهد. اما آیا خامنهای که سالها شعار «محو اسرائیل» و «مرگ بر آمریکا» را سرلوحه کار خود قرار داده حاضر به این عقبنشینی خواهد بود؟
در سوی دیگر پافشاری بر مقاومت و تقابل چیزی جز فاجعه به همراه نخواهد داشت. حمله نظامیاسرائیل یا ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران نه تنها ویرانیهای جبرانناپذیری به بار خواهد آورد بلکه احتمالاً آغازگر فروپاشی کامل نظام خواهد شد.
در این شرایط چه کسی میتواند تضمین کند که نیروهای داخلی نظام از جمله نظامیان با بخشی از اصلاحطلبان برای نجات کشور و آینده خود دست به اقدامیسرنوشتساز نخواهند زد؟
فروپاشی یا آزادی؟ آیندهای که در دستان ماست
اما اگر نظام کنونی فروبپاشد چه آیندهای در انتظار ملت خواهد بود؟ آیا ما به عنوان یک ملت زخمخورده توانایی برپایی حکومتی آزاد و دموکراتیک را خواهیم داشت؟ یا اینکه بار دیگر در گرداب استبداد نظامی یا تجزیهطلبی گرفتار خواهیم شد؟
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که طی دههها بطور کامل بر اقتصاد سیاست و امنیت کشور تسلط یافته، میتواند در صورت سقوط نظام خود را به عنوان تنها نیروی جایگزین معرفی کند. اما حکومتی نظامی بجای نجات ملت تنها عمق فاجعه را بیشتر خواهد کرد. از سوی دیگر تهدید گروههای تجزیهطلب در مناطق مرزی خطری است که هرج و مرج و آشفتگی سیاسی میتواند آن را تقویت کند.
شکی نیست که گروههای تجزیهطلب در بعضی از استانهای مرزی کشور در کمین نشستهاند که اهداف قدرتهای منطقه ای را به اجرا درآورند. یک ایران تکه تکه شده لقمهای قابل هضمتر برای اهداف شوم بعضی از این قدرتهاست. ایرانِ یکپارچه که هزاران سال در برابر دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کرده است، امروز بیش از هر زمان دیگری به اتحاد و همبستگی مردم خود نیاز دارد.
اپوزیسیون دموکراتیک و مسئولیت تاریخی
در این میان نقش اپوزیسیون دموکراتیک داخلی و خارجی نمیتواند نادیده گرفته شود. متأسفانه انشقاق میان رهبران مخالف، فقدان برنامهای منسجم و عدم توافق بر سر مسیری مشترک تهدیدی جدی برای تحقق آرمانهای ملت است. اگر اپوزیسیون نتواند فراتر از منافع شخصی و حزبی عمل کند این فرصت تاریخی برای تغییر ممکن است به هدر رود. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند رهبرانی هستیم که بتوانند مردم و نمایندگان آنها را «متحد» کرده و صدای آنان را به گوش جهانیان برسانند.
ایران سرزمین کهن و آیندهای درخشان
تاریخ ایران نشان داده است که این ملت هرچند زخمخورده اما همواره سربلند بوده است. از اشغال مغولان تا حملات روس و انگلیس، این سرزمین بارها از دل خاکستر برخاسته و دوباره شکوفا شده است. امروز نیز این ملت میتواند آیندهای روشن بسازد مشروط بر آنکه صدای «اتحاد و همبستگی» جایگزین «انشقاق و تفرقه» شود.
ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به هوشیاری، شجاعت و تصمیمگیری درست نیاز دارد. آینده این کشور در دستان ماست و ما به عنوان فرزندان این خاک وظیفه داریم که آن را برای نسلهای آینده حفظ کنیم.
به امید روزی که ایران دوباره مهد آزادی، عدالت و افتخار جهانی شود.
*بهرام فرخی دانشآموخته علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه رم و ساکن ایتالیا است.