گفتگوی شکست‌خوردگان در نبرد سوریه و تاکتیک‌های بدون استراتژیِ جمهوری اسلامی

- اولین نشانه‌های صحنه جدید برخلاف آنچه ملاها آرزو کرده و دهه‌ها برایش تلاش کرده بودند، ظاهر شد. رژیم ایران مجبور به خروج از سوریه شد و گفتگوی شکست‌خوردگان میان متحدان «آستانه» آغاز گردید آنهم در حالی که آمریکایی‌ها به دمشق بازگشتند و «کشور جعلی اسرائیل» (به تعبیر رژیم ایران) تا حومه دمشق هم پیشروی کرد.
- پوتین در مصاحبه اخیر خود پس از سقوط دمشق ضربه‌ای مهلک به بشار اسد و خامنه‌ای وارد کرد. او گفت: «۳۰ هزار نیروی ایرانی و سوری در حلب در برابر ۳۵۰ مخالف مسلح سوری که به این شهر حمله کرده بودند، شکست خوردند و این شکست به فرار نیروهای ارتش سوریه و شبه‌نظامیان ایرانی و تسلیم دومین شهر بزرگ سوریه منجر شد. او در این مصاحبه فاش کرد که تعداد مخالفانی که به حلب حمله کردند، حدود ۳۵۰ نفر مسلح بودند، در حالی که برای حفاظت این شهر ۳۰ هزار نیرو از ارتش سوریه و شبه‌نظامیان ایرانی حضور داشتند. همه این افراد فرار کرده و شهر بزرگ سوریه را تسلیم کردند.
- پوتین همچنین گفت: «پس از اینکه ایرانی‌ها از ما خواستند وارد سوریه شویم، اکنون از ما کمک می‌خواستند تا آنها را از آنجا خارج کنیم».
- نتیجه‌ی تاکتیک‌های جمهوری اسلامی در منطقه همان چیزی را ثابت کرد که ژنرال چینی «سان تزو» پنج قرن پیش از میلاد گفته بود: «تاکتیک‌های بدون استراتژی تنها هیاهوی پیش از شکست هستند».
- طعنه‌های پوتین نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی در سوریه طی آخرین سخنرانی خود، شاخص مهمی است که می‌توان از سرنوشت توافق سه‌گانه آستانه (ترکیه، ایران، روسیه) که با فروپاشی رژیم اسد مدفون شد، برای دگرگونی‌های آینده‌ی ناشی از این  فروپاشی، انتظار داشت.

پنج شنبه ۶ دی ۱۴۰۳ برابر با ۲۶ دسامبر ۲۰۲۴


تونی فرانسیس (ایندیپندنت عربی) – سقوط نظام بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه درها را به روی صحنه‌ای جدید در سوریه و خاورمیانه یا «غرب آسیا»، آنطور که زمامداران جمهوری  اسلامی در ایران می‌نامند، باز کرد؛ صحنه‌ای که در آن تهران با طرح‌های نابودی اسرائیل و بیرون راندن آمریکایی‌ها از منطقه ترسیم می‌شود.

اولین نشانه‌های صحنه جدید برخلاف آنچه ملاها آرزو کرده و دهه‌ها برایش تلاش کرده بودند، ظاهر شد. رژیم ایران مجبور به خروج از سوریه شد و گفتگوی شکست‌خوردگان میان متحدان «آستانه» آغاز گردید آنهم در حالی که آمریکایی‌ها به دمشق بازگشتند و «کشور جعلی اسرائیل» (به تعبیر رژیم ایران) تا حومه دمشق هم پیشروی کرد.

در این صحنه ثابت شد که تاکتیک‌های رژیم ایران در مشرق عربی بر پایه‌ای محکم و با هدف حمایت از نبرد عربی- فلسطینی برای آزادی استوار نبود، بلکه بیشتر تلاشی برای گسترش نفوذ از طریق بهره‌برداری از تنش‌‌‌های فرقه‌ای- دینی و قومی در سوریه بود. رژیم ایران بر روی شیعیان لبنان و سوریه تمرکز کرده و شعارهایی در حمایت از اماکن مذهبی شیعیان در دمشق سر داده بود. همین رویکرد را در عراق پیش گرفت و در بحرین نیز تحرکاتی انجام داد و در یمن نیز به همین منظور تلاش کرد. اما هیچکدام از این اقدامات در خدمت استراتژی‌ای که تهران ادعا می‌کند، یعنی «آزادی قدس»، نبوده است.

در سوریه، هدف اصلی رژیم تهران حفاظت از یک نظام دیکتاتور و خون‌آشام بود که فضای نفوذی برای ملاها فراهم می‌کرد. در لبنان، مسلح کردن «حزب‌الله» نه برای آزادی مزارع شبعا بود و نه برای حمله به الجلیل یا دست‌درازی به سکوی فعالیت‌های اسرائیل، بلکه برای تبدیل این کشور به یک سنگر پیشرفته در دریای مدیترانه برای امپراتوری حکومت ملایان در ایران بود.

در یمن اما حوثی‌ها به ابزاری تبدیل شدند که برای هر هدفی جز صلح داخلی و بازسازی به کار گرفته می‌شوند، درست مانند حشد الشعبی در عراق که وظیفه‌ای جز جلوگیری از تشکیل یک دولت مستقل و مقتدر عراقی ندارد.

رژیم ایران در مشرق عربی از تاکتیک‌های مشابهی استفاده کرد و شعارهای آزادی فلسطین را طبق شرایط زمانی و مکانی که به سود رژیم تهران باشد، سر داد.

نتیجه این تاکتیک‌ها همان چیزی را ثابت کرد که ژنرال چینی «سان تزو» پنج قرن پیش از میلاد گفته بود: «تاکتیک‌های بدون استراتژی تنها هیاهوی پیش از شکست هستند».

آنچه ما اخیرا شاهد آن بودیم شکست بزرگ رژیم رژیم جمهوری اسلامی در غزه و لبنان در برابر اسرائیل و در سوریه در برابر ملت سوریه است. اکنون رژیم تهران از این هراس دارد که خود به عنوان هدف بعدی در فهرست نابودی قرار گیرد.

با این حال، رهبری رژیم ایران نمی‌خواهد روایت  پیروزمندانه خود دست بکشد. به تعبیر رهبران جمهوری اسلامی، اسرائیل به «حزب‌الله» حمله کرد چون در غزه شکست خورد! و  پیروزی انقلاب سوری‌ها نیز به‌ عنوان پاسخی به شکست اسرائیل در غزه و لبنان و با برنامه‌ریزی آمریکایی- اسرائیلی- ترکیه‌ای شکل گرفت.

بر اساس گفته‌های علی خامنه‌ای، جوانان سوریه کشورشان را پس خواهند گرفت، یعنی انقلاب را سرکوب خواهند کرد و سوریه را به  رژیم ایران و «محور مقاومت» کذایی بازمی‌گردانند.

اما روسیه شریک حکومت ایران در حفظ وضعیت سوریه به نفع اسد، نگاه و نتیجه‌گیری مشابهی با رهبر این حکومت نداشت. ولادیمیر پوتین در کنفرانس مطبوعاتی سالانه خود در هفته گذشته، هم واقع‌بینانه‌تر به درس‌های سوریه نگاه کرد و هم انتقادات و تمسخر بیشتری نسبت به روایت‌های جمهوری اسلامی نشان داد.

پوتین فاش کرد که تعداد اعضای گروه‌های مسلح سوری که به حلب حمله کردند، حدود ۳۵۰ نفر بودند، در حالی که در این شهر ۳۰ هزار نفر از نیروهای ارتش سوریه و شبه‌نظامیان رژیم ایران برای حفاظت از آن شهر حضور داشتند. ولی این نیروها فرار کرده و دومین شهر بزرگ سوریه را تسلیم مخالفان اسد کردند.

پوتین همچنین گفت: «پس از اینکه ایرانی‌ها از ما می‌خواستند وارد سوریه شویم، اکنون از ما درخواست کمک می‌کنند تا آنها را از سوریه خارج کنیم».

او افزود که روسیه در خروج چهار هزار ایرانی از طریق پایگاه حمیمیم نقش داشته است، اینها بجز کسانی بودند که به لبنان و عراق گریختند.

زمامداران رژیم ایران پیشتر هیچگاه به این مسئله اشاره نکرده بودند و حضور هزاران نیروی نظامی خود در سوریه را انکار می‌کردند. آنها تنها از اعزام «مستشاران نظامی» صحبت می‌کردند تا اینکه یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از کشته شدن شش هزار نظامی ایران در سوریه پرده برداشت.

واقع‌بینی روسی‌ها باعث شد که عملاً به شکست در سوریه اذعان کنند و اهداف اولیه دخالت خود یعنی «مبارزه با تروریسم» و نه تسلط بر سوریه را به‌ عنوان یک دژ برای «مقاومت» به سبک جمهوری اسلامی، به ‌وضوح مشخص نمایند.

این رویکرد می‌تواند روسیه را در هر زمانی به همکاری با ایالات متحده برای ادامه جنگ علیه داعش سوق دهد و در عین حال خطوط ارتباطی با «هیئت تحریر الشام» را تقویت کند.

به نظر می‌رسد این ارتباطات بلافاصله پس از یا حتی پیش از انتقال اسد به مسکو از سر گرفته شده است. این سیاست همچنین ممکن است شانس باقی ماندن دو پایگاه نظامی روسیه در سوریه را افزایش دهد؛ خواسته‌ای که پوتین آن را پنهان نکرده و به نظر می‌رسد مقامات جدید دمشق نیز با آن مخالفتی ندارند.

پوتین تلاش کرد تا شکست سوریه را در قالب لحنی آشتی‌جویانه با جهان و رئیس‌ جمهور منتخب آمریکا، دونالد ترامپ، هضم کند. تمرکز او بر اوکراین باعث شد که پیروزی در آن را با تقویت حس ملی‌گرایی و حاکمیت روسیه مرتبط سازد. در همین حال، پوتین اطمینان داد که گروه بریکس قصد به چالش کشیدن آمریکا یا دلار آمریکا را ندارد و این مسلماً هدف روسیه نیز نیست.

در مقابل، رهبری رژیم ایران کوشید فرصت پاسخ به پوتین را از دست ندهد، اما واکنش‌هایش آشفته، متزلزل و متناقض است. پس از آنکه خامنه‌ای وعده داد سوریه را به «جبهه مقاومت» بازگرداند، دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم، علی احمدیان، اعلام کرد: «ما اصلاً در سوریه نبودیم که بخواهیم از آنجا خارج شویم!»

در مطبوعات ایران، موضوع حضور جمهوری اسلامی در سوریه روشن‌تر مطرح شد. روزنامه «آرمان امروز»  نوشت: «سوریه خط تأمین حزب‌الله و حماس بود، اما پس از تضعیف آنها و ممانعت عراق از دخالت حشد الشعبی، حضور ایران در سوریه از نظر استراتژیک توجیه‌پذیر نیست».

سخنگوی وزارت خارجه، اسماعیل بقایی نیز گفت: «خروج ما اقدامی مسئولانه است». با این حال افزود: «ما اصلاً آنجا نبودیم!» همانگونه که احمدیان گفته بود.

مباحث در تهران فراتر نیز رفت. روزنامه «اعتماد» به بازنگری در نظریه «عمق استراتژیک» پرداخت. فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی زمانی به دستاورد خود در کنترل چهار پایتخت عربی و گسترش نفوذشان تا ساحل مدیترانه در سوریه و لبنان افتخار می‌کردند. اکنون برخی در ایران بر این باورند که «عمق استراتژیک ایران نه در عراق، نه در سوریه، نه در لبنان و نه در هیچ جای دیگری، بلکه در داخل خود ایران به‌ویژه در برآوردن خواست‌های برحق مردم ایران نهفته است».

تأثیر تحولات سوریه بر وضعیت داخلی ایران قابل پیش‌بینی نیست. این نظام تنها به دلیل اخراج از سوریه آسیب ندیده، بلکه ائتلاف‌های شکننده‌اش، به‌ویژه با روسیه و ترکیه، نیز آشکار شده است.

در پاسخ به اتهام خامنه‌ای مبنی بر نقش ترکیه در اجرای طرح آمریکایی- اسرائیلی در سوریه، وزیر خارجه ترکیه، هاکان فیدان، گفت: «ما این موضوع (وضعیت سوریه) را شاید هزار بار با دوستان ایرانی خود بحث کرده‌ایم و به آنها گفتیم در هر حال حضور آنها در سوریه مانع از نسل‌کشی در غزه نشد».

این اظهارات ضربه مستقیمی به ادعاهای رژیم ایران بود. روزنامه «کیهان» چاپ تهران بلافاصله پاسخ داد و سخنان فیدان را «یاوه‌گویی» توصیف کرد.

موضوع «شکست‌خوردگان» در سوریه  تنها به روسیه و ایران یا ایران و ترکیه محدود نمی‌شود. مسکو و آنکارا نیز با نگرانی به آینده روابط و نقش خود در منطقه نگاه می‌کنند. به گفته پوتین، روسیه تلاش خواهد کرد پایگاه‌های خود را در سوریه حفظ کند، امری که مستلزم موافقت ترکیه است و به نظر می‌رسد این موافقت تا کنون فراهم بوده است. پوتین بر حفظ روابط خود با رجب طیب اردوغان رئیس‌ جمهوری ترکیه تأکید دارد زیرا ترکیه در نگاه او شریکی واقعی در اقتصاد و سیاست‌های منطقه‌ای پرتنش است و اهمیت نقش آن با توجه به تحولات سوریه و نیاز فوری به حل مشکلات ناشی از آن افزایش یافته است؛ به همین دلیل در نشست «والدای» ۱۶ سال پیش، زمانی که از پوتین درباره اولویت‌های روابط منطقه‌ای روسیه در خاورمیانه پرسیده شد، او دو کشور ترکیه و اسرائیل را به‌ عنوان شرکای اصلی روسیه عنوان کرد و نه جمهوری اسلامی ایران یا دیگران. البته ممکن است این اولویت‌ها با گذشت زمان تغییر کرده باشد، اما جمهوری اسلامی ایران هرگز در رأس توجه روسیه نبوده است.

طعنه‌های پوتین نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی در سوریه طی آخرین سخنرانی خود، شاخص مهمی است که می‌توان از سرنوشت توافق سه‌گانه آستانه (ترکیه، ایران، روسیه) که با فروپاشی رژیم اسد مدفون شد، برای دگرگونی‌های آینده‌ی ناشی از این  فروپاشی، انتظار داشت.

*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: تونی فرانسیس نویسنده و تحلیلگر سیاسی لبنانی
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۵ / معدل امتیاز: ۴٫۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=366258