کتایون حلاجان – گیلدا شاهوردی کارگردان و بازیگر در یک اقدام ابتکاری برای اجرای تئاتری فیلم «ده» عباس کیارستمی در پاریس انتخاب شد و آن را به روی صحنه برد.
عباس کیارستمی یکی از چهرههای ماندگار و تاثیرگذار سینمای ایران در جهان است. این کارگردان با فیلمهایی مانند «طعم گیلاس» و «خانه دوست کجاست» جایگاه خود را به عنوان کارگردانی جهانی تثبیت کرد.
علاقمندی هنرمندانِ فرانسه به عباس کیارستمی پس از درگدشت وی نیز به قوت خود باقیست و آثار او همچنان در این کشور به نمایش درمیآید و مرجع اهالی سینما به شمار میرود. کیارستمی در سال ۲۰۱۶ به علت بیماری برای ادامه درمان با هزینه تهیهکننده فیلماش با آمبولانسِ هواییِ به فرانسه منتقل شد اما پس از چند روز و به دلیل عدم رسیدگی پزشکی لازم و مناسب در ایران، در سن ۷۶ سالگی در پاریس درگذشت.
گیلدا شاهوردی در ارتباط با نمایش «ده» میگوید: «فسیتوال تئاتر (Festival les Théâtrales Charles Dullin dans le 94) به چند کارگردان ایرانی پیشنهاد کار روی فیلم «ده» را دادند و من در نهایت انتخاب شدم. رئیس هنری این فستیوال عاشق سینمای عباس کیارستمی است و میخواست یک رسم نوین در تئاتر ایجاد کند و یک نمایش به زبان اصلی( فارسی) روی صحنه بیاورد. پیشنهاد را بلافاصله پذیرفتم زیرا به سینمای کیارستمی، فلسفه و نگاه او به زندگی بسیار علاقمندم. عباس کیارستمی سوالات زندگی و وجودی انسان را بین نیمه پنهان و آشکار آن بدون اینکه قصد داشته باشد در روان انسان نفوذ کند و یا لحنی شعاری به آن بدهد مطرح میکند و دنبال نتیجه گرفتن هم نیست.»
وی ادامه میدهد: «هدف ما در نمایش «ده» این نبود که چیزی را به فیلم اضافه و یا از آن کم کنیم. این فیلم یک سفر ذهنی است. سفری از ده به یک است. مسیری که شخصیت اصلی این فیلم طی میکند و گفتگوهایی که بین او با آدمها در ماشین درمیگیرد، آرام آرام نگاه او را نسبت به مسائل پیرامونش تغییر میدهد. نگاه او به عشق و اینکه چطور یک نفر (یک زن) میتواند از حق خود در جامعه و حتی در مقابل پسرش دفاع کند. نگاه فلسفی و عرفانی کیارستمی به جهان در بیشتر آثارش آشکار است. نگاه او به زندگی و تمرکز به روی زمان حال و بودن در لحظه و اینکه چگونه انسان میتواند اتفاقی را بپذیرد و آرام آرام پوست بیاندازد و سبک شود ستودنی است. او مرا به یاد عارف و شاعر ایرانی عطار نیشابوری و سفرش میاندازد. اینکه چگونه انسان با رسیدن به عشق خویش یاد میگیرد چطور به همه چیز و همه کس مهر بورزد. هیچ دستوری هم در کار نیست و اصلا دنبال نتیجه هم نمیگردد. این یک سفر درونی است که در عرفان ما و همینطور در تک تک ما وجود دارد. همین سفر فارغ از نتیجهاش زیباست. ما در این نمایش سعی کردیم این فضا را روی صحنه تئاتر ایجاد کنیم.»
گیلدا شاهوردی در سال ۱۳۵۴ در تهران و در خانوادهای هنرمند و علاقمند به ادبیات و فرهنگ به دنیا آمد. با وقوع انقلاب۵۷ خانواده او مانند بسیاری دیگر از کشور خارج شدند و ساکن فرانسه شدند. گیلدا شاهوردی در دانشگاه در رشته ادبیات تحصیل کرد و سپس تئاتر آموخت و وارد عرصه کارگردانی و بازیگری شد.
این هنرمند سینما و تئاتر میگوید: «علاقه من به فرهنگ و تاریخ ایران برمیگردد به زمان کودکیام. در سالهای نخست که به کشور فرانسه آمدیم خوب به یاد میآورم که در خانهای کوچک مادر و پدرم مهمانی میگرفتند و شبهای شعر داشتیم. گرمی آن روزهای دور از سرزمین همراه با دود سیگار، موزیک و شعر فارسی و غذای ایرانی در ذهن من ماند و امکان نداشت زمانی که به نوجوانی رسیدم تشنه این فرهنگ و سرزمین نباشم. اوایل بسیار ناراحت بودم و احساس میکردم چون بیرون از کشور ایران بزرگ شدم حقی از آن سرزمین ندارم. اولین بار که در ازبکستان، تاجیکستان و افغانستان نقالی کردم، فهمیدم من هم جزیی از این فرهنگ بزرگ و غنی هستم. امروز فکر میکنم شاید این دور بودن از ایران امکانهای ویژهای به من داد. اگر این حس جدا بودن را نداشتم شاید به دنبال شناخت بیشتر این فرهنگ نمیرفتم. زمانی فرا میرسد که دلتان میخواهد برگردید به زبان مادری و فرهنگ خود. من برای آموختن زبان فارسی در دانشگاه ثبت نام کردم. نه فقط به خاطر دانستن زبان؛ من به زبان فارسی صحبت میکردم. ولی حالا میخواستم جدا از چیزی که در خانواده فرا گرفتم، نگاه مستقلی به تاریخ و فرهنگ کشورم داشته باشم. نتیجه این شد که من یک نمایش نقالی با دو داستان از شاهنامه فردوسی به نام «بهرام گور و لنبک آبکش» و «انوشیروان و بزرگمهر» را انتخاب کردم و به فارسی در فرانسه به روی صحنه بردم. سپس آن را به شهرها و کشورهای فارسی زبان مانند بخارا و سمرقند و ازبکستان تاجیکستان و کابل بردم. در سال ۲۰۰۳ زمانی که طالبان در افغانستان کمی آرام بود و مردم تشنه فراگیری بودند به کابل رفتم. از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ در دانشگاه کابل بازیگری تدریس میکردم و یک لابراتوار هم داشتم که زنان هم در آن شرکت داشتند. همچنین در رادیو کابل با موضوع آگاه ساختن جامعه در مورد خشونتهای خانگی برنامه میساختم. از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ مدیریت انستیتوی فرانسه در افغانستان را به عهده داشتم. در این میان در فرانسه هم فعال بودم و از نظامی گنجوی کاری را به روی صحنه بردم. همچنین در سال ۲۰۰۲ با جلال علوینیا به روی کتابی در مورد منصور حلاج کار کردم. همه این کارها، شعر و زبان فارسی مرا به سرزمینام نزدیک و نزدیکتر کرد.»
گیلدا شاهوردی در پایان میافزاید: «همیشه اولین حسها و اولین تجربهها تاثیرگذار هستند و در خاطر انسان میمانند خصوصا در کودکی. این اولینهای من در ایران اتفاق افتاد و تاثیرش را برای همیشه در زندگی من گذاشت و از این بابت بسیار خوشحالم. امروز به صراحت میتوانم بگویم شما حتی اگر از کشور خود بیرون هم باشید جزیی از آن فرهنگ هستید و به آنجا تعلق دارید و هیچکس نمیتواند آن را از ما بگیرد.»
این نمایش با کارگردانی گیلدا شاهوردی از تاریخ ۵ نوامبر تا ۱۳ دسامبر در شهرهای حومه پاریس اجرا شد و کتایون احمدی، همایون فیامور، مهسا کرم پور، سیمین کرامتی، سیما مبارک شاهی و توفان منوچهری در آن بازی کردند.