آزادی بیان و اتهام زدن‌های سیاسی- ایدئولوژیک؛ معیارهای تشخیص «محتوای تخریبی»

پنج شنبه ۶ دی ۱۴۰۳ برابر با ۲۶ دسامبر ۲۰۲۴


حنیف حیدرنژاد- در پی انتشار مقاله‌ای از داریوش کریمی مجری تلویزیون «بی‌بی‌سی فارسی» با عنوان «فرح پهلوی و اسما اسد؛ سرنوشت دو زن»، در دو دهفته اخیر در فضای مجازی نوشته‌ها و کلیپ‌های ویدئوئی متعددی انتشار یافته که این نوشته را مورد نقد قرار داده‌اند. دسته‌ای آن را توهین به «فرح پهلوی» می‌دانند، دسته‌ای آن را مقایسه‌ای نامربوط می‌خوانند. دسته‌ای هم از آن دفاع کرده و نقدهای بیشتری به „شهبانو فرح پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی، شاهزاده رضا پهلوی و یا خاندان پهلوی» مطرح می‌کنند.

بسیاری از واکنش‌ها فراتر از نقد، جنبه تحلیل به خود گرفته است. در این میان بخش بزرگی از واکنش‌های موافقین و مخالفین، با حمله و تخریب شخصیت و فحاشی یا حتی تهدید همراه شده است.

این موضوع بعد از صحبت‌های مهدی خلجی علیه فرح پهلوی و رضا پهلوی که در یک برنامه آنلاین در یوتیوب و دیگر رسانه‌های جمعی انتشار داده شد، شدت بیشتری پیدا کرد. در چند روز اخیر نیز تلویزیون «بی‌بی‌سی فارسی» در برنامه‌ای به نام «پرگار» که مجری آن داریوش کریمی است، گفتگوئی با عنوان «فرح پهلوی» با حضور دو مهمان به نام فروغ کنعانی و سوده راد پخش کرد که متعاقبا به بحث‌های باز هم بیشتری دامن زد.

نوشته حاضر با طرح چند پرسش و از زاویه‌ای دیگر به این موضوع می‌پردازد.

موضوع بر سر چیست؟

آیا داریوش کریمی „حق“ دارد مقاله نوشته و فرح پهلوی و اسما اسد را با هم مقایسه کند؟
پاسخ: بله!

آیا مخالفان یا منتقدین داریوش کریمی می‌توانند فراتر از متن مقاله، „نیت“ و هدف احتمالی او در نوشتن مقاله‌اش را نقد و تحلیل کنند؟
پاسخ: بله!

آیا مهدی خلجی „حق“ دارد در برنامه ویدئوئی از داریوش کریمی دفاع کرده و خود نیز فرح پهلوی و رضا پهلوی را مورد نقد قرار دهد؟
پاسخ: بله!

آیا مهدی خلجی „حق“ دارد فحاشی و ترور شخصیت انجام شده توسط بخشی از سلطنت‌طلبان و طرفداران پهلوی علیه خود و دیگران را نقد و عصبانیت و انزجار خود از آن را اعلام کند؟
پاسخ: بله!

آیا مخالفان یا منتقدین مهدی خلجی می‌توانند فراتر از متن گفته‌های مهدی خلجی، „نیت“ و هدف احتمالی او را از سخنانی که مطرح کرده است نقد و تحلیل کنند؟
پاسخ: بله!

آیا مهدی خلجی می‌تواند تحت عنوان انتقاد از فرح و رضا پهلوی، به آنها اتهام بزند؟
پاسخ: بله، می‌تواند. اما باید در برابر حرف و ادعاهای خود مسئولیت قبول کرده، اسناد و مدارک خودش را ارائه داده و در مورد همه گفته‌ها و ادعاهایش پاسخگو باشد. او نمی‌تواند در پوشش نقد، به اتهام زدن و دروغ‌پراکنی بپردازد و اگر چنین کرد باید مسئولیت حقوقی گفته‌های خود را بپذیرد چرا که اتهام و افترا قابل پیگرد حقوقی است.

طرح پرسش یا نقد و بررسی یک شخصیت حقیقی (فرح پهلوی یا رضا پهلوی یا هر شخصیت دیگری) یا یک شخصیت حقوقی (نهاد سلطنت یا یک دستگاه رسانه‌ای و…) از حقوق بدیهی و مسلم هر شهروند بوده و نیاز به کسب اجازه ندارد. این آزادی همچنین شامل نقد یا حتی „بی‌احترامی“ با تولید آثار هنری، از جمله فیلم و کاریکاتور و نقاشی و ترانه و موسیقی و… نیز می‌شود. چنانکه در کشورهای دموکرات و لیبرال محمد و اسلام را به نقد کشیده یا با نوشته و کاریکاتور به آن „بی‌احترامی“ نیز می‌کنند. همین روش در مورد رهبران سیاسی نیز در این کشورها رایج است و امر عجیب و غریبی نیست.

مشکل کجاست؟

با بررسی محدود واکنش‌های منتشرشده در فضای مجازی در مورد موضوع  بالا، یعنی مقاله داریوش کریمی و گفته‌های مهدی خلجی درباره فرح پهلوی و رضا پهلوی، می‌توان به چند نکته اشاره کرد:

– آزادی عقیده، آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها „حق“ و اولویتی است که نباید در یک جامعه لیبرال و دموکرات مورد حمله یا تحت محدودیت قرار بگیرد.

– یک جامعه آزاد و لیبرال برای تقدس‌گرائی هیچ فرد و هیچ موضوعی „احترام „ یا تقدس قائل نیست. یک جامعه لیبرال نباید و نمی‌تواند جلوی نقدِ تقدس‌گرائی افراد، شخصیت‌ها یا نقد نهادها، مذاهب و باورها را بگیرد. در نتیجه: نویسنده یا سخنران یا هنرمندی که تقدس‌گرائی یا شخصیت‌های „مورد احترام“ بخشی یا همه جامعه را مورد نقد قرار می‌دهد، باید احساس امنیت داشته باشد.

– آزادی در نقد یا بی‌احترامی‌ به شخصیت یا حتی دین و مذهب دیگران، معنی‌اش مصون بودن از نقد متقابل نیست. انتقادکنندگانِ متقابل نیز می‌توانند از „حق“  خود برای طرح پرسش و پاسخ خواستن از مدعی استفاده کنند.

– مرز آزادی در نقد یا بی‌احترامی‌ به دیگران را „قانون“ تعیین می‌کند. در نقد و پرسشگری، خشونت کلامی‌ و  خشونت فیزیکی یا تهدید جائی ندارد و همه طرفین درگیر باید آن را رعایت کنند.

– اتهام زدن، ترور شخصیت، تنفرپراکنی یا تشویق به خشونت، یا هر نوع تهدیدی علیه افراد با نقد و تحلیل تفاوت داشته و می‌توان بر اساس قانون علیه طراحان آن شکایت کرد.

پلورالیسم یا تنوع و تکثر آراء وعقاید از ویژگی‌های یک جامعه لیبرال و دموکرات بوده که با حاکمیت قانون تضمین می‌شود. اختلاف فکر یا اختلاف دیدگاه‌های سیاسی در یک جامعه آزاد امری کاملا بدیهی و طبیعی است. بحث در مورد این اختلافات نیز بدیهی و طبیعی است. لازمه تداوم دموکراسی، تضمین آزادی همه افکار و عقاید و آزادی فعالیت آنها در چهارچوب قانون است. در یک دموکراسی و در برخورد نظرات مختلف با یکدیگر، موضوع مهم نه خود اختلافات، بلکه «روش و وسیله برخوردِ» افراد، نهادها، رسانه‌ها و… با یکدیگر است. اصل اساسی و بنیادین در این مورد پرهیز از خشونت کلامی، پرهیز از خشونت فیزیکی یا تشویق به آن، پرهیز از نفرت‌پراکنی و تشویق به آن و پرهیز از اتهام زدن‌های بی‌پایه و اساس و پرهیز از انسانیت‌زدائی منتقدین و مخالفین و پرهیز از هر نوع تهدید است.

مشکل جامعه ایرانیان، به ویژه در فضای مجازی در این است که افرادی که در فضای مجازی اتهام زدن، ترور شخصیت، تنفرپراکنی یا تشویق به خشونت می‌کنند و نیز انتشاردهندگان آن، خود را مصون از تعقیب حقوقی می‌بینند.

از آنجا که ایرانیان در کشورهای مختلفی در دنیا پراکنده هستند و در مورد آنها مرجع قانونی و قانونِ تدوین شده مشخصی که محتوای انتشار داده شده در فضای رسانه‌های مجازی را کنترل کند وجود ندارد، گویندگان، نویسندگان یا تولیدکنندگان و انتشاردهندگان آنها، دست خود را باز می‌بینند که بدون نگرانی از پیامدهای حقوقی و تحت تعقیب قرار گرفتن، تولید محتوا کرده و آن منتشر کنند. مسلما اگر یک دستگاه قضائی مستقلِ متکی بر قوانینِ مشخص وجود می‌داشت و می‌شد به آنجا شکایت کرد، شاید میزان محتواهای جنجال‌برانگیز، به میزان بسیار زیادی کمتر می‌شد.

در نبود یک مرجع حقوقی، این مسئولیت و وظیفه اخلاقی تک تک ایرانیانی است که اگر در رسانه‌ها و فضای مجازی تولید محتوا کرده یا محتوایی را بازنشر می‌کنند، به اصول حقوقی لیبرال دموکراسی، در این مورد، یعنی پرهیز از خشونت کلامی، پرهیز از خشونت فیزیکی یا تشویق به آن، پرهیز از نفرت‌پراکنی و تشویق به آن و پرهیز از اتهام زدن‌های بی‌پایه و اساس و پرهیز از انسانیت‌زدائی منتقدین و مخالفین و پرهیز از هرنوع تهدید پایبند بمانند.

اگر به شعور و قدرت تشخیص مردم باور داشته باشیم، در این حالت جدا از تولیدکنندگان محتوا و رسانه‌ها، تک تک ایرانیانی که چنین تولیداتی را گوش داده یا نگاه می‌کنند نیز مسئولیت دارند تا از بازنشر مطالبی که اصول بنیادین تولید و نشر محتوا در لیبرال دموکراسی‌ها را رعایت نمی‌کنند، خودداری کرده و به بحث‌های حاشیه‌ای امکان رشد و گسترش ندهند. (در این مقاله صرفا برای ارجاع و نه بازنشر به مطالب مربوطه لینک داده شده و این مقاله نیز به قصد روشنگری درباره لزوم دامن نزدن به بحث‌های حاشیه‌ای نوشته شده است)

نقش رسانه‌ها در نبود احزاب سیاسی

در نبود احزاب سیاسی جدی و فراگیر در جامعه ایرانیان، بسیاری از رسانه‌ها یا فعالینِ منفرد جای آنها را پر کرده و به بحث‌های سیاسی- اجتماعی پرداخته و به آن دامن می‌زنند. در اساس این وظیفه احزاب سیاسی است که با ارائه برنامه، خود را به مردم معرفی کرده و با معرفی چهره‌های مشخصی که قرار است این برنامه‌ها را به اجرا بگذارند، به مردم این امکان را بدهند تا با بررسی محتوای برنامه و سابقه افراد، حزب سیاسی مورد علاقه خود را پیدا و از آن حمایت کنند. این کمبود طی دهه‌های گذشته باعث شده تا رسانه‌های فارسی‌زبان و کارمندان آنها و یا افرادی که در آنها تریبون پیدا می‌کنند، سُکاندار تحولات سیاسی- اجتماعی شوند. بدین ترتیب این رسانه‌ها از وظیفه اصلی خود که اطلاع‌رسانی حرفه‌ای است دور شده‌اند. آنها اغلب به جانبداری از گروه‌های فکری- سیاسی مشخصی مشغول بوده و همزمان علیه گروه یا گروه‌های دیگر برنامه تولید می‌کنند. این موضوع باعث شده تا در کنار بی‌اعتمادی به گروه‌های سیاسی، نوعی بی‌اعتمادی به رسانه‌های معروف به «فارسی‌زبان» نیز  در بین ایرانیان شکل گرفته و آنها را به جانبداری پنهان یا آشکار از یک خط فکری- سیاسی مشخص متهم کنند.

همه آنچه در بالا توضیح داده شد به ضرر دموکراسی و تحول دموکراتیک برای ایران آینده است. مردم ایران حق دارند که گرایش‌های سیاسی مختلف از راست تا چپ را با نام و رنگ واقعی‌شان بشناسند. همچنین مردم حق دارند که از رسانه‌ها بخواهند کار حرفه‌ای کرده یا اگر جانبداری سیاسی می‌کنند آن را با صراحت اعلام کنند. در چنین وضعیتِ غیرشفافی، بخشی از رسانه‌های کوچک و بزرگ تلویزیونی یا اینترنتی با تولیدات مختلف و انتشار آنها، بجای آنکه به غنای فکری- سیاسی مردم و به عبور سریع‌تر از جمهوری اسلامی کمک و آینده روشن‌ترِ بعد از جمهوری اسلامی را تصویر کنند، موجب چنددستگی و سردرگمی‌ بیشتر شده، به همبستگی ایرانیان در مبارزه با جمهوری اسلامی آسیب وارد کرده و تشخیص اخبار و اطلاعات درست از نادرست را برای مردم سخت‌تر کرده و می‌کنند. این تولیدات اغلب به شایعات و تئوری توطئه یا قرائت‌های مختلف و متضاد از یک موضوع یا یک رویداد یا در مورد یک شخصیت دامن زده و روشنگری و شفافیت در آنها بسیار کم است.

چه باید کرد؟

برای عبور از جمهوری اسلامی و ارائه طرحی برای ایران آینده و آزاد، مدعیان مختلف با افکار و دیدگاه‌های سیاسی متفاوت، باید نظرات و برنامه‌های خود را ارائه و با منطق و استدلال نظرات یا دیدگاه‌های مخالف را نقد کنند. این روش به ارتقا آگاهی سیاسی مردم و به بالا رفتن فرهنگ رواداری و پلورالیسم فکری- سیاسی یاری می‌رساند و کمک می‌کند تا فرهنگی به دور از خشونت یا حذف دیگران شکل بگیرد. هرقدر قبل از عبور از جمهوری اسلامی این فرهنگِ دموکراتیک در بین مخالفان گسترده و عمیق‌تر شود، به همان میزان تضمین یک حکومت دموکراتیک در فردای بعد از جمهوری اسلامی نیز بیشتر می‌شود.

واقعیت تاسف‌آور اما این است که هرچه به پایان جمهوری اسلامی نزدیک‌تر می‌شویم، تولید و نشر محتواهای جنجال‌برانگیز یا تخریب‌کننده علیه رقیبان یا مخالفان فکری- سیاسی در بین فعالین سیاسی- رسانه‌ای نیز بیشتر  می‌شود که درواقع بخشی از بار لشکر سایبری رژیم را برای تفرقه‌افکنی کم می‌کند.

چهار دهه گذشته نشان داده که یک یا چند گروه سیاسی به تنهائی توان سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارند. نیروی اصلی مردم ایران هستند که گفته می‌شود اکثریت آنها از حزب یا جریان خاصی حمایت نمی‌کنند. با اینهمه به نظر می‌رسد در بین گزینه‌های موجود بیشترین حمایت مردمی‌ متوجه رضا پهلوی است. همین باعث شده تا از سوی هم جمهوری اسلامی و هم گروه‌های مختلف حمله به رضا پهلوی و خاندان پهلوی بیش از پیش شدت بگیرد. این حمله و تخریب‌ها با نقد بی‌طرفانه تفاوت دارد. برخی با فحاشی‌های آشکار جنسی یا توهین و تمسخر و اتهام‌های عجیب و غریب همراه است و برخی دیگر در ظاهری شیک، بی‌اعتمادی به رضا پهلوی را دامن می‌زنند. نتیجه همه این تلاش‌ها منحرف کردن انرژی اصلی از مبارزه با جمهوری اسلامی است. امری که نهایتا در خدمت بقای رژیم حاکم است.

برای پیروزی بر جمهوری اسلامی، بحث و تبادل نظر گروه‌های فکری- سیاسی لازم و ضروریست. این بحث و برخوردها باید منطقی، محترمانه و با ارائه استدلال همراه بوده و باید از هرگونه توهین و تحقیر و تهدید و فحاشی و اتهام زدن به دور باشد. رسانه‌های بزرگ و کوچک تلویزیونی یا اینترنتی که خود را در جبهه ضد جمهوری اسلامی می‌دانند، و فعالین منفرد سیاسی- اجتماعی که خود را پایبند به اصول دموکراسی می‌دانند باید این اصول را رعایت کنند. اگر آنها به عبور کم‌هزینه‌تر از جمهوری اسلامی می‌اندیشند باید همسوئی و همبستگی نیروهای ضد جمهوری اسلامی را تقویت و از هرگونه جنجال و دامن زدن به موضوعات بی‌حاصل خودداری کنند. مردم عادی نیز که مخاطب چنین برنامه‌هائی هستند، باید با بایکوت برنامه‌هائی که محتوای تخریبی ارائه می‌دهند، نشان دهند که خواهانِ تولید محتواهائی متکی بر داده‌های درست، همراه با منطق و استدلال و با زبانی محترمانه هستند.

تشخیص تفاوت بین محتوای تخریبی با محتوای سازنده

جدا از تیتر یک برنامه، جدا از اینکه گوینده، نویسنده یا تولیدکننده‌ی یک محتوا چه فردی است یا چه سابقه‌ای دارد و جدا از اینکه رسانه انتشاردهنده چه نام و سابقه‌ای دارد، و چقدر بزرگ یا کوچک بوده یا چقدر شناخته شده است یا نیست، برای آنکه مطمئن بود محتوای ارائه شده- چه نوشتاری یا شنیداری و دیداری- تا کجا سازنده یا تخریبی است، توجه به این نکات مفید است:

– اطلاعات داده شده تا کجا دقیق و موثق است.
– آیا منبع یا مرجع داده‌ها مشخص است.
– آیا حداقل دو منبع موثق دیگر آن ادعا یا داده‌های ارائه‌شده را تائید کرده‌اند.
– محتوای ارائه شده تا کجا با منطق و استدلال و با عقل و خِرد همراه است.
– داده‌های ارائه شده تا کجا از جهت‌گیری سیاسی- ایدئولوژیک به دور و تا کجا تخصصی یا کارشناسانه است.
– در صورت جهت‌گیری سیاسی- ایدئولوژیک تا کجا این موضوع شفاف و صریح اعلام شده است.
– تا کجا سعی شده با تکنیک‌های عاطفی و احساسی، ذهن مخاطب مغزشوئی و دستکاری شده و به جهت مشخصی سوق داده شود.
– محتوای ارائه شده تا کجا از پرخاشگری و عصبیت زبانی به دور است.
– محتوای ارائه شده تا کجا از خشونت کلامی‌ یا تشویق دیگران به آن، به دور است.
– محتوای ارائه شده تا کجا از خشونت فیزیکی یا تشویق دیگران به آن، به دور است.
– محتوای ارائه شده تا کجا از نفرت‌پراکنی یا تشویق دیگران به انتقامجویی به دور است.
– محتوای ارائه شده تا کجا از تهدید‌های آشکار و پنهان، چه مستقیم چه غیرمستقیم یا تشویق دیگران به آن، به دور است.
– محتوای ارائه شده تا کجا از تحقیر و تمسخر دیگران و از انسانیت‌‌زدائی از دیگران یا تشویق دیگران به آن، به دور است.

اهمیت مسئولیت فردی و اجتماعی

هوشیاری مخاطبین در شناخت شاخص‌های فوق به آنها کمک می‌کند تا یک محتوای تخریبی را از یک محتوای سازنده بهتر تشخیص دهند. بلوغ مخاطبین- خوانندگان، شنوندگان یا بینندگان- و بایکوت محتوای تخریبی به تولیدکنندگان و نشردهندگانش این پیام را می‌رساند که مخاطبین آنها قدرت تشخیص دارند و نمی‌خواهند بازیچه دست آنها شده و به وسیله‌ای برای اهداف سیاسی و جنگ‌های فکری یا ایدئولوژیک و سیاسی آنها تبدیل شوند.

بالا رفتن سطح مطالبه مخاطبین، افراد یا رسانه‌هائی را که به دنبال جنجال یا به هدر دادن نیروی مبارزه علیه جمهوری اسلامی هستند، به تدریج منزوی و از میدان دور کرده و راه را برای ورود اشخاص یا رسانه‌هائی با تولید محتواهای سازنده هموارتر خواهد کرد.

ما، ما ایرانیان، برای عبور از جمهوری اسلامی فراتر از تغییر نظام سیاسی، به تغییر نظام ارزشی و تغییر ارزش‌های حاکم بر فکر و ذهن خود نیاز داریم. نوع برخورد ما با منتقدین و مخالفین و نوع برخورد ما با اختلافات موجود با دیگران یکی از شاخص‌های میزان بلوغ دموکراتیک شدن ماست. هرقدر در این زمینه موفق‌تر عمل کنیم، میزان خون و خونریزی یا جنگِ اعصاب و انواع فشارهای روانی را بر خود، بر فرزندان‌مان و بر کل جامعه کاهش خواهیم داد.

پس از دوره تاریک، خونریز و ویرانگر حکومت اسلامی، ایران و مردمش شایسته آن هستند که با کمترین هزینه و دردسر به دوره آرامش و امنیت و رشد و رفاه گام بگذارند. این مسئولیتی فردی و اجتماعی است که میزان موفقیت و تحقق آن به خودِ ما ایرانیان بستگی دارد. این ما هستیم که با مصرف تولیدات تخریبی به رشد آن کمک می‌کنیم و این ما هستیم که با هوشیاری و عدم مصرف تولیداتِ مخرب، تمایل و شایستگی خود را برای محتواهای بهتر نشان می‌دهیم.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=366330