بازندگان در سوریه و شکست جبران‌ناپذیر رژیم ایران

- ولادیمیر پوتین تلاش می‌کند شکست روسیه در سوریه را خنثی جلوه دهد و تظاهر کند که روسیه تحت تأثیر این رویداد قرار نگرفته است. او این کار را با تأکید بر این موضوع انجام می‌دهد که گویا به «اهداف خود» از مشارکت در جنگی که رژیم بشار اسد از سال ۲۰۱۱ علیه مردم‌اش آغاز کرد، رسیده است!
- جمهوری اسلامی اما اساسا کنترل تقریباً کامل سوریه از جمله شهرهای بزرگ توسط «هیئت تحریر الشام» و سقوط اسد را نادیده می‌گیرد و آن را به‌ عنوان «پیشروی چند کیلومتری» قلمداد می‌کند! کاملاً مشخص است که جمهوری اسلامی دست‌کم تا اطلاع ثانوی، آماده پذیرش واقعیت نیست.
- به‌ وضوح آمریکا و دولت ترامپ می‌خواهند با اعطای یک امتیاز شبه‌پیروزی به پوتین در اوکراین، خسارت روسیه را در سوریه جبران کنند. اما هیچکس نه تنها نمی‌خواهد خسارت جمهوری اسلامی را به دلیل از دست دادن سوریه  جبران کند بلکه به نظر می‌رسد این رژیم ایران است که باید به‌ زودی هزینه‌ی کامل ماجراجویی‌های سوریه‌ای خود را بپردازد!

پنج شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ برابر با ۰۲ ژانویه ۲۰۲۵


خیرالله خیرالله (روزنامه اردنی الرأی) – بزرگترین بازندگان در سوریه، حکومت‌های ایران و روسیه هستند و روشن  است که «هیئت تحریر الشام» به رهبری احمد الشرع هرگونه حضور رژیم ایران را در سوریه، چه به‌ صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، از طریق شبه‌نظامیانی مانند «حزب‌الله» لبنان یا گروه‌های عراقی و افغانستانی به شدت رد می‌کند.

 

دیدار پوتین و خامنه‌ای

به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی بزرگترین بازنده در  تغییرات جدید سوریه است؛ تغییری که می‌توان آن را یک رویداد تاریخی مهم دانست، چرا که سوریه پس از ۵۴ سال حکومت اقلیت موروثی در خاندان اسد، به اکثریت سوری‌ها بازگشته است.

بازنده دیگر در سوریه، روسیه و رئیس‌ جمهورش ولادیمیر پوتین است که مجبور خواهد شد در محاسبات خود تجدید نظر کند، چرا که گمان می‌کرد رژیم سابق علوی سوریه تضمینی برای حفظ کنترل بندر طرطوس در دریای مدیترانه توسط نیروی دریایی روسیه و فرودگاه حمیمیم در نزدیکی لاذقیه برای نیروی هوایی روسیه خواهد بود.

در حاشیه رویداد‌های سوریه باید تأکید کرد که این رویدادها بدون شک توازن‌های منطقه‌ای را کاملاً تغییر خواهد داد؛ درست مانند تغییری که آمریکا ۲۱ سال پیش در عراق به وجود آورد و این کشور را «در سینی طلا» به رژیم ایران واگذار کرد.

اکنون اما جمهوری اسلامی از پذیرش ابعاد شکست بزرگ خود در سوریه سر باز می‌زند؛ شکستی که در اصل ناشی از ناآگاهی مقامات رژیم نسبت به هویت سوریه و مردم آن است.

در مقابل، ولادیمیر پوتین تلاش می‌کند شکست روسیه در سوریه را خنثی جلوه دهد و تظاهر کند که روسیه تحت تأثیر این رویداد قرار نگرفته است. او این کار را با تأکید بر این موضوع انجام می‌دهد که گویا به «اهداف خود» از مشارکت در جنگی که رژیم بشار اسد از سال ۲۰۱۱ علیه مردم‌اش آغاز کرد، رسیده است!

اظهارات اخیر علی خامنه‌ای رهبر رژیم ایران نیز مبنی بر اینکه «شما، صهیونیست‌ها پیروز نیستید، بلکه در سوریه شکست خوردید، جایی که حتی یک سرباز با تفنگ در برابر شما نبود شما توانستید چند کیلومتر پیشروی کنید. این پیروزی نیست و البته جوانان غیرتمند و شجاع سوری بدون شک شما را از آنجا بیرون خواهند کرد»، تنها تأکیدی بر این واقعیت است که رژیم تهران از پذیرش شکست خود امتناع و آن را انکار می‌کند.

حکومت ایران اساسا کنترل تقریباً کامل سوریه از جمله شهرهای بزرگ توسط «هیئت تحریر الشام» و سقوط اسد را نادیده می‌گیرد و آن را به‌ عنوان «پیشروی چند کیلومتری» قلمداد می‌کند! کاملاً مشخص است که جمهوری اسلامی دست‌کم تا اطلاع ثانوی، آماده پذیرش واقعیت نیست. این امر طبیعی به نظر می‌رسد، زیرا رژیم ایران از سال ۱۹۷۹ که روی کار آمد، بر این باور بود که خانواده اسد برای همیشه در سوریه در قدرت باقی خواهد ماند.

اظهارات مقامات رژیم ایران نشان‌دهنده بحران عمیقی است که جمهوری اسلامی در پیامد سقوط رژیم اسد در سوریه با آن دست‌ و پنجه نرم می‌کند. این همان نظامی است که حکومت اسلامی از زمان روی کار آمدن خود هرگز در شرط‌بندی روی آن برای نفوذ در منطقه عربی و دسترسی به دریای مدیترانه و جنوب لبنان تردید نکرده بود.

این راز پنهانی نیست که اولین گروه از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تابستان ۱۹۸۲ پس از تهاجم اسرائیل به لبنان، از طریق سوریه و با تسهیلاتی که حافظ اسد ارائه داد، وارد لبنان شد.

در آن زمان، عناصر سپاه پاسداران از سوریه وارد خاک لبنان شدند و اولین استقرار خود را در پادگان «شیخ عبدالله» متعلق به ارتش لبنان در بعلبک به انجام رساندند.

اکنون اما جمهوری اسلامی در برابر یک بحران عمیق قرار گرفته است؛ بحرانی که باعث طفره رفتن و فرافکنی رهبری آن از پاسخ به این پرسش می‌شود که چه بر سر سرمایه‌گذاری میلیاردها دلاری که در سوریه مصرف شد، آمده است؟ میلیاردها دلاری که از جیب ملت ایران برای بقای بشار اسد در دمشق هزینه شد. میلیارها دلاری که از سوریه به عنوان پلی برای انتقال سلاح به حزب‌الله لبنان و قاچاق سلاح و مواد مخدر به اردن و از طریق اردن به کشورهای خلیج فارس مصرف استفاده می‌کرد.

رژیم ایران آنچه را که کاشته بود اکنون با سقوط بشار اسد برداشت می‌کند. می‌توان سرمایه‌گذاری جمهوری اسلامی در سوریه را از یک زاویه خاص نیز درک کرد. این زاویه همان پروژه توسعه‌طلبانه رژیم اسلامی است که نخستین و مهم‌ترین هدف آن همواره صدور مشکلات داخلی ایران به خارج از مرزهای خود به منظور دفاع از رژیم حاکم تحت شعار «صدور انقلاب» بوده است.

جمهوری اسلامی تفسیر و توجیه کاملی از سیاست خود در سوریه و اینکه این کشور تحت حاکمیت اکثریت قرار نگیرد دارد که به دلیل همان اهداف توسعه‌طلبانه قابل درک است. اما آنچه تا حد زیادی قابل درک نیست، سیاست انحرافی کامل روسیه به نفع رژیم اسد در جنگ علیه مردم سوریه است که توجیهی ندارد. چنین انحرافی به‌ وضوح زمانی نمایان شد که نیروی هوایی روسیه از پایان سپتامبر ۲۰۱۵ وارد عمل شد تا از سقوط رژیم سوریه جلوگیری کند. این اقدام با توجه به این واقعیت کمی قابل درک می‌شود که روس‌ها بر اساس درخواست رژیم ایران چنین سیاست انحرافی را در پیش گرفتند! سیاستی که توسط قاسم سلیمانی فرمانده وقت «سپاه قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به مسکو منتقل شد.

مخالفان رژیم سوریه در آستانه تسلط بر سواحل این کشور بودند که نیروی هوایی روسیه که در پایگاه حمیمیم مستقر شده بود، مانع از این امر شد.

روسیه بقای رژیم اسد را که در آستانه سقوط بود، طولانی‌تر کرد. هدف اصلی روسیه حفظ پایگاه دریایی طرطوس و پایگاه هوایی حمیمیم و جلوگیری از ایجاد خط لوله گاز از طریق اراضی سوریه به سواحل ترکیه بود.

پوتین در عمل به دنبال تحقق رویای قدیمی کشورش از دوران تزارها بود: رویای حضور روسیه در آب‌های گرم.

حالا به نظر می‌رسد که روسیه بیش از هر زمان دیگری به حضور خود در سوریه نیاز دارد. این امر به این دلیل است که حضور نظامی در سوریه برای حفظ نفوذ مسکو در منطقه بسیار مهم است و همچنین به توقف هواپیماهای باری که مهمات، تجهیزات و نیروهای انسانی را به پایگاه‌های روسیه در آفریقا منتقل می‌کنند، کمک می‌کند.

در حالی که رژیم ایران و رهبران آن از پذیرش شکست در سوریه امتناع می‌کنند، همین وضعیت را در مورد پوتین نیز می‌توان صادق دانست. تفاوت تنها این است که رئیس‌ جمهور روسیه ممکن است شکست خود را در سوریه  در اوکراین جبران کند و بتواند با داد و ستد سیاسی احتمالی با دولت دونالد ترامپ، امتیازاتی کسب کند. اما رهبری رژیم ایران باید به دنبال چیزی باشد که تحمل فقدان سوریه را برای آن ممکن سازد؛  سوریه‌ای که به‌ عنوان «میدان عمل» و مشابه لبنان در دوران تسلط حزب‌الله بر آن کشور و چه بسا مهمتر از آن برای تهران اهمیت داشت. حال این پرسش مطرح است : چه کسی می‌تواند برای جمهوری اسلامی جایگزینی پس از فقدان سوریه فراهم کند؟

به‌ وضوح آمریکا و دولت ترامپ می‌خواهند با اعطای یک امتیاز شبه‌پیروزی به پوتین در اوکراین، خسارت روسیه را در سوریه جبران کنند. اما هیچکس نه تنها نمی‌خواهد خسارت جمهوری اسلامی را به دلیل از دست دادن سوریه  جبران کند بلکه به نظر می‌رسد این رژیم ایران است که باید به‌ زودی هزینه‌ی کامل ماجراجویی‌های سوریه‌ای خود را بپردازد! ماجراجویی‌ای که به پیروزی‌ای برای ترکیه منجر شد که ویژگی‌های آن هر روز بیشتر مشخص می‌شود.

*منبع: روزنامه اردنى الرأی
*نویسنده: خیرالله خیرالله
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۰ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=366725