یکی از مشکلات ذهنی و عینی در جامعه ایرانیان، عدم پذیرش مسئولیت فردی و جمعی است. ایرانیان نخواهند توانست کشورشان را بسازند اگر نقش خود را در تخریب آن نبینند! از انقلاب ۵۷ و امید بستن به سازندگی هاشمی رفسنجانی و اصلاحات خاتمی و صندوق انتخابات استصوابی و نمایشی تا امروز که برخی در داخل و خارج، بدون پذیرفتن مسئولیت در چنین روند تخریبی، با تبلیغات رسانهای فارسیزبانها و فرنگیزبانها، به عنوان چهرههایی معرفی میشوند که بجای پیوستن به جنبش ملی آزادیخواهی ایرانیان گویا قرار است آنها را نجات دهند بدون آنکه مشخص کنند بجز تکرار شعار «زن زندگی آزادی» که تازه دو سال است باب شده و تأکید بر آزادی پوشش که تا پیش از ۵۷ زنان ایران هم از آن و هم از حقوقی به مراتب بیش از آن برخوردار بودند و همچنین مفاهیم کلی مانند دموکراسی و حقوق بشر، با چه اهداف مشخص و کدام برنامه قرار است ملت را با خود همراه کنند!
اگر یکی از مهمترین مشکلات پیش از ۵۷، ناهمخوانی آرزوها و اهداف حکومت پهلوی با نیروهای ارتجاعی و سنتی درون جامعه و رهبران فکری آنها بود، همان ناهمخوانی مشکل کنونی نیز هست اما به شکل برعکس: ناهمخوانی آرزوها و اهداف نیروهای پیشرو و مدرن درون جامعه و رهبران فکری آنها با جمهوری اسلامی!
چنین واقعیتی اما نه حاصل تلاش افراد و جریانات وابسته به رژیم و یا همچنان دلبسته به ۵۷ بلکه ناشی از شکستهای پی در پی حکومت به دلیل ناکارآمدی و ناهمخوانی آن با روح زمان و به میدان آمدن نسلهایی است که دموکراسیها در جوامع باز در تنظیم روابط خود با آنها با مشکل روبرو هستند چه برسد به یک حکومت قرون وسطایی مانند آنچه ۴۶ سال بر ایران حاکم است.
در هر حال، آزادی بدون مسئولیت وجود ندارد و این دو در فلسفه سیاسی و قراردادهای اجتماعی درواقع همزاد یکدیگرند چرا که ترکیب و تناسب آزادی و مسئولیت با هم است که انسانِ منفرد را از وضعیت طبیعی یا «آزادی مطلق» خارج میکند تا زندگی جمعی و خیر همگانی را در همزیستی انسانهای منفرد ممکن سازد.
عمدتا دو گروه به همزیستی داوطلبانه در آزادی ضربه میزنند. یکی، افراطیون سیاسی از راست تا چپ و دیگری افراد سیاسی که بدون پذیرفتن مسئولیت نقش واعمال خود، به موجسواری میپردازند یا بازیچهی حکومت میشوند تا از جمله با صفبندیها کاذب، جریاناتی را که با اقبال عمومی روبرو شدهاند، خنثی کنند.
بیمسئولیتی افراطیون و موجسواران اما هرگز به آزادی و بازسازی هیچ کشوری منجر نمیشود زیرا هر دو با ابزار متفاوت از هر «دیگری» که مانند آنها نیست سلب آزادی میکنند. در حالی که افراطیون با اقتداء به یک فرد یا «مرجع»، از خود سلب مسئولیت میکنند، موجسواران یا بازیچههایی که با انکار گفتار و رفتار خود در استمرار نظام، به دنبال نقش تازهای هستند، همواره آمادهاند تا نقش «مرجع» و «آقابالاسر» یا «خانم بالاسر» را بازی کنند! به این ترتیب هر دو، از هر نظام و سیاستی که دفاع کنند، خود به بخشی از مشکل تبدیل میشوند و دموکراسی به عنوان مدافع آزادی متکی بر مسئولیت، موظف به حل و طرد آنها به سود همزیستی و خیر همگانی است.
الاهه بقراط| ایکس | اینستاگرام|